نگاهی به ویژگی‌های دوره نوجوانی و نحوه برخورد با آن

دوران پرتلاطم زندگی

«نوجوانی» که آن را تولد دوم نامیده‌اند، مشخصه دورانی از زندگی انسان است که از سال‌های کودکی و حمایت بی‌چون و چرای خانواده فاصله می‌گیرد و بزرگسالی و استقلال عملی را تجربه می‌کند. هیجانات نوجوانی و پیامدهای روحی و روانی این دوره بقدری است که متخصصان علوم رفتاری این سال‌ها را با عباراتی نظیر دوره توفان و فشار، دوران منفی و زندگی تشنج‌آمیز توصیف می‌کنند. رفتارهای نوجوان که با خامی و بی‌تجربگی، احساس‌گرایی و زودرنجی آمیخته است و ناسازگاری وی با اطرافیان در محیط خانه و مدرسه، اغلب به معضلی جدی برای والدین، اعضای خانواده و مربیان تبدیل می شود که آزار و استیصال آنان را در پی دارد. علاوه بر آن، شکل‌گیری شخصیت نوجوان در 12 تا 18 سالگی و طی فرآیند بلوغ جسمی و فکری بر حساسیت‌های این دوره می‌افزاید و شناسایی مشخصات و اتخاذ راهکارهای مناسب برای هدایت و تسهیل آن را ضروری می‌سازد. در این نوشتار، ویژگی‌های این دوران پرتلاطم زندگی و مشکلات ناشی از آن برای نوجوانان و اطرافیان ارائه و به تناسب راهکارهای روان‌شناسی و رفتاری برای عبور از مرحله گذار نوجوانی مطرح شده است.
کد خبر: ۲۱۷۴۵۴

نوجوانی دوره تغییرات ناگهانی است. این تغییرات که یکباره و همزمان در وضعیت جسمی، نظام فکری و روحیات نوجوان رخ می‌دهد، صفات و ویژگی‌هایی جدید و اغلب زودگذر در وی ایجاد می‌کند.

ویژگی‌های دوره نوجوانی

تغییر حالت بدنی و رشد قد و وزن، ناتوانی در کنترل هیجانات و عواطف، کشف خود و دیگران، رابطه‌‌ها و محیط، حرف‌های بزرگ زدن و آرزوهای ناممکن داشتن، احساس شجاعت، ایثار و فداکاری و رنج از ناکامی و مایوس شدن.

همچنین نوجوان در این دوره از نظر اخلاقی رشد چشمگیر دارد و به عرفان و معنویت علاقه‌مند می‌شود، به روحیات و هیجانات متغیر و توفانی دچار می‌شود، نمی‌داند برای ارضای نیازهای جدیدش چگونه رفتار کند، به نشاط یا ناراحتی کاذب و بی‌ارزش دچار می‌شود. تقدم و تاخر کارهایش را از دست می‌دهد و نمی‌تواند میان درس، تفریح، مطالعه، حرف زدن و... اولویت معناداری بیابد، میان کودکی و بزرگسالی و ویژگی‌های این دوره‌ها مردد است، هیچ کدام را بر دیگری ترجیح نمی‌دهد یا از هر دو متنفر می‌شود.

احساس مسوولیت شدید دارد، باید بتواند تصمیم بگیرد و پاسخگو باشد.

میان نقش‌هایی که باید در زندگی خانوادگی، محیط آموزشی و اجتماع بپذیرد، دچار تناقض می‌شود.

دغدغه‌های اقتصادی دارد.

میان استقلال و وابستگی مردد است.

علیه مراجع قدرت نظیر والدین، معلمان و مدیران آموزشی عصیان می‌کند و به جنس مخالف گرایش دارد و به عواطف بسیار اهمیت می‌دهد.

طبیعی است که بروز این حالات روحی و صفات جدید ناشی از آن که در هر نوجوانی با شدت و ضعف بسیار آشکار می‌شود و گاهی متناقض به نظر می‌رسد، نوجوان را به موجودی ناسازگار تبدیل کند.

پرخاشگری

پرخاشگری مهم‌ترین نتیجه ناسازگاری است که به مشکلات حاد این دوره دامن می‌زند و والدین بسیاری ادعا می‌کنند براستی نمی‌دانند در برابر این خصیصه فرزند نوجوانشان چه رفتاری داشته باشند.

دکتر مهوش بیگی، مشاور کودک و نوجوان پرخاشگری را یکی از مشخصه‌های ذاتی نوجوانی و راهی برای خودیابی معرفی می‌کند و توضیح می‌دهد: پرخاشگری اغلب به صورت مخالفت با عقاید و افکار دیگران، قوانین حاکم بر مناسبات فردی و جمعی و آداب و سنن مرسوم رخ می‌دهد.

نوجوانی پذیرش این قبیل ضوابط و تئوری تکراری و خدشه‌ناپذیر را نوعی وابستگی می‌داند و استقلال عملی و نظری شخصیت خود را در عصیان علیه آنها و سرباز زدن از الگوهای رایج و مورد انتظار جستجو می‌کند. یافتن هویت فردی از دیدگاه وی به مخالفت با دیگران و اثبات وجود خویش بستگی دارد.

وی نمی‌خواهد بخشی از جمع باشد و تمایل دارد تفاوت شخصی‌اش را به رخ بکشد که این راهکار در مقابله با رفتارهای دیگران به پرخاشگری تعبیر می‌شود.

وی می‌افزاید: چنین رفتاری اقتضای سن او و بخشی از فرآیند تکامل شخصیتی‌اش محسوب می‌شود. کودکان از 3 تا 5 سالگی مستقل شدن از مادر را با نه گفتن می‌آموزند و تجربه می‌کنند. پس از آن روند استقلال و هویت‌یابی کودک خاموش می‌شود و اطاعت جای آن را می‌گیرد و در سن بلوغ یعنی 12 یا 13 سالگی این غریزه نهفته دوباره بیدار می‌شود و مسیر استقلالی بزرگ‌تر را که قطع وابستگی به خانواده است، پیش روی نوجوان قرار می‌دهد.

دکتر بیگی، رفتارهای نادرست برخی والدین و ناآگاهی به اقتضائات سنی نوجوان را دلیل اصلی بروز پرخاشگری می‌داند و می‌افزاید: برخی والدین به دفعات اظهار می‌کنند که نوجوان اصلا به حرف آنها گوش نمی‌دهد. یعنی انتظار دارند فرزند تازه بالغشان مثل یک بچه کوچک مطیع و حرف‌گوش‌کن باشد و دم برنیاورد. آگاهی والدین درباره دوره نوجوانی که خود نیز آن را تجربه کرده‌اند، موجب می‌شود بسهولت دریابند مخالفت‌های نوجوان جنبه لجبازی و تمرد ندارد و دلیلی بر پلیدی روحی و روانی وی نیست و به جای موضعگیری در برابر چنین رفتاری به نوجوان کمک می‌کنند تا هویت مستقل فردی‌اش را راحت‌تر بازیابد و بحران‌های این دوره را پشت سر بگذارد. بهترین توصیه به والدین در مقابله با چنین مشکلی این است که صبر و مدارا در پیش گیرند و از طریق رفاقت و محبت به نوجوان، در کنار او باشند نه در مقابلش. پرخاشگری نوجوان اگر هدایت نشود و آرام نگیرد، به مثابه جزئی از شخصیت وی درمی‌آید و در تمام طول عمر و زندگی اجتماعی همراهش خواهد بود.

پرخاشگری انواع مختلفی دارد و به 2 دسته مستقیم و غیرمستقیم تقسیم می‌شود. پرخاشگری مستقیم نظیر خشم، بددهنی و ناهنجاری رفتاری و کلامی ویژه پسران است و پرخاشگری غیرمستقیم نظیر مسخره کردن، بی‌اعتنایی و ناهنجاری ارتباطی به دختران اختصاص دارد. پرخاشگری ابزاری برای به دست آوردن کالا یا امتیازی ویژه نیز در سنین مختلف میان هر 2 جنس مشاهده می‌شود. نکته دیگر این که پرخاشگری باید در ارتباط با بازخورد آن تجزیه و تحلیل شود. مسخره کردن، بی‌اعتنایی، خشم، تنبیه بدنی و کلامی، تهدید، اجبار، شیوه‌های نادرست تربیتی و... بازخوردهایی است که پرخاشگری بیشتر نوجوان را دامن می‌زند و ناهنجاری‌های گسترده شناختی و ارتباطی می‌آفریند. نوجوانان به رفتار متقابل اطرافیان حساس هستند و درباره آن به قضاوت می‌پردازند. دامنه این قضاوت احساسی خود وی، دیگران، محیط پیرامون و مناسبات اجتماعی را دربرمی‌گیرد و رفتارهای نادرست اطرافیان ممکن است لطمات جبران‌ناپذیری به شخصیت نوجوان وارد کند. والدین بیش از هر چیز باید درک کنند و بپذیرند که این رفتار نوجوان طبیعی است و از تغییرات جسمی و روحی وی ناشی می‌شود. تغییرات فیزیولوژیکی بدن برای طی مرحله بلوغ، افزایش هورمون تستوسترون در پسران که هورمون پرخاشگری نامیده می‌شود، تحرک بیش از اندازه و به تبع آن کاهش مقطعی قند خون، بخشی از دلایل پزشکی افزایش پرخاشگری نوجوانان هستند. از دیدگاه رفتاری نیز ستیزه‌جویی نوجوان، رفتاری عادی برای دیده شدن در جمع و جلوه کردن شخصیت وی تلقی می‌شود که با برآورده شدن این نیاز طبیعی، نوجوان از این رفتارش دست می‌کشد. خرده‌گیری و عیب‌جویی نتیجه گسترش و تعمیق قوه قضاوت و تشخیص اوست و بی‌انضباطی و گریز از قانون از میل به آزادی و استقلال نوجوان ناشی می‌شود. نوجوان دنیا را زیبا می‌بیند و نادرستی‌ها را به انسان‌ها و رفتارهایشان نسبت می‌دهد. دنیای جدید و متعالی او که براساس عدالت، نیکوکاری و انصاف پایه‌ریزی شده، زشتی‌ها و پلیدی‌ها را هر چند کوچک و بی‌اهمیت باشد، هرگز برنمی‌تابد و قضاوت‌هایش اغلب از تعصب اخلاقی و آرمانگرایی وی ناشی می‌شود. نوجوان نمی‌خواهد بپذیرد که انسان‌های پیرامون و حتی والدینش کامل و آرمانی نیستند و به دلیل درک احساس‌گرای خود میان آنچه باید باشد و آنچه هست به قضاوت، عیب‌جویی و پرخاشگری می‌پردازد. نوجوان به امنیت خاطر، عدالت، معنویت، عزت نفس، خلاقیت و نوجویی نیاز شدید دارد و رفتارهای آدم‌های معمولی که اطرافش را پر کرده‌اند و از دیدگاه او به ارزش‌های روزمره مشغول و دلخوشند، آزار روحی وی را درپی دارد.

این حساسیت‌ها در دوره شروع نوجوانی بیشتر است و با گذشت زمان رنگ می‌بازد. گویا نوجوان با توسل به قوه عقل و ادراک درمی‌یابد جهان واقعی با آرمانشهر وی تفاوت بسیار دارد و برای زندگی کردن باید این ناهنجاری‌ها و کاستی‌ها را پذیرفت یا حداقل برای رفع آنها به تلاشی عملی و معقول پرداخت. پذیرش عقلایی ارزشی است که نوجوان بتدریج با مفاهیم و ضروریات آن آشنا می‌شود و باید فرصت این یادگیری و تجربه‌اندوزی را در اختیار وی قرار داد.

رنج بزرگ شدن

برخی محققان علوم رفتاری علت اصلی پرخاشگری و رفتارهای ستیزه‌جویانه نوجوانان را عدم موفقیت والدین و اطرافیان در کنترل نظام تنبیه و پاداش می‌دانند. نوجوان در مرحله تغییر ارزش‌ها و شکل‌گیری الگوهای جدید رفتاری قرار دارد و نظام تنبیه و پاداش متغیر می‌تواند او را سردرگم کند و با تعلیق ذهنی، پرخاشگری وی را موجب شود. قضاوت درباره رفتارهای نوجوان نباید تابع موقعیت زمانی، شرایط روحی و جسمی و دیدگاه‌های شخصی والدین باشد؛ چرا که نوجوان نظام ارزشی خود را بر اساس بازخوردها و دریافت‌ها درباره درستی و نادرستی واقعی رفتارش از عکس‌العمل دیگران و بویژه والدین بنا می‌نهد و قضاوت‌ها هر چند خرد و کم‌اهمیت باشد، برای او ارزشی حیاتی دارد. او الگوهای شخصیتی خود را در این قضاوت‌ها، پاداش‌ها و تنبیه‌ها جستجو می‌کند و نیازمند آن است که به سرعت و سهولت و کاملا روشن و شفاف دریابد چه کاری واقعا درست و چه کاری نادرست و بی‌ارزش محسوب می‌شود.

شفافیت و سلامت نظام تنبیه و پاداش به دلایل دیگری نیز برای نوجوان اهمیت دارد که یکی از آنها تعدد نقش‌هایی است که تجربه می‌کند. نوجوان با نقش‌های اجتماعی جدید و عملکردی سروکار دارد که نتیجه گام‌های نخستین وی برای بلوغ و ورود به زندگی اجتماعی مستقل است. لزوم سازگاری سریع با انتظارات همسالان، والدین، مربیان و جامعه در قالب نقش‌های متعدد و مسوولیت‌آور، نوجوان را زیر فشار می‌گذارد و شناخت درست و نادرست را برایش ضروری می‌سازد. دیگر آن که رنج بزرگ شدن نیاز به شناخت را بیشتر می‌کند و بالطبع نیاز درددل کردن و بیان ترس‌ها نیز افزایش می‌یابد. توجه و تمایل نوجوان برای عضویت در گروه دوستان نیز از این نیاز جدید ناشی می‌شود و او را به سوی همدردان همسن و سال و سنگ صبوری می‌کشد که حرف‌هایش را می‌فهمد، رنج‌هایش را احساس می‌کند و نیازهایش را باور دارد. اضطراب، کابوس، دلهره، شکست نظام ارزش‌ها و باورها، تعلیق و درهم‌آمیختگی تفکرات، کم‌حوصلگی، حادثه‌جویی، بهانه‌گیری و خیال‌پردازی مشخصه دوران نوجوانی و اقتضای فرآیند بلوغ شخصیتی است و نوجوان آمادگی دارد تا درباره همه این مسائل با دیگران صحبت کند و از آنان یاری جوید. فاصله والدین و نبود ارتباطات مناسب عاطفی با آنان، نوجوان را هرچه بیشتر به گروه‌های دوستی و وقت‌گذرانی در خارج از محیط خانه متمایل می‌کند.در این باره افراط و تفریط بر شدت نارسایی‌ها می‌افزاید: نوجوان به گروه‌های دوستی احتیاج دارد؛ اما نباید به‌کلی از مشاوره و یاری والدینش محروم شود. علاوه بر آن، نوجوان نسبت به گروه دوستانش وفادار و متعصب است و حساسیتی اجتناب‌ناپذیر دارد. احساس تعلق او موجب می‌شود تایید یا رد والدین درباره گروه‌های دوستی‌اش را تایید یا رد اساس شخصیت و فلسفه رفتارهای خود بپندارد و در مقابل آن واکنش نشان دهد. با این حال نباید از یاد برد که نوجوانان به طور طبیعی تمایل دارند بیشتر وقت خود را با والدین یا اعضای خانواده بگذرانند و بزرگ شدن گروه‌های دوستی یا حتی دوست انگاشتن ناآشنایان و تصور دوستان فرضی از بی‌پاسخ ماندن این تمایل ذاتی نوجوان ناشی می‌شود.

روان‌شناسان در این باره به والدین توصیه می‌کنند فرهنگ‌ مدارا با نوجوان را در پیش بگیرند و برای ایجاد رابطه بهتر با فرزندشان کمی انعطاف و سازش نشان دهند. لازم است والدین به آنچه مطلوب نوجوان است اعم از انواع موسقی، فیلم، تفریح و آرزوها و آرمان‌های درونی وی حتی به شکل موردی اظهار علاقه کنند و از این طریق علاوه بر تسهیل مرحله گذار برای وی، به جهت‌دهی ارزش‌های ذهنی و مناسبات رفتاری نوجوان بپردازند. دکتر «بیگی» در این‌باره توضیح می‌دهد: نوجوان به بازنگری و ارائه توضیحات دوباره یا تکمیلی درباره ارزش‌های گذشته احتیاج دارد. رها کردن وی به حال خود و بی‌پاسخ گذاشتن این نیاز اساسی به ناهنجاری می‌انجامد. در مقابل فشار برای پذیرش بی‌چون و چرای ارزش‌های دائمی و همیشگی اغلب به ناسازگاری و هنجارشکنی منجر می‌شود. لازم است والدین ضمن بازخوانی و حتی بازآفرینی هنجارها، به نوجوان اجازه دهند او برخی مسائل را تجربه کند. از برخی هنجارشکنی ‌های عمدی وی چشم‌پوشی کنند و فرصت آزمون و خطایی متناسب با سن نوجوان را از وی دریغ نکنند. هدایت کلامی و عملی، مراعات و حمایت از دور وظیفه اصلی والدین در مقابل نوجوان برای پشت سر گذاشتن بحران‌های متعدد این دوره سنی است.

در مقابل می‌توان انتظار داشت، والدین نیز درباره تلقی از رابطه والد  فرزندی و اقتضائات نوجوان به بازنگری بپردازند. رفتارهای نادرست و ستیزه‌جویی متقابل با نوجوان، اغلب در لفافه دلسوزی و خیرخواهی از والدین سر می‌زند و نتیجه پندارهای نادرست آنان از شرایط موجود محسوب می‌شود. بزرگ شدن فرزند، لزوم استقلال فکری و شخصیتی وی و گریز از وابستگی کودکانه به والدین، حقیقتی است که بسیاری از پدر و مادرها توان پذیرش آن را ندارند یا ترجیح می‌دهند باور آن را هرچه بیشتر به تاخیر بیندازند؛ زمانی که شاید دیگر دیر شده باشد.

اقتضائات بلوغ

همزمانی دوره بلوغ با نوجوانی، حساسیت آن را دوچندان می‌کند، نوجوان، مظاهر مختلف بلوغ نظیر بلوغ عاطفی (پذیرش حقایق)‌، اجتماعی (شکل‌گیری روابط)‌، جسمی (رشد بدنی)‌، اقتصادی (ارزش مادیات)‌ و فکری (علاقه به تکامل معنوی، تحصیلی، اجتماعی و ...) را همزمان تجربه می‌کند و با انبوهی از مسائل پیچیده و تاثیرگذار مواجه است که باید برای همه آنها چاره و راهکاری بیابد و هماهنگی نسبی میان مناسبات و شوون آن برقرار کند. متاسفانه در جامعه ایرانی تنها بلوغ جسمی نوجوان شناخته و برجسته می‌شود که نحوه برخورد با آن نیز اغلب با ضعف‌ها و نارسایی‌های جدی مواجه است. برای مثال، بسیاری از والدین به بهانه حفظ اخلاقیات از صحبت کردن و مشاوره دادن به فرزندشان در این باره ابا دارند و با سکوت طولانی و نافرجام خویش، نوجوان را در ورطه‌ای هولناک تنها می‌گذارند و به حال خود رها می‌کنند.

ضعف بهداشت جنسی در جامعه ما از دلایل متعددی ناشی می‌شود و بیش از هر قشری به نوجوانان آسیب می‌رساند. از آنجا که نوجوانی دوره شکل‌گیری شخصیت اجتماعی فرد است، این آسیب‌ها تاثیری مضاعف و تشدیدشونده بر روح و روان نوجوان باقی می‌گذارد و به معضلات دامنه‌دار اجتماعی منجر می‌شود. دست طبیعت در دوره بلوغ از طریق تغییرات جسمی و فیزیولوژیکی، آگاهی درباره مسائل جنسی را ضروری می‌سازد و تجربه نشان می‌دهد، فرار از ارائه این آگاهی نتیجه‌ای جز پشیمانی به دنبال ندارد.

باید توجه داشت، والدین باصلاحیت‌ترین افراد برای ارائه آگاهی‌های جنسی متناسب با سن و شخصیت نوجوان هستند و آگاهی‌های اجتماعی و آکادمیک بیشتر نقش مکمل دارند. اگرچه در بسیاری جوامع ضعف‌ها در این زمینه به قدری است که آموزش‌های جامعه تنها امید متخصصان و کارشناسان برای رفع کمبودها و جلوگیری از آسیب‌های جدی محسوب می‌شود.

دکتر بیگی در این باره به شکل‌گیری بستر انحرافات اخلاقی اشاره دارد و می‌افزاید: «در فرهنگ سنتی ما بلوغ دوره خاموشی است. نوجوان از بیان مسائلی که برایش پیش آمده و ذهنش را مشغول داشته خجالت می‌کشد و والدین نیز اغلب برای صحبت یا ارائه توضیح پیشقدم نمی‌شوند. بلوغ فرآیندی مدت‌دار است و والدین می‌توانند در هر دوره سنی و جسمی با مقدمه‌چینی و جلب اعتماد نوجوان اطلاعاتی مفید و آگاهی‌بخش به وی ارائه کنند و از این طریق به یاری او بپردازند. در غیر این صورت وی برای کسب اطلاعاتی هر چند جزئی به گروه دوستان و حتی افراد غریبه پناه می‌برد که دریافت اطلاعات ناقص و مشوش، تنها یکی از آسیب‌های مخرب چنین اقدامی است. آنچه بلوغ را به دوران منفی و مخرب تبدیل می‌کند در حقیقت ناآگاهی‌هایی است که والدین و اطرافیان نوجوان مقصر اصلی‌اش محسوب می‌شوند.»

الگوهای نوجوان

خیالپردازی، مدپرستی و قهرمان‌دوستی خصوصیت‌هایی است که در برخی نوجوانان بویژه در دوران ابتدایی بلوغ شدت می‌گیرد و استیصال و نگرانی والدین را در پی دارد. روان‌شناسان این ویژگی‌ها را نتیجه نیاز نوجوان به کشف استعدادهای خویش و آرمان‌های زندگی آینده او می‌دانند و بر ضرورت وجود یک الگوی حقیقی و ملموس برای وی تاکید دارند. بهره‌مندی از یک الگوی خوب امتیازی است که بسیاری از نوجوانان از آن محروم می‌مانند و خیالپردازی و قهرمان‌پروری را جایگزین آن می‌کنند. والدین اولین کسانی‌اند که نوجوان به الگوگرفتن از آنها  تمایل دارد و در صورت ناکامی سراغ دیگران در دنیای حقیقی یا مجازی می‌روند. بالطبع الگوهای نادرست، بیگانه و حتی پوچ بر شخصیت و روان نوجوان تاثیر نامطلوب باقی می‌گذارد و مسیر بلوغ فکری وی را به بیراهه می‌کشد. آسیب دیگر در این حوزه الگوکشی است.

تحقیر الگوهایی که نوجوان سرلوحه زندگی و تفکراتش قرار داده، تعلیق نظام ارزشی وی را به دنبال دارد. باید توجه داشت الگوهای نوجوان به تناوب تغییر می‌یابند و نقش والدین در این میان نه تحقیر الگوها، بلکه هدایت نوجوان برای ارتقای الگوهای پذیرفته شده محبوبش با معیار ارزش‌های اصیل و انسانی زندگی است.

تعالی الگوها امری تدریجی است و در صورت حمایت و هدایت مناسب والدین می‌تواند به طی مسیری درست برای دستیابی به بلوغ فکری و اجتماعی نوجوان منجر شود.

امین رحیمی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها