اما این طور هم نیست!

«باجه تلفن» (2002)جوئل شوماخر را می توان یکی از آن فیلمهای پس از حادثه یازدهم سپتامبر دانست که قربانی شرایطی شد که این حادثه پدید آورد.
کد خبر: ۱۳۸۷۵۴

صنعت سینما همیشه در نمایش عمومی فیلمهایی که قصه هایشان انعکاسی از تراژدی های واقعی است ، با مشکل روبه رو بوده است. درام دلهره آور و جنایتکارانه شوماخر هم در همین رده جای می گیرد. نمایش عمومی فیلم برای مدتی به تعویق افتاد، زیرا در همان زمان یک تک تیرانداز در حومه شهر واشنگتن چند قربانی گرفت و تهیه کنندگان فیلم را مجبور کرد «باجه تلفن» را در زمان دیگری اکران عمومی کنند. با این حال ، نمایش عمومی فیلم با یک شگفتی همراه بود. «باجه تلفن» آنقدر خوب و جذاب ساخته شده بود که تماشاگران را جذب و درگیر خود کند. به همین دلیل بسیاری از منتقدان سینمایی آن را به عنوان یکی از بهترین و خالص ترین کارهای دلهره آور سال 2002معرفی کردند.
کالین فارل در فیلم نقش استو شپارد را بازی می کند. او یک بازاریاب اقتصادی است که از اول صبح کارش را شروع کرده است. صحبت های مداوم او با تلفن های همراهش حکایت از این می کند که آدمی فعال و پرجنب و جوش است. ظاهر گرم و صمیمی او خبر از این نکته می دهد که وی آدمی موجه و دوست داشتنی است ، اما این طور هم نیست. در یک کلام وی آدم کاملا صادق و درستکاری نیست. با جلو رفتن قصه فیلم حتی متوجه می شویم که استو یکی از غیرصادق ترین شخصیت هایی است که تا به حال ملاقات کرده ایم.
او هر روز صبح و طبق یک عادت ، خود را به اتاقک تلفنی در یکی از خیابان های شلوغ نیویورک می رساند تا به یکی از دوستان خود پاملا (کتی هولمز) زنگ بزند. او با تلفن موبایل خود این کار را انجام نمی دهد، تا همسرش کلی (رادها میشل) متوجه این تماس تلفنی نشود. اما امروز یک روز عادی مثل روزهای دیگر نیست . زمانی که استو خودش را به باجه تلفن می رساند، تلفن زنگ می زند و او با تعجب گوشی را برمی دارد. صدای آرام و متینی از آن سوی خط، با استو صحبت می کند. فرد ناشناس با سوابق استو آشناست و می خواهد درباره او افشاگری کند. وی تک تیرانداز غریبه ای است که استو را تهدید می کند در صورت خروج از باجه تلفن ، دست به کشتار آدمها می زند.
خیلی زود سر و کله مامورین پلیس به رهبری اورامی (فارست ویتاکر) پیدا می شود. او حرفهای استو درباره تهدید یک ناشناس به قتل او را باور نمی کند. اما کم کم اوضاع پیچیده می شود و با ورود کلی و پاملا به صحنه حادثه ، اوضاع شکل تازه ای به خود می گیرد. نمایندگان رسانه های گروهی با دوربین های خود در محل حاضر می شوند و استو که در باجه تلفن گیر افتاده ، مجبور به افشاگری درباره خودش می شود. در همین حال ماموران پلیس تلاش دارند با ردیابی محل اختفای تک تیرانداز در یکی از ساختمان های مجاور او را پیدا و دستگیر کنند.
بهترین شیوه برای توصیف «باجه تلفن» این است که آن را اثری گرم ، سرگرم کننده و پرمحتوا درباره افشاگری نسبت به روح حریص و دروغگوی آدمی بنامیم. فضای فیلم بسیار محدود و شبیه یک نمایش تئاتری به نظر می رسد. کل لوکیشن فیلم ضلع کوچکی از یک خیابان و یک باجه تلفن است.
اما ریتم تند و سریع آن باعث می شود که این نکته اصلا به چشم نیاید. شوماخر موفق می شود تعلیق را به بهترین شکل در دل قصه رها کند و تماشاچی را همچنان مشتاق پیگیری ماجراها کند. دراین حالت می توان فیلم را با برخی از کارهای آلفرد هیچکاک استاد دلهره سینما مقایسه کرد. بسیاری از منتقدین سینمایی ، فیلم را به این دلیل ستوده اند که توانسته خیلی خوب وضعیت آدمی در تله افتاده (در اینجا در یک باجه تلفن) را به صورتی موفقیت آمیز به تصویر بکشد.شوماخر توانسته به شکلی هوشمندانه و در مدت زمانی نه چندان طولانی قصه ای به ظاهر معمولی را در معرض دید و قضاوت تماشاچی قرار دهد.
فیلم او با وجود محدود بودن موقعیت ها و فضا، بیننده اش را خسته نمی کند. هنگام تماشای فیلم مدام این سوال مطرح می شود که آیا آن تک تیرانداز حق انجام چنین کارهایی را دارد یا خیر. جالب است که در تمام فیلم فقط صدای او حضور دارد صدای گرم ، پرقدرت و رعب آور کیفر ساترلند و تنها در صحنه پایانی است که برای اولین و آخرین بار، یک بار چهره او دیده می شود. خط اصلی قصه فیلم ، دورویی آدمها را به تصویر می کشد و سعی دارد آن جنبه دیگر و پنهان آدمی که معمولا خیلی دیر افشا و آشکار می شود را به نمایش گذاشته و به نوعی افشا کند. کالین فارل که بار اصلی فیلم به دوش اوست ، یکی از بهترین بازیهای کارنامه هنری خود را ارائه می دهد.


کیکاووس زیاری
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها