
صدرعرفایی از بازیگران بیحاشیه است که سالهاست میدرخشد. حرفهای است و اصول بازیگری را میداند و همینها باعث شد نقش مادر عبدالحمید و عبدالمالک ریگی را در فیلم شبی که ماه کامل شد، عالی بازی کند و سیمرغ جشنواره را از آن خود کند. با این بازیگر هم صحبت شدیم تا برایمان از چگونگی اجراهای زیبایش و نقش مادر در فیلم نرگس آبیار بگوید.
اصطلاحا چهره سینمایی دارید، چهرهای دلنشین که به نظرم در اجرای نقشها به شما کمک میکند.
این که چهره دلنشین دارم نظر لطف شماست (میخندد) ! چهره زمانی به کار بازیگر میآید که از آن برای باورپذیر کردن نقش استفاده کند.وقتی بازیگر نقشی را باور میکند از همه امکاناتی که در اختیار دارد از جمله چهره استفاده میکند تا نقش را باورپذیرتر مقابل دوربین یا روی صحنه اجرا کند.
بهجز چهره از چه روشهایی برای باورپذیرتر شدن نقش استفاده میکنید؟
فیلمنامه را به دقت میخوانم و از نظرات کارگردان برای نزدیک شدن به نقش استفاده میکنم. درباره نقش تحقیق میکنم، به خصوص اگر نقشی که قرار است بازی کنم، یک شخصیت خاص باشد. مثلا برای فیلم حوض نقاشی به مرکز عمل رفتم و با بچههایی که شرایط ویژه دارند، آشنا شدم چون شخصیتهای مقابل من که نقش شان را خانم جواهریان و آقای حسینی بازی میکردند، به نوعی سندرم اوتیسم مبتلا بودند و من باید با نوع رفتار آنها آشنا میشدم. برای فیلم هفت ماهگی به آرایشگاههای منطقه آریاشهر رفتم تا با فضا و آدمهای آنجا بیشتر آشنا شوم. برای کوچه بینام، با یکی از آشناهایم به مجالس روضهخوانی، مولودیخوانی و سفرههای نذری رفتم و با اجازه آنها بعضی صداها را ضبط کردم تا بتوانم به نقشم نزدیک شوم. فیلمنامه برایم اولویت دارد و این که نقش چه تعریف و جایگاهی درفیلمنامه دارد. برایم مهم است که لحن، بیان و رفتار شخصیت درست تعریف شده باشد. بعد از صحبت و تعامل با کارگردان، مابهازای شخصیت را در محیط پیرامونم پیدا میکنم. همه اینها برای باورپذیر کردن شخصیت است.
اما الان بیشتر بازیگران مسیری که شما برای نزدیک شدن به نقش را طی میکنید، نادیده میگیرند. شما با تجربهای که دارید اما باز هم درباره نقش تحقیق میکنید این عشق و علاقه شما به بازیگری است یا تعریفی که از آینده حرفه خود داشته و تصمیم دارید همینطور درخشان بماند؟
هر بازیگری روشی دارد، من از این راهها به نقش نزدیک میشوم و بازیگران دیگر شاید راههای دیگری دارند. شاید یک بازیگر در ذهنش آرشیوی از شخصیتها و نقشهای مختلف داشته باشد و زمان بازی از آرشیو ذهنی خودش استفاده کند اما من باید آدمهای واقعی را پیدا کرده و از آنها الگوبرداری کنم. روش بازیگران با هم فرق دارد و نباید گفت که کدامیک بهتر است یا کدام روش اشتباه است.
چنین به نظر میرسد هر نقشی را هم بازی نمیکنید و نقشهایی را که دوست دارید انتخاب میکنید؟
بستگی به شرایط دارد. شاید در موقعیت ذهنی یا اقتصادی قرار داشته باشم که روی انتخابهایم تاثیر بگذارد ولی خوشبختانه تا به امروز پای همه نقشهایم ایستادهام. با همه اینها نگاهم به حرفه بازیگری مثل نگاه عاشق به معشوق است. من با عشقم بدرفتاری نمیکنم و تلاش میکنم کاملا به آن احترام بگذارم و از سر هوس یا برای شهرت و دیده شدن عاشق نشوم. عشقم به بازیگری نجیب است و تصمیم دارم این نجابت را حفظ کنم. نقشهایی که بازی میکنم حتما مابهازای بیرونی دارند و تلاش میکنم به همه آنها احترام بگذارم به همین دلیل همه سعیام را میکنم تا احساس آنها اعم از شادی، غم، نفرت، عشق و... را و همینطور شخصیتشان را درک کرده و بهدرستی آن را اجرا کنم.درک یکدیگر،چیزی است که ما در زندگی روزمره نیز به آن نیاز داریم.ما بیشتر از آنکه به قضاوت کردن و قضاوت شدن نیاز داشته باشیم به درک شدن، و درک کردن احتیاج داریم.
نوع نگاه شما هنگام اجرای یک نقش بسیار دقیق است به نظر میرسد از چشمانتان بازی میگیرید، نگاهی که گاهی متمرکز است و گاهی گریزان و زمانی انگار در جستوجوی گمشدهای است...
بستگی به شخصیتی دارد که بازی میکنم، گاهی نقش یک آدم خجول را بازی میکنم، نگاهم باید پایین باشد، گاهی در موقعیت هراس و ترس قرار میگیرم، در این شرایط نگاه باید جستوجوگر باشد و زمانی با نگاه از کسی پرسش میکنی، باید نگاهت ثابت باشد.گاهی داری فکر میکنی،... در زندگی واقعی هم نگاهها در شرایط و موقعیتهای گوناگون فرق میکند. نگاهم براساس موقعیتی که نقش در آن قرار میگیرد، تعریف میشود.
در کارنامهتان چند فیلم دارید که در آنها نقش مادر را بازی کردهاید که آخرینش فیلم «شبی که ماه کامل شد» است. قبل از این در فیلمهای کافه ترانزیت، بادکنک سفید، کوچه بینام، حوض نقاشی و ... هم نقش مادر را بازی کردهاید. خانم صدرعرفایی از مادر چه ذهنیتی دارد که نقشهایش را چنین خوب و درخشان بازی میکند؟
من 19 سالگی مادر شدم و اولین فرزندم را به دنیا آوردم. هر چند که حس مادرانه در ذات همه زن ها وجود دارد حتی اگر زایشی انجام نشود. چون زود مادر شدم برایم بازی کردن در نقش مادر عجیب و حساسیتبرانگیز نبود ولی الان بازیگری را میبینم که مثلا سی و هفت، هشت ساله است اما نقش مادر را نمیپذیرد. شاید چون تجربه نکرده، نگران بالاتر از سن دیده شدن است و البته از دست دادن نقشهایی که باید در دوره کاریاش تجربه کند. من به این بخش توجه نکردم. شاید باید توجه میکردم تا تنوع بیشتری در کارهایم به وجود میآمد.
در فیلمهایی مانند کوچه بینام و کافهترانزیت بازی ای ارائه دادید که اصطلاحا به آن بازی زیرپوستی یا بازی درونی میگویند. این نوع بازی در فیلم شبی که ماه کامل شد، بیشتر دیده میشود. بیقراریهای یک مادر در جمعی خشن را با سکوت نشان میدهید و باز هم بیشتر با چشمانتان از بازی در این فیلم برایم بگویید.
در شبی که ماه کامل شد، شخصیت مادر بسیار کمحرف است به این دلیل که زنها در جامعهای که او زندگی میکند، اصلا دیده نشده یا به گفتوگو دعوت نمیشوند. به عنوان مادر احترامش سرجایش است اما جایگاه زنان تعریف شده و آنها نباید درگیر مسائل مردانه شوند. مادری که نقشش را بازی کردم درد و خشم و مخالفتی درونش است که نمیتواند آن را بیان کند به همین دلیل درونگرا و کمحرف است و مجبور است با نگاهش حرفش را بیان کند.
بازی شخصیتهای کمحرف سخت است چون بازیگر باید همه احساس و حرفهای او را با زبان بدنش بیان کند.
بازیگر باید راهش را پیدا کند که چنین شخصیتی دیده شود. شخصیتی که حرف میزند، بیشتر توجه مخاطب را جلب میکند تا شخصیتی که آرام و کمحرف است. در این شرایط نقش کارگردان کلیدی است، اوست که با نوع دکوپاژ، نمابندی، میزانسن و حرکت دوربین توجه را به سمت او میبرد و امکان بازی درونی یا همان بازی در سکوت را به او میدهد.
برای بازی در نقش مادر عبدالمالک از همان روش تحقیق درباره نقش استفاده کردید؟
یک ماه قبل از این که به چابهار برویم خانم آبیار عکسهایی به من نشان دادند که در تحقیقات خودشان آنها را تهیه کرده بودند و مرا با فضا و آدمها آشنا میکرد. از همان زمان شروع کردم به گوش دادن موسیقیهای بلوچی و دیدن و خواندن همه آنچیزهایی که در اختیار داشتم و مرا با فرهنگ زیستی مردم سیستان و بلوچستان آشنا میکرد. فیلمهای مستند زیادی دیدم. از طرفی باید با خانواده ریگیها هم آشنا میشدم. مصاحبه عبدالحمید را دیدم، فیلم روبهرو شدن مادر فائزه با عبدالحمید را دیدم و مصاحبههای عبدالمالک را دیدم و خواندم تا موقعیت آنها را بیشتر درک کنم. زمانی که به چابهار رفتیم، دو، سه هفتهای وقت داشتم که مقابل دوربین بروم.در این مدت لباس بلوچی میپوشیدم و به میان مردم میرفتم و تلاش میکردم رفتار، حرف زدن، راهرفتن، غذا خوردن و ... یک زن بلوچ را یاد بگیرم تا بتوانم نقش مادر یک خانواده معمولی بلوچ را بازی کنم.این را هم یادآوری کنم که رفتار عبدالمالک ریگی و همفکرانش را نباید به یک طایفه یا مردم یک استان تعمیم بدهیم.زمانی که در میان بلوچها بودم واقعا عاشق آنها شدم، آنقدر پاک، شریف و سخاوتمندند که الان احساس میکنم بخشی از وجودم را آنجا جا گذاشتهام و دوست دارم برای سفر به سیستان و بلوچستان بروم.انگار خاک این خطه آدم را نمکگیر میکند و مردمش عاشقت میکنند. امیدوارم آنها هم فیلم را بپسندند که دستاورد فیلم را مدیون محبت و همدلی آن مردم نجیب و بدبختانه رنجدیده و محروم هستیم.
طاهره آشیانی
روزنامهنگار
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
عضو شورای خانواده و زنان شورای عالی انقلاب فرهنگی در گفتوگو با «جام جم» مطرح کرد
در گفتوگو با گردآورنده کتاب «قصه جریحهدار شد» مطرح شد
ناصر ابراهیمی در گفت و گو با جام جم آنلاین؛
گفتوگو با محمد خیراندیش در حاشیه اختتامیه جشنواره بینالمللی فیلم ۱۰۰