ماه شب چهارده از آن نماهـــــــــای بی‌نظیــــــــــــــــر و بی‌همتاســــــــــــــــت؛ از آن نورهایی که همه شب را برایت روشن می‌کند.
کد خبر: ۱۱۴۸۱۰۷

وقتی اعلام کردند که از درهای خروجی برای سوار شدن به اتوبوس وارد شویم، زینبیون جلوتر از ما و به ترتیب یک فهرست به صف شدند و بعد از اینکه پلاکهای شناساییشان را دریافت کردند از در خروجی بیرون رفتند. یکی از مسئولان هم با یک کیف بزرگ مسئول گرفتن گوشیهای موبایل بود. طوری با جذبه برخورد کرد که اصلا نتوانستم در مورد زمان و مدل تحویل و برگشت گوشی چیزی بپرسم.

سوار اتوبوسها شدیم. از تاریکترین قسمت فرودگاه مهرآباد، [به نظرم جنوب غربیاش] وارد شدیم. از خیلی دورترها لوگوی ماهان و ایرانایر روی بال دو هواپیما پیدا بود. اما اتوبوس ما فقط از کنار هواپیماهای بدون نشان و حتی نشان پرچم ایران میگذشت. برخلاف انتظارمان در مورد پروازهای باری و... در کمال تعجب یک هواپیمای بوئینگ ۷۰۷ در انتظارمان بود.

چون هیچکداممان کارت پرواز نداشتیم، طبیعتا هر کسی که زودتر میرسید میتوانست در جایی که دوست دارد بنشیند. مدافعان حرم که زودتر وارد هواپیما شدند، از همان صندلیهای اول روی صندلیها نشستند. ما هم در ادامه همانها و در ردیف نهم از بیست ردیف صندلیها نشستیم.

بعد از بسته شدن درها خلبان اصلا صحبت نکرد. [حتی به خدمه در مورد پریدن و بررسی درها هشدار نداد] جالبتر اینکه بر عکس همه پروازهای عمرم هیچ مهمانداری در مورد نحوه باز کردن و بستن کمربند ایمنی و درهای خروج هم صحبت نکرد.

من در ردیف آخر نشسته بودم، روی بال هواپیما. از پنجره بیرون را میدیدم، هیچ لامپی حتی روی بالهای ۷۰۷ هم روشن نبود. تنها نوری که از ابتدای پرواز هواپیما را روشن میکرد نور ماه بود. وقتی به چند هزار متر بالای سطح زمین هم رفتیم فقط نور ماه بود که همه بال را روشن میکرد و زیباییاش از آن بالا دلبری بیشتری داشت.

سیدمجتبی مومنی

روزنامهنگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها