در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
دوست دارد همپای پدر و مادرش وقت سحر بیدار شود و سحری بخورد و به قول خودش روزه کله گنجشکی بگیرد. علاقه به امور مذهبی در اغلب کودکان ما وجود دارد، اما چه کنیم که فرزندانمان عشق به امور دینی را همیشه و در بزرگسالی نیز در قلب خود حفظ کنند و دینداری را جزو اولویتهای زندگی شان قرار دهند؟
دوره طلایی کودکی
کودکی حساسترین و مهمترین دوره زندگی آدمهاست، طوری که گفته میشود پایه کل شخصیت افراد در کودکی و بویژه در هفت سال اول زندگی ریخته میشود.
علاقه زیاد به یادگیری و انعطافپذیری در مقابل رفتار اطرافیان بخصوص والدین در همان مرحله خردسالی دیده میشود و هر عادت و اعتقاد اخلاقی که در این دوره بهدست میآید، ملکه ذهن کودک میگردد و ریشه دار و محکم در روح او باقی میماند.
پس باید به این نکته توجه کرد که پدر و مادر همانگونه که موظف به تامین نیازهای مادی و تحصیلی فرزندان هستنند، در مقابل تامین نیازهای معنوی آنها نیز مسئول میباشند. وظیفه پدر و مادر است که درکودکی با آموزش مسائل دینی و تربیت مذهبی کودکان، آنها را برای زندگی همراه با دین در آینده آماده کنند.
مراحل تربیت دینی فرزندان
از نگاه دین، ما در سه مرحله به تربیت فرزندان میپردازیم. در دوره اول زندگی، کودکان از طریق مشاهده رفتار دینی والدین، آموزشهایی درباره دین مانند یادگیری برخی از ذکرها و رفتارهای ساده مانند رو به قبله ایستادن، وضو گرفتن و نیز دریافت پاسخهای صحیح در قبال پرسشهای دینی خود از والدین، پایههای اولیه دینداری را در خود ایجاد میکنند.
و اما در دوره هفت ساله دوم که دوره ابتدایی است، فرزندان با جدیت و تقاضای بیشتری از والدین درباره امور دینی و نیز آموزش شیوههای صحیح اجرای آن سوال میکنند و رفتارهایی را به صورت اولیه در خود نشان میدهند و اما در دوره سوم که مطابق با متوسطه اول و دوم است، انتظار داریم که این آموزشها و مقدمه چینیها نتیجه داده و نوجوان رفتار دینی را بهعنوان بخشی از برنامههای روزانه خود در نظر بگیرد.
اما والدین عزیز دقت داشته باشند که در تمام این سه دوره، باید از هر نوع شتابزدگی، انتظار بیش از توان فرزندان، سختگیری و سرزنش و دیگر روشهای منفی پرهیز کرد و دین را با خاطراتی شیرین و جذاب در ذهن و دل کودکان درونی کرد.
لازم است کودکان خود را با چرایی آموزههای دینی هم آشنا کنیم و زمینه مطالعه و افزایش دانش را جهت انتخاب آگاهانه دین فراهم سازیم.
دقت کنیم که کودکان بهصورت فطری با خداوند مانوس هستند و ما تنها این رابطه را تقویت میکنیم و همچنین وظیفه ماست که با پاسخگویی صحیح نسبت به کنجکاویهای کودکان درباره خدا، زمینه رشد معنوی آنها را فراهم سازیم.
راههای تشویق فرزندان به نماز خواندن
فرزندی که در خانوادهای لبریز از یاد و محبت خدا به دنیا میآید، هیچگاه نیازی ندارد که آموزش ویژه برای نماز ببیند، چون دائم پدر و مادر و دیگر اعضای خانواده را در حال نماز خواندن و انجام فرایض دینی میبیند و از سن یک تا هفت سالگی بدون دانستن فلسفه آن عمل، آن را تکرار میکند.
اما در روایات آمده است که باید کودکان را با آموختن مستحبات برای انجام واجبات آماده کرد؛ والدین باید در سه سالگی ذکر توحیدی لا اله الا الله را به کودک یاد دهند، در چهار سالگی کلمه رسالت محمد رسول الله را به او بیاموزند و در پایان پنج سالگی او را آزمایش کنند، اگر راست و چپ را میشناسد، صورتش را به سوی قبله متوجه ساخته و به او بگویند رو به سوی قبله سجده کند، در شش سالگی اجزاء نماز، رکوع و سجده صحیح را یادش دهند تا سن او به آخر سال هفتم برسد، در آن موقع به او بگویند: دستها و صورتش را بشوید و آنگاه به نماز بایستد.
اهمیت تشویق فرزندان در دوران کودکی به انجام اعمال دینی، تا آنجاست که اگر آنها در نوجوانی توشهای از دورههای قبلی با خود آورده باشند، مثل خاطراتی که از خواندن نماز در وجودشان خوشایند بوده است، اکنون دیگر آمادگی تکرار آن تجربهها را دارند و به این درک میرسند که خواندن نماز فرصتی است برای کامل شدن شخصیت آنها و نقش موثری در رسیدنشان به اهداف مهم زندگی دارد.
اما در تمام این مراحل فقط باید با خوشرویی و تشویق با فرزندان برخورد شود و هیچگاه نباید آنها را با زور به انجام آن کارها و یادگیری مسائل دینی مجبور کرد.
به این نکته هم باید توجه کرد که تشویق فرزندان به خواندن نماز و انجام فرایض دینی شرایطی دارد که باید آن را رعایت کرد؛ باید عمل یا اخلاق خوب کودک را تحسین کرد، نه خود او را. تشویق نباید صورت رشوه به خود بگیرد و باید علت آن به طور دقیق معین شود،تشویق و تحسین در حضور جمع اثر بیشتری دارد و باید دقت کنیم که تشویق وسیله است و نباید بهصورت هدف در آید.
خطرات افراط در آموزش مسائل دینی به کودکان
باید حواسمان باشد که با زیادهروی در مسائل دینی،
بویژه در دوره خردسالی، کودکان را دچار دلزدگی نکنیم و از همه مهمتر اینکه به نام دین هم دستورات شخصی خود را به فرزندان مان تحمیل نکنیم تا با رعایت اعتدال بتوانیم از آنان بندگانی با ایمان و مذهبی و خداشناس بسازیم.
بررسیهای علمی نشان میدهند که بیشتر بیدینها و یا مخالفان مذهب از دو گروه هستنند: یکی فردی که در دوران کودکی و نوجوانی آگاهی و تربیت مذهبی به او نداده اند و دیگر فردی که تربیت مذهبی دوران کودکیاش با خشونت و سختگیری همراه بوده است یا کودک را در عین نفهمیدن مسالهای وادار به عمل کردهاند.
تذکرات وقتی اثر دارند که والدین خود مجری و عامل آنها باشند. توجه داشته باشید فرزندان آن گونه که ما میخواهیم نمیشوند بلکه آنطوری که ما هستیم میشوند.
الهام طباطبایی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد