با عبدالرضا اکبری بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون

کارگردانی به اندازه بازیگری برایم جذابیت دارد

عبدالرضا اکبری جزو آن دسته از بازیگران سینما و تلویزیون است که توانسته در طول سال‌ها نقش‌های متفاوتی را بازی کند.
کد خبر: ۱۰۹۹۸۸۷

همکاری با فیلمسازانی نظیر رسول ملاقلی‌پور، بهروز افخمی و سیف‌الله داد باعث شده مخاطبان، عیار بازیگری اکبری را بیش از پیش بشناسند. اکبری از سن 16 سالگی جذب کانون پرورش فکری شده و به اتفاق دوستانش سال 1347 گروه تئاتر موسوم به گروه تئاتر نجف‌آباد را تأسیس کردند. داریوش مؤدبیان اولین مربی آنها بود و این فعالیت تا سال 1360 ادامه پیدا کرد، بعدها و با منحل شدن گروه به تلویزیون آمد و توانست در چند تله‌تئاتر نقش‌آفرینی کند و از این طریق سرانجام به سینما راه یافت و توانست در فیلم‌ها و سریال‌هایی چون روزگار وصل، ایستگاه بهشت، روز شیطان، کانی مانگا، فرزند صبح، مزد ترس، باغ گیلاس، دلنوازان، شن‌‌های کف رودخانه، جست‌وجو در شهر، بازگشت به زندگی، تولدی دیگر و معمای شاه به هنرنمایی بپردازد.

در دهه‌های گذشته هم در آثاری با مضمون دفاع مقدس نظیر کانی مانگا و پناهنده حضور درخشانی داشتید. آیا بازی در مجموعه یحیی را به همین دلیل پذیرفتید؟

در دهه 60 و 70 سینمای دفاع مقدس مورد حمایت جدی مدیران فرهنگی بود و آثار ارزشمندی مثل همین کانی مانگا ساخته می‌شد. متاسفانه در سال‌های اخیر بهای کمتری به آثار دفاع مقدس می‌دهند و شاید دلیل عمده‌اش هزینه‌های بالای تولید این نوع آثار باشد. من در فیلم‌ها و مجموعه‌های دفاع مقدس با عشق و علاقه خاصی کار می‌کردم و جامعه هم تحت تاثیر چنین شرایطی بود.

در گذشته با رضا بهشتی همکاری داشتید؟

بله؛ در فیلم قهوه اسپرسو با بهشتی همکاری داشتم و بعد از خواندن فیلمنامه‌ بازی در سریال را قبول کردم.

مقطع داستانی سریال به اواخر دهه 50 و اوایل دهه 60 در خطه شمال می‌پردازد که
بتدریج حضور خان‌ها و ارباب‌ها در محیط‌های روستایی کمرنگ‌تر می‌شد.

در این دوران بتدریج از قدرت و نفوذ ارباب‌ها کاسته می‌شد و جامعه شرایط دیگری را تجربه می‌کرد. به نظرم ناصرخان در این سریال ارباب متفاوتی بود که با سایر ارباب‌ها بسیار فاصله داشت و فردی مردمی بود.

ناصرخان جزو خان‌هایی است که بسیار منعطف و آدم روشنفکر و مهربانی است... .

او آدمی فهمیده و منطقی است. همیشه تصور می‌کردیم ارباب باید ترکه‌ای در دستانش باشد و رعیت را با تندی و خشونت بزند و اهل ظلم و زورگویی است، ولی ناصر خان و اعمالش برخلاف این رویه بود.

آیا ناصرخان را می‌توانیم شخصیتی خاکستری بدانیم؟

من مثبت دیدمش و رفتارهایش منعطف و درست است.

نکته مهم درباره شخصیت ناصر خان این است که در محیط 40 سال پیش به دخترش آزادی انتخاب می‌دهد؟

ناصر خان در حقیقت تلاش می‌کند با دخترش دوست باشد و به انتخاب او برای همسر داشتن احترام قائل است و رابطه عاطفی عمیقی بین پدر و دختر وجود دارد.

خیلی از مخاطبان شما را با سروان اداره آگاهی در سریال مزد ترس می‌شناسند...

بله، با موفقیت این سریال چندی بعد قسمت دومش هم ساخته شد و مورد توجه مردم قرار گرفت. یکی از دلایل موفقیت این سریال تصویری جذاب و متفاوت از زندگی و کار یک پلیس باهوش و مقتدر ایرانی بود و در این سریال زندگی خانوادگی سروان وارد کارش می‌شود که باعث دزدیده شدن دخترش شد و لوکیشن‌های زیبا و متنوع آن در ترکیه و ایران نیز بر جذابیت کار افزوده بود و خودم هم به این نقش علاقه خاصی دارم.

مدتی است حضور پررنگی در تئاتر دارید. آیا تئاتر به دغدغه جدی کاری برایتان تبدیل شده است؟

همیشه تئاتر برای من یک اولویت و دغدغه مهم و جدی بوده و هرازگاهی با توجه به شرایط علاقه دارم در نمایشی بازی یا نمایشی را روی صحنه اجرا کنم. تعلق خاطرم هم به نمایش‌های سنتی ایرانی است که فرهنگ ناب ایرانی دارد و در سال‌های گذشته هم که در تئاتر فعال بودم بیشتر در نمایش‌های آیینی و سنتی بازی می‌کردم و این نوع تئاتر علاقه شخصی خود من است و با نمایش روحوضی علاقه‌مند به بازی در تئاتر شدم و بارها هم در این جنس از نمایش‌ها نقش سیاه را نیز بازی کرده‌ام.

نمایش‌های سنتی قابلیت جذب مخاطبان زیادی را دارد؟

بله، به نظرم نمایش‌های سنتی همیشه در صورت داشتن ساختار و داستان جذاب مورد توجه مردم بوده و از آن استقبال می‌کنند. کما این که چند ماه قبل هم نمایش بنگاه تئاترال هادی مرزبان که نوشته علی نصیریان است، در تالار سنگلج مورد استقبال گسترده مردم قرار گرفت. اگر از نگاه سطحی، ساده‌انگارانه و بدون شناخت در اجرای نمایش‌های اصیل ایرانی دوری کنیم، به طور حتم در طول سال می‌توانیم نمایش‌های متفاوتی را در این حوزه برای مردم اجرا کنیم.

نمایش شال و انگشتر را هم قرار است روی صحنه ببرید؟

بله، نمایشنامه شال و انگشتر که محورش درباره روایت‌ها، نقالی‌ها و آیین‌های سنتی اصیل ایرانی است، در تماشاخانه سنگلج روی صحنه می‌برم. در این نمایش ادای دینی به سیاهای نمایش‌های سنتی و مشخصا مهدی مصری انجام داده‌ام تا حق مطلب را درباره این بزرگان که از چشم مردم و بخصوص جوان‌ها دور شده‌اند، نشان بدهم. مضمون اصلی داستان نمایش شال و انگشتر درباره یک گروه بنگاه شادمانی در دهه 40 است و برای اجرای نمایشی عازم شهرستان می‌شوند، در میانه راه آنها درگیر مسائلی می‌شوند.

به اندازه بازیگری به کارگردانی هم علاقه دارید؟

کارگردانی هم جذابیت‌های خاص خودش را دارد و شباهت‌هایی با بازیگری دارد. قبل از بازی هر نقش خود را کارگردانی می‌کنیم و بعد جلوی دوربین قرار می‌گیریم و کارگردان پشت دوربین یا چیزی را به بازیگر اضافه می‌کند یا براساس شرایط چیزی را از او کم می‌کند. در تئاتر کارگردانی کرده‌ام و به نوعی می‌توان گفت علاقه بیشتری به کارگردانی تا بازیگری در حرفه تئاتر داشتم. سال‌ها در گروه اجتماعی شبکه یک به عنوان نویسنده، کارگردان و برنامه‌ساز فعالیت کرده‌ام، اما در سینما هنوز این اتفاق رخ نداده است و این اعتقاد را دارم که اگر در یک کار سینمایی همه افراد متخصص در جای خود قرار گیرند و قصه خوبی هم داشته باشیم فیلم درستی ساخته خواهد شد. کارگردان در واقع مدیریت گروه را انجام می‌دهد و پل ارتباطی تیم سازنده به عنوان خالق اثر با مخاطب است و اگر ساختار اثرش خوب و استاندارد باشد می‌تواند باعث ایجاد رابطه درست و خوبی بین فیلم و مخاطب باشد.

هونام حقانی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها