
کیهان: پایان عملیات نظامی غرب در جهان اسلام
«پایان عملیات نظامی غرب در جهان اسلام» عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن می خوانید:
آمریکا پس از حدود هشت سال اشغال نظامی و اطلاعاتی عراق و بعد از آن که نتوانسته است توافق مسئولان این کشور را برای اعطای مصونیت قضایی - کاپیتولاسیون- برای 20 هزار نظامی بدست آورد، رسما اعلام کرد که - براساس توافقنامه سال 2007 واشنگتن- بغداد- تا پایان سال جاری مسیحی، همه نیروهای نظامی خود را از عراق خارج می کند.
رئیس جمهور آمریکا همزمان اعلام کرد که به زودی نظامیان این کشور از افغانستان نیز خارج می شوند.
پنج شنبه گذشته شورای امنیت نیز اعلام کرد که ماموریت نظامی ناتو در لیبی به پایان رسیده و فرماندهی ناتو نیز اعلام کرد که 9 آبان ماه پایان عملیات نظامی ناتو در لیبی است و این در حالی است که مقامات ارشد غربی از تحولات لیبی ابراز نگرانی کرده و اظهارات مصطفی عبدالجلیل رئیس شورای انتقالی حکومت در لیبی در روز آزادی رسمی این کشور- یکشنبه گذشته- مبنی بر حاکمیت شریعت اسلامی در ساختار آینده لیبی را خطرناک دانستند.
بدون کمترین تردیدی خروج اشغالگران از عراق و نه خروج آنان از افغانستان و لیبی اقدامی داوطلبانه و در چارچوب سیاست های امنیتی غرب نیست کما این که تا چند روز پیش از به بن بست رسیدن مذاکرات مقامات آمریکایی با نخست وزیر عراق، فرماندهان نظامی آمریکا از ابقاء حداقل 20 هزار نیروی نظامی آمریکا در عراق سخن می گفتند و معاون رئیس جمهور آمریکا- جوزف بایدن- از حضور نظامی طولانی مدت ناتو در افغانستان حرف می زد و هنری کیسینجر- یکی از سیاستمداران کلیدی پشت صحنه آمریکا- می گفت نظامیان ما تا 100 سال آینده هم افغانستان را ترک نخواهند کرد. راسموسن فرمانده ناتو نیز می گفت حضور نظامی و عملیات ناتو در لیبی تا مدت نامعلومی ادامه پیدا می کند.
در واقع از آنجا که عقب نشینی نظامی غرب از عراق، افغانستان و لیبی در حالی صورت می گیرد که قطعا هیچکدام از اهداف غرب از این لشکرکشی های نظامی تحقق نیافته است، یک شکست کامل و کاملا عیان به حساب می آید و از این رو بسیاری از مراکز سیاسی و اطلاعاتی غرب به این شکست تصریح کرده اند.
به عنوان مثال روزنامه واشنگتن پست یک روز پس از آن که اوباما- در روز یکشنبه اول آبان- در نامه ای رسمی به سفارت آمریکا در عراق اعلام کرد تمام نظامیان آمریکا تا پایان سال به کشور خود بازمی گردند، در سرمقاله خود نوشت: «اعلام خبر خروج نظامیان آمریکایی از عراق، خیلی غیرمنتظره بود، اعلام این عقب نشینی این تحلیل را تقویت می کند که همه دستاوردهای نظامی آمریکا در عراق از بین رفته است و این به قدرتمند تر شدن نقش ایران در عراق منجر می شود و قدرت ایران را در رویارویی با آمریکا بیشتر می کند.»
این روزنامه تاکید می کند «بیشتر فرماندهان نظامی آمریکا با تصمیم خروج کامل از عراق مخالفند» کاملا واضح است که خروج نظامی از این سه کشور، حیثیت و ابهت نظامی غرب را از بین می برد.
شکست غرب در عملیات نظامی، فرضیه توسل به جنگ برای رسیدن به اهداف را از بین می برد، اگر زمانی نظریه پرداز اتریشی- کارل فون کلازویتس، 1831، 1780م- معتقد بود جنگ مقدمه صلح-سیطره بر دشمن- است و این نظریه همواره راهنمای عمل نظامیان ناتو بوده است، تجربه 10 سال اخیر که توام با پنج جنگ در لبنان، فلسطین، افغانستان، عراق و لیبی بود، بطلان این نظریه را به اثبات رساند و از این رو غرب چاره ای جز تغییر اساسی در بنیان های سیاست نظامی خود ندارد و از این منظر می توان با قاطعیت زیادی گفت زمان اقدام نظامی غرب در خاورمیانه سپری شده و از امروز غرب فقط می تواند در عرصه رسانه از جنگ با جهان اسلام حرف بزند.
غرب در حالی به جنگ علیه افغانستان، عراق، لبنان و فلسطین - در سال های 1380، 1382، 1385 و 1387- دست زد که سایه ماجرای 11 سپتامبر هر صدایی را در جهان اسلام خفه کرده بود و حکام وابسته کشورهای عرب و غیرعرب برای بقاء خود حاضر به پرداخت هر مبلغی به غرب بودند.
رژیم سعودی بدون درخواست هیچ توضیحی یا دیدن هیچ سندی، عربستانی بودن عاملان حادثه برج های دوقلو را پذیرفت و هر شهروند مورد درخواست آمریکا را به ارتش آمریکا تحویل داد و بعدا هم علی رغم آن که ساختگی بودن ماجرا ثابت شد، رژیم وابسته سعودی سراغی از شهروندان خود که در گوانتانامو تحت شکنجه شدید بودند، نگرفت.
رژیم علی عبدالله صالح به آمریکا اجازه داد کشورش را به بهانه تعقیب القاعده آماج حملات سنگین هوایی کند و صدها کشاورز یمنی را از بین ببرد.
رژیم پاکستان طی موافقتنامه ای رسمی قبول کرد پاکستانی های متهم به دست داشتن در ماجرای 11 سپتامبر را به آمریکا تحویل دهد و تحت این پوشش نیروهای خط مقدم مخالفت با استیلای آمریکا بر پاکستان را روانه زندان گوانتانامو کرد و هرگونه تسهیلاتی را برای حمله مستقیم نظامیان آمریکا به شهروندان پاکستانی در اختیار آنان قرار دهد.
در این دوره اکثر رژیم های عرب به جای مخالفت با عملیات نظامی رژیم صهیونیستی با دفاع مظلومانه حزب الله مخالفت کرده و امکانات خود را برای سرکوب مقاومت لبنان در اختیار تل آویو قرار دادند.
اما امروز این فضا کاملا دگرگون شده است. با وجود آن که مصر در آغاز راه تحولات قرار دارد اما قطعا اگر جنگی علیه حزب الله دربگیرد، در کنار مقاومت لبنان خواهد بود کما این که در تونس و لیبی هم همین چرخش به وجود آمده است و مردم یمن، اردن، عراق و بسیاری دیگر از کشورهای اسلامی تماشاچی باقی نخواهند ماند بنابراین، وقتی در شرایط انفعال و سرسپردگی جهان اسلام سرنوشت هر پنج جنگ گذشته به ضرر غرب و به نفع مقاومت اسلامی رقم خورده است به آسانی می توان نتیجه گرفت که در شرایط حاکمیت انقلاب ها بر جهان اسلام غرب به خود اجازه فکر کردن به تهدید نظامی واقعی ندهد و حرف زدن از این که «همه گزینه ها روی میز است» مسخره تر از همیشه است.
همین روزها آمریکایی ها در ذیل سناریو «منصور ارباب سیر» از وجود همه گزینه ها روی میز اوباما علیه ایران حرف زدند اما هم زمان با این تبلیغات اوباما و سوزان رایس از مذاکره با ایران هم حرف زدند و دو هفته بعد وزیر خارجه آمریکا در مصاحبه با شبکه فارسی بی بی سی گفت «آمریکا آماده گفت وگو با ایران است».
بنابراین کاملا واضح است که توسل به «جنگ» نه فقط درباره ایران بلکه حتی درباره کوچکترین نقطه جهان اسلام نیز از بین رفته و فقط سخن گفتن از آن باقی مانده که هدف از آن هم تاثیرگذاشتن بر روی اراده مسئولانی است که ضعف تحلیل داشته و یا اراده ضعیفی دارند.
غرب در جهان اسلام کاملا قافیه را باخته است. غرب از 1333 تا دی ماه 1389 همه ظرفیت خود را برای غلبه بر مردم مسلمان تونس به صحنه آورد، نتیجه انتخابات چند روز پیش تونس نشان داد که 36 سال تلاش آمریکا و اروپا به جایی نرسیده و امروز قطعا باید به قدرت رسیدن اسلام در این کشور را نظاره کند و حال آن که در سال 1333 اساساً موضوعی بنام تشکیل حکومت اسلامی در تونس مطرح نبوده است.
غرب از 1354 سکولاریزه کردن حکومت مصر را آغاز کرد و با شدت تمام تا 22 بهمن 89 ادامه داد، امروز ثمره آن جوانه زدن اسلام انقلابی در این کشور است. این حکایت در فلسطین، لبنان، لیبی، یمن و عراق هم هست و دیر نخواهد بود روزی که این حکایت در عربستان، اردن، کویت و... هم تکرار شود.
در واقع محصول اصرار بر جدا کردن مردم منطقه از اسلام، سر برآوردن حکومت های اسلامی بوده است حال بگذریم که آثار بیداری اسلامی امروزه به چند قدمی کاخ های سفید، الیزه و... هم رسیده است.
غرب در طول ماه ها تلاش نظامی، اطلاعاتی و سیاسی در لیبی تلاش کرد تا یک رژیم وابسته به خود را جایگزین رژیم قذافی کند از این رو محمود جبریل را تا سطح رئیس دولت انتقالی لیبی بالا برد ولی به جایی نرسید و جبریل ضمن استعفا از نخست وزیری دولتی که هرگز شکل نگرفته بود! اعلام کرد که در آینده هم حتی عهده دار پست وزارت نخواهد بود کما این که «عبدالحفیظ قوقه» از شخصیت های موثر انقلاب لیبی هم اعلام کرد جبریل در دولت آینده هم پستی نخواهد داشت و حال آن که غرب امیدوار بود حداقل او را در پست وزارت خارجه حفظ کند.
پروژه محور کردن ترکیه در لیبی هم به شکست انجامید و امروز شاهد به آتش کشیدن شدن پرچم ترکیه در لیبی هستیم و این در حالی بود که غرب با تکیه بر ترکیه که حدود 16000 نیروی کار در لیبی دارد، در صدد بود اقتصاد لیبی را به چنگ آورد.
ترکیه طی هفته های اخیر 5000 نفر از نیروهای خود را از لیبی خارج کرده و تمام قراردادهای اقتصادی آن در هاله ای از ابهام قرار گرفته است.
ورود غرب از دریچه عربستان به لیبی هم در حال مسدود شدن است. عربستان طی ماههای گذشته هزینه زیادی کرد تا جریان وهابی «المقاتله الاسلامیه» را به نیرویی موثر در لیبی تبدیل کند.
این جریان وهابی برای رد گم کردن نام خود را عوض کرد و رهبر آن، بلحاج در تلویزیون الجزیره اعلام کرد که میانه ای با عقاید وهابیت و روش المقاتله ندارد ولی این تلاش نتوانست کمکی به عربستان بکند.
جریان المقاتله- که امروز خود را مجلس العسکریه طرابلس می خواند- اوایل امسال با 1800 نیروی مسلح آموزش دیده وارد میدان شد ولی امروز تعداد آنان به حدود 500 نفر رسیده و بقیه از این گروه جدا شده اند.
در واقع موقعیت عربستان در لیبی حتی به نسبت دوره قذافی ضعیف تر شده و با توجه به جو شدیداً ضداسرائیلی لیبی و متهم بودن آل سعود به همدستی با رژیم صهیونیستی، عربستان هم مانند ترکیه در لیبی منفعل شده و به انزوا گرائیده است البته نفرت مردم لیبی از ترکیه بیش از عربستان است چرا که مردم لیبی از یک سو خاطرات بسیار تلخی از دوره عثمانی دارند و معتقدند سلطان عثمانی کشورشان را به ایتالیا بخشیده و به اشغال آن کمک کرده است.
مردم لیبی دولت اردوغان را متحد قذافی می دانند و واقعا هم این دو اتهام وارد است بنابراین کاملا واضح است که غرب نه از طریق ترکیه- و معادله اسلام میانه رو- و نه از طریق عربستان -معادله اسلام سلفی- نمی تواند رژیم آینده لیبی را تحت تاثیر قرار دهد.
جالب این است که در نقطه مقابل این دو کشور، مردم مصر، تونس، لیبی، یمن، بحرین و سایر کشورهای منطقه هیچ خاطره تلخی از ایران ندارند در هیچکدام از این کشورها ایران شریک جرم رژیم های وابسته نبوده و این یک بستر مناسب برای نقش آفرینی جمهوری اسلامی فراهم کرده است.
سیطره غرب و رژیم های وابسته به آن در طول 100 سال گذشته جایی برای نفوذ آینده آنان نگذاشته است. مردم دنبال حکومت های جدیدی هستند که از منافع آنان در برابر طمع ورزان خارجی و از حیثیت و هویت آنان در برابر دیکتاتورها صیانت کند.
مدل های وابسته به غرب نظیر نظام های لیبرال دموکراسی و مدل های همگرا با غرب نظیر آنچه در ترکیه جریان دارد، قطعا مورد توجه انقلابیون قرار نمی گیرد و این در حالی است که مدل تجربه شده ای پیش روی آنان است که 32 سال پیش بر مبنای اسلام به وجود آمد و بارها غرب را به عقب نشینی واداشت و مانع دست اندازی دیکتاتورها به نظام سیاسی گردید.
این مدل دستاوردهای عظیمی در همه حوزه های موردنیاز «انسان مسلمان» امروز به دنبال داشته و علی رغم گذشت 32 سال از پیدایی، از طراوت و شادابی و سرزندگی زیادی برخوردار است یعنی «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد».
جمهوری اسلامی: تونس جدید و رسالت سنگین رهبران مسلمان
«تونس جدید و رسالت سنگین رهبران مسلمان» سرمقاله امروز روزنامه جمهوری اسلامی به قلم «ج - حسنی» است که در آن می خوانید:
بسمالله الرحمن الرحیم
پیروزی حزب اسلامی «النهضه» تونس به رهبری راشد الغنوشی، سیاستمدار مسلمان و انقلابی این کشور در انتخابات مجلس مؤسسان سرانجام رسماً اعلام شد.
این حزب با کسب 90 کرسی از 217 کرسی، نزدیک به 42 درصد آرا را به خود اختصاص داد و با این نتیجه حق تشکیل دولت را برعهده خواهد داشت.
روز جمعه، مقامات تونسی رسماً کسب اکثریت توسط حزب النهضه را اعلام کردند و هزاران نفر از هواداران این حزب جشن پیروزی گرفتند. با اینحال، این حزب اسلامی هنوز در اول مسیر است و مسئولان آن با دشواریهای زیادی روبرو هستند.
نخستین مسئله، تشکیل دولت جدید است که راشد الغنوشی و هم حزبیهای وی مأمور تشکیل آن هستند.
دومین مشکل، سیاستها و ماهیت روشهایی است که این جریان با توجه به وجود گرایشهای سیاسی متنوع در تونس جدید باید اتخاذ کند.
سومین نکته، نحوه تعامل دولت جدید با خارج، به ویژه دولت های غربی است که با توجه به تحولات چند ماه گذشته و حمایتهایی که این دولتها از مخالفان کردهاند طبعاً انتظار خواهند داشت دولت آینده خود را مدیون آنها بداند!
کسب 42 درصد آرا توسط حزب «النهضه» تا حدود زیادی قدرت مانور را از این حزب سلب میکند و این حزب ناچار است برای پیشبرد کارهایش نظرات 58 درصد دیگر را لحاظ کند.
به عبارت دیگر اگر دقیقتر گفته شود اکثریت درحال حاضر در اختیار النهضه است و قطعاً آنها از این فرصت استفاده خواهند کرد.
بی دلیل نیست که راشد الغنوشی در اولین مصاحبهاش پس از اعلام رسمی پیروزی، تاکید کرد این حزب حاضر است با همه احزاب حتی غیرمذهبیها، به جز حزب نزدیک به دیکتاتور سابق، ائتلاف کند.
از سوی دیگر حزب ارشد الغنوشی برای خنثی کردن حساسیت دولتهای خارجی، به ویژه غربیها و گرفتن بهانه از دست آنها، مکرراً تاکید کرده است این حزب یک جریان معتدل و پایبند به دمکراسی است.
مسئولان حزب «النهضه» برای اطمینان دادن به غربیها و متحدان داخلی آنها حتی اعلام کردهاند نوشیدن مشروبات الکلی و یا پوشیدن لباسهای شنا در شهرهای ساحلی برای جهانگردان را ممنوع نخواهند کرد! با اینحال روشن است که غربیها با این کوتاه آمدنها راضی نخواهند شد، زیرا آنها به دنبال اهداف خاص خود هستند.
بسیاری از رسانههای غربی طی چند روز گذشته هشدار دادهاند که تونس درحال حرکت به سوی یک جامعه اسلامی رادیکال است. این محافل با لحنی طلبکارانه مدعی شدهاند که اسلامگرایان موقتاً خود را زیر نقاب مصلحت پنهان کردهاند و در موقع مقتضی وارد میدان خواهند شد.
واقعیت این است که غرب از روند تحولات تونس، همچون دیگر کشورهای منطقه و گرایش مردم به احزاب اسلامی خشنود نیست ولی به دلیل اینکه خود را مدافع دمکراسی جلوه میدهد نمیتواند این ناخشنودی خود را علنی کند.
این یک واقعیت است که در کشورهای منطقه جریانهای مذهبی از پایگاه مردمی قدرتمندی برخوردار هستند و هر جا انتخابات آزادی برگزار شود، این گروه ها پیشتاز خواهند بود که نمونههای آن در انتخابات سال 1370 الجزایر و همچنین در انتخابات گذشته فلسطین مشاهده شد. هر چند در هر دو مورد، دولتهای غربی با اعمال نفوذ و دخالتهای غیرقانونی، این احزاب را در ادامه کار ناکام گذاشتند.
با این حال، تحولات اخیر و وقوع قیامهای عمومی در کشورهای منطقه شرایط را دگرگون کرده و دست غرب را برای جلوگیری از تغییرات سریع در این کشورها بسته است.
در چنین شرایطی، غربیها تمام تلاش خود را صرف این کردهاند که بر موج ایجاد شده سوار شوند و تونس نیز از این، موضوع مستثنی نیست. درست به همین دلیل است که چنین شرایط حساس وظیفه و رسالت حزب الغنوشی را بسیار سنگین میسازد.
فارغ از گرایشات سنتی اسلام خواهی در جامعه تونس، عوامل دیگری که رأی دهندگان را به استقبال از حزب «النهضه» ترغیب کرده، ارزشهائی است که زمامداران گذشته تونس فاقد آن بوده اند، اموری همانند قابل اعتماد بودن، به دور از فساد مالی ماندن و سلامت اخلاقی. این موارد مولفههایی هستند که میتوانند در آینده پایگاه حزب النهضه را تضعیف و یا قدرتمند سازند.
جریان اسلامی تونس اگر طالب آن است که در موقعیتی قرار گیرد که ابتکار عمل را در آینده تونس دردست داشته باشد باید کارنامه درخشانی از عملکرد خودش در نخستین دولت تونس آزاد بر جای بگذارد تا رای خود را حداقل به بیش از 80 درصد برساند البته در این زمینه رسالت مجامع مذهبی و علمای اسلامی تونس سنگین خواهد بود.
دست یابی به چنین هدفی، فقط درصورتی میسر است که رهبران مسلمان تونس اعم از جریانهای سیاسی و علمای دین در تمام مراحل تصدی قدرت، همان روحیه اسلامی، ساده زیستی، سلامت اخلاقی و مردمی بودن را حفظ کنند و اجازه ندهند شیرینی قدرت و زرق و برق مقام و منصب، آنها را از مسیر حق دور نماید.
برای رهبران مسلمان تونس، که اکنون در آستانه به دست گرفتن قدرت هستند، این یک درس بزرگ است که بسیاری از سران کشورهای منطقه که این روزها توسط ملت هایشان از اریکه قدرت به زیر کشیده شدهاند و یا ملتها از آنها نفرت دارند، در آغاز به دست گرفتن قدرت، چهرهای مردمی و حتی انقلابی داشتند اما به تدریج و با سرگرم شدن به جلوههای فریبنده قدرت، از مردم فاصله گرفتند و به دیکتاتورهای خون آشامی تبدیل شدند که مردم با سرنگونی آنان به جشن و شادمانی پرداختند.
رهبران مسلمان تونس، باید از همین آغاز کار به این لغزشگاه خطرناک توجه داشته باشند و تلاش کنند خود را از در افتادن در پرتگاه دیکتاتوری حفظ نمایند.
رسالت: سهم نهاد تعلیم و تربیت از نوسازی نظام اسلامی
«سهم نهاد تعلیم وتربیت از نوسازی نظام اسلامی» سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشیدی است که در آن می خوانید:
ظرفیت تحولپذیری ونوگرایی نظام اسلامی ،از جمله مباحث جدیدی بود که رهبر دوراندیش انقلاب در کرمانشاه مطرح کردند واشاره فرمودند که : «اولا نوسازی نظام اسلامی ممکن است اما به معنای تجدید نظر در آرمانها نیست زیرا این آرمانها فطری است.دوم نوسازی به معنای تغییر نظامات، تغییر ساز وکارها،تغییر سیاستها عملی است، ممکن است،در مواردی هم لازم است ومانع از تحجر است،منتها باید برطبق اصول باشد».
اینک اذهان صاحبنظران وفرهیختگان جامعه به این رهنمود مشغول شده است.
چرا که با تعمق دراین موضوع، راه ها وراهکارهایی تازه برای حل بسیاری از مشکلات جامعه، در نظرها جرقه می زند و کلید گشایش بسیاری از درهایی که بسته به نظر می رسید،شناسایی می شود.
پیش از ورود بیشتر به این بحث، اشاره به چند نکته مهم، ضروری است و می تواند به عنوان الگو درمسیر تفکر اندیشمندان ،مورد توجه قرار گیرد.
نکته نخست ،روشن بینی وآینده نگری مقام معظم رهبری و رصد کردن افقهای دور دست و محدود ومحصور نماندن در مسائل و مشکلات روز، در عین عدم غفلت از آنهاست که پشتوانه در آگاهی از تجربیات انقلاب ها و نظام های حکومتی خصوصا در دوران معاصر دارد.
نکته دوم شرح صدر و نگرش عمیق ایشان در تفکیک اصول ثابت وضوابط متغیر نظام اسلامی است که موجب شفافیت بیشتر ونیز تثبیت جایگاه لایتغیر اصول می شود و در عین حال گستره پهناور تغییرات و نوآوریها را در سایر زمینهها ،نشان می دهد و ریشه در اجتهاد وفقه پویای شیعه دارد.
همچنین شایسته است موضوعاتی نظیر عوامل پیری یک نظام حکومتی و علائم پیری و راه های پیشگیری آن ، مورد توجه و پژوهش صاحبنظران قرار گیرد.
به هر حال باگشایش باب جدید اصول ثابت و ضوابط متغیر نظام اسلامی،برداشتی که سریعتر به ذهن ها متبادر شد، ضرورت بازنگری در قانون اساسی است که پیش ازاین یکبار هم تجربه شده است.
هر چند در این میان دشمنان هم براساس اقتضای طبیعت وعادت دیرین خویش ،به فضا سازی وسیاهنمایی البته در پوشش دفاع از حقوق مردم، مشغول شده اند وموضوع نظام پارلمانی ،اگر چه در بسیاری از کشورهای خودشان رایج وحاکم است، نگران شان ساخته است اما دوستان انقلاب ودلبستگان به نظام اسلامی که وجود کاستی ها همواره آزرده خاطرشان می کند و دغدغه مرتفع ساختن آنها رادارند وگاه شدت مشکلات، کریمه متی«نصر الله» را بر زبانشان جاری می سازد ، با فتح باب جدید شور و نشاطی تازه یافتهاند و هر کس براساس دغدغه هایی که آنها را از همه مهمتر می شمارد،پیشنهاد وراهکاری ارائه می دهد تا در روند بازنگری در قانون اساسی، مورد توجه قرار گیرد.
نگارنده نیز به عنوان معلمی ساده به خود اجازه می دهد ارتقای سهم تعلیم وتربیت نسل آینده را در این رویکرد تحولی، مطرح ومطالبه کند:خلاصه مطلب آنکه ضروری به نظر می رسد دستگاهی که متولی آموزش وپرورش نسل آینده می باشد به عنوان یک دستگاه حکومتی و نه دولتی!قلمداد گردد و جایگاهی باثبات تر و فراتر از یک وزارتخانه ، برای آن درنظر گرفته شود وازباب تقریب به ذهن،به عنوان نهادی مطرح گردد که نظیر سازمان صداوسیما،رهبری بر روند برنامهریزی کلان ونیز مدیریت کلان آن اشراف دارند و ذیلا به برخی از دلایل این ضرورت اشاره می شود:
1-امر تعلیم و تربیت مهمترین هدف انبیا(ص)بوده است و طبعا هدف اصلی نظام اسلامی نیز تربیت انسان خلیفه الله می باشد وتشکیل جامعه اسلامی وامت اسلامی که رهبری نیز به آن اشاره فرمودند،جز با تربیت «انسانتراز» نظام اسلامی،ممکن نمی باشد.بنابراین ،تربیت کودکان ونوجوانان ،سنگینترین مسئولیت نظام اسلامی و رهبری است.
2-تعلیم و تربیت ذاتا امری دیر بازده ودر عین حال نامحسوس در عرصه ارزیابی است ،حال آنکه ساختار کوتاه مدت و چهار ساله دولتها و مجلسها ، طرفدار برنامههای کوتاه مدت ورود بازده و قابل مشاهده و ارائه می باشد تا به مردم عرضه و آرای آنان جلب گردد.
3-اعمال روش حدس وخطا در امر تعلیم وتربیتوتغییرات شتابزده و غیر کارشناسی و پیدرپی ،آسیبهای عظیم و غیر قابل جبرانی به نسل آینده و آینده کشور وارد میسازد و به عنوان مثال مواردی نظیر ایجاد و حذف دوره پیش دانشگاهی ،ایجاد معاونت پرورشی و حذف واحیای مجدد آن ،احیای مراکز تربیت معلم وتضعیف درحد حذف آنها ،تغییرات بدون پشتوانه منطقی روشن و محکم درساختار اداری و ایجادها و ادغامها ،تغییرات گسترده در ساختار نظام آموزشی و نه محتوای آن! از قبیل4ـ3ـ5 یا 3ـ3ـ6 یا تقویت آموزشکده ها و واگذاری آنها،نامشخص بودن نظام تربیت و جذب معلم،که کلیدی ترین نقش را در فرایند تعلیم وتربیت ایفا میکند و جاافتادن فرایند «فشار» برای استخدام دراین دستگاه ،نامشخص بودن نظام انتصاب دهها هزار مدیر صف و ستاد وموارد متعدد دیگر ، نوعی سردر گمی وناباوری در زمینه امکان حل مشکلات این نهاد پدید آورده است.
4ـ همگان بر این واقعیت، اتفاق نظر دارند که برای رفع تمامی کاستیهای جامعه و ریشه کن ساختن آنها ، باید از کودکی، انسان ها را تربیت کرد و به آنان برای مقابله با مشکلات و مفاسد و نابسامانی ها توانایی و مصونیت بخشید وطی 32 سال گذشته علی رغم آنکه تلاشهای فراوانی در دستگاه آموزش وپرورش به عمل آمده است ،حاصل این کوششها نتوانسته است اهداف نظام اسلامی را در عظیم ترین وموثرترین بازوی تعلیم وتربیت کشور،نهادینه سازد بهطوری که برون داد این دستگاه هر روز به «انسان تراز»نظام اسلامی نزدیکتر شود.
5ـ به دلیل عدم سنخیت قالب وزارت با نهاد تعلیم و تربیت، نگاه دولتها و مجلسها به وزارت آموزش و پرورش ، نگاهی سیاسی یا اقتصادی بوده است و نه فرهنگی و تربیتی!
کلام آخر آنکه امیداست با ارتقای جایگاه نهاد تعلیم وتربیت درساختار نظام اسلامی وکمرنگتر شدن نقش دولت ها و افزایش نقش حکومت ومردم در این نهاد،بستر ایجاد تحول بنیادین در دستگاه آموزش وپرورش فراهم آید.
ابتکار: فاصلهها را کم کنیم
«فاصلهها را کم کنیم» عنوان سرمقاله امروز روزنامه ابتکار به قلم غلامرضا کمالیپناه است که در آن می خوانید:
فرهنگیمردی در تبیین ترکیب «ولایت مطلقه فقیه» میگوید: «ولی» در لغت به معنای یار است؛ یاری که میان او و مردم هیچ فاصلهای نباشد؛ بنابراین «ولی مطلقه فقیه» همان «یار ناب دانا»ست که با مردم بهگونهای پیوند خورده که هیچچیز میان او و ملت نگنجد.
چنین تعبیری را برای اولینبار شنیدهام، آنهم از شخصی که دغدغه اصلی او نه مسائل سیاسی، بلکه موضوعات فرهنگی ناب است. اگر به ُنه مطلب دقت شود، از ژرفای آن میتوانیم دستاوردهای مفیدی را داشته باشیم.
اکنون در رأس نظام سیاسی کشور «ولی فقیه» نشسته است و چون این ولایت شعبه رحمانیت الهی است؛ پس ساختار سیاسی ایران منحصربهفرد و تنها مدل حکومتی است که قابلیت ارائه به جهانیان را دارد، البته به شرط اینکه تصویر، درست و آنچنان که هست، ارائه شود.
در این کشور بیش از هفتادمیلیون نفر زندگی میکنند که نگاه و تصمیمات و هدایتهای رهبری در سرنوشت زندگی آنان تأثیر دارد. اگر کسی تردید کند که تصمیمات برخلاف منافع ملی است، بهتر است در قضاوت خود بیشتر تأمل نماید.
شتابزدگی و سطحینگری جز زیان حاصلی نخواهد داشت. در اینکه سلایق و روشها متفاوت است، تردیدی نیست؛ اما نباید توقع داشت هرکسی ساز خود را بزند یا هر روز مردم به یک سازی برقصند.
این سخن فشرده و باریک از این جهت گفته میشود که گروهی دوستنما، انشاءالله از روی غفلت نه تعمد، آنچنان فاصلهای را میان ولی فقیه و بخشی از مردم در جامعه القا میکنند که گویی آنان حواریون و یاران خاص رهبری هستند و بخش وسیعی از مردم با رهبری فاصله گرفتهاند.
بیشک این القائات همراه با تبلیغات وسیع، حاصلی جز شکاف نخواهد داشت. کسانی که پیوند و اتصال را گسسته و خود حایل گشتهاند و البته خود را بصیر و علیم و مخلص جا میزنند، نه برای وصل کردن، بلکه برای فصل کردن آمدهاند.
اینکه هر روز یک اسم برای بخشی از مخالفان خویش وضع میکنند و فعالان سیاسی و نخبگان جامعه را به نامی گزنده میخوانند و تابلویی رمنده بر پیشانی آنان میچسبانند و هر روز گروههای منتقد و مخالف خویش را بستهبندی نموده و در دره هولناک سقوط سیاسی میاندازند، اینان بیشک نقطههای افتراق و جداییافکن میان رهبری و مردم هستند.
اگر اینان بهواقع دوستداران ولی فقیه و خواهان تحکیم رابطه مردم و رهبری هستند، ابتدا باید خودخواهی و منفعتطلبیهای شخصی را کنار بگذارند.
از خودشان بپرسند که رهبری را برای خویش میخواهند یا خود را برای رهبری؟ دلسوزان نظام اجازه دهند همه سلایقی که قانون اساسی را قبول دارند، خود را زیر چتر ولایت قرار دهند و در جاذبه حداکثری رهبری قرار گیرند. رهبری متعلق به یک گروه یا جریان خاص نیست. او متعلق به همه آحاد جهان اسلام، بهخصوص تکتک ایرانیان است.
چندی پیش یکی از نمایندگان شاخص مجلس گفته بود که «ما عزت این دنیای خویش را از ولایت فقیه گرفتهایم». این درست است، باید از این نماینده محترم و دوستانش پرسید که آیا شما نیز «قدرشناس رهبری» بودهاید؟ خداوکیلی اینهمه جنجالی که به پا کردهاید و اینهمه کوبندگی و رمندگی پاسخگوی آنهمه لطفی است که به اعتراف خودتان از «ولی فقیه» دریافت کردهاید؟ شما که خود را پردهدار حریم حرم نامیدهاید و برای دیگران هیچگونه اصالت و حقی قائل نیستید، هیچ فکر کردهاید باعث پراکندگی «مقیمان درگاه» میشوید؟ اصلاً چه اشکالی دارد همگان باشند؟
بیگمان مردم خواهان کم شدن فاصلهها هستند و هرکس و هرچیزی که میان ملت و رهبری ممکن است «فاصله» ایجاد کند، بهتر است کنار رود. بهتر است سنگی را که بر سینه میزنید، بر سر مردم و مخالفان نکوبید، بلکه از آن تاجی بسازید برای عزت همگان، وگرنه پدربزرگ دانا، سعدی، با حکایت خود دامن شما را هم خواهد گرفت.
در گلستان آمده: شخصی با صدای ناموزون و آزاردهنده در مسجدی به قرآن خواندن مشغول بود. اهل محل با صدای او ناراحت میشدند.
آدم دانایی به آن قاری گفت: چند میگیری دیگر قرآن نخوانی. آن شخص گفت: من بهخاطر خدا قرآن میخوانم. دانا به او گفت: به خاطر خدا قرآن نخوان.
گر تو قرآن زین نمط خوانی/ ببری رونق مسلمانی
مردم سالاری: آینه عدل
«آینه عدل» سرمقاله امروز روزنامه مردم سالاری به قلم منصور فرزامی است که در آن می خوانید:
تاریخ، جلوه گاه رفتارها و آینه اعمال ماست و بازتابش همانی است که از ما می بیند:
به چشم خویش دیدم بر گذرگاه
که زد بر جان موری مرغکی راه
هنوز از صید، منقارش نپرداخت
که مرغی دیگر آمد کار او ساخت
سپهر، آیینه عدل است، شاید
که هر چه از تو بیند وانماید
خواندن تاریخ را فایده آن است که از تجربه های تلخ و شیرین و خوب و بد گذشتگان درس زندگی بیاموزیم و با پرهیز از خطاهایشان رفتارهای بهنجارشان را سرمشق کار خود کنیم.
به قول استاد زرین کوب فقید در کتاب ارزنده «تاریخ در ترازو» تاریخ به انسان کمک می کند در قیاس با دیگران خود را بشناسد و رسالت خویش را ارزیابی کند و در ارتباط با دیگران به مسئولیت خود عمل کند.
در هر ورق کتاب تاریخ بشر، حکایت هاست. در یک روی هر برگش، نمود رفتارهای نیک و زندگی سراسر خدمت به بندگان خداست و عاملانش به نیک نامی زیستند و به نیک نامی مردند و در مرگشان چشم ها گریست و نام نیکشان نه به سرای زرنگار که بر دلها مانده است و خواهد ماند و خاک مرقدشان سرمه بصیرت مشتاقان است چه سنگ قبری باشد و چه نباشد که حاکمان بلامنازع روح و دل اند نه چهره تحمیلی زر و زور و تزویر و فرمان ها و مرگشان هم حکایت دیگری است:
نشان مرد حق با تو بگویم
که چون مرگش رسد خندان بمیرد
و روی دیگر ورق تاریخ، نمود چهره کریه سفاکان تاریخ است و روایت خودکامگی و کیش شخصیت و کبر و مردم آزاری و خودمداری و بی اعتنایی به حق و پیشگاه عدل الهی! اما روزگار خوش اینها چند صباحی بیش نیست و نتیجه بد و خوب اعمال خود را به وزن مثقالی هم باشد می بینند و این حکم صدق خداوندی است و تاریخ از این نمونه ها خاطرات بسیار دارد:
کسری و ترنج زر ، پرویز و به زرین
بر باد شده یکسر، با خاک شده یکسان
چندین تن جباران کاین خاک فروخورده است
این گرسنه چشم آخر، هم سیر نشد ز ایشان
دیکتاتور بی رحم و گرفتار ذهن بیمار و مغز معیوب، در خیزش مردمی لیبی بیش از چهل هزار نفر را کشت تا دمی بیشتر بر اریکه جور بنشیند اما روزگار همیشه بر وفق مراد نیست و تاکنون هیچ نیرویی بر اراده متحدانه ملتی پیروز نشده است چنان که شاه هم نشد.
وقتی که ضجه های ملتمسانه دیکتاتور را از صفحه سیما شنیدم که چگونه از جان خود بیمناک بود و عملکرد فرعونانه پیشین وی را به خاطر آوردم این بیت در نظر آمد که:
سختی کشی ز دهر چو سختی دهی به خلق
در کیفر فلک، غلط و اشتباه نیست
آن روز که صدام بعثی عراق را به خاک سیاه نشاند و به فرمان اربابانش بر انقلاب نوپای ما حمله آورد و عرض خود برد و زحمت ما را فراهم کرد و مثل شاه، با سینه ستبر می ایستاد و لاف قدرت می زد و به زمین و زمان فخر می فروخت و سرها به فرمانش به دار می رفت و خانواده محترم و مظلوم حکیم را قلع و قمع می کرد، روزگار به فرجامی رساندش که در حفره ای یافتند و دهانش را برای شمردن دندان هایش گشودند.
وی را همان گونه یافتند که قذافی را در کانال فاضلاب! و آن حقارت ها... گویی اینان بر جایگهی که لیاقتش را داشتند ساکن شده بودند!
از نسیمی دفتر ایام بر هم می خورد
از ورق گردانی لیل و نهار اندیشه کن
عاقبت تمامی بیدادگران سفاک و ستمگر آل خلیفه، آل سعود، بن علی، عبدالله صالح و حاکمان ریز و درشت پیرامون ما و آن دوردست ها همین خواهد بود که کلوخ انداز را پاداش سنگ است و آن که باد می کارد، طوفان درو خواهد کرد.
همه زکرده پشیمان شدند و در مثل است
کسی که بد کند از بدهمی برد کیفر
آری این سرنوشت محتوم همه خودکامگان تاریخ است.
سرنوشت همه کسانی است که رضای حق و خلق را فدای مطامع دنیوی خود کردند و بی شرمانه، کوس اناالحق کوفتند و از قصه «نمرود» عبرت نیاموختند و وقیحانه بر جای خدا نشستند:
خواست تا لاف خداوندی زند
برج و باروی خدا را بشکند
پشه ای را امر فرمودم که خیز
خاکش اندر دیده خودبین بریز
تا نماند باد عجبش در دماغ
تیرگی را نام نگذارد چراغ...
در اینجا از همه خوانندگان اهل ذوق و ادب پارسی تقاضا دارم شعر «لطف حق» زنده یاد پروین اعتصامی را بخوانند و ناسپاس الطاف خداوندی نباشند و بدانند که استمرار عنایات خداوندی به عمل بنده بستگی دارد.
حمایت: اعتراضات اخیر مردمی در کشورهای غربی و آینده پژوهی
«اعتراضات اخیر مردمی در کشورهای غربی و آینده پژوهی» عنوان یادداشت امروز روزنامه حمایت است که در آن می خوانید:
طی روزهای اخیر موضوع اعتراضات مردمی در ایالتهای مختلف آمریکا ونحوه برخورد نیروهای پلیس این کشور با معترضین وهم چنین بروز یا استمرار برخی اعتراضات دیگر در کشورهای انگلیس ایتالیا،یونان،اسپانیا و... در سطح رسانه های جهانی موضوع بحث وگفت و گوهای بسیار قرار گرفته است وهم چنان این انعکاس ادامه دارد.
رسانه های داخل کشور نیز طی این مدت به بازتاب وسیع تحولات پرداخته اند وحتی برخی از شبکه های سیما از جمله شبکه پرس تی وی هر روزه مصاحبه های مستقیم با شخصیت های فعال آمریکائی نیز انجام و در اختیار مخاطبان قرار می دهد.
برخی از کنکاشگران سیاسی نیز در کشورمان با صدور بیانیه یا اعلام نظر عمومی همبستگی خود را با معترضین آمریکائی یا انگلیسی اعلام داشتند وخواهان رعایت حقوق انسانی آنها توسط مقام های دولت های ذیربط شدند.
سوای این زاویه از بررسی ها و اقدامات، به نظر می رسد ابعادی هم چنان مغفول مانده است که البته از منظر عدالت خواهی شایسته اهتمام می باشد فلذا چند نکته در این خصوص به شرح زیر تقدیم می شود.
امید است برای مخاطبان ارجمند مفید باشد و موجبات تامل اهل فکر و صاحبنظرات برای تولید فکر در این حوزه را دامن زند.
نکته اول اینکه تحولات اخیر اعتراضی در کشورهای غربی به خصوص آمریکا این واقعیت را نمودار ساخت که هیچ کشوری نمی تواند ادعا کند که از حیث حکمرانی و پاسخ دهی به مطالبات مردم خود به موفقیت کامل نائل آمده و مشکلی ندارد، بلکه معلوم شد که حتی پرادعا ترین دولت ها نیز در پاسخ دهی به مطالبات برحق مردم خویش در سطح داخلی دچار مشکلات متنوعی هستند که یا ریشه در نوع نگرش نادرست و اشتباه آنها در حیطه های نظری اداره جامعه دارد و معلوم می سازد که از حیث مکتب فکری دچار مشکل هستند و سئوالات بسیاری را نمی توانند پاسخ دهند یا اینکه در عرصه عمل واجرای مبانی نطری مورد پذیرش خود دچار مشکلات ونارسایی های مختلف می باشند.
مشکلات عملی ممکن است به عملکرد نامناسب مجریان یک حکومت مربوط شود تا اینکه سازوکارهای قانونی کارکرد مناسبی نداشته باشند یا اینکه مردم مشارکت مناسب در اداره امور را کسب نکرده باشند.
بهر صورت مشخص شدن این واقعیات عریان برای جامعه جهانی بسیار حائز اهمیت است ومی تواند فرصتی تلقی شود که مکاتب فکری مختلف جهان از جمله آنها که به علل مختلف همواره تحت فشار سیطره غالب بوده و هستند، دیدگاه های خود را عرضه بدارند تا بشر معاصر امکان انتخاب درست تری داشته باشد.
هم چنین فرصتی است تا در عرصه عمل واجرا نظام های مختلف جهان کارامدی خود را نشان دهند تا معلوم شود که کدام سیستمها برای حل مشکلات انسان ها راهکارها و فرمول های عملی بهتری می توانند ارایه کنند.
این مهم هم چنین باید مورد توجه غربزدگان در سراسر عالم از جمله در کشور خود ما قرار گیرد که بی جهت غرب را بعنوان الگوی ایده آل مطرح نکنند ویا اگر مطرح کردند بدانند که مخاطبان آنها موارد نقیض متعددی را هم اینک در اختیار دارند که ادعای آنها را رد می کند.
نکته دوم اینکه تا چند سال قبل هیچکس یا کمتر افرادی فکر می کردند که طی این دو سال اخیر این تحولات شگرف در صحنه جهانی بوقوع خواهد پیوست.
تحولات اخیر در کشورهای اسلامی که سالها حاکمان آنها نوکری اربابان غربی را کرده بودند وسپس شیوع نحوه مقاومت واعتراض مردم در برخی کشورهای اسلامی به مردم غرب واخیرا آمریکا انصافا برای افراد نادری قابل پیش بینی بود.
با وقوع این رویدادها قطعا تحولات آتی به شکل دیگری متفاوت با گذشته رقم خواهد خورد وهمین امر ضروری می سازد که دائما نسبت به مطالعه وتامل در آینده اهتمام بیشتری بورزیم.مطالعه جدی وتخصصی تحولات آینده را امروزه در مراکز علمی، آینده پژوهی می نامند وخود موضوع رشته علمی با همین نام شده است.
جامعه ما نیز طی سالهای اخیر مخصوصا پس از تدوین سند چشم انداز و اجرای آن از سال 1384 علی القاعده باید به مطالعات آینده پژوهانه اهمیت زیادی می داد چنانچه در همین رابطه برخی مراکز علمی به صورت جدی در این زمینه ورود کرده اند معهذا هم چنان در گام های آغازین بررسی های جدی وکاربردی قرار داریم.
اعتراضات اخیر در کشورهای غربی بیش از پیش این ضرورت را آشکار ساخت که لازم است ما نسبت به تحولات آینده تاملات عالمانه معمول داریم مثلا بدانیم که با توجه به وضعیت موجود، تحولات هنجاری وکاربردی آینده در حیطه مردم سالاری،در حیطه مشارکت مردم، در حیطه بهره مندی از آزادی های عمومی مردم، در حیطه نحوه انتظام بخشیدن به امنیت داخلی کشورها،در حیطه شفاف سازی امور ، در زمینه ضوابط دادرسی عادلانه ونحوه برخورد پلیس با مردم ودهها زاویه دیگر به چه کیفیتی خواهد بود؟ سهم ما در تحولات آتی به چه میزان است؟ تا چه حد خود را برای تاثیر گذاری آماده کرده ایم؟ تا چه حد آسیب پذیری داریم و آسیب ها کجاست ودر قبال آنها چه باید کرد؟ برای آینده پژوهی ودرک پاسخ درست در هر حوزه قطعا از رویکردهای شعاری و احساسی وبی پشتوانه قویا باید اجتناب کرد چرا که اگر دیده بانی آینده با آنچه صرفا دلمان می خواهد، توام باشد که همان را به عنوان نمود آینده بدون مستند برشماریم، در واقع خود را گول زده ایم وفرصت ها را از دست داده ایم.
نکته سوم اینکه در تحولات اخیر جهانی نقش قواعد حقوقی یا بهره مندی از قواعد حقوقی هم در سطح مردمان مطالبه گر و هم در سطح دولتهای مواجه با اعتراضات مردمی و هم در سطح ناظران بیرونی به طور جدی مطرح می باشد مثلا معترضان از استانداردهای حقوق بشر و آزادی بیان وآزادی تجمعات برای توجیه اعتراضات خود بهره مند می شوند و متقابلا حاکمان برای برخی برخوردها به موازین حقوقی دیگری استناد می کنند که اختیار حفظ نظم را بر عهده آنها گذاشته است وناظران بیرونی، چه سازمان های فعال مدنی و چه حکومت های دیگر برای بیان دیدگاه خود از قواعد حقوقی بهره مند می شوند.
این وضعیت نشان می دهد که سیر فرایندهای حقوقی بین المللی را بهتر باید شناخت ودر قبال آنها حضور قوی تر وموثرتری باید داشت.
صرف رویکردهای انکاری، مشکلی را از هیچ کشوری حل نمی کند بلکه در درجه اول باید فرایندها را شناخت، سپس درون هر فرایند حقوقی جزئیات قواعد واصول حقوقی مربوط را باز شناسی کرد وآنگاه نسبت خود یا نظام حقوقی داخلی را با این فرایندها وقواعد واصول سنجید تا معلوم شود که در چه نقطه ای هستیم ودر آینده آیا آسیب پذیری متوجه ماست یا بالعکس فرصتهای خوبی برای اثرگذاری فراهم آمده است.
سخن آخر:
تحولات جاری در سطح جهانی مدخل ورود به تحولات مهم آینده جامعه بشری است.برای حضور جدی در تحولات آتی از رویکردهای عجولانه وسطحی وتبلیغی صرف آنهم به شکل کلیشه ای، قویا باید اجتناب کرد و درست و عالمانه به مطالعه آینده پرداخت ومبتنی بر بررسی همه جانبه معلوم کرد که چه فرصتها یا چالش های فراروی کشورماست و برای حرکت شایسته در هر دو حیطه نظر و عمل چه باید کرد.
افقهای مقرر در سند چشم انداز ایران 1404 اعلام داشته که ما در آینده نه چندان دور (یعنی 14 سال دیگر) باید الهام بخش برای جهان و در نقطه اول اقتصادی اجتماعی وفرهنگی در سطح منطقه آسیای جنوب غربی (میان 25 کشور رقیب) باشیم.
بیایید از هم اینک بررسی کنیم که تا چه حد در این افق حرکت می کنیم وبرای آینده از هم اینک چه باید انجام دهیم.
مطمئن باشیم که جامعه ای آینده را می سازد که درک درست تری از ظرفیت های خود و فرصت ها وچالش ها داشته ودر رقابت به شدت فشرده جهانی لحظه ای را از دست ندهد.
امید است با اتکال به عنایات الهی جامعه ایران یکی از پیشگامان تحولات آینده جهانی و بهینه ساز وضعیت بشر و تامین حقوق وآزادی های او در مسیر رشد وتعالی باشد.
تهران امروز: اخلاق سیاسی و روابط دولت و مجلس
«اخلاق سیاسی و روابط دولت و مجلس» عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حسامالدین کاوه است که در آن می خوانید:
در اکثر نظامهای فلسفی و فکری جهان مقولهای به عنوان اخلاق سیاسی جایگاه ویژهای دارد، گرچه تعاریف فیلسوفان و اندیشمندان علم سیاست از اخلاق سیاسی متفاوت و گاه متناقض است اما در رعایت اصول اخلاق سیاسی از سوی سیاستمداران، شک و تردیدی وجود ندارد حتی در مکتب ماکیاولیسم، اخلاق سیاسی بهگونهای تعریف و تبیین میشود که اقتضای حکومتداری و دولتمردی است. گرچه اندیشههای ماکیاول مورد مذمت بسیاری قرار گرفته اما بررسی کتاب «شهزاده» او، میتواند در رسیدن به اصول اخلاقی درست راهگشا باشد چه لقمان را گفتند: «ادب از که آموختی، گفت از بیادبان!»
در نظام جمهوری اسلامی، اخلاق سیاسی مبتنی بر دو اصل اسلامی بودن و انقلابی بودن، تعریف و تبیین میشود.
در اصول اخلاق سیاسی در نظام جمهوری اسلامی، زد و بند، تطمیع، تهدید، پروپا گاندا بدون مبنای واقعی، تخریب شخصیت افراد و تمجید و چاپلوسی از افراد ناشایست و...راه و جایی ندارد.
متاسفانه خبرهایی شنیده میشود حاکی از آن که تقریبا تمامی نیروهای دولت بسیج شدهاند تا مانع از اجرایی شدن استیضاح وزیر اقتصاد و دارایی شوند.
در همین زمینه خبرگزاری مهر به نقل از یکی از اعضای هیات رئیسه مجلس از تلاش و تکاپوی شماری از استانداران ، مسئولان بانکهای دولتی و معاونان پارلمانی وزرا برای مذاکره با امضاکنندگان استیضاح وزیر اقتصاد برای اعلام انصراف از طرح و منتفی شدن استیضاح گزارش میدهد.
اگر نقل قول از عضو هیات رییسه مجلس درست بوده و این گزاره با واقعیت انطباق داشته باشد، باید بر ضعف اخلاق سیاسی در شماری از مسئولان و سیاستمداران اذعان کرد.
وزارتخانهها و دستگاهها و سازمانهای وابسته به دولت از امکانات متعدد و گوناگونی برخوردارند که گاه میتوانند با بهرهگیری از امکانات و ابزارهایی که در دست دارند، نمایندگان مجلس را زیر فشار بگذارند و با تطمیع و اگر نشد با تهدید کاستن از خدمات عمرانی در حوزههای انتخابیه، نمایندگان را وادار به پس گرفتن امضای خود کنند.
تقریبا همان گونه که در بازپس گرفتن امضاهای شماری از نمایندگان مجلس در طرح سوال از رئیسجمهوری رفتار شد.
گویی گونهای از رفتار مبتنی بر رانتهای سیاسی و اقتصادی در برخی از سیاستمداران و دولتمردان، احیا شده است.
انقلاب اسلامی بدین رو درگرفت که هرگونه مناسبات غیراصولی و غیراخلاقی را نه تنها از صحنه سیاست و حکومت که از صحنه جامعه نیز بزداید و به جای آن اصول اخلاقی اسلام و اخلاق سیاسی انقلابی را جایگزین سازد.
مرحوم شهید بهشتی نمونه همین اخلاق اسلامی بود و در برابر سختیها و دشواریهایی که مخالفانش بر وی تحمیل و اتهاماتی را بر وی وارد میکردند، صبر و شکیبایی را پیشه کرد تا جایی که پس از شهادتش، حضرت امام خمینی (ره) درباره ایشان فرمودند: «بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد.»
اما گویا راه روشن بهشتیها، رجاییها، باهنرها، مفتحها و مطهریها را گم کردهایم که امروز به خاطر دنیای دیگران، آخرت خود را ارزان میفروشیم.
فقدان اخلاق سیاسی در نزد شماری از مسئولان دستگاههای اجرایی یا گروهها و جناحهای سیاسی یا نمایندگان ملت، می تواند آفت بزرگی برای نظام جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی باشد.
البته گفتوگو و مذاکره در صورت رعایت اخلاق سیاسی، هیچ اشکال و ایرادی ندارد اما اگر از روشهای غیر اخلاقی بهرهگیری شود تا به هدف دست یابیم، این روش مذموم و مطرود است، به هوش باشیم مردم ما را زیرنظر دارند.
دنیای اقتصاد: روزهای سخت اقتصاد ایران
«روزهای سخت اقتصاد ایران» عنوان سرمقاله امروز روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر سید احمد میرمطهری است که در آن می خوانید:
پرونده 3000 میلیارد تومانی که یکی از بدترین نمونههای فساد مالی در ایران است و صدمه زیادی به باورها و اعتماد مردم وارد کرده است، قبل از آنکه نمونهای از نارسایی سیستم نظارتی و ناکارآمدی نظام تامین مالی بنگاهها باشد، نشانه ضعفهای ساختاری در اقتصاد ایران و سیاستهای پولی ناکارآمد است.
در این میان نرخ تورم بنا به اظهار رییس کل بانک مرکزی در شهریور ماه سال جاری به 17.3 درصد رسیده است و براساس اعلام صندوق بینالمللی پول، نرخ بیکاری در سال جاری 15.3 درصد است.
غول نقدینگی نیز با رشدی شتابان و با رسیدن به رقم 306 هزار میلیارد تومان و برای یافتن فرصتهای سودآوری هر بار به بازارهای مختلفی از بورس گرفته تا طلا و ارز یا آهن و مس یا مسکن روانه است.
در این میان حرکتهای سوداگرانه بازار ارز از همه مخربتر بوده و دامن زدن به خروج سرمایه از کشور یکی از دهها صدمهای است که به اقتصاد ملی وارد میکند.
نرخ بیکاری و تورم واقعیتی تلخ از شرایط رکود تورمی است که دامنگیر اقتصاد کشور شده است.
در این میان فعالان اقتصادی هم شرایط خوشایندی ندارند. واحدهای تولیدی برای یارانههای خود و پیمانکاران بخش خصوصی بهدنبال مطالبات خود به هر دری میزنند.
بانکهای کشور بهدنبال فساد مالی اخیر سخت در لاک خود فرورفتهاند، مدیران برخی از آنها عوض شدهاند و روال کاری آنها توام با احتیاطهای دوصد چندان شده است. بنا به اخبار رسانهها برخی تغییرات دیگر هم محتمل است.
دو وزیر هم پای استیضاح هستند و معلوم نیست که رای اعتماد میگیرند و ابقا میشوند یا جابهجا خواهند شد. بقیه وزارتخانههای اقتصادی هم هنوز مرکب تصویب ادغام آنها خشک نشده است.
همه این تحولات در اولین سال اجرای برنامه پنجم توسعه بوده وچند ماهی هم بیشتر به پایان سال نمانده است. به راستی چه باید کرد؟ صاحب این قلم به سختی کار اذعان دارد، ولی معتقد است حداقل وظیفه دولت و مجلس در چنین شرایطی قبل از هر چیز اعتمادزایی در جامعه است.
ایجاد اعتماد مستلزم ثبات سیاستگذاری، ثبات روشها و رویهها و درگیر کردن تشکلها و نهادهای غیردولتی در فرآیند برنامهریزی، سیاستگذاری و اجرا است.
تنها در چنین شرایطی است که تهدیدات ناشی از تورم رکودی در داخل کشور و رکود اقتصاد جهانی را میتوان کم اثر یا بیاثر کرد تا شاید فرصتهای رشد و توسعه فراهم شود. چاره اندیشی برای این روزهای سخت در اقتصاد ایران را باید جدی گرفت.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
محمود قماطی، نائبرئیس شورای سیاسی حزبالله در گفتوگوی اختصاصی با «جامجم»:
صریح و بیپرده با علیرضا خانی عضو سابق هیأت مدیره استقلال