دولت انگلستان نیز با استفاده از فرمان فتحعلیشاه قاجار زمینی نیمه درختزار در قلهک را برگزید و در آنجا چادرهایی برپا کرد که پس از جنگ محمدشاه با انگلیسیها بر سر هرات و سپس جنگ دوم هرات بین سپاه ایران و افغانهایی که از سوی انگلستان حمایت میشدند در سال 1272 ه.ق / 1856 میلادی و بسته شدن قرارداد پاریس و انصراف ایران از مالکیت بر هرات، ناصرالدینشاه اجازه داد انگلیسیها دور آن اراضی دیواری بکشند و کم کم در آنجا خانه و ویلا بسازند و عمارت بسیار عالی با استخر در قلهک احداث شد که سفرای انگلیس مانند سرهیون چیپول هیوگسن، سر ریدر بولارد و دنیس رایت، به باغ زیبای قلهک و مجالس شبنشینی انگلیسیها و مهمانان اروپایی و آمریکایی آنها اشاره کردهاند. سپس آلمانیها، در پل رومی، عثمانیها در همانجا و فرانسویها و ایتالیاییها در کامرانیه کاخهای تابستانی ساختند که تاکنون هم باقی است.
میگویند روزی یک دیپلمات انگلیسی یک تومان به یک درشکهچی داد که او را از تهران به قلهک برساند. کرایه کمتر از این مبلغ بود ولی هوا گرم ، شدت آفتاب زیاد و اسب درشکه پیر و سالخورده بود و بهزحمت راه میرفت. درشکهچی به صدای بلند به صاحب (مراد انگلیسی دیپلمات) فحشهایی بد میداد که او را وادار به طی این راه طولانی کرده است. دیپلمات چیزهایی مینوشت از لحظهای که درشکه از قهوهخانه سیدخندان عبور کرد و صاحب (هندیها به انگلیسیها میگفتند صاحب و این اصطلاح در ایران هم مصطلح شده بود) نگذاشت درشکهچی توقف کند به صدای غرولند و فحاشی درشکهچی افزوده شد. نزدیک قلهک یکی از چاپلوسان ایرانی که در سفارت انگلیس خدمت میکرد و قاصد و مترجم سفارت بود با قاطر به نزدیک درشکه رسید و تعجب کرد که درشکهچی با صدای بلند به صاحب فحشهای بسیار بد میدهد ولی صدا از صاحب درنمیآید و پیپ خود را گوشه لب گذاشته لبخندزنان در حال تماشای مناظر اطراف است. او خود را سوار بر قاطر به درشکه رساند و به زبان فارسی چند نهیب و فحش نثار درشکهچی کرد و گفت: خجالت نمیکشی به حضرت صاحب اهانت میکنی؟ سپس به دیپلمات به زبان انگلیسی ناقص خود گفت: صاحب این بیتربیت به جنابعالی اسائه ادب میکرد که چرا در این راه طولانی در این تابستان گرم او را واداشتهاید شما را به قلهک بیاورد و یک تومان را کم میداند.
برخلاف تصور ایرانی چاپلوس و کاسهلیس که متاسفانه در همه زمانها بودهاند ولی تعدادشان کم است (الان عدهای از آنان در VOA و BBC و من و تو قربان صدقه صاحب میروند!) دیپلمات انگلیسی به صدا درآمد و به زبان فصیح فارسی گفت: من تمام سخنان این مرد سورچی را شنیدم و بعضی از فحشهایش را یادداشت کردم زیرا تا به حال نشنیده بودم و خیلی تعجب کردم فحشهای ایرانی چقدر دامنهدار مختلط و عجیب و غریب است. اما دوست عزیزم، من میخواستم به قلهک بیایم که حالا رسیدم. آیا فحشهای این آقای ناجنتلمن سبب شد که من به قلهک نرسم؟ اگر پیاده میآمدم بیشتر صدمه میخوردم، کالسکه سفارت هم که در محل پایین (سفارتخانه شهر) نبود. من به مقصد رسیدم و این ناجنتلمن خیلی خسته شد و هم خودش و هم قاطر پیرش صدمه دیدند. اما من به مقصد رسیدم. نتیجه مهم است نه شیوه رسیدن به مقصد. بعد به جای یک تومان، 8 قران به درشکهچی که نمیدانست صاحب زبان فارسی را آنقدر خوب میداند کرایه داد و گفت بیشرف پدرسوخته خودتی، این دو قران هم جریمه فحشهایی که به من دادی، گودبای گود ایونینگ.
مطمئن باش فحشهای تو به اجداد من پرنکشید و به گورستان لندن نرسید و ارواح آنان را آزرده نکرد.
خسرو معتضد
مورخ
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم