سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
مراد از ترمیدور در این پرونده، مرحلهای از حرکت دوری انقلابهاست که کرین برینتون در کتاب «کالبدشکافی چهار انقلاب» از آن یاد میکند. به روایت وی در این کتاب، ترمیدور یازدهمین ماه تقویم انقلاب فرانسه است که در نهمین روز این ماه که مصادف بود با 27 جولای 1794 روبسپیر و یارانش از گروه رادیکالها (ژاکوبنها) با کودتای ناپلئون سرنگون شدند. درحقیقت این واقعه حاکی از مرحله ارتجاعی و ضدانقلابی در انقلاب فرانسه است که کودتاگران با دستاوردهای انقلاب کبیر فرانسه دشمنی ورزیدند و دیکتاتوری پیش از انقلاب را ستودند. نظریه برینتون بهنوعی، نظریه چرخش انقلابهاست. نظریهای که ابتدا به حکومت میانهروها در انقلابها اشاره دارد، بعد حکومت تندروها را پیشبینی میکند، سپس به عصر ترمیدور یا بازگشت به ارزشهای پیش از انقلاب میرسد و در نهایت پایان انقلاب را با تحولات بعدی، پیشبینی میکند.
اکونومیست در پرونده آبان 1393 خود، با اشاره به سبک زندگی برخی ایرانیان و نیز تحولات سیاسی در کشورمان، این گمانه را مطرح میکند که انقلاب ایران با عبور از دو سطح حکومت میانهروها و تندروها، به مرحله ترمیدور رسیده است و نسل جدید ایرانیان ارزشهایی را پاس میدارند که عملا نسبتی با ارزشهای انقلابی ندارد. طرح این موضوع بویژه از آنجا اهمیت دارد که پرونده اکونومیست درست در اوج مذاکرات هستهای ایران و 5+1 مطرح شد و نشان از آن داشت که گویی دیپلماتهای غربی در پس مذاکرات ظاهرا فنی و سیاسی بر سر پرونده هستهای کشورمان، نیمنگاهی نیز به نظریه چرخش انقلابهای برینتون دارند؛ اما چطور آنها یک سال پس از توافق هستهای وین، نتوانستهاند به آنچه امید آن را داشتند، برسند؟
انقلاب ایران انقلابی بیرون از نظریه چرخش
واقعیت این است که با گذشت 38 سال از انقلاب اسلامی، بهروشنی میتوان دریافت که انقلاب 57 بیرون از نظریه چرخش انقلابها بوده و روایت آنهایی که ماههای نخست پس از پیروزی انقلاب را مصداق مرحله اول نظریه برینتون و سالهای پس از آن را نمادی از مرحله دوم در نظر میگیرند، بهدلایل بسیاری که با مراجعه به آرای عمومی و تحولات سیاسی تاریخ معاصر ایران قابل درک است، چندان درست نیست.لذا اینکه نظریهپردازان غربی بخواهند از هم اکنون منتظر مرحله سوم نظریه چرخش باشند، به دلیل صدقناپذیری انقلاب 57 ایران در این نظریه، معنادار نیست. با این همه، حتی اگر بپذیریم که روند تحولات پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، شباهتهایی با چهار انقلاب دیگر بزرگ جهانی دارد، واقعیت این است که درک نویسندگان اکونومیست از بازگشت جامعه ایرانی به ارزشهای پیشاانقلابی، اشتباهی راهبردی است. اشتباهی که عملا بر بخش مهمی از سیاستگذاریهای کشورهای غربی در قبال مقابله با کشورمان تاثیر گذاشته است. مهم ترین دلیلی که باعث خنثیسازی سناریوهایی شده که منتظر ورود انقلاب ایران به مرحله ترمیدور هستند و رویای عملیاتی شدن طرحهایی چون گلاسنوست (اصلاحات سیاسی گورباچف در شوروی) و پرسترویکا (اصلاحات اقتصادی گورباچف در شوروی که نهایتا به سقوط این رژیم منتهی شد) را در سر میپرورانند، رواج گفتمان انقلابیگری در ایران است؛ گفتمانی پویا که رهبر انقلاب بر آن تاکید دارند.
5 شاخص انقلابیگری و 4 مرحله نظریه برینتون
تردیدی نیست که پنج شاخصی که رهبر فرزانه انقلاب از آن بهعنوان شاخصهای اصلی انقلابی گری یاد کردهاند، عملا راه را برای ورود انقلاب ایران به حوزه مراحل چهارگانه نظریه چرخش انقلابها بسته است.
تاکید گفتمان انقلابیگری بر حفظ ارزشها و آرمانهای انقلاب و ارائه منظومهای جامع از دیدگاههای امام راحل بهعنوان الگوی عملی انقلابیگری، عملا راه را برای تحقق فرضیه «بازگشت به ارزشهای پیشاانقلابی» که از سوی برخی جریانات سیاسی و فرهنگی دنبال میشود، بسته است. تاکید این گفتمان بر ضرورت حفظ استقلال کشور، در سه سطح «سیاسی»، «اقتصادی» و «فرهنگی»، این احتمال را که ممکن است دوری برخی نخبگان از ارزشهای انقلاب، مسیر حرکت جامعه ایرانی را تغییر دهد، منتفی میکند. این گفتمان نه فقط حفظ ارزشهای سیاسی انقلاب که ایستادگی بر شاخصهای هویتی و اخلاقی براساس آموزههای دینی را نیز مورد توجه قرار داده و بنابراین مرزبندی خود با گفتمانهایی که از یکسو جامعه آرمانی خود را جامعه غربی تعریف کرده یا بر تفکرات تکفیری تاکید دارند، روشن ساخته است.
جالب اینجاست که برخلاف برخی دیدگاهها که معنی انقلابی بودن را تجربه مبارزه شخص با رژیم پهلوی معنا میکند، در گفتمان انقلابیگری رهبر انقلاب، فرد انقلابی میتواند جوانی باشد که با وجود نداشتن تجربه مبارزه با رژیم طاغوت، صرفا بهدلیل حفظ شعارهای انقلابی، خود را در داخل چارچوب گفتمان انقلابیگری تعریف کرده و از همین منظر، طرح این ایده که نسل جوان ایرانی نسبتی با شعارهای انقلابی ندارد، چندان دقیق بهنظر نمیرسد.
پویایی انقلابیگری با خرده گفتمانهای سیاسی
ممکن است برخی نظریهپردازان غربی دلخوش به آن باشند که وجود برخی خرده گفتمانهای سیاسی در ذیل گفتمان کلان انقلاب اسلامی، انقلابیگری را دچار ضعف درونی کرده و به مرحله ترمیدور نزدیک کند. این درحالی است که به باور تئوریسینهای جریان اصلاحطلبی و اصولگرایی، نهفقط وجود این خرده گفتمانها نافی هژمونی ابرگفتمان انقلابیگری نیست، بلکه وجود این خرده گفتمانها میتواند به پویایی انقلابیگری و حفظ تنوع سلایق در آن کمک کند و با این وجود از یک وحدت نظری و عملی حول ولایت فقیه، برخوردار باشد.
بنابراین با نگاهی به تلاش بیگانگان برای بازگشت به ارزشهای پیشاانقلابی در ایران و نیز برنامهریزی آنها برای اثرگذاری سیاسی ـ رسانهای بر تحولات جامعهشناختی کشور، میتوان دریافت که چرا باید تبیین گفتمان انقلابیگری را ضروری دانست و به اهمیت آن در شرایط موجود سیاسی و اجتماعی کشور معترف بود. واقعیت این است که بیتوجهی به گفتمان انقلابیگری، میتواند زمینهساز «ترمیدور» به سبک دیگر انقلابهای بزرگ جهان باشد و این طبیعتا آن چیزی نیست که جامعه ایرانی انتظارش را میکشد؛ چراکه جامعه ایرانی در پی بنیان نهادن تمدن تازه اسلامی است و نه بازگشت به دورهای از طاغوتیگری که برای عبور از آن هزینههای بسیاری پرداخت شده است.
مصطفی انتظاری هروی - دانشجوی دکترای علوم سیاسی
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد