مَشَدیا ایجوری‌ اختلاط مُکنَن!

امروز مِخِم یکی از لهجه‌های شیرین زِبون فارسی رِ بِهتا معرفی کنِم؛ لهجه مَشدی که البته الان تو خود مَشد هم دیگه به اون غلظت قِدیمش رایج نییه. البته هنوز هم مِشه تو بعضی از محله‌های قِدیمِ مَشد مدل قِدیمی و غِلیظش رِ ( که مشدیا به او «مشدی زق» مِگن)، شینید.
کد خبر: ۹۲۶۰۸۱

لهجه مشدی جدا از ایکه‌ از نظر آوایی و شنیداری با لهجه‌های تهرانی و یزدی و ... فرق مُکنِه، یک عالَمِه واژه‎های اصیل و کهن فارسی هم توشه! اصن لهجه مشدی رِ عصاره‎ای از فارسی دری مِدِنَن و خیلی از واژه‌های گمشدهِ ی زِبون رِ مِشِه تو گفتار عامیانه مشدی‎ها جست. تا یادُم نِرِفتِه بُگُم که به خاطر اختلاط و ارتباط نِزدیک مشدیا با سایر اقوام، ردپایی از زِبونا و گویشای دیگه مثل ترکی، مغولی، افغانستانی، کردی وحتی انگلیسی، هندی، روسی و فرانسوی رِ(!) هم مِشِه تو ای زِبون باحال دید. یک چیز دیگه هم مِگَن، او ام ایکه گویش مشدی٬ ته مونده لهجه توس قِدیمه. و بزرگ‌ترین نامه دَری یعنی «شاهنامه فردوسی توسی»‌ام به لهجه قِدیم توس نوشته شده؛ ایم از اهمیت ما!

آموزش لهجه مشهدی

لهجه مشدی لهجه سختی نیست و هر کسی مِتنِه راحت صحبت کنه، شما هم مِتِنِن ! ولی فِقط یک مشدی مِتِنه بِفَهمه کسی که دِرِ مشدی حرف مِزِنِه واقعا مشدیه یا نِه!

اولین نکته‌ای که تو یادگیری لهجه مشدی باید بِهِش توجه کنِن، ایه که مشدیا آخر جمله رِ مِکشن. البته تهرانی‌ها هم آخِرِ جمله رِ مِکشَن، ولی ای با کشیدنِ مشدیا فرق دِرِه؛ تهرانی‌ها مِبِرَن بالا، مشدیا ِمیرَن پایین. حالا البته آموزش لهجه مشدی باشه بِرِی بعد، فعلا چند تا از اصطلاحات مشدی رِ براتُن مُگُم تا ببینِم بعد خدا چی مِخِه.

احوالپرسی:

سلام = سِلام

خوب هستید؟ = خوبِن؟

حالتان خوب است؟ = حالتاچطوره؟

چکار می‌کنید؟ = چکا مُکنن؟

خوش می‌گذرد؟ = خوش مِگذِرِه؟

ایم چند تا کلمه و اصطلاح

سَرکن = مدادتراش

توشله = تیله

لِمَشت = کثیف

اَلِفش = چسبناکی در اثر شیرینی

خِفتی = گردنبند

چوری = النگو

سِله = سبد

چُخت = سقف

چُغُک = گنجشک

کاغذباد = بادبادک

یرِه= یارو، آقا!

ناسوس = تلمبه دوچرخه

مکش مرگِ ما = سوسول!

کلپِسه = مارمولک

جُل جُل = تکان خوردن خفیف

مِس مِس = معطل کردن

کخ نیریز = اذیت نکن

کله وَنگ = درگیر شدن

ناخن جِله = نیشگون

نارنجک = نان خامه‌ای

اِشکاف = کمد

لتِّه = تکه پارچه کهنه

لاخ = تار (مو)

لوخ = حصیر (نی‌هایی که در بافت نوعی پرده حصیری به کار می‌روند)

چینگ = منقار

مورچه گازی = مورچه بیابونی

ناشور = نَشُسته

دِلَنگون = آویزون

سرمولات = در‌ فلزی شیشه نوشابه و امثال آن (که آن را مسطح و صاف کرده باشند)

اُ یره = آهای آقا!

وَخِه = پاشو

میلان = معابر فرعی روبه روی هم در یک خیابان اصلی که از کوچه بزرگ‌تر و عریض‌تر و از خیابان کوچک‌تر و باریکترند.

گلکاری = میدان (البته این واژه در چند شهر دیگر مثل سمنان و شهرهای شمالی هم کاربرد دارد.)

ما ایم بِرارجان! قربونتان!

محمد مرادزاده/ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها