در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
میرباقری که تقریبا یک دهه درگیر ساخت سریال عظیم مختارنامه بود، بعد از چند سال استراحت اگرچه فیلمنامه سریال سلمان فارسی را در دست داشت، به سراغ شبکه نمایش خانگی رفت تا شانس خود را در آنجا و با حمایتبخش خصوصی بیازماید. محصول این هجرت رسانهای ساخت سریال شاهگوش بود. سریال تا نیمههای کار تقریبا خوب پیش رفت و هنرمندی محسن تنابنده در چند نقش مختلف نیز به آن جذابیت بیشتری بخشیده بود، اما در ادامه زیادی کش آمد و مخاطب نیز تعقیب آن را رها کرد تا اینکه یکی از آثار معروف خود در صحنه تئاتر یعنی «دندون طلا» را به شکل نسخه تلویزیونی روایت کرد و شاخ و برگهایی به آن افزود. واقعیت این است که میرباقری در دو دهه اخیر به نامی معتبر در سینمای تاریخی ـ مذهبی بدل شده که فارغ از عملکردش در دیگر عرصهها بیش از هر چیز در تولید آثار فاخر تاریخی درخشیده است. البته جا دارد این درخشش پرسوتر شود، اما این علاقه به تاریخ به برهه خاصی محدود نشده و او همچون علی حاتمی و حسن فتحی به تاریخ معاصر بهویژه دوران قاجار و پهلوی علاقهمند است. البته هر کدام از این سه نفر زاویه دید خود را به تاریخ داشته و درواقع تاریخ را به روایت خود سینمایی میکنند.
دندون طلا را میتوان در امتداد آدم برفی قرار داد؛ هر چند از حیث زمانی و ساختاری شباهتی به هم ندارد، اما میتوان به سنخیت زبانی آنها اشاره کرد که در فضاسازی، شخصیتپردازی و در واقع روح کلی حاکم به اثر به هم نزدیک میشود؛ مثلا یک نوع زبان لمپنی یا کوچه و بازاری و استفاده از برخی اصطلاحات و واژههایی که حالا دیگر کمتر به گوش میرسد، اما اگر بخواهیم به مولفههای سینمایی میرباقری تکیه کنیم بین همه آثار او میتوان به اشتراک و نقطه وصل رسید. ازجمله مهمترین این عنصر مشترک دیالوگپردازی است که البته میرباقری را نه در مقام کارگردان، بلکه در موقعیت نویسنده و فیلمنامهنویس بازنمایی میکند. دربازخوانی این عنصر میتوان به موزون بودن، استفاده از سجع و نظم ادبی و گفتاری و بهرهگیری از مترادفات و متشابهات و به طور کلی صنایع ادبی که فرم زیباییشناختی به کلام در دیالوگ میبخشد.
در دندون طلا به واسطه اینکه بخش عمدهای از قصه به تاریخچه سیاهبازی در ایران میپردازد، حجم شعر و ترانهخوانی، حجم و عمق بیشتری پیدا کرده و به واسطه حضور موسیقی رنگ و لعاب بیشتری هم به خود گرفته است به طوری که دندون طلا را میتوان به عنوان یک اثر نمایشی موزیکال هم شناخت، اگرچه حجم زیاد این موقعیت در طول سریال به آن لطمه زده و از حجم و بار دراماتیکی اثر کاسته است. بحر رمل مطول ازجمله صنایع ادبی است که مورد علاقه میرباقری است که در مختارنامه هم از آن استفاده کرده است، اما وجوه کارگردانی میرباقری در دندون طلا را باید بیش از هر چیز در شخصیتپردازی و بازی گرفتن از بازیگران پی گرفت. میرباقری در اینجا به عنوان یک کارگردان حتی در پشت صحنهها خودش بخشها یا کل آن پلانی را که از بازیگر میخواست اجرا کند، بازی میکرد تا دقیقا آنچه را که در ذهنش بود در ارتباط با نقش و شخصیت از بازیگر بگیرد و عملی سازد.
مثلا پس از سالها او از همتای خودش در کارگردانی سریالهای تاریخی یعنی مهدی فخیمزاده در نقش قنبر دیزل بازی متفاوت میگیردکه آن را میتوان به حامد بهداد هم تعمیم داد. او تلاش کرد با چهرههای سینماییتر مثل حامد بهداد و باران کوثری در کنار کسی مثل حمیدرضا آذرنگ که صبغه تئاتری بیشتری دارد، تلاش کرده تا تعادلی دراماتیک ایجاد کند. اگر کشآمدن و کشمکشهای سیاه بازی را در اینجا لحاظ نکنیم اثر هم از لحاظ دیالوگپردازی به غیر از چند مورد و بازی گرفتن و هدایت بازیگر آن هم در شبکه نمایش خانگی نسبتا موفق است و این را شاید به قصه داشتن اثر باید نسبت داد.
اساسا میرباقری میل زیادی به قصه گفتن دارد اگرچه باید تعادلی بین این سه برقرار شود تا سنگین شدن اثر به سمت یکی از منابع دچار ملالت نشود. قصه، دیالوگ و شخصیتپردازی در دندون طلا نسبت اثر را با میرباقری روشن میسازد که در آثار دیگر او نیز قابل تشخیص است. دندون طلا ممکن است از حیث قصهپردازی مورد نقد قرار بگیرد، اما نمیتوان بهراحتی از این گذشت که داوود میرباقری کار کردن در تلویزیون را به خوبی میشناسد و بلد است.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد