یادداشت:

فقط به‌خاطر علی اصغر (ع)

سال‌ها پیش سه چهار روز به محرم توی فیس‌بوک یکی از کاربران عکسی گذاشته بود از میدانی در کاشان که جمعیت عزادار دور شتری حلقه زده بودند و شتر منتظر قربانی شدن بود تا طعام عزاداران شود، زیرش هم نوشته بود: هواداران خشونت !
کد خبر: ۱۱۶۵۱۰۲

خیلی ناراحت شدم، توی صفحهاش تورقی کردم از آنهایی بود که از روشنفکری یک چیزی شنیده بودند. رفتم توی قسمت پیام خصوصی و دعوتش کردم به حرف زدن، سرکشی میکرد و فقط دشنام میداد!

گفتم بیا منطقی حرف بزنیم، قبول کرد. یک بار بحث جنگ قدرت طلبی راپیش میکشید یک بار خرجهای الکی هیات را بهانه میکرد یک بار قربانی کردن گاو و گوسفند را و خلاصه که نمیخواست که بفهمد. برای همه حرفهایش دلایل منطقی میآوردم و کم و بیش میپذیرفت و رد میکرد.

یاد حرف رفیقم افتادم که میگفت: توی قصه عاشورا منطق و عقل را بگذار توی جیبت، اینجا عاطفه است که حرف اول را میزند. بحث شش ماهه کربلا را مطرح کردم و اینکه تشنه بود و اینکه سیدالشهدا(ع) لباس رزم در آورد و بر شتر نشست و به میان لشکر رفت و فرمود: خودتان از من بگیرید و آبش بدهید. سیرابش کردند، اما روی دست پدر... .

حالا نرم شده بود، ولی غرورش اجازه نمیداد قبول کند، اشتباه کرده. چت را تمام کرد و رفت. فردا شب دوباره کانکت شدم، دیدم پیغام گذاشته روی حرفهایت فکر کردم، هیچکدامشان توی کتم نرفت جز همین خون شش ماهه، چندتا کتاب معرفی کن که راجع به امام حسین(ع) بخوانم. یکی دو کتاب معرفی کردم و دیگر حرفی رد و بدل نشد. دو سه روز بعدش پیام گذاشت و راهنمایی خواست که کجا برود روضه، آدرس چیذر را دادم، حالا دیگر عین موم شده بود. پرسید چیزی به آدم نمیگویند اگر گریه نکنیم، گفتم نه خیالت راحت. خداحافظی کردیم و قصه ما تمام شد. عصری خودم شال و کلاه کردم که بروم هیات، شوکهکننده بود، شب شاهزاده علیاصغر بود و دوست مجازی من راهی هیات شده بود. فردایش پیغام گذاشتم چه خبر، چطور بود؟ گفت علیاصغر(ع) دلیل مسلمانی من و مظلومیت حسین(ع) است.

شگفتیها انگار تمامی نداشت. دوست مجازی من بعدها اعتراف کرد. مسلمان نبوده است ...

حامد عسکری

شاعر و نویسنده

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها