طبیعت، بدون سلطان جنگل

در دهه 1950 میلادی خوشبینانه‌ترین آمارها حاکی از آن بود که جمعیت شیرها در جهان به 450 هزار قلاده محدود شده است.
کد خبر: ۵۹۶۲۶۷
طبیعت، بدون سلطان جنگل

اما امروزه مطالعات نشان داده بین 20 تا 30 هزار شیر در جهان باقی‌مانده، بنابراین می‌توان نتیجه گرفت حیات وحش ظرف 50 سال گذشته عملا 95 درصد از جمعیت شیرهای خود را برای همیشه از دست داده است. حتی شیر ایرانی که در مناطق جنوب و جنوب غربی کشور پراکندگی وسیعی داشته، سال 1320 یعنی حدود 70 سال پیش برای آخرین بار در شمال غربی دزفول دیده شده و پس از آن نامش برای همیشه در فهرست در حال بزرگ‌تر شدن گونه‌های منقرض شده اضافه شده است. دلایل متعددی را می‌توان برای این کشتار فجیع و انقراض به دست بشر ذکر کرد. یکی از آنها شکار تروفه است.

شکار تروفه به نوعی از شکار حیوانات اطلاق می‌شود که انسان‌ها صرفا برای خودنمایی یا نشان دادن توانایی در کشتار حیوانات وحشی انجام می‌دهند. در این شکار معمولا سر یا هر نشانه شاخص دیگری از حیوان، تاکسیدرمی شده و در محل سکونت شکارچی قرار می‌گیرد. تخریب زیستگاه، کشتار دسته‌جمعی به‌واسطه احتمال آسیب رساندن به گله‌ها و احشام، شکار در مناطق حفاظت شده، سمی کردن لاشه حیوانات شکار شده توسط انسان، کم شدن طعمه‌های طبیعی و حتی ایجاد بازار داروهای تقلبی ناشی از توهم و افسانه ها، از دلایل عمده کاهش جمعیت شیرها عنوان می‌شود. حال این پرسش مطرح است که آیا می‌توان ظرفیت بازگشت مجدد شیرها را به زیستگاه‌هایی که این روزها دیگر هیچ شباهتی با گذشته ندارند، فراهم کرد؟ طبیعتا این مساله اما و اگرهای زیادی دارد.

چرا شیرها نباید منقرض شوند؟

دلایل متعددی اعم از اکولوژیکی، مادی، معنوی و عقلانی برای نجات شیرها از خطر انقراض وجود دارد. همه این دلایل فراتر از این استدلال اولیه است که ما انسان‌ها حق قلع و قمع کردن هیچ یک از موجودات را در جهان نداریم. از نظر اکولوژیکی باید به این نکته توجه داشت که شیرها نقش کلیدی و محوری در اکوسیستم ایفا می‌کنند. اگر شیری نباشد که بوفالوها، کفتارها، گورخرها، آهوها و... را شکار کند، جمعیت آنها از حد مجاز تجاوز می‌کند و این به معنای آسیب غیرقابل جبران به اکوسیستم است. چنین شرایطی برای خود این حیوانات هم خطرناک است، چرا که تحت چنین شرایطی آنها در برابر انواع بیماری‌ها و انگل‌ها آسیب‌پذیرتر می‌شوند. از نظر مالی باید به ارزش اقتصادی جلب گردشگر طبیعتگرد اشاره کرد. به‌عنوان مثال تنها در آفریقا صنعت گردشگری سالانه 800 میلیارد دلار سرمایه با خود به همراه می‌آورد. عده کثیری از گردشگرها تنها به این دلیل رنج سفر به آفریقا را بر خود هموار می‌کنند که بتوانند سلطان جنگل را از نزدیک و در زیستگاه طبیعی‌اش مشاهده کنند. چنانچه سرمایه و پشتوانه مالی که گردشگری با خود همراه می‌آورد، کاهش پیدا کند، آن‌گاه امکان حفاظت از برخی مناطق حفاظت شده هم کمتر می‌شود و در نتیجه گونه‌های بیشتری در معرض خطر انقراض قرار می‌گیرند.

وابستگی غیرقابل انکار بومیان

بسیاری از مردم بومی برای ادامه حیات خود به مناطق حفاظت شده نیازمند هستند. حیات شیرها و بومیان آفریقا گویی در هم تنیده شده و نابودی شیرها به معنای زجر بیشتر برای بومیان است. با انقراض شیرها باید انتظار داشت میزان فقر در آفریقا افزایش پیدا کند و سطح بهداشت هم کمتر شود. بسیاری از قبایل در آفریقا نظیر نگون یاماز (قبیله شیر) و نگلووو (قبیله فیل) اسامی جانوران بومی را برای خود انتخاب کرده‌اند و به‌صورت سنتی از شکار آن حیوان خودداری می‌کنند. در واقع سیستم‌های بومی و جانوران همیشه لازم و ملزوم یکدیگرند. درک این مساله برای انسان‌های شهرنشین که روابط خود را با طبیعت به حداقل رسانده‌اند عملا غیرممکن است، اما بومیان چه در آفریقا و چه در هر نقطه دیگری از این کره خاکی با طبیعت اطراف خود یکی شده‌اند. تحقیقات علمی نشان می‌دهد عدم شناخت انسان از محیط زیست، سرچشمه بسیاری از بحران‌های امروزی است.

آمار مرگ و میر جانوران این روزها دیگر از مرز باور خیلی‌ها فراتر رفته است. به عنوان مثال اگر بدانید در هر هشت ساعت یک کرگدن و در هر یک ساعت پنج فیل از بین می‌روند یا این‌که در طول یک روز پنج شیر به‌دلیل شکار غیرمجاز و فعالیت‌های انسانی برای همیشه از صحنه گیتی محو می‌شوند؛ براستی چه واکنشی از خود نشان می‌دهید؟ برای نجات شیرها تنها ده یا 15 سال فرصت باقی مانده و بعد از آن قطعا دیگر این کتاب شکوه و عظمت حیوانی برای همیشه بسته خواهد شد. سوال اینجاست که نسل‌های آینده قرار است شیرها را در طبیعت ببینند یا در موزه‌های حیات وحش به شکل تاکسیدرمی‌ شده؟

منبع: nationalgeographic

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها