به گزارش جام جم آنلاین ، ماجرا این قرار است که یکی از گروگان های سالن کنسرت باتاکلان ، زمانی که تروریست ها به سالن کنسرت حمله کردند برای فرار خودش را از پنجره سالن کنسرت آویزان کرد اما لحظاتی بعد از این تصمیم پشیمان شد چون فهمید کشته شدن به دست تروریست ها تنها راه مردن نیست و اگر فقط چند ثانیه دیگر از لبه پنجره سالن آویزان بماند احتمالا به پایین سقوط می کند و می میرد!
دردناک تر این که او باردار بود و جور شکم برآمده و وزن غیرعادی اش را، حالا فقط ، 10 انگشت دست هایش می کشیدند که به لبه سیمانی پنجره نااستوار چسبیده بودند. او زیر پایش مردمی را می دید که مضطرب فریاد می زدند و از سالن کنسرت بیرون می دویدند و تنازع برای بقا آنقدر جدی شده بود که هیچکس متوجه او که در هوا تاب می خورد ، نشد.
یکی دو روز از انتشار اخبار حملات پاریس، وقتی تاثر جهانی از کشتار در این شهر کمتر شد، آرام آرام مردم به یاد زن باردار آویزان از پنجره افتادند و با وحشت از هم پرسیدند که " راستی ! بر سر او چه آمد ؟! " اینجا بود که خبرنگارها دست به کار شدند و فیلم حمله به باتاکلان را بارها دیدند و فهمیدند که در آخرین صحنه فیلم مردی دست زن باردار را می گیرد و او را بالا می کشد.
این شد که رسانه ها ، دنبال مرد فداکار گشتند و سرانجام او را پیدا کردند. این مرد که خودش را فقط با نام کوچک «سباستین» معرفی کرده است می گوید : در کافه سالن ، نشسته بودم که صدای تیر شنیدم . خیالم کردم لابد جزئی از اجرای موسیقی است اما ناگهان برق ها رفت و وقتی دوباره اتاق روشن شد مردانی مسلح را دیدم که با کلاشینکف این سو و آن سو می دویدند و شلیک می کردند.
سباستین خودش را روی زمین انداخت و ناگهان دید که نفر کناری اش ، با شدت از جا پرید و سرش متلاشی شد. «با گلوله به سرش شلیک کردند. همه را می زدند. فرقی برای شان نمی کرد.»
خون روی لباس ها و صورت سباستین هم پاشیده بود. می لرزید و سرد شده بود. حس می کرد از ترس فلج شده است اما تلاش کرد نقشه ای بکشد. دیده بود که در فاصله کمی از خودش یک در کوچک گوشه سالن وجود دارد که احتمالا در خروج اضطراری است. بنابراین تصمیم گرفت در لحظه ای که همه تروریست ها نگاه شان به سویی دیگر است به سرعت بدود و از آن در فرار کند.
سباستین ناگهان فرصتی را که منتظرش بود پیدا کرد. تروریست ها همزمان حواس شان به گوشه ای از سالن پرت شد و او از جا جهید و به سوی در دوید اما زندگی و مرگ انگار او را به بازی گرفته بودند : دری که سباستین از آن فرار کرده بود به راه خروج نمی رسید ! بلکه رو به بالکن باز می شد!
از بدشانسی اش گریه اش گرفت. بین زمین و آسمان گیر کرده بود اما به هر حال هر جایی بهتر از آن سالن کنسرت با تروریست های کلاشینکف به دست بود. «همانجا بود که زن را دیدم. او از لبه پنجره آویزان بود. 15 متر با زمین فاصله داشت و فریاد می زد : کمکم کنید. اگر افتادم من را بگیرید... من باردارم.»
گرچه احتمال داشت تروریست ها متوجه زن شوند اما به هر حال او دلش نیامد زن را به حال خودش رها کند و به همین علت دستش را گرفت و بالا کشیدش. زن آنقدر ترسیده بود که ناخودآگاه دوباره به سمت سالن دوید. در همان لحظه یکی از تروریست ها که متوجه در گوشه سالن شده بود آن را باز کرد و سباستین را دید و فریاد زد « برگرد تو ... برگرد...روی زمین دراز بکش »
سباستین در تبعیت از دستور تروریست بار دیگر از بالکون به سالن رفت؛ سالنی که در آن 89 انسان دیگر کشته شده بودند. او روی زمین دراز کشید و در آن حال می شنید که مرد تروریست با پلیس مذاکره می کند و بعد هم چندین صدای تیر و جیغ و ضجه مردم شنید و ناگهان همه جا ساکت شد.
او در آن لحظات مطمئن بود که دیگر زنده نمی ماند، پس چشم هایش را بست و منتظر ماند تا یکی از مردان مسلح به سرش شلیک کند اما مرگ، آن شب در تقدیر این مرد پاریسی نبود و پلیس لحظاتی بعد سالن را گرفت و او زنده ماند تا اکنون به چشم خیلی از مردم دنیا، یک قهرمان باشد؛ کسی که خیلی ها دل شان می خواهد جای او بودند و در آن شرایط بحرانی خطر تیر خوردن را به جان می خریدند و با شجاعت، دست آن زن باردار را می گرفتند و نجاتش می دادند.
رسانه ها اکنون زن باردار این حادثه را نیز پیدا کرده اند اما آسیب روحی اش از حوادثی که رخ داده به قدری شدید است که حاضر نیست گفتگوی رسانه ای داشته باشد و ماجرا را به یاد آورد و فقط همسرش به اسکای نیوز اعلام کرده است که حال او و فرزندشان کاملا خوب است وجای نگرانی نیست.
مریم یوشی زاده - خبرنگار جام جم آنلاین
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد