رضا تا آن زمان فیلم جنایی نگاه نکرده بود. از خونریزیهای آن میترسید، اما دقایقی پیش، شخصیت اول سناریوی مرگباری را که خود نوشته بود، بخوبی بازی کرده بود. از پنج سال قبل به روانگردان شیشه معتاد شده و برای تامین هزینههای آن نزول گرفته بود. از طرفی توانایی پرداخت قسطهای بانک را هم نداشت. رضا توانایی پرداخت 600 میلیون تومان بدهی را نداشت.
او در خیابان پیروزی تهران، مشاور املاکی داشت. با فاصله چند خیابان دورتر از یک طلافروشی. صاحب طلافروشی، مردی 60 ساله بود که تنها کار میکرد. رضا پیش خودش گفت «طلاهایش را میدزدم و بخشی از بدهیهایم را میدهم.» این نقشه اما با مرگ طلافروش به پایان رسید. افسر پرونده میگوید: «سحرگاه 27دی 95، جسد طلافروش محله توسط تعدادی از رفتگران در یک سطل زباله در منطقه پیروزی پیدا شد. او از سر تا پا با چسب پهن به یک صندلی فلزی بسته و دو پایش قطع شده بود. افراد ناشناس نیز یک روز قبل به طلافروشیاش دستبرد زده بودند. در همان تحقیقات ابتدایی، لکههای خون روی زمین کشف شد. امتداد این لکهها، کارآگاهان را به یک مشاور املاکی در همان نزدیکی کشاند. آنجا مورد بازرسی قرار گرفت و قطرههای خون مقتول، اره برقی و سایر مدارک موجود به دست آمد. صاحب مشاور املاکی، رضا، مرد 47 ساله، متاهل، دارای دو فرزند دختر و پسر بود که با استفاده از فاکتورهای طلافروشی مقتول، یک دستگاه پژو خریده بود. با محرز شدن وقوع قتل توسط رضا، محل ترددش تحت نظر قرار گرفت و زمانی که قصد داشت بقیه پول معامله خودرو را بپردازد، به دام افتاد. در بازرسی از مخفیگاه او حدود یک کیلو و 200 گرم طلای سرقتی نیز کشف شد.»
رضا حالا به زندان افتاده و شاید آخرین سکانس زندگیاش با قصاص به پایان برسد. او در گفتوگو با برنامه رادیویی «یک پرونده، یک روایت» جزئیات بیشتری از زندگی خود را بازگو کرده است.
ماجرا از کجا شروع شد؟
مدتی قبل از حادثه خانه خریده بودم، اما به دلیل مصرف بالای شیشه و نداشتن کار مناسب، نتوانستم قسطهای وام بانکیاش را پرداخت کنم. مجبور شدم 50 میلیون تومان قرض بگیرم، اما توانایی پرداخت آن را هم نداشتم.
روزی چقدر شیشه مصرف میکردی؟
دو گرم که حدود 50 هزار تومان میشد.
این پول را چگونه تامین میکردی؟
قرض با بهره میگرفتم.
از چند سال پیش به شیشه اعتیاد داری؟
پنج سال پیش یکی از دوستانم پیشنهاد داد برای رهایی از فشارها، شیشه بکشم. او گفت اعتیادآور نیست، اما اینطور نبود.
برای اینکه پول طلبکارها را بدهی چه کار کردی؟
به هر دری زدم فایده نداشت. سرانجام طلبکارم از من شکایت کرد و شش ماه به زندان افتادم. وقتی بیرون آمدم، مجبور شدم پول نزول کنم. پس از چند ماه بدهیام به 600 میلیون تومان رسید.
در این اوضاع خانوادهات چه شرایطی داشتند؟
همسرم به خاطر اعتیاد شدیدم به شیشه درخواست طلاق داد و بانک هم به خاطر دیرکرد طولانی در پرداخت قسطها، خانه را از ما گرفت.
نقشه سرقت از طلافروشی چطور به ذهنت رسید؟
وقتی از زندان بیرون آمدم، تصمیم گرفتم کاسبی کنم، اما اعتیاد به شیشه و فشارهای سنگین مالی نگذاشت. یک روز طلافروش محله را دیدم. طلافروشیاش دو سه خیابان بیشتر با مشاور املاکی من فاصله نداشت. وقتی فهمیدم تنها کار میکند، نقشه سرقت را کشیدم.
نقشه را چطور اجرا کردی؟
دو سه ماه طلافروشی را زیر نظر گرفتم. ساعت دقیق ورود و خروج طلافروش را هم متوجه شدم. روز حادثه، وقتی با خودرویش وارد خیابان شد، از پشت به او زدم و تصادف ساختگی درست کردم. مدعی شدم پول همراهم نیست و باید برای دادن خسارتش به مغازهام بیاید. به محض اینکه وارد مغازه شد با کنترل، کرکره را پایین دادم و به سمتش حمله کردم. او شوکه شده بود. سریع روی صندلی فلزی مغازه نشاندمش و با چسب دست و پایش را بستم. کلید مغازهاش را گرفتم، به طلافروشی رفتم و طلاهایش را دزدیدم.
چقدر طلا در ویترین بود؟
حدود دو کیلوگرم.
کی از کشته شدن طلافروش باخبر شدی؟
فردای سرقت به مغازه برگشتم، اما دیدم مرده. من قصد قتل نداشتم. حتی چسب را طوری بسته بودم که راه تنفسش باز باشد، اما او مرده بود.
چطور جسد را جابهجا کردی؟
اول فکر کردم جسد را در صندوق عقب خودرو بگذارم، اما جا نمیشد. با اره برقی پاهایش را قطع کردم. چون مغازه تعطیل بود کسی متوجه ماجرا نشد. جسد را در یک چادر برزنتی پیچیدم و با طناب بستم. بعد با کمک یکی از رفتگرها، در سطل زباله انداختم.
رفتگر از ماجرا خبر داشت؟
نه، گفتم در مغازه وسیلهای دارم که میخواهم دور بیندازم.
با طلاهای سرقتی چه کار کردی؟
بخشی از آن را به مبلغ 35میلیون تومان فروختم و با آن یک دستگاه پژو خریدم.
چطور دستگیر شدی؟
هنگام خرید پژو، همه پول را نداده بودم. روز دستگیری برای پرداخت دو میلیون تومان مابقی به نمایشگاه ماشین رفته بودم که ماموران سر رسیدند و دستگیرم کردند.
از قتلی که مرتکب شدی پشیمانی؟
من مرگ خودم را میخواهم. تا زمان حادثه، حتی فیلم جنایی هم نگاه نکرده بودم، چون از خونریزیهایش میترسیدم، اما حالا مرتکب قتل شدهام.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد