کد خبر: ۳۹۰۱۸۷

ـ مادر مسوول تربیت کودکان است.

ـ پدران بهتر است در تربیت کودکان کمتر دخالت کنند.

ـ بچه باید از پدرش حساب ببرد.

ـ مادر باید مهربان و پدر باید خشن باشد.

ـ تربیت بچه باید با شیوه‌های جدید صورت بگیرد و شیوه پدربزرگ‌‌ها و مادربزرگ‌ها قابل قبول نیست.

ـ پسر یا دختر تا مدرسه نرود، تربیتش غیرممکن است.

ـ این بچه وقتی به مدرسه برود، آدم می‌شود و...

مسوولیت تربیت فرزندان یک خانواده با کیست؟ پدر، مادر، مدرسه، رسانه‌هایی مثل تلویزیون، پدربزرگ و مادربزرگ و... هر کدام بر جامعه‌پذیری و اثرگذاری در پرورش کودکان موثرند، اما در بسیاری موارد تعارض بین شیوه‌های تربیتی یا شانه خالی کردن از پذیرش مسوولیت تربیت فرزندان، در این فرآیند خلل ایجاد می‌کند.

بسیاری از کتاب‌های روان‌شناسی مادر را در تربیت کودک عنصر اولیه می‌داند، این تفکر که در فرهنگ ما ایرانی‌ها هم بازتولید می‌شود، با اشتغال مادران و کاهش حضور آنان در جمع خانواده به چالش گرفته شده است. در گذشته مادران، 24 ساعت شبانه‌روز در خدمت خانواده بودند، صبح‌ها از همه زودتر بیدار می‌شدند و شب‌ها از همه دیرتر می‌خوابیدند. خانه همیشه با مادر قابل تصور بود، اما این روزها گاه حتی مادر دیرتر از سایر اعضای خانواده به خانه می‌رسد و در حالی که بسیار خسته است، زمان کمتری برای تربیت کودکان دارد. در این حال پدر یا اعضای بزرگ‌تر خانواده نقش او را ایفا و خلأ او را پر می‌کنند.

این روزها الگوی حاکم بر خانواده‌ها به سمتی می‌رود که حتی اگر مادران، خانه‌دار باشند باز هم این انتظار وجود دارد که روند تربیت تنها از سوی مادر مدیریت نشود. پدر، اعضای فامیل، جمع دوستان، مدرسه و مهدهای کودک، تلویزیون، اینترنت و... نقش تربیتی خود را حتی بیش از مادر ایفا می‌کنند. این شرایط چندگانه گاه باعث ایجاد کدورت بین اعضای خانواده بویژه همسران می‌شود که نیازمند بازخوانی است.

تربیت تو به درد خودت می‌خورد...

«قدیم‌ها وقتی خطایی می‌کردیم، نباید پدر متوجه می‌شد، اگر هم پدر با خبر می‌شد، برای این که از غضب او در امان باشیم به مادر پناه می‌بردیم. مادر هم که اقتدار پدر را می‌دانست، پا درمیانی می‌کرد که این دفعه از اشتباه ما بگذرد، اما این روزها...».

این جملات پدری 33 ساله است که 2 فرزند 6 و 4 ساله دارد و می‌گوید همسرش شیوه تربیتی او را قبول ندارد و او را عقب‌افتاده می‌نامد و اضافه می‌کند: «من خودم بارها تنبیه شدم، می‌دانم که تنبیه کودک آن هم از نوع بدنی، پذیرفتنی نیست، اما گاهی واقعا عصبانی می‌شوم و لازم است کمی سختگیر باشیم، اما همسرم این شیوه را نمی‌پذیرد و مقابل بچه‌ها با من بحث و مجادله می‌کند و آن قدر از بچه‌ها جانبداری می‌کند که از خانه بیرون می‌زنم، من از این عادت او بسیار گله‌مندم.»

سوسن آهی هم مادر 42 ساله‌ای است که 3 فرزند دختر دارد. او هم در مورد اختلاف نظر با همسرش برای تربیت دختران می‌گوید: «همسرم شیوه تربیتی مرا قبول ندارد، بر سر بچه‌ها با من دعوا می‌کند. وقتی تلویزیون را خاموش می‌کنم تا بچه‌ها درس بخوانند. او از این که مانع می‌شوم بچه‌ها برنامه مورد علاقه‌شان را ببینند، اعتراض می‌کند و مخالف سختگیری‌ است، چون از نظر او سختگیری، بچه‌ها را عقده‌ای می‌کند.»

این اختلاف‌نظرها تا حدی درون خانواده‌ها طبیعی است. دکتر فربد فدایی، روان‌شناس در این باره می‌گوید: «موضوع روش مختلف پدر و مادر در تربیت فرزندان آن چنان مساله مهمی نیست و به طور طبیعی مادر مسائل را به صورت احساسی ارزیابی می‌کند و پدران نیز با منطق برخورد می‌کنند. این موضوع کاملا طبیعی است، به گونه‌ای که فرزندان قبول می‌کنند اگر زمانی پدر با کودک نامهربانی می‌کند، در کنارش مادر با محبت با او رفتار خواهد کرد.

از نظر این روان‌شناس مشکل پدر و مادر از زمانی ایجاد می‌شود که آنان درباره مسائل بدیهی کودکان اختلاف سلیقه پیدا می‌کنند، او در این باره توضیح می‌‌دهد: «اگر پدر و مادر درباره روش تربیتی کودک دچار تعارض شوند، این ناهماهنگی باعث می‌شود که کودک در مقابل توصیه‌های پدر و مادر دچار تردید شود. به گفته او، هنگامی که پدر از برخی رفتارهای او خرده می‌گیرد، اما مادر از کودک حمایت می‌کند، کودک دچار تعارض می‌شود و این رفتار پدر و مادر به آن معناست که حرف والدین هیچ‌کدام اعتبار ندارد، بنابراین کودک به هیچ‌یک از توصیه‌های آنان توجهی نخواهد کرد.»

بنابراین هرچند وجود اختلاف‌نظر در نحوه تربیت کودکان بین والدین طبیعی است، اما در صورت تشدید اختلاف سلیقه‌ها می‌تواند به تربیت نادرست و چند پاره کودکان منجر شود. شمسی کیان ـ مشاور خانواده و کودک، وجود این رفتارهای متعارض را ریشه در تفاوت فرهنگ‌ها بین والدین می‌داند و توضیح می‌دهد: «وقتی 2 نفر قصد ازدواج دارند، یکی از معیارهای انتخاب همسر، همسویی و شباهت فرهنگ خانوادگی آنان است. یکی از پیامدهای بی‌توجهی به نزدیکی سطح عادات و آداب خانوادگی‌ هنگام ازدواج، پس از تولد اولین فرزند نمایان می‌شود، زمانی که والدین از 2 فرهنگ و 2 خانواده متضاد صاحب فرزند می‌شوند و ناخودآگاه تحت تاثیر عادات قبلی خود هستند و همان‌ها را قصد دارند به کودکشان منتقل کند، در این صورت اختلاف بینشان ایجاد می‌شود.»

کیان در ادامه به تجربه شخصی خود اشاره می‌کندکه در مورد یکی از مراجعانش به دفتر مشاوره روی داد. او توضیح می‌دهد: «چند سال قبل، زوجی مراجعه کردند که عاشق هم بودند و صاحب فرزند دختری شده بودند، فرزندشان 6 ساله شد که آنها اختلافاتشان اوج گرفت. مرد خانواده، بسیار مذهبی و زن از خانواده‌ای نه چندان مذهبی بود، هر دو تحصیلکرده و در دانشگاه با هم آشنا شده بودند. پدر در مورد مسائل دینی سختگیرتر از مادر بود، مخالف پخش موسیقی بود و دخترش را نصیحت می‌کرد که به حجاب عادت کند، اما مادر مخالف بود و می‌خواست کودکش آزاد باشد، هیچ‌وقت بگومگوی این زوج را فراموش نمی‌کنم که بعد از 7 سال زندگی مشترک متوجه اختلاف فرهنگی‌شان شده بودند و قصد داشتند از هم جدا شوند.

از طرف دیگر، برخی والدین تمایل دارند تا کمبودهای دوران کودکی خود را درباره فرزندان پیاده کنند، که این امر ازجمله اشتباهات فاحش والدین است، چون آنان ظرفیت‌های فکری و رفتاری کودکان خود را نادیده می‌گیرند.

پیامدهای اختلاف‌نظر والدین

«اگر یک بار دیگر این کار را تکرار کنی، حق دیدن کارتون نداری، فهمیدی؟!» با گفتن این جملات صدای مادر در اتاق می‌پیچد، کودک بغض می‌کند، پدر که مشغول خواندن کتاب است، اخم‌ها را در هم می‌کشد و مادر را خطاب قرار می‌دهد: «چرا سر بچه داد می‌زنی؟ چند بار بهت بگم با بچه این طور رفتار نکن». این واکنش، مادر را عصبانی‌تر می‌کند و بگومگویی تازه بین‌شان آغاز می‌شود، کودک از جانبداری پدر سرمست شده و پیروزمندانه جدال لفظی آن دو را تماشا می‌کند.

روان‌شناسان به والدین پیشنهاد می‌کنند که اختلاف‌نظرهای خود را در برابر فرزندانشان بیان نکنند، اگر یکی از والدین فرمان اشتباهی داد، دیگری در برابر فرزندان از آن فرمان حمایت کند و سپس در نبود آنان اشتباه همسرش را تذکر دهد. در این صورت اقتدار والدین حفظ خواهد شد و تضاد رفتاری والدین منجر به تضاد رفتاری بچه‌ها نمی‌شود.

از سوی دیگر تفاهم والدین بر سر تربیت فرزندان، نشانه تفاهم آنان در سایر امور زندگی است. تحقیقات نشان می‌دهد که تضاد و اختلاف دیدگاه پدر و مادر از دوران بارداری روی جنین تاثیر می‌گذارد. کودک پس از تولد هم مانند همه پدیده‌های پیرامون خود به اختلاف‌نظر والدین واکنش نشان می‌دهد و بدون شک نبود اتحاد در برخورد و رفتار با کودک، اعتماد به نفس او را کاهش می‌دهد و حس امنیت را از او سلب می‌کند. به همین دلیل برخی مشاوران خانواده ضمن تاکید بر داشتن برنامه برای بچه‌دار شدن و تربیت فرزندان، از آنان می‌خواهند که پشت سر هم در برابر کودکانشان غیبت نکنند و به هم ناسزا نگویند.

پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها، مربیانی کهنه‌کار

«دوست ندارم دخترم را صبح تا عصر پیش مادرشوهرم بگذارم. افکار او قدیمی و کهنه است. روی تربیت کودکم تاثیر می‌گذارد».

«بارها به مادرم گوشزد کرده‌ام تا قصه‌های قدیمی را که پر از خرافات است برای بچه‌ها تعریف نکند، فکر می‌کنم آنها را خرافاتی و ترسو بار می‌آورد».

«دخالت‌های پدر همسرم در تربیت بچه‌ها قابل تحمل نیست، او معتقد به تنبیه بدنی است و من به هیچ وجه این روش را نمی‌پذیرم و...».

این اظهارات نشان می‌دهد که شیوه‌های تربیتی از گذشته تا حال دستخوش تغییراتی شده است، تغییراتی که از تفاوت نحوه تفکر و رفتار پدر و مادربزرگ‌ها با والدین امروزی حکایت می‌کند، اما آیا پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها می‌توانند در روند تربیت کودکان باری از دوش والدین بردارند یا شیوه‌های تربیتی آنان یکسره غیرقابل پذیرش است؟

شمسی کیان با تاکید بر این که هرچند برخی طرز نگرش‌ها در افراد قدیمی قابل پذیرش نیست و نیازمند اصلاح است، در این باره توضیح می‌دهد: «بعضی پدر و مادرهای جوان، والدین خود را به عنوان افرادی مطلع و آگاه قبول ندارند، در حالی که پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها، گنجینه‌ای از تجربه هستند که می‌توانند فرهنگ را به زبانی ساده به کودکان ما منتقل کنند. این نبود پذیرش در سالیان اخیر منجر شده تا سنت‌ها و آداب و رسوم فرهنگی ما به طرز صحیحی به فرزندان ما منتقل نشود و بسیاری از قصه‌ها، متل‌ها، بازی‌ها و عادات سنتی ما فراموش شود و نیز نگاه منفی نسبت به آنان وجود داشته باشد».

وی ادامه این روند را باعث گمگشتگی شخصیتی کودکان می‌داند و پیشنهاد می‌کند: «اعتماد پدر و مادرهای جوان به والدین پیرشان، مهر تاییدی بر شیوه‌های تربیتی اعمال شده بر خودشان و نیز احترام به شخصیت خود آنهاست. چراکه همه ما زیردست همین والدین بزرگ شده‌ایم».

کیان از سوی دیگر، وجود برخی باورهای خرافی و غلط را نزد برخی پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها نکوهش می‌کند و می‌گوید: «این امر با مفاهمه بین ما قابل حل است، نباید کل زحمات و دیدگاه پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها را به خاطر چند قصه اشتباه زیر سوال ببریم».

دکتر محسن ایمانی، روان‌شناس نیز با تاکید بر نقش مهم پدر و مادربزرگ‌ها در شکل‌گیری شخصیت کودکان با انتقال فرهنگ در قالب قصه‌های کهن درخصوص ایجاد اختلاف سلیقه در تربیت کودکان می‌گوید: به طور کلی زمانی که کودکان بیشترین وقت خود را با پدر و مادرشان سپری می‌کنند، تنها یک نسل با هم فاصله دارند، در حالی که این اختلاف با بزرگ‌والدها 2 نسل می‌شود و احتمال انتقال تجربیاتی که مورد پسند نسل امروز نیست، وجود دارد.

به عقیده او، همچنین پدر و مادربزرگ‌ها به نوه‌های خود آزادی عمل بیشتری می‌دهند و کودکان در منزل آنان علاوه بر خودمختاری، امتیازات بیشتری کسب می‌کنند و همین باعث می‌شود تا در برابر سختگیری‌های والدین، موضع بگیرند و این موضوع به تدریج کودک را از این که تحت سیطره پدر و مادرش باشد، گریزان می‌کند و رفتارهای لجوجانه را در او تشدید می‌کند.

ایمانی پیشنهاد می‌کند که پدر و مادربزرگ‌ها، اصول تربیتی پدر و مادرها را در نظر بگیرند و به روش‌های تربیتی آنان احترام بگذارند.

تلویزیون، ابزار تربیتی جدید

این روزها کم نیستند والدینی که برای پیشگیری از شیطنت کودکانشان، آنها را مقابل تلویزیون می‌نشانند و با پخش سی‌دی فیلم، کارتون و... با دنیای جدیدی از آموزه‌ها و دیدگاه‌ها تنها می‌گذارند. کودکان هم بتدریج چنان به دیدن این برنامه‌ها عادت می‌کنند که حتی یک روز نمی‌توانند از این فضا جدا شوند. چنین اعتیادی شاید در کوتاه‌مدت به حال والدین مفید باشد و آنها را از شر شلوغی و شیطنت کودکان خلاص کند، اما در درازمدت منجر به بروز رفتارها و انگاره‌هایی در کودکان می‌شود که شاید باب میل خانواده‌ها نباشد.

«یک روز که در آشپزخانه مشغول کار بودم، دیدم اثری از دختر 4 ساله‌ام نیست، هیچ سر و صدایی هم شنیده نمی‌شد. به آرامی دنبالش گشتم و متوجه شدم وارد اتاق خوابمان شده و لوازم آرایش من را از میز توالت برداشته و آنها را به سر و صورتش می‌مالد و با خودش حرف می‌زند، این رفتار او خیلی بامزه و خنده‌دار بود، اما دیدم او حرکات شخصیتی را تکرار می‌کند که در تلویزیون دیده است.»

گاهی والدین برای کاهش فشار بازتربیتی از دوش خود، از تلویزیون و سایر رسانه‌ها برای تربیت کودکانشان کمک می‌گیرند، بدون آن که بدانند گاهی شیوه‌های تربیتی و عادت و فرهنگ خانواده آنان با رسانه‌ها متفاوت است و می‌تواند به تعارض فکری کودکانشان بینجامد. بنابراین ضرورت نظارت بر آنچه کودکان در رسانه‌ها می‌بینند از سوی والدین کاملا حس می‌شود، چراکه رسانه‌ها می‌توانند تنها بخش ناچیزی از رشد شخصیت کودکان را عهده‌دار شوند و این بخش هم نباید لجام گسیخته باشد.

به هر حال تربیت کودکان فرآیندی چندجانبه است که نمی‌تواند تنها تابع یک عامل باشد، مجموعه‌ای از عوامل فرآیند تربیتی کودکان را شکل می‌دهند، بهتر است از ظرفیت این عوامل به درستی و تعادل استفاده کنیم و هنر این استفاده از جمله وظایف پدر و مادرهاست، همان‌طور که برای فرزند‌آوری برنامه‌ریزی می‌کنیم. داشتن اشتراکات و برنامه برای تربیت فرزندان نیز از ضروریات است؛ چیزی که در بیشتر موارد نادیده گرفته می‌شود.

چند توصیه برای تربیت فرزندان

پایگاه خبری آفتاب مجموعه‌ای از توصیه‌های تربیتی برای فرزندان را چنین برمی‌شمارد؛

ـ ایجاد و تحکیم رفتارهای خوب و آموزش اعمال خیرانه در بین فرزندان به طور غیرمستقیم و عملی

ـ تمرین دادن کودکان به کارهای سودمند و آموزش امثال و حکایات به آنان

ـ عادت دادن فرزندان به خوردن غذای موجود و بهانه‌جویی نکردن

ـ ایجاد کتابخانه خصوصی برای کودکان و تاکید بر خواندن قصه‌های مفید

ـ آموزش عبادت و معنویت به آنان و توصیه به قناعت از دوران خردسالی

ـ عدم نادیده گرفتن اشتباهات بدون برطرف کردن آنها

ـ در برابر فرزندان فصیح و گویا صحبت کردن

ـ داشتن رابطه دوستانه و عاشقانه و توام با احترام با همسر و انتقال و آموزش غیرمستقیم آن به کودکان

ـ اجازه دادن به فرزندان برای شرکت در گروه‌های مختلف و تشکلات مفید به شرطی که با کنترل و دقت باشد
و ...

کتایون مصری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها