خاطره‌بازی با نخستین سریالی که رضا عطاران کارگردانی کرد

بگو سیب

نخستین بار بود که رضا عطاران برای تلویزیون کارگردانی می‌کرد؛ در کنارش شیرین جاهد نیز حضور داشت که سابقه تدوین و گارگردانی در سینما و تلویزیون برای کودکان را دارد. تهیه‌کنندگی هم با تهیه‌کنندگان خوش سابقه‌ای چون مسعود رسام و بیژن بیرنگ بود؛ گروه دو‌نفره‌ای که پیش از آن نیز در کنار یکدیگر تجربه‌های موفقی چون چاق و لاغر و این خانه دور است را روانه آنتن کرده بودند و پس از آن نیز مسیر موفقیت را با دنیای شیرین دریا و خانه سبز پی گرفتند. سیب خنده به رسم اغلب برنامه‌های کمدی آن سال‌ها آیتم آیتم بود و نگاه نقادانه‌ای نسبت به مسائل روز داشت. اما این نگاه منتقدانه آنچنان نبود که سرگرم‌کنندگی یعنی هدف اصلی برنامه را نادیده بگیرد و آن را برای گروه سنی کودک و نوجوان که مخاطبان هدف آن بودند خسته‌کننده کند. برنامه در قالب نمایش های کوتاه سعی داشت خنده بر لب مخاطب بنشاند و در دل آن انتقادهایی را نیز مطرح کند. در این مجموعه بازیگران جوانی چون جواد رضویان، یوسف تیموری، مجید صالحی، مریم شیرازی و بهراد خرازی در کنار چند کودک حضور داشتند که موفق‌ترین آن‌ها سپهر آزادی بود. این روزها سیب خنده از آی فیلم بازپخش می‌شود و جا‌م‌جم به همین دلیل نگاهی به این مجموعه خاطره انگیز انداخته است.
کد خبر: ۱۱۵۴۸۰۳

سیبی که به خنده نشست

سیب خنده در ادامه برنامههای موفق کمدی آن سالها در قالب آیتمهای مختلف و با نمایشهای کوتاه سعی داشتند در کمترین زمان موضوعی را طرح کنند و با جزئینگری، نگاهی طنز به سوژه مورد نظرشان داشته باشند. از اولین نمونههای این گونه برنامهها پس از انقلاب، ساعت خوش به کارگردانی مهران مدیری بود که بخشی از عوامل سیب خنده نیز در آن حضور داشتند. یکی دیگر از شباهتهای سیب خنده با ساعت خوش این بود که بازیگران هر دو مجموعه در نوشتن اغلب متنهای آیتمها نیز مشارکت داشتند؛ کسانی مثل شیما بحرینی، رضا عطاران، شیرین جاهد، بهراد خرازی، مجید صالحی، مجید حامد و سعید شریفی. این شباهتها به حدی است که امیر غفارمنش پیشتر در گفتوگو با جامجم سیب خنده را بچه ساعت خوش نامیده و گفته بود: «من و رضا عطاران مدتی پس از ساعت خوش یک تیم درست کردیم و سیب خنده را ساختیم. برنامهای که به عقیده من، بچه ساعت خوش به حساب میآید و از دل آن نیز بازیگران زیادی معرفی شدند. بعد از آن، رضا در سینما درخشید و راهش جدا شد.» به واقع هم اینچنین بود، عطاران پس از چند تجربه اینچنینی در تلویزیون راهش را جدا کرد و کارهایش را با فضا و نگاه دیگری ساخت؛ نگاهی که هرچه رفت تلختر شد.

استعدادهای نمکین

سیب خنده فرصتی بود برای دیده شدن استعدادهایی که قبل از آن کمتر در تلویزیون و در این سطح دیده شده بودند. پس از این مجموعه بود که بیشتر بازیگران سیب خنده در دیگر مجموعههای کمدی درخشیدند و به ستارههای طناز سینما و تلویزیون ایران بدل گشتند. امیر غفارمنش که پیشتر در ساعت خوش دیده شده بود در این مجموعه نیز حضور داشت و بازیگرانی چون جواد رضویان، مجید صالحی، یوسف تیموری، اشکان اشتیاق و... نیز کسانی بودند که با حضور در این مجموعه به شهرت رسیدند. از این بین اما برخی هم بودند که در این راه نماندند و امروز نامی از آنها در میان نیست یا مانند بهراد خرازی برای مدتی از عرصه تصویر دوری کردند و با شمایلی تازه بازگشتند. خرازی این روزها پس از کمرنگ شدنش در دهه 80 بازگشت و در مجموعههایی مثل ایراندخت و معمای شاه نیمه دیگری از تواناییهای خود را به نمایش گذاشت. دستیار کارگردان و برنامهریز سیب خنده نیز بازیگری است که با او و دنیای شیرینش خاطره داریم. دختری که در مجموعه «دیگری» به تهیهکنندگی بیژن بیرنگ و مسعود راوی دنیای شیرینش بود و در هر قسمت ما را با خود همراه میکرد. زهرا جواهری بازیگر سریال دنیای شیرین در این مجموعه از عوامل پشت صحنه بود و بعد از آن مجموعه عروسکی برای تلویزیون ساخت و سپس راهش را به سمت نمایشهای عروسکی صحنهای کج کرد.

سپهر و رویای کودکیهای ما

سپهر آزادی جزو بازیگران پرکار کودک در سالهای نهچندان دور سیما بود. او بهرغم سن کم، جنس بازی شیرینی داشت و چنان روان و آگاه مقابل دوربین میرفت که بازیگریاش را قطعا هنوز هم یادتان است. سپهر که همسن کودکیهای خود ما هم بود، بعد از تجربه بازی در مجموعههای موفق و پرمخاطبی چون «سیب خنده» و «دنیای شیرین» به ناگاه با بزرگتر شدنش قید حضور و فعالیت در عرصه بازیگری را زد و چنان خودش را در دنیای بزرگسالی غرق کرد که بسختی میشود خبری از او پیدا کرد. سپهر متولد سال 1371 و فرزند دو نفر از چهرههای شناختهشده سینما و بویژه سینمای کودک، یعنی غلامرضا آزادی و فریال بهزاد است. بازیگر شیرین روزگار کودکی ما حالا مدتهاست که ترک وطن کرده و بعد از پایان دوران تحصیلش در کشور فرانسه، حالا بهعنوان فیلمبردار مشغول فعالیت است و در پروژههای مختلف خارجی حضور پیدا میکند.

برای پیدا کردن خبری از شرایط این روزهای این بازیگر، با پدرش تماس میگیرم. غلامرضا آزادی با اشاره به اینکه سپهر الان دیگر خیلی راغب به بازیگری نیست، میگوید: سپهر دیگر به بازیگری علاقه ندارد و هدف اصلیاش را در کاری دیگر پیدا کرده است.

متاسفانه سینما و تلویزیون ما خیلی برای کسانی که کارشان را از دوران کودکی آغاز میکنند، جایی ندارد. این بچهها انگیزهای برای ادامه دادن ندارند و استعدادهایشان بهدرستی پرورش پیدا نمیکند. به هر حال تحصیل در هر رشتهای مهم است و سپهر هم علاقهاش را در زمینه فیلمبرداری پیدا کرده است.

جالب است بدانیم که این بازیگر با استعداد اولینبار چطور برای بازی در این مجموعه انتخاب شد و به فضای بازیگری راه پیدا کرد.

پدر آزادی میگوید: خانم بهزاد (مادر سپهر) و خانم جاهد همکار بودند. آن موقع رسم بر این بود که وقتی کسی مجموعهای میساخت، همکاران دیگر به سر صحنه کارش میرفتند، به او سر میزدند و خسته نباشید میگفتند. خانم جاهد میخواست دنیای شیرین را بسازد که من و خانم بهزاد و سپهر به دیدنشان رفتیم. خب سپهر از کودکی ذاتا همه را جذب میکرد، بذله گو بود و وقتی خانم جاهد او را دیدند، از من خواستند که تست بدهد و او برای دنیای شیرین انتخاب شد.

مجید، مصدوم نگونبخت و دیگران

ساختار داستان سیب خنده، ترکیبی از اپیزودهای نمایشی گوناگون بود که در کنار هم قرار گرفتنشان هر قسمت مجموعه را میساخت. بازیگران میان اپیزودهای مختلف و ساده مجموعه هم یکسان بودند و فقط رنگ لباس پوشیدن یا گریمهای سادهشان میان نقشهای مختلف آنان تمایز ایجاد میکرد.

یکی از این اپیزودهای محبوب و خلاقانه که حسابی هم در میان مخاطبان گرفت، آیتم ویژه شخصیتی مجید بود. مجید صالحی در نقش جوانی بود که اسامی همهچیز را با قافیهای اشتباه بیان میکرد و در این راه بازیگر نقش مکملش بهراد خرازی، ابتدا اشتباههای او را صبورانه تصحیح میکرد و بعد در اواخر اپیزود دیگر از کوره درمیرفت! نکته جالب توجه در خصوص این اپیزود علاوه بر بازی خوب دو بازیگر آن، متنی بود که در هر قسمت دنبال میشد و ترکیبی خلاقانه از کلمات همقافیه در کنار هم بود.

محبوبیت این آیتم نمایشی تا آنجا رسید که وقتی کسی در جامعه کلمهای را اشتباه بیان میکرد یا اصطلاحا تپق میزد، همه با گفتن عبارت «مجیدجان، دلبندم...» سعی در تصحیحش میکردند. همچنین این اپیزود تنها بخشی از مجموعه هم بود که بعدا برای خود هویتی مستقل پیدا کرد و در قالب مجموعه تلویزیونی عروسکی «مجیدجان دلبندم» به حیاتش ادامه داد.

دیگر اپیزود جذاب و بانمک، آیتم نمایشی کمکهای اولیه بود که توسط جواد رضویان و یوسف تیموری اجرا میشد. در این اپیزود با تقلیدی از برنامههای گفتوگومحور و کارشناسانه آن سالهای تلویزیون، رضویان در نقش مجری - کارشناس برنامه بود که میخواست کمکهای اولیه و مراقبت از بیمار را به مخاطب آموزش بدهد، اما به دلیل حرفهای نبودن و شاید بیسوادی، بیشتر به بیمار آسیب میزد و در انتها با گفتن عبارت «مصدوم آماده است...» بیمار نگونبخت را مقابل تلویزیون به حال خودش رها میکرد. این اپیزود هم میان مردم گرفت و در آن سالها هروقت کسی به اشتباه به خودش یا دیگران آسیب میزد، با عبارت مصدوم آماده است... او را دستمایه شوخیهایشان قرار میدادند و اشتباهش را گوشزد میکردند.

زهرا غفاری

نوشین مجلسی

رسانه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها