نگاه هفتم

نفرت پراکنی در پوشش نقد!

1 ـ گرفتاری‌های ریز و درشتی گریبان ما را گرفته است و رهایی از آنها به سادگی ممکن نیست.
کد خبر: ۱۰۰۶۲۰۰
نفرت پراکنی در پوشش نقد!
چون نمی‌خواهیم رهایی از آنها را. چون نمی‌دانیم و نچشیده‌ایم حظ و لذتِ زیستن بدون این طناب‌های سفت و سمج را، اما اگر بخواهیم و بکوشیم تا به پالایشی بنیادین و ریشه‌ای در درون و بویژه در انگاره‌های پوسیده و متصلب خویش که به عقب‌ماندگی فکری و کوته‌بینی فرهنگی و اجتماعی ما انجامیده است دست بزنیم و از رنج و درد ریشه‌کنی آنها واهمه و نگرانی نداشته باشیم آنگاه خواهیم دانست که بدون این کژتابی‌های فکری و روانی و گزاره‌های نادرستی که به بت‌های ذهنی و خدایان دروغین ما تبدیل شده‌اند، جهان درون و بیرونمان زیباتر، دلنشین‌تر، عقلانی‌تر و توحیدی‌تر می‌شود. این بت‌شکنی پیوسته، کار دشواری است. چراکه همگی (کم یا زیاد) پابند نفس عربده جوی خویشیم و خود را از هر گمان و اندیشه‌ی ناروا و رفتار نادرست و سخن آسیب زننده و اهریمنی، پاک و مبرا می‌دانیم و چنین می‌شود که «همچنان دوره می‌کنیم...» و زمانی به خود می‌آییم که: «و ناگهان چقدر زود دیر می‌شود.»

2 ـ یکی از این گرفتاری‌های درشت و بزرگی که از پیشترها دچارش بوده‌ایم و اکنون شدیدتر در بندش اسیریم پیرایه‌ها و آلودگی‌های سنگین و خُردکننده‌ای است که حوزه و فضای روشنفکری و نقد فرهنگی و هنری ما را در دام سیاه خود به بند کشیده است. (می‌دانیم که جریان روشنفکری در ایران، بیمار و ناقص الخلقه به دنیا آمد و از همان آغاز به جای قرار داشتن در جبهه‌ی مردم و منافع ملی و تلاش برای تعالی واقعی، بومی و ملی، به نسخه‌های غیرملی چشم دوخته بود و پیش و بیش از آن که ایرانی بیندیشد و متکی بر تاریخ و فرهنگ و هویت و سرشت ملی باشد، همه دین و دنیای خود را به بریتانیا و نماینده‌اش در منطقه یعنی کمپانی هند شرقی فروخته بود و با گذشت زمان و به درستی، به «روشنفکر نمایی» تعبیر شد و می‌شود.)

اکنون با سوگ و دردی جانکاه باید بپذیریم که روشنفکرنمایان با رفتار و گفتار و نوشتار بیمار و خودانگارشان، فضیلت و شرافت روشنفکری را (بیش از پیش) تا مرتبه‌ی نازل و کودکانه‌ی نق زدن‌های صد من یک غاز ساقط کرده‌اند و در نتیجه، از درنگ و واکاوی پدیده‌ها و حوزه‌های فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی به عنوان کنشی شریف و اصیل و روشنفکرانه، کمتر می‌توان سراغ و نشان گرفت. همچنین، جریان شرح و تفسیر و نقد فرهنگی و هنری شریف و اصیل، لاغر و کم‌جان شده است و در برابر، کج‌بینی و یاوه‌گویی‌های پرطمطراق در زرورق فریبنده‌ی «نقد سلبی»، انشاهای دبستانی در پوشش اغواگر «نقد تند و تیز»، نفرت‌پراکنی و هتاکی و دروغ‌بافی برای جلب توجه و نام و شهرت و نیز غوغاسالاری بی‌‌مایگان، جای نقد و تحلیل و بررسی و کندوکاو دانشورانه‌ی عرصه‌ها و محصولات فرهنگی و هنری را گرفته است و شگفت آن که اسیرانِ دست و پا بسته‌ی مشهوراتِ خودساخته و بندگانِ «هُبَل»‌های بزک شده و مدرن، هیچ شان آگاهی نیست که بر سرشان چه آمده است و کنش‌ها و واکنش‌های شان نه از سر خرد و دانش و آگاهی فرهنگی و هنری که برخاسته از نادانی مضاعفی است که آنها را به کوره راه یک گمراهی بی‌انتها می‌کشاند، دامن فرهنگ و هنر را می‌آلاید، فرصت‌ها و موقعیت‌های خجسته‌ی فراشدن را زخمی می‌کند، بذر نفرت و دشمنی می‌پاشد، به بی‌اخلاقی و بداخلاقی دامن می‌زند و مجال‌های گلگشت و تماشای زیبایی و آفاق روشن را از نسل نو می‌دزدد و زشت‌ترین و بی‌آبروترین دزدی و راهزنی، دزدیدن چشم‌ها برای دیدن زیبایی است.

اکبر نبوی

منتقد سینما

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
احمد
Iran, Islamic Republic of
۱۶:۲۵ - ۱۳۹۵/۱۲/۰۸
۰
۰
نوشته این آقا خودش مصداق بارزی است از آنچه سعی دارد وانمود كند از آن گروه نیست احتمالا منظورشان منتقدانیست كه به آرای ایشان بعنوان یكی از داوران جشنواره فجر اشكال داشته اند و چون نمیتوانند هتاكی را با ادبیات فاخر پاسخ دهند با ردیف كردن یكسری كلمات ادبی نما هتاكی شعر گونه ای را تهیه كرده و بخورد مردم داده اند اما شما برای اینكه ثابت كنید با هتاكان تفاوت دارید زیباتر این بود سكوت میكردید .

نیازمندی ها