جنگ تحمیلی رژیم‌صهیونیستی را باید فراتر از وضعیت موجود ببینیم و آنچه که رخ داده جنگی میان هویت اسلامی با هویت غربی است

اتحاد ایرانیان در برابر هژمونی غرب

ما گاهی گرفتار تقلیل‌گرایی جنگ ایران و اسرائیل می‌شویم و این را به جنگ بین دو کشور تقلیل می‌دهیم در حالی‌که واقعیت جنگ ایران و اسرائیل، یک جنگ تقابل تمدنی است که امروز وجود دارد؛ به‌عبارت دیگر همان مباحث هانتینگتون در برخورد تمدن‌ها‌ست؛ به این معنا که ما امروز کاملا شاهد تقابل دو تمدن هستیم، تمدن غربی به نمایندگی اسرائیل و دیگری تمدن اسلامی با نمایندگی ایران؛ و این واقعیت هم وجود دارد که نفوذ در جهان اسلام به اصطلاح به نمایندگی از تمدن غرب یعنی اسرائیل به نوعی به‌دنبال ایجاد شکاف در تمدن اسلامی در جهان اسلام است.
ما گاهی گرفتار تقلیل‌گرایی جنگ ایران و اسرائیل می‌شویم و این را به جنگ بین دو کشور تقلیل می‌دهیم در حالی‌که واقعیت جنگ ایران و اسرائیل، یک جنگ تقابل تمدنی است که امروز وجود دارد؛ به‌عبارت دیگر همان مباحث هانتینگتون در برخورد تمدن‌ها‌ست؛ به این معنا که ما امروز کاملا شاهد تقابل دو تمدن هستیم، تمدن غربی به نمایندگی اسرائیل و دیگری تمدن اسلامی با نمایندگی ایران؛ و این واقعیت هم وجود دارد که نفوذ در جهان اسلام به اصطلاح به نمایندگی از تمدن غرب یعنی اسرائیل به نوعی به‌دنبال ایجاد شکاف در تمدن اسلامی در جهان اسلام است.
کد خبر: ۱۵۰۸۱۵۰
نویسنده دکتر سیدمهدی علی‌زاده‌موسوی-استاد دانشگاه

وقتی دفاع سرسختانه غرب را از اسرائیل می‌بینیم و گاهی برای ما خیلی عجیب است که مگر چه منافعی دارد که این‌گونه تمام آبرو و هستی‌اش را برای حفظ اسرائیل گذاشته، در حالی‌که تمدن غربی براساس منفعت‌گرایی است و به چیزی بدون منفعت توجه نمی‌کند.  
همین واقعیت، جایگاه اسرائیل را به‌عنوان جبهه اول تمدن غربی در رویارویی با جهان اسلام معنا می‌کند منطقه خاورمیانه مهد تمدن اسلامی است و جایگاه اولین و دومین قبله مسلمان‌هاست و مرکز مقدسی است و اگر در اینجا یک نمادی از تمدن غربی به‌وجود بیاید در حقیقت جهان اسلام را از هم می‌پاشد و نمی‌گذارد هویت اسلامی به نوعی پا بگیرد.
 بعد از بحث استعمار کهنه و نو این واقعیت شروع شد و دیدند اسلام دوباره دارد احیا می‌شود و مسلمان‌ها دارند به نوعی بعد از قرن‌ها خودشان را پیدا می‌کنند و این امکان دارد که همان تجربه عصر طلایی در مورد اسلام که در قرون دوم، سوم بود، دوباره اقدام به احیا کند و از نو بدرخشد و با عنایت به آمار‌هایی که داشتند که تا سال ۲۰۵۰ اسلام از مسیحیت جلو می‌زند و از طرفی هم تمدن غربی داشت ضعف خودش را نشان می‌داد و به‌ویژه که عملا نشان می‌داد تمدن غربی، توانایی رشد همزمان مادی و معنوی با هم را ندارد و ماهیتش ماهیت ماتریالیستی است، پس غربی‌ها به این نتیجه رسیدند که اسرائیل می‌تواند تمدن غرب را در این منطقه نمایندگی کند و از طرفی با ایجاد اختلاف در اینجا نگذارد این اتفاق احیاگری و بیداری رخ بدهد و هم سرزمین اصلی مسلمان‌های قدس را از آن‌ها بگیرد چرا که می‌تواند محل وحدت باشد.
 بنابر این واقعیت، اسرائیل را باید در چنین چارچوبی ببینیم؛ نه در یک قالب تقلیل یافته و تک‌بعدی؛ و علت این‌که جمهوری اسلامی هم با تمام توان مقابله می‌کند این است که اسرائیل را در قالب یک رژیم کوچک دینی نمی‌بیند بلکه در قالب پروژه‌ای بلندمدت می‌بیند که در راستای همان طرح بزرگ است.
 شاید احساس برخی این است که این خاورمیانه بزرگ به دوران هرتزل و... مربوط است در حالی‌که پاسخ منفی است و این قدمتی چندسده‌ای دارد و به نظرم این واقعیت است که این‌ها به دنبال این بودند تا این منطقه تبدیل به کشور‌های بسیار کوچکی شود (به‌ویژه ایران تجزیه شود) تا قدرت نداشته باشد که پا بگیرد، چون در گذشته قدرت اسلام را دیده بودند که از یکسو تا اسپانیا را گرفت از آن طرف آفریقا را و تا کجا‌ها که نفوذ پیدا نکرد!
این‌ها ظرفیتی بود که غرب باید برایش فکری می‌کرد، بنابراین اسرائیل را در اینجا گذاشتند.  
اما واقعیتی که وجود دارد این است که ما باید اسرائیل را در ظرف تمدن غربی ببینیم و اگر کشتار ۶۰ هزار نفری انجام می‌دهد نشانگر این است که تمدن غربی حاضر است برای بقای خودش کودکان و بچه‌ها را بکشد و اصلا حاضر است از هر ارزش اخلاقی رد بشود و برای این‌ها مرزی جهت ارزش‌های اخلاقی وجود ندارد، زیرا همان ماهیت ماتریالیستی و منفعت‌طلبانه که وجود دارد بر این فضا حکومت می‌کند.
به نظر می‌رسد که کشتار غزه ثابت کرد تمدن غربی چقدر ضعیف و دارای مشکلات اساسی است و چیزی که اتفاق افتاد این بود که حتی مهد این تمدن که غرب بود امروز مخالفان بسیاری پیدا کرده و دیدیم که چقدر در غرب در مراکز علمی مخالفت شد و همه شروع کردند به مخالفت کردن با این شرایط و وضعیت کنونی.
آنچه را که باید تبیین کنیم تعبیر و معنای درست و روشنی از این جنگ‌ها جاری است؛ البته بعضی‌ها تعبیر و برداشت آخرالزمانی از این جنگ‌ها دارند که به نظر من حالا چنین تعبیر آخرالزمانی شاید درست نباشد.
به هر حال ما نمی‌توانیم بگوییم واقعا آخرالزمان هست یا نه، اما چیزی که ما می‌توانیم بگوییم این واقعیت است (همان‌گونه که گاهی می‌گویند بحث جنگ اوکراین و روسیه به نوعی جنگ قرائت‌هاست و جنگ‌شان نوعی اختلاف کاتولیک‌ها و ارتودکس‌هاست که به‌وجود آمده و نباید در قالب جنگ معمولی دیده شود) روایت در این طرف کلان‌تر هست. حقیقت این است و می‌بینید که به‌رغم این جنایت‌ها باز کشور‌های غربی به‌شدت از اسرائیل حمایت می‌کنند و پشت سر این‌ها ایستاده‌اند. چون نابودی اسرائیل در حقیقت نابودی هژمونی تمدن غرب است و اگر در این منطقه که هارتلند زمین 
(ایران، قلب جهان) است از امکانات و منابع انرژی هم در اوج قرار دارد و اگر مسلمان‌ها نیز اوج گرفته و این‌ها در کنار هم قرار بگیرند، دیگر از نظر آن‌ها واقعا نمی‌شود منطقه را مدیریت کرد و مدیریتش توسط غرب اتفاق نمی‌افتد.
ابتدا چهره‌هایی مثل شهید مطهری پی بردند و رسما در سخنرانی‌های دهه ۴۰ و ۵۰ در قالب‌های مختلف بیان کردند، بعد حضرت امام (ره) وقتی مخالفت با اسرائیل می‌کردند این نگاه را داشتند و خود رهبر معظم انقلاب این نگاه و رویکرد را در این حوزه دارند و این‌ها همه نشانگر این است که باید ما جنگ را فراتر از این وضعیت موجود ببینیم و برای مردم هم جا بیندازیم که این جنگ، جنگ برخورد هویت‌هاست؛ یعنی هویت‌ها (هویت اسلامی با هویت غربی) دارند با هم می‌جنگند و این نکته به نظرم خیلی مهم است و خود غربی‌ها به این نکته رسیده‌اند و به آن واقفند و این را درک کرده‌اند و این برخورد‌ها برای همین است. اما مشکلی که وجود دارد این است که در جهان اسلام متاسفانه این مهم، هنوز درک نشده، یعنی کشور‌های اسلامی به چنین دریافتی نرسیده‌اند که این مسأله می‌تواند مشکلی ایجاد کند و تمدن اسلامی را به چالش بکشد و مشکل ایجاد بکند.  
 این مهم را روشنگرانه باید جا انداخت، باید آن را تبیین کرد که به هر حال مسأله صرفا مسأله ایران و اسرائیل نیست، بلکه مسأله دو قرائت است، دو نگاه است و این دو نگاه اهمیتش خیلی زیاد و بی‌شمار است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها