رفتیم سراغ نویسنده‌ای که در دیدار رهبری و اعضای مجلس خبرگان ذکر خیر کتابش شد

عاشقانه‌ دهه هفتادی‌ها

عاشقانه‌ترین کتاب درباره شهدای مدافع حرم است؛ این را ناشر می‌گوید و معتقد است «یادت باشد» از آن دست کتاب‌هایی است که نمی‌شود بدون گریه تمام کرد! از آن دست کتاب‌هایی که دوست نداری تمام شود و از آن دست کتاب‌هایی که وقتی به آخر می‌رسی، نمی‌دانی اول راهی یا آخر راه! کتاب «یادت باشد» برشی است از زندگی شهید حمید سیاهکالی از روز خواستگاری تا بعد از شهادتش؛ یک شهید دهه هفتادی که پاییز سال 89 به کربلا رفت، پاییز سال 91 عقد کرد، پاییز سال 92 ازدواج کرد و نهایتا در پاییز سال 94 به شهادت رسید. این کتاب به روایت همسر شهید و با قلم محمدرسول ملاحسنی پدید آمده و از زمستان سال گذشته تا هم‌اکنون 13 بار تجدید چاپ شده است. در وصف این کتاب همین بس که هزاران نفر آن را خوانده‌اند و به دیگران هدیه داده‌اند و رهبر معظم انقلاب نیز در جمع خبرگان رهبری آن را تحسین کرده و شایسته ثبت در تاریخ دانسته است. روایت گزارش گونه این صفحه را از زبان محمدرسول ملاحسنی، نویسنده کتاب بخوانید
کد خبر: ۱۱۶۳۳۲۶

این قهرمانهای دهه هفتادی

شهید حمید سیاهکالی و همسرش، پسر عمه و دختر دایی بودند و از متولدین دهه 70. هر دو دانشجو بودند و هر دو از خادمان راهیان نور؛ در همین اردوها بود که با محمدرسول ملاحسنی دوست شده بودند؛ کسی که بعدها خاطرات همسر شهید سیاهکالی را در قالب کتاب
«یادت باشد» نوشت. این کتاب را که بخوانید، به جز یک روایت عاشقانه مستند و جذاب، خیلی چیزهای دیگر هم دستگیرتان میشود؛ چیزهایی درباره شخصیت شهید سیاهکالی و البته همسرش که وقایع از نگاه لطیف و زنانه او روایت شده است.

از خواستگاری تا شهادت

قصه از روز خواستگاری شروع میشود و در ده فصل زندگی مشترک شهید سیاهکالی و همسرش را روایت میکند؛ گاهی به گذشته و خاطرات کودکی آنها نقب میزند اما بیشتر از هر چیز روایتگر بزنگاههای زندگی این زوج جوان است. داستان کتاب تا بعد از شهادت شهید سیاهکالی در آذرماه سال 1394 ادامه دارد و در بخشی از این کتاب خاطره روز عقد آنها ذکر شده است؛ وقتی که عروس و داماد به امامزاده باراجین در شمال قزوین میروند و شهید به همسرش میگوید: «من حتما شهید خواهم شد، پس مرا در گلزار شهدای شهر دفن خواهند کرد.» همانجاست که به همسرش سفارش میکند که خاطراتشان را بنویسد و به همین دلیل است که نویسنده کتاب و همسر شهید هر دو بر این عقیدهاند که نوشته شدن این کتاب خواسته خود شهید بوده و سفارش او.

خاطرات چطور کتاب شدند

خاطرهنویسی و یادداشتهای گاه و بیگاه، سرگرمی همسر شهید سیاهکالی بود اما از جایی به بعد خیلی جدی شد؛ خود شهید از همسرش خواسته بود که خاطراتشان را با جدیت بیشتری ثبت کند و اگر حوصله و فرصت نوشتن نیست آنها را روی کاستهای قدیمی ضبط کند. محمدرسول ملاحسنی بعد از شهادت دوستش تصمیم گرفت، کتابی دربارهاش منتشر کند. سراغ دوستان و همکارانش رفت و گفتوگویی با همسر شهید داشت و آنجا بود که این خاطرات چون گنجینهای در اختیارش قرار گرفت تا بتواند کتابی بنویسد که سرشار از جزئیات است و ماجراها را چنان نقل میکند که گویی همین دیروز رخ دادهاند. به گفته این نویسنده، روحیه خانواده و همسر شهید تا چند ماه اجازه نمیداد کار ضبط و ثبت خاطرات را شروع کند اما وقتی بالاخره بعد از حدود شش ماه شرایط فراهم شد او هیچ چیز برای نوشتن این کتاب کم نداشت؛ هم خاطرات شهید در ذهن همسرش تازه بود و پررنگ و هم گنجینه خاطرات را در اختیار داشتند که بسیار راهگشا بود. قرار بر این شد کتاب به روایت همسر شهید نوشته شود. نسخه نهایی کتاب «یادت باشد» در پیاده روی اربعین سال گذشته آماده و در شهر قزوین منتشر شد، اما انتشار کتاب خوب پیش نمیرفت تا اینکه انتشارات شهید کاظمی در نمایشگاه کتاب تهران تصمیم گرفت روی این کتاب کار کند و معرفی و انتشار مجددش را برعهده بگیرد.

چه کسانی آن را خواندند

تا امروز خیلیها «یادت باشد» را خواندهاند. نویسنده کتاب میگوید به دلیل روایت زنانه کتاب، بانوان و دختران جوان اصلیترین خوانندگان این کتاب بودهاند. آنها نظرات بسیاری از مخاطبان دریافت کردهاند و همینطور عکسهایی که مخاطبان با کتاب گرفتهاند. ملاحسنی معتقد است در دو فصل آخر کتاب لحظات تاثیرگذاری روایت شده است؛ وقتی که شهید سیاهکالی دوره آمادگی را پشت سر میگذارد و وقتی که به سوریه اعزام میشود. به اعتقاد این نویسنده، اوج داستان دیالوگهایی است که هنگام اعزام شهید سیاهکالی به سوریه بین او و همسرش رد و بدل میشود. ملاحسنی این کتاب را روایت یک زندگی مشترک کوتاه و پربار میداند که سه سال طول کشیده اما به اندازه 30 سال عشق، احساس، محبت و عاطفه در آن هست.

چرا باید نوشته میشد

از زندگی مشترک و خاطرات شهید سیاهکالی زمان زیادی نگذشته؛ آنها همین روزها و زمانه را زندگی کردهاند و عشق و داغشان هنوز تازهاست. نویسنده کتاب تردید نداشت که داستان زندگی این زوج عاشق، مورد توجه قرار میگیرد و بر خیلیها تاثیر میگذارد؛ البته شاید نه به این اندازه که مقام معظم رهبری در جلسه با خبرگان از آن یاد کنند اما ملاحسنی تردیدی نداشت که این کتاب باید نوشته میشد و معتقد است هم نوشته شدن کتاب و هم توجهاتی که به آن صورت گرفته به عنایات خود شهید بر میگردد و بس. به عنوان نویسنده، ملاحسنی فقط باید به روایتها وفادار میماند و قصه را با تمام جزئیاتی که همسر شهید به یاد داشت یا ثبت کرده بود، شرح میداد تا مخاطبان روایتها را بیواسطه درک و لمس کنند و با قصه همراه شوند.

کارستان ناشر برای کتاب

«یادت باشد» در قزوین منتشر شد، اما نویسنده تردید نداشت که این کتاب میتواند مخاطبان بسیاری داشته باشد. این شد که انتشارات شهید کاظمی ابتکار عمل را به دست گرفت و همزمان با انتشار مجدد کتاب، برنامههایی برای معرفی بیشترش در نظر گرفت. برای این کتاب یک پایگاه اینترنتی ثبت شد به نشانی www. yadat-bashad.ir و از فضای مجازی برای برگزاری یک مسابقه و معرفی کتاب بهرهبرداری شد. به گفته نویسنده کتاب در شبکههای اجتماعی بیش از 300 عکس یادگاری با این کتاب منتشر شده است. حمید خلیلی، مدیر انتشارات شهید کاظمی به جامجم میگوید: تا امروز که کتاب به چاپ سیزدهم رسیده، حداقل 36 هزار نفر آن را خواندهاند. او همچنین از برگزاری مسابقه برای این کتاب خبر میدهد و بر اساس این کتاب 20 سوال طرح شده و به همراه کد قرعهکشی در اختیار مخاطبان قرار گرفته است. پنج کمک هزینه سفر کربلای معلی، پنج کمک هزینه سفر مشهد مقدس، پنج ربع سکه بهار آزادی جوایز این مسابقه بود. خلیلی تردیدی نداشت که این کتاب با همه فرازهای تلخ و شیرینی که روایت کرده، مورد توجه نسل جوان قرار میگیرد و باید آن را به بهترین شکل معرفی کرد. از بستر فضای مجازی استفاده کرد و البته قیمت کتاب را از 18 هزار تومان به 14 هزارتومان کاهش داد تا افراد بیشتری بتوانند آن را بخرند و بخوانند.

رمز گشایی از «یادت باشد»

فرزانه سیاهکالیمرادی، همسر شهید متولد سال ۱۳۷۲ و دانشجوی مهندسی بهداشت حرفهای است. او که پس از شهادت همسرش با خاطرات و یادگاریهایش زندگی میکند، در گفتوگویی تعریف کرده بود: همیشه خیلی راحت جملههای احساسی را بیان میکرد، اما صبح روزی که قرار بود برود به من گفت: من در کنار دوستانم شاید بتوانم بگویم دلم تنگ شده اما نمیتوانم بگویم دوستت دارم، باید چه کنم؟ من برنامهای دیده بودم که همسر یک شهید تعریف میکرد وقتی به همسرش نامه مینوشت احتمال میداد که کسی نامه را بخواند، بین خودشان رمز گذاشته بود. من نیز دوستت دارم را یادت باشد گذاشتیم، وقتی از پلههای خانه پایین میرفت بلند بلند داد میزد، یادت باشد، یادت باشد، من هم میگفتم یادم هست.

امالبنین دیوسالار

ادبیات و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها