رمز گشایی از معمای جسدی در صندوق عقب

به گزارش جام‌جم، ساعت 9 صبح 4 شهریور امسال مردی با پلیس شهر آزادشهر تماس گرفت و از رها شدن خودروی سمندی بدون سرنشین در کیلومتر 3 جاده آزادشهر به مینودشت خبر داد.

ماموران با حضوردر محل تحقیقات خود را آغاز کرده و متوجه شدند ساعاتی است این خودرو در کنار جاده متوقف شده و خبری از راننده‌اش نیست. ماموران خودروی مورد نظر را بررسی کردند تا این که متوجه شدند درهای خودرو قفل نشده است.

همچنین آثار خون روی گلگیر خودرو وجود داشت. در ادامه در صندوق عقب را باز کرده و با جسد مردی جوان روبه‌رو شدند. شواهد اولیه نشان می‌داد، او به دلیل اصابت جسم سخت به سرش جان باخته و پس از قتل جسدش به آنجا منتقل شده است.

ماموران با استعلام از پلیس راهور موفق به شناسایی هویت مقتول به نام حسن شدند. با مشخص شدن این موضوع، روند رسیدگی به پرونده وارد مرحله‌ای جدید شد.

در این مرحله با شناسایی خانواده مقتول آنها برای تحقیقات به پلیس آگاهی شهر آزادشهر فراخوانده شدند. با تحقیق از خانواده مقتول معلوم شد آنها ساکن گنبدکاووس هستند و حسن به عنوان راننده در آژانسی کار می‌کرده است. شب گذشته نیز مسافری را سوار کرده و پس از آن ناپدید شده بود.

تحقیق از این خانواده نشان می‌داد مقتول با کسی اختلاف مالی یا شخصی نداشته و نمی‌دانند چه کسی او را به قتل رسانده است.

ماموران در ادامه شناسایی مسافران مقتول را در دستور کار قرار داده و متوجه شدند او روز قتل پنج مسافر را جابه‌جا کرده که از این تعداد چند نفری از اقوامش بوده‌اند. این پنج نفر به پلیس آگاهی فراخوانده شده و مورد تحقیق قرار گرفتند اما معلوم شد هیچ کدام در این جنایت نقشی نداشته‌اند. این در حالی بود که آخرین مسافر می‌گفت: زمانی که مرا در یکی از روستاهای اطراف آزادشهر پیاده کرد، با دیدن مردی که به نظر می‌رسید از اقوامش است به سمت او رفت و من هم به خانه‌ام رفتم و دیگر راننده را ندیدم. در این مرحله کارآگاهان جنایی پلیس آگاهی آزادشهر به تحقیقات در این باره ادامه دادند تا این که روز دوشنبه مردی که آخرین بار با مقتول دیده شده بود، شناسایی و دستگیر شد . با انتقال متهم به پلیس آگاهی معلوم شد او شوهرخاله همسر مقتول است. او ابتدا اظهارات ضد و نقیضی را بیان کرد اما در ادامه تحقیقات سکوت خود را شکست و به این جنایت اعتراف کرد.

متهم به قتل به پلیس گفت: من قصد جنایت نداشتم و این ماجرا براثر یک حادثه رخ داد. شب حادثه خانواده‌ام در خانه حضور نداشتند. شب در حال بازگشت به خانه بودم که مقتول را دیدم. به سمتش رفتم و برای نوشیدن چای او را به خانه‌ام دعوت کردم.

قبول کرد و با من همراه شد. وقتی به خانه رسیدیم درباره خانواده‌ام حرف‌هایی زد و از آنها بدگویی کرد. عصبانی شدم او را که هل دادم سرش به لبه دیوار خورد و غرق در خون کف اتاق افتاد. همان ضربه باعث مرگش شد. ترسیده بودم و نمی‌دانستم باید چکار کنم. جسد را داخل صندوق عقب گذاشتم و شبانه کنار جاده رهایش کردم. بعد ماجرا را به خواهرزن ناتنی‌ام گفتم و از او خواستم راز جنایت را پنهان کند اما سرانجام ماجرا لو رفت و دستگیر شدم.

سرهنگ محمدرضا اصلانی، فرمانده انتظامی آزادشهر در این باره به جام‌جم گفت: با اعتراف متهم به قتل، او به محل جنایت منتقل و صحنه قتل را بازسازی کرد و روانه زندان شد.