در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
محرم آمده است و خیمه پهنکرده در میدان شهر، در کوچه کوچه محله ما، در گلوی بلندگوهای مسجد که سال تا سال با سکوت همراه است، در صدای گرفته مادرم که این روز بیشتر برای علیاکبرش گریه میکند.
محرم آمده است تا کتابهای درسی بچههای محل، تا پیراهن قرمز یزید، تا اشتلمخوانی شمر در تعزیه امام حسین، تا نیت مادربزرگ حمید که هنوز هر عاشورا برای شهید نشدن امام حسین سفره نذر میکند.
محرم آمده است و ما این روزها از خودمان دویدهایم تا خدا، تا آنجا که دلمان را نذر میکنیم برای پرندگانی که از عاشورا قد میکشند و میروند تا 365 روز سال را فتح کنند. از خودمان دویدهام تا پشیمانی حر و در گوشش زمزمه میکنیم که: «قرار بود بمیری، خدا شهیدت کرد.»
از خودمان میدویم تا چفیههای کودکانی که این روزها علیاصغر را به یاد میآورند در کوچههای روبه آسمان شهر. علیاصغری که در پی خدا تا آسمان قد کشید و علیاکبر شد.
این روزها باران حسینی تندتر میبارد و رودها همه نژادشان برمیگردد به علقمه و دستها در آسمان قد میکشند در پی باران خداوندی تا عطشانی خیمههای امام حسین را پاسخی درخور باشند.
این روزها ابوالفضل بلندترین نامی است که دهن به دهن میگردد و دهان شهر را شیرین میکند.
محرم آمده است با صدای طبل و سنج و شیپور و «خواب خفتگان، خفته را آشفته میسازد» محرم آمده است تا ما دوباره بباریم تا آب جلگههای پایین دست راحاصلخیزتر کند.
محرم آمده است و این چاردیواری همچنان ذکر حسین دارد. این چاردیواری همچنان سیاهپوش است. این چاردیواری همچنان با زبان گریه صحبت میکند.
محرم آمده است و خندیدن تابویی است که باید رعایت شود. این روزها برای «حسین» نمیخندیم و برای بهاری که در راه است ابرهای بارانزایی خواهیم شد که از قبله میآییم و برای قبله میباریم.
این چاردیواری این روزها با بهانه محرم به خود و خدایمان نزدیکتر است این چاردیواری اگرچه سیاه پوشیده، ولی دلی به سپیدی برفهای «شاهجهان» دارد.
محرم است و این چاردیواری این روزها اختیار گریه را از دست داده است و قطره قطره میرود تا با حسین در روزی دیگر، طلوعی دیگرتر داشته باشد.
علی بارانی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد