در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
این روز برای ما یادآور لحظه نفسگیری است که پاشازاده با ضربه سر توپ را از روی خط دروازه ایران برگرداند، یا لحظهای که عابدزاده با یک دست توپ را مهار کرد و با لبخندی زیرکانه به دوربین تلویزیون خیره شد. هشتم آذر یعنی لذت شنیدن صدای سوت پایان ساندروپل؛ همان داور مجاری که وقتی در سوتش دمید «علی دایی» به سمتش دوید و از شدت خوشحالی بر گونهاش بوسه زد. هشتم آذر یعنی روز وقوع حماسه ملبورن و پایان 20 سال چشم انتظاری ایرانیان برای رسیدن به جامجهانی. آن زمان سریال رسیدن ایران به جام جهانی 98 فرانسه 18 ماه به طول انجامید. در چندین مرحله ما به یک قدمی فرانسه رسیدیم؛ ولی هر بار یک اتفاق بد نقشههایمان را نقش بر آب کرد. در آن روزها جغد شوم شکست بالای سر تیممان به پرواز درآمده بود. باخت خارج از خانهمان در مقابل عربستان، توقفمان در برابر کویت، دو گلی که از قطر خوردیم و سه گلی که از ژاپن دریافت کردیم اتفاقات سریالی بودند که تلخترین روزهای فوتبال ایران را رقم زدند. امیدهایمان برای حضور در جام جهانی کمرنگ شد و همگی منتظر یک معجزه بودیم.
روز بدون کرنر ایران
امیدوارم استرالیاییها این بخش از گزارش را نخوانند. ولی در شرایط عادی ما باید بازی را با اختلاف پنج، شش گل میباختیم! احمدرضا عابدزاده در نیم ساعت اول بازی حدود 20 توپ را مهار کرد و یک آمار کمنظیر از خودش به جا گذاشت. تیم ایران سه چهار حمله نصفه و نیمه به سمت دروازه استرالیا داشت که دو تایش تبدیل به گل شد. گل اول ایران کاملا آفساید بود و خوشبختانه کمکداور به اشتباه پرچمش را بالا نبرد! ایران صاحب هیچ ضربه کرنری نشد و در شرایطی که از نظر فنی ضعیفتر از تیم حریف بود با یک تساوی شیرین بلیتسفر به فرانسه را دریافت کرد. در روز هشتم آذر صعود ایران به جام جهانی چیزی شبیه معجزه بود. حتی خوشبینترین کارشناسان هم نتیجه تساوی 2 - 2 را پیشبینی نمیکردند. همانطور که میدانید در نهایت ایران با کسب تساوی 2 - 2 در ملبورن و به لطف قانون گل زده به عنوان سی و دومین و آخرین تیم جام جهانی فرانسه عازم این مسابقات شد.
درباره آن بازی شایعات مختلفی بین مردم رد و بدل شد. مثلا میگفتند والدیر ویرا (سرمربی تیم) بین دو نیمه گفته: عزیزان من هر طور دلتان میخواهد بازی کنید! در حالی که بیژن ذوالفقارنسب، دستیار او این شایعه را تکذیب کرده و گفته که ویرا اصلا چنین حرفی نزده است. جالبترین اظهار نظر مربوط به بازی هم متعلق به خداداد عزیزی است که گفته اگر آن بازی تکرار بشود نه علی دایی به من پاس گل میدهد و نه مارک بوسنیچ گل میخورد!
ماجرای اعتراض تلویزیون استرالیا به جواد خیابانی
حماسه پرخیر و برکت هشتم آذر هم قدرت فوتبالیستهای ما را به جهان شناساند و هم سکوی پرتاب «جواد خیابانی» شد. در آن زمان فردوسیپور هنوز اینقدر شهرت نداشت و بیشتر بازیهای خارج از خانه ایران را جواد خیابانی گزارش میکرد. خیابانی در لجظه به ثمر رسیدن گل دوم ایران، لقب «غزال تیزپای فوتبال ایران» را به «خداداد عزیزی» داد که این لقب جاودانه شد و روی خداداد ماند. در روزهای بعد از حماسه ملبورن جواد خیابانی در چند مراسم گزارش لحظه گل دوم خداداد عزیزی را برای حضار تکرار کرد. نکته جالب اینکه مردم با شنیدن صدایش، همچون لحظه بازی هیجان زده میشدند و پس از بیان عبارت «خداداد عزیزی ... گل برای ایران... باز هم روی زمین» تیم ایران را یکصدا تشویق میکردند.
جواد خیابانی عادت دارد در گزارشهایش همیشه همه چیز را خوب و گل و بلبل توصیف میکند. اما وقایع آن بازی آنقدر منحصر به فرد بود که خیابانی هم مجبور شد قالب همیشگیاش را بشکند. او که همیشه نکات اخلاقی بازی را جلوی چشم بینندگان میآورد، این بار از بیاخلاقی حریف گلایه کرد و پس از ماجرای پاره شدن تور دروازه گفت: «در تهران اخلاق انسانی و اسلامی تماشاگران عزیزمون به منصه ظهور رسید. و حالا اینجا همون مسائلی را که استرالیاییها به ما نسبت میدادند خودشون دارن انجام میدن و با رفتارهایی غیرانسانی فضای غیراخلاقی رو ایجاد کردن.»
این سخنان خیابانی با واکنش مسئولان تلویزیون استرالیا مواجه شد. آنها چند هفته بعد از پایان بازی نمایندهای به ایران فرستادند و از خیابانی خواستند بابت اظهاراتش توضیح بدهد. حتی این حرفها در مطبوعات استرالیا هم بازتاب داشت.
خیابانی در لحظاتی که بازی به خاطر خرابکاری آن مرد آشفتهحال متوقف شده بود خبری را اعلام کرد که موجب رنجش خاطر ایرانیان شد. «من خیلی سعی کردم که این نکته را نگم. ولی نشد. وقتی سرود ایران نواخته میشد تماشاگران استرالیایی با بیادبی محض و بینزاکتی تمام سوت میزدند.» صحبتهای این گزارشگر در کنار اتفاقات جنجالی ورزشگاه جنبه حیثیتی بازی را تقویت کرد. خیابانی که غالبا دوست ندارد از تیم ملی ایران انتقاد کند در آن بازی خرق عادت کرد و بعد از به ثمر رسیدن گل دوم استرالیا گفت: «ارسال توپ از جناح چپ باز هم توسط استن لازاریدیس که 50 دقیقهست این کار رو میکنه؛ ولی هنوز هیچ تدبیری برای خنثی کردن حرکات او اندیشیده نشده.»
پس از به ثمر رسیدن گل اول ایران او از تیم ایران حمایت کرد و در عین حال رفتار ناجوانمردانه تماشاگران استرالیایی را یادآور شد. «عرض کردم روی زمین این دروازه بازشدنی است. دروازه استرالیا رو هم میشه فرو ریخت. اون هم در این ورزشگاه و در مقابل 60 هزار تماشاگر واقعا بیادب استرالیایی.» خیابانی آن بازی را با صدایی بغضآلود به پایان رساند. در شرایطی که به قول خودش نمیتوانست خوب حرف بزند.
اولین جشن فوتبالی
مردمی که حول و حوش ساعت 16 روز 8 آذر 86 به خیابانها ریختند و موفقیت تیم ملیشان را جشن گرفتند، نه وایبر داشتند و تلگرام. آن زمان خبری از تلفن همراه و پیامک هم نبود و جشن فوتبالی مردم به صورت کاملا خودجوش برگزار شد. هیجان بازی بهقدری زیاد بود که نمیشد آنرا در چاردیواری داخل خانه تخلیه کرد. یک حسی به مردم گفت که باید روانه خیابان شوند و شادیهایشان را با هم تقسیم کنند. آن روز مردم گوشه و کنار کشورمان برای اولین بار جشنی فوتبالی برگزار و قواعد برپایی این مراسم را پایه ریزی کردند. بعدها مردم برای چندین موفقیت دیگر همچون پیروزی ایران برابر آمریکا و صعود به جام جهانی برزیل در خیابانها پایکوبی کردند. ولی آن جشن اول چون پیشبینی نشده بود مزه دیگری داشت. بازی ساعت 13 و 30 دقیقه به وقت تهران آغاز شد و ساعت 15 و 30 دقیقه به پایان رسید. پس از اتمام بازی، سوت آغاز جشن مردمی به صدا درآمد و این ضیافت خیابانی تا نیمههای شب ادامه داشت. در مشهد مردم پدر سالخورده خداداد عزیزی را روی دوششان گذاشتند و در شهر چرخاندند. صبح روز بعد بچهمدرسهایها سر صف پس از شنیدن توصیههای آقا یا خانم ناظم چند دقیقهای علیه تیم استرالیا شعار دادند و فوتبالیستهای ایرانی را تشویق کردند.
احسان رحیم زاده
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد