گفت‌و‌گو با علی‌محمد قاسمی ، کارگردان سریال «زندگی از نو»

در هیچ زمینه ای قحط الرجال نداریم

علی محمد قاسمی سال‌ها به عنوان فیلمبردار سینما فعالیت می‌کرد در حالی که در نیمه نخست دهه 80 فیلم جنجالی «یادداشت بر زمین » را ساخته بود وقتی نام او را در عنوان سریال «زندگی از نو» دیدم بسیار تعجب کردم.
کد خبر: ۱۱۷۵۱۸۶

همین تعجب و شناخت و دنبال کردن کارگردان زمینهای را فراهم آورد که پس از یک دهه سکوت، پس از سالها فیلمسازی (فیلم کوتاه)، مستندسازی و چند فیلم اکران نشده باهم به گفتوگو بنشینیم.

قاسمی اخیرا سریال دکتر ماهان را برای سیمافیلم به پایان رسانده استو سریال زندگی از نو او هم چند شب پیش از شبکه 5 سیما به پایان رسید با او در مورد این سریال و نگاهش به فرهنگ
گفتوگو کردیم.

زندگی از نو اولین همکاری سریالی شما با تلویزیون است. زمینه این همکاری چطور فراهم شد؟

با آقای مهدی شفیعی (تهیهکننده) چند سال قبل یک تلهفیلم ساختیم. مدتی به خاطر نوع نگاهی که در تلویزیون وجود داشت تمایلی برای کار با تلویزیون نداشتم. در دو زمان مختلف من با تلویزیون کار کردم و حس کردم احتمالا میتوانم کارهایی بکنم و حس کردم شرایط برای احترام متقابل وجود دارد.

برای پول نبود؟

نه! من بیرون از سازمان از نظر مالی کاملا تامین هستم. من برای کارگردانی سریال دکتر ماهان فیلمبرداری سه فیلم سینمایی را رد کردم. به هرحال من را به عنوان مدیر فیلمبرداری میشناسند و امورات من با مدیریت فیلمبرداری میگذرد. پول بیتأثیر نیست، اما عامل اصلی هم نیست.

چقدر باحال! زندگی دوگانه علی محمد قاسمی! (اشاره به اسم فیلم زندگی دوگانه ورونیکا)

(خنده)، زحمتی که در سینما برای فیلمبرداری میکشی ماندگارتر از تلویزیون است. تلویزیون زمان ندارد به تو بدهد که تو فرصت داشته باشی بابت کار خلاقانه وقت و انرژی بگذاری. البته منظورم در روند فیلمبرداری است.

فرصت نیست.

بله، همه به دنبال قصه هستند. اما در سینما اگر بخواهی به برداشت نهایی برسی فرصت داری. یعنی فرصت داری تا نور درستت را بدهی یا بازی خوبی از بازیگرانت بگیری. اما در تلویزیون مثلا در قراردادت ذکر شده روزی شش یا هفت دقیقه باید بگیری و این مساله یکی از گزینههای کارگردانی در تلویزیون است. من سریال زندگی از نو را پذیرفتم، چون تهیهکننده به من اعتماد داشت و من به تهیهکننده اعتماد داشتم. متأسفانه آدمهایی وارد تهیهکنندگی تلویزیون شدهاند که به نظر من در جایگاه واقعی خودشان نیستند، عملکرد درستی نسبت به تهیهکنندگی ندارند و صرفا واسطه مالی هستند.

ایشان هم طرح اولشان بود و یک رفاقت 30ساله بین ما بود و همدیگر را میشناختیم و مهمتر از همه اینکه اعتماد متقابل بین ما وجود داشت. اگر این اعتماد متقابل باشد میتوان کار کرد اگر نباشد آن وقت تو باید انرژی خود را صرف چیزهایی کنی که صرفا بر باد دادن زندگیات است. طرح از نظر محتوا نزدیک به موضوعاتی بود که من دوست داشتم در آن زمینه کار کنم. طرح با کارگردان دیگری شروع شده بود، یکی دو ماهی هم پیش تولید کرده بودند و اتفاقا مکانی هم در منطقه گرگان انتخاب کرده بودند، ولی درنهایت به نتیجه نرسیده بودند و طرح در مرحله پیش تولید مانده بود. بعد آقای شفیعی با من صحبت کردند. من عکسهای محل گرگان را که دیدم خیلی دوست نداشتم و حس کردم در منطقه تالش فضاهای خیلی جذابتری میتواند وجود داشته باشد. با توجه به شناخت
بیست و چند سالهای که از این منطقه داشتم تصمیم گرفتیم سری به آنجا بزنیم و آقای شفیعی محل را از نزدیک ببینند. در یک سفر دو روزه کل مکان‌‌های منطقه تالش را بستیم. چون من تمام مکان‌‌های دریا و جنگل را میشناختم. یک سفر کوتاه رفتیم مکان‌‌های اصلی را دیدیم و به نتیجه رسیدیم.

سرعت کارتان در پیش تولید خیلی خوب بود. آیا در کارگردانی هم همینطور بودید؟

فکر میکنم دو هفته بعد رفتیم برای فیلمبرداری.

مردم که از دیدن بازیگران تکراری خسته شدهاند. یک تعداد بازیگر مشخص از این شبکه به آن شبکه از این سریال به آن سریال میروند. شما پنج شش بازیگر اصلی سریالتان اصلا تکراری نیستند. اتفاقا آن چهرههایی که همیشه تکرار میشوند در سریال شما بازیگر مهمان هستند.

ببینید در بخش فرهنگی خارج از محیط تلویزیون، فضایی را به وجود آوردهاند که گویی قحطالرجال است! من میدانم که برخی مدیران بازیگر تعیین میکنند. یعنی سفارش بازیگر را میکنند. در سریال شما دیدم
«ژیلا آل رشاد» و «خیام وقار» چه ترکیب خوبی دارند. کاری که شما در این سریال انجام دادید باید ده سال قبل در تلویزیون انجام میشد.

واقعیتی وجود دارد که استعدادهای بسیار زیادی در گوشه گوشه این مملکت وجود دارد اما مدیریت ناشایست فرهنگی همه آنها را له میکند. اگر هم چهار نمونه از اینها در چهار سریال دیده میشوند یک اتفاق است نه یک برنامه! علی محمد قاسمی دوست داشته و خواسته. اینکه آدمها پیدا میشوند و کشف میشوند سیستم و برنامه مدیریتی روی آن نیست بلکه صرفا بر اساس اتفاق و شانس است و ما خیلی از استعدادها را با ندیدنهایمان له میکنیم و از بین میبریم. فکر میکنیم که بازیگر براحتی و یکشبه به دست میآید. فکر میکنیم یک فیلمساز، یک کارگردان، یا یک متخصص در هر زمینهای یکشبه ساخته میشود و شکل میگیرد و باتجربه میشود. مثلا همان کاراکتر «محبت» (محبت قاسمی) را در یکی از فیلمهای سینمایی خودم پیدا کردم و دیدم بسیار بااستعداد است و بسیار روی کار خودش تمرکز دارد. من هیچوقت برداشتهای چندمم روی محبت نبود بلکه برای بازیگران دیگر بود. به هرحال مافیایی هم وجود دارد؛ مافیای بین مدیریتی، مافیای بازیگرها، مافیای پخش چه در سینما و متاسفانه حتی در تلویزیون که اینها شرایطی را فراهم میکنند که تو کمتر بتوانی با استعدادها را کشف کنی و بهکار بگیری. آدمهای دمدستی و آدمهای بیاستعداد را میفرستند و به زور میخواهند از آنها یک کاری بیرون بکشند. اتفاقی که در این سریال افتاد واقعا بابت آن خوشحال هستم. آقای خیام و قار کاشانی از بازیگرانی بود که من در فیلم خسرو معصومی دیده بودم که چند سکانس بازی کرده بود.

این موضوع را میتوانیم به وضعیت سلبریتیهایی ربط بدهیم که خاصیتی ندارند.

به هر حال برخی سلبریتیها عقدههای پنهانی دارند که سعی میکنند آن را از راههای دیگر یا مسیرهای دیگر جبران کنند یا شاید عقدهگشایی کنند.

حین تدوین از پروژه جدا شدید؟

مراحل اولیه تدوین «زندگی از نو» را در ایام عید انجام دادیم، زیرا عجله بود که ابتدای تابستان به پخش برسد. آقای شفیعی به من گفتند که این تدوین خیلی مورد نظر شبکه نیست و باید دوباره تدوین شود، همزمان قرار شد برای بخش شمال سریال دکتر ماهان من در خدمت آقای خوشرزم باشم .

میخواستند ریتم تندی داشته باشد؟

نه، بحث ریتم تند نبود چون در هنگام فیلمبرداری خیلی مراقب ریتم داخل پلان بودم. عمده مساله لزوم جابهجایی سکانس برای رسیدن به قصهای روان و مناسب تلویزیون بود. در تدوین جدید که از تلویزیون پخش شد عمده تغییر در جابهجایی سکانسها بود تا خرد کردن پلانها. صحبتهای اولیه درباره شکل و تم موسیقی را با آقای عظیمنژاد انجام دادیم، برای تصحیح رنگ با آقای وفایی به نتیجه رسیدیم و قرار شد آقای ابوالصدق صداگذاری را پیش ببرند، برای من مهم رضایت شبکه و آقای شفیعی بود،نسخه نهایی حاصل تلاش همه دوستان است که صادقانه تلاش کردند به کاری خوب و قابل دفاع برسیم.

من با کلی سوال درباره فیلمنامه «زندگی از نو» آمدم. سوالات را مطرح کنم یا اینکه خود شما بدون هیچ چالشی علت ضعفهای فیلمنامه را توضیح میدهید.

قصههای سریال خیلی سریع نوشته شدند. قصههای اولیهای که نوشته شده بود به نظرم روایتهای پیش پا افتادهای بودند. زمینه خوبی داشتند اما درست پیش نمیرفتند. حس کردم نویسندهها چندان شرایط محیطی را نمیشناسند. خیلی اتفاقاتی که در آن محیط رخ میدهد را نمیشناسند. جنگل را نمیشناختند. منابعشان احتمالا خیلی دم دستی و اینترنتی بوده و شاید تحقیق میدانی در آن مورد نکرده بودند و شناخت و درک درستی از جنگل و کوهستان و طبیعت نداشتند.

این عدم شناخت در فیلمنامه هنوز هم در نسخه نهایی سریال وجود دارد.

عرض میکنم. قرار شد بازنویسی شود، چون به هرحال دو سه ماهی هزینه کرده بودند و مشکلاتی ایجاد شده بود و به لحاظ مالی قرار شد سریع فیلمبرداری کار را انجام دهیم تا جبران هزینهها بشود و هزینهها تصاعدی بالا نرود. براساس شناختی که من از منطقه تالش داشتم، رفتیم و شروع کردیم. نویسنده بعدی خانم مریم امینی با فرصت کمی که داشت همزمان با ما قصه را بازنویسی میکرد، یعنی اگر هنوز ضعفهایی وجود دارد به دلیل ناتوانی خانم امینی نیست بلکه به دلیل زمان کمی است که در اختیار ایشان بود. به هرحال این قطار حرکت کرده بود و زمانی که شروع به حرکت کند، هزینهها رو به افزایش خواهند بود.

پس وجود ضعف در فیلمنامه را نمیپذیرید؟

ممکن است ضعفی باشد، اما این ضعف را نمیپذیرم؛ چون خانم امینی هم در یک شرایط خاصی کار را انجام داد. شما زمانی میتوانی به یک ایدهآل برسی که اول هزینه کنی، دوم زمان کافی داشته باشی. یعنی زمان، بودجه و توانایی آدمها سه عاملی است که نهایتا کیفیت کار را تضمین میکند. تو نمیتوانی یکی از این سه عامل را حذف کنی و همچنان انتظار کیفیت کار را داشته باشی. وقتی کار تمام میشود همه به کار نهایی فکر میکنند اما هیچکس توجه نمیکند چه شرایطی در زمان تولید حاکم بود. من میگویم خانم مریم امینی واقعا در این فیلمنامه زحمت کشید تا از صفر اگر نگوییم به صد اما به 60 رساند. در ضمن من به عنوان کارگردان این شرایط را پذیرفتهام و قول دادهام در یک تایمی قصهها را پیش ببرم و انجام دهم؛ حالا با همیاری دوستان بازیگر و عوامل گروه در واقع قصهها را آداپته میکردیم. در واقع کمی هم در زمان اجرا آداپته میشد که قصه واقعیتر و درستتری داشته باشیم. اما خانم امینی زحمت زیادی کشید؛ دوم اینکه من به عنوان کارگردان آنجا حضور دارم و تابع شرایطی هستم. به من میگویند این مقدار پول داری با این قصهها. من عاملی هستم که این قصه را در زمانی که دارم به بهترین کیفیت بیان بصری تبدیل کنم.

آیا تهیهکننده دخالتی در کار شما کرد؟

تهیهکننده در حیطه کاری خودش عمل کرده است و کارگردان هم سعی کرده که کار خودش را انجام بدهد. اگر آقای شفیعی تدوین را هم عوض کرد با نظر من بود؛ یعنی آقای شفیعی نظر من را به دست آورد. خروجی و برآیند و کلیت کار را به نسبت سریالهایی که در تلویزیون میبینم به نظرم سریال خوبی است. سریال متفاوتی است. فضاهای خوبی در آن اتفاق میافتد. اگر قصهها کشش بیشتری داشتند طبیعتا میتوانست تأثیر بیشتری داشته باشد. خب شما اگر پول پراید بدهی میتوانی پراید بخری. اگر پول بنز بدهی میتوانی بنز سوار شوی. تو نمیتوانی با پول پراید سوار بنز شوی.

درست است که فیلمسازان ما تلاش میکنند، اما الان انتظار مردم از تلویزیون بالاست.

همه جای دنیا همه درجه یکها برای تلویزیونها کار میکنند. برای اینکه یک امکان و یک فرصتی خاص است. تلویزیون ما این را نمیخواهد بفهمد، نمیخواهد از همه استعدادهای موجود در مملکت استفاده کند.

باید در مدیریت تلویزیون کمی هوشیارانهتر عمل شود. با توجه به اینکه الان این همه ماهواره و اینترنت وجود دارد، اگر بخواهم بدون تعارف صحبت کنم باید بگویم که تلویزیون باید خیلی جدیتر از این عمل کند. وقتی حرف خودی، ناخودی میشود، طبیعتا آدمهای درجه یک به سمت تلویزیون نمیروند. تلویزیون باید مدیریت هوشیارانهتری نسبت به عوامل خود داشته باشد و از استعدادها و تواناییهایشان استفاده کند. در غیر اینصورت آدمهای درجه دو و سه که خود من به وفور میشناسم و هیچ جای دیگری هم نمیتوانند کار کنند میآیند تلویزیون کار میکنند. خروجی آن میشود کارهای مبتذل و پیش پا افتاده و کارهایی که صرفا وقت پر کن میشود. تلویزیون نباید به دنبال پر کردن زمان شبکههایش باشد، تلویزیون باید به دنبال بهترین کیفیتها باشد.

به نظرم تلویزیون امکان و فرصتش را دارد و باید از توانایی همه هنرمندان چه در عرصه ادبیات چه در صنعت سینما استفاده کند. چرا آدمهای درجه یک هیچوقت نمیآیند با تلویزیون مصاحبه کنند؟ ممیزی تلویزیون آزاردهنده است. چون این اتفاق بارها برای این هنرمندان خاص تکرار شده، بنابراین دلزده شدهاند و دیگر نمیآیند. افراد درجه دو میآیند، آدمهای درجه سه میآیند.

ولی انحصارگرایی هم نباید در تلویزیون وجود داشته باشد.

دقیقا. در هیچ زمینهای قحطالرجال نداریم. الان اگر نگاه کنی، میبینی خیلی از مدیران سینما فقط جاهایشان تغییر میکند. از حوزه رفتند ارشاد. از ارشاد رفتند فارابی، از فارابی رفتند تلویزیون، یک طیف از مدیران ما چرخشی هستند.

براساس کی وزیدن و کجا وزیدن باد چرخشی عمل میکنند. اسامی هم کاملا مشخص است، شما بهتر از من میدانید این افراد هرگز از چرخه فرهنگ خارج نشدند و از جایی به جایی دیگر انتقال پیدا میکنند. در پایان تشکر میکنم از همه بچههای گروه موسیقی، صداگذاری، تدوین، گروه نویسنده، عوامل تولید و عوامل فیلمبرداری، گروه کارگردانی و تمام بچههایی که همراه و همدل ما بودند و شرایطی را فراهم کردند تا بتوانیم یک کار آبرومندی را انشاءا... داشته باشیم و یادی کنم از زندهیاد قسمتخانی که صدای ماندگارش یاد تالش را برای همیشه در ذهن من باقی گذاشته است.

رضا مرادی

رسانه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها