در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گرچه میتوان ایده کارگردان فیلم را ستود، اما در برگردان تصویری این فکر دلبری حقیقتا ناکام مانده است. شاید فیلم اول اشکذری یعنی «خانهای روی ابرها» در این مهم موفقتر از کار درآمده بود. فیلمی که به نوعی آن هم داستانش مربوط به سینمای جنگ و دفاع مقدس میشد.
قصه فیلم دلبری با یک عروسی درون فامیلی قرار است سروشکل بگیرد. در واقع سه نسل از یک خانواده در قاب تصویر قرار میگیرند و قصد دارند داستانی ارائه دهند، اما دلبری یک فیلم شخصیتمحور است و به هیچ وجه چنین روایتی نمیتواند در سینمای قصهگو با این شیوه پرداخت؛ تماشاگر را همراه کند.
بار اصلی فیلم بر دوش کاراکتر طوبی با بازی هنگامه قاضیانی است، اما مگر میشود قصه یک جانبازی که فقط با پلک زدن حرف میزند را بر دوش یک نفر انداخت؟ از طرف دیگر آن که کاراکتر میثم به عنوان همین نماد قوت فیلم؛ ناگهان فوت میکند (در واقع جانبازی است که به شهادت میرسد) و اصل و اساس عناصر داستانی و درام فیلم میرود روی هوا! اینجاست که دیالوگ کم و تکگویی زیاد این فشار را بیشتر بر روند پیگیری فیلم قرار میدهد. تکگویی و مونولوگهای طوبی و میثم روی اعصاب است. ابتدا به ساکن تا 10 دقیقه ابتدایی فیلم ایده نوی کارگردان و نویسنده فیلم دلبری شوقی برای تماشاگر ایجاد میکند، در ادامه اما شدت این مونولوگها که عمدتا راز و نیازهای عاشقانه طوبی با همسر جانبازش میثم است چنان به کیفیت کار لطمه زده که گویی تماشاگر دارد یک نمایش تکنفره رادیویی را میشنود!
به همه اینها اغراق در گفتار و تکرار را اضافه کنید. این تکرار در دیالوگ مختص طوبی نیست. حرفهای شعارگونه نیز اغراقآمیز است و تماشاگر هیچ حال و حوصله پیگیری ندارد.
ایده یک خطی خوب فیلم دلبری در عمق و معنا به یک نهر با یک وجب عمق قابل شباهت و تعمیم است. زندگی پر از مخاطره جانبازان عزیز و همسران ارجمند آنها میتواند و باید دستمایه فیلمهای بسیاری باشد، اما در سینمای ملودرام باید قواعد ژانر را حفظ کرد. فیلمنامه بسیار دمدستی اشکذری نتوانسته ایده ناب او را بپروراند و متاسفانه فیلم در روایت تصویری جز یک نمایش تک نفره نیست. بدون شک بازی خوب هنگامه قاضیانی در نقش طوبی یک امتیاز مهم برای دلبری است، اما این مهم نیز نتوانسته راه نجاتی برای موفقیت دومین فیلم اشکذری باشد.
سینمای جنگی و فیلمهای پساجنگی در یک زیرگونه خاص میتوانند زمین را به آسمان بدوزند. فیلم متولد چهارم ژوئیه اولیور استون شاید بهترین شاهد مثال در سینمای پساجنگی در نمونه خارجی است. در این زیرگونه وقتی سراغ یک قهرمان جنگی میروید و میخواهید قصه او را پس از جنگ تعریف کنید دو راه پیش رو دارید: یا باید سرسختیهای او و دشواریهای بعد از جنگ و کنار آمدن او با زندگیاش را تصویر کنید یا این که سر ناسازگاری او با چالشهای این زندگی را به تصویر بکشید. راه دیگری وجود ندارد. از این روست که عمده این فیلمها نمیتوانند فقط روی یک اصل و آن هم یک روایت شخصیت محوری قمار کنند و داستان را در مرتبه بعد قرار دهند.
از سوی دیگر داستان محور بودن چنین فیلمهایی نیز به اصل و ذات این زیرگونه جذاب آسیب میرساند. زیرا چنین قصههایی محتاج یک قهرمان قابل شناسایی و قابل همذاتپنداری هستند. دلبری هیچ کدام از این ویژگیها را ندارد و متاسفانه موضوع جذابش و ایده خاصش را در فیلمنامهای پر از ایراد غرق کرده است.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: