سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
عمده این تفاوت را باید در ساختار فیلمنامه بیمار استاندارد جستجو کرد که توسط بهرام توکلی نوشته شده است. فیلمنامهنویس و کارگردان متفاوت سینمای ایران که در نخستین تجربه تلویزیونیاش، سراغ سبکی امتحان پس داده و تقریبا شناخته شده رفته و قصه پیچیده خود را در این بستر روایت کرده است. یک نوع کمدی پوچ که رگههایی از کمدی سیاه هم در آن به شکل پررنگی به چشم میخورد و شخصیتهای اصلی کار در این فضا شکل گرفتهاند. بهنام پسر جوان تحصیلکرده رشته سینماست که در کار خود به هیچ موفقیتی دست نیافته و همواره دیگران نیز این موضوع را به رخ او میکشند. بهنام خسته از این حرفها و در حالی که از بیپولی به نقطه انفجار رسیده، به پیشنهاد یک دکتر روانشناس در قالب یک بیمار روانی برای محک زدن عیار چهار دکتر جوان میرود. توکلی در دو قسمت اول بخوبی روی شخصیت بهنام مانور داده و زوایای مختلف آن را به مخاطبان بازمیشناساند بیآنکه به زیادهگویی روی آورد.
برای مثال میتوان به برخوردهای او با دیگر شخصیتها بخصوص مهرداد (دوست جوان بازیگرش) اشاره کرد که از همه آنها چیزی جز تحقیر نصیبش نمیشود. به همین خاطر هم مخاطب او را به عنوان قهرمان داستان باور کرده و به مرور خود را به او نزدیک میکند. ورود او به یک سمساری عجیب و غریب با صاحب خاصش را میتوان نقطه عطف نخست فیلمنامه بیمار استاندارد به حساب آورد که ریتم خوبی به داستان بخشیده و بهنام را وارد هزارتویی پیچیده میکند که خلاصی از آن ممکن به نظر نمیرسد. سکته مرد سمسار و فرار بهنام از مغازه در حالی که شاگرد قهوهخانه او را دیده، قهرمان داستان را از نقطه الف به ب رسانده و او را در برابر دکتر روانشناسی قرار میدهد که پیش از این مهرداد کارت ویزیتش را به او داده است. پیشنهاد دکتر به بهنام برای اجرای نقش بیمار، دیگر نقطه عطف مهم بیمار استاندارد است که بخوبی سر جای خود قرار گرفته و داستان را به سمت و سوی تازهای سوق میدهد. در حقیقت دکتر میانسال دست روی نقطه حساس بیمار خود (عدم اعتماد به نفس) گذاشته و تلاش برای خودباوری او را در مسیر هدف خود آغاز میکند.
کار توکلی درست از همینجا سخت شده، چرا که باید مخاطب عادت کرده به قصههای کلاسیک را به فضایی کاملا متفاوت برده و روایتی غیرخطی از داستان خود را پیش رویشان قرار دهد. کاری که وی پیش از این هم در فیلم «من دیهگو مارادونا هستم» بخوبی انجام داده و انسجام قصهاش را هم حفظ کرده است، اما قالب سریال بشدت متفاوت بوده و چالش بزرگی را پیش روی توکلی و نیز آقاخانی در مقام کارگردان قرار داده است. آشنایی بهنام با دکتر ترانه مشکی و علاقهاش به او نیز بخوبی آن را به عنوان قصه مرکزی در کنار چند داستانک پیش میبرد.
ورود برادر خلافکار مرد سمسار به داستان، یکی از داستانکهای جذاب بیمار استاندارد را خلق کرده و به موقعیتهای کمیک خوبی ختم میشود که از جنس کمدیهای معمول نیست. همینطور پسرعموی عاشقپیشه ترانه مشکی که در برابر بهنام قرار گرفته و خود به یکی از شخصیتهای نسبتا خوب کار تبدیل میشود. درست مانند جوان معتاد به چسبی که در کنار بهنام زوج خوبی را شکل داده و برای مخاطب عامتر هم جذاب و دوستداشتنی به نظر میرسد. در عین حال نمیتوان از شخصیت فانتزی مرد شعبدهباز هم بسادگی گذشت که بخوبی با فضای فانتزی داستان جفت و جور شده و بههیچوجه نچسب جلوه نمیکند. بخصوص در صحنه تصادف تعمدی بهنام که سکانس فوقالعاده جذابی را شکل داده است. اما فیلمنامه توکلی بهواسطه فضای خاص و شکل روایت غیرخطیاش گاه با مشکلاتی هم مواجه شده و مخاطب را تا حدودی گیج میکند. بخصوص در قسمتهای میانی که گاه آشفتگیهایی در رفت و برگشتهای زمانی آن به چشم میآید و توکلی را برای جمع کردن آن با مشکلات مختلفی روبهرو میکند. با این حال بیمار استاندارد در دو قسمت پایانی به یک انسجام نسبی رسید و در نهایت به پایانی از جنس مورد علاقه نویسندهاش ختم میشود. معین کردن سرنوشت هر یک از شخصیتها از طریق دیالوگ و تصویر، همان ایده مورد علاقه توکلی است که اینجا هم تا حدود زیادی جواب داده و مخاطب را قانع میکند. سعید آقاخانی هم پس از چند تجربه موفق در گونه کمدی، کار بشدت دشواری را در بیمار استاندارد داشته و در خلق فضای خاص و عجیب فیلمنامه تا حدود زیادی موفق نشان داده است. نکته مهمی که وی در انجامش موفق نشان داده، حفظ یکدستی ریتم است که با توجه به ساختار فیلمنامه دشوار به نظر میرسد. وی با توجه به سابقه بازیگریاش در انتخاب بازیگران هم موفق عمل کرده و طیف متنوعی را در کنار هم قرار داده است. در این بین انتخاب بابک حمیدیان برای ایفای نقش بهنام با توجه به سابقه ذهنی مخاطب از این بازیگر، ریسک بزرگی بوده که به بار نشسته است. جواد عزتی هم به اجرای تیپ آشنای این سالهایش اکتفا کرده که نه لطمهای به کار زده و نه چیزی به آن اضافه کرده است.
بیمار استاندارد با همه ضعفها و قوتهایش، تجربهای نو در قاب کوچک تلویزیون است که میتواند برای طیفهایی از مخاطبان جذاب بوده و در صورت رفع برخی کاستیها قابلیت جذب طیفهای وسیعتری از مخاطبان را دارد.
محمد جلیلوند
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
علی اصغر هادیزاده، رئیس انجمن دوومیدانی فدراسیون جانبازان و توانیابان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد