چرا هنرهای تجسمی به اتفاقات جامعه پیرامونی خود بی‌تفاوت است

احتکار توجه در خلق هنر

هنرهای تجسمی که گاه با اصطلاح هنرهای بصری هم از آن یاد می‌شود، هنرهای مبتنی بر حس بینایی مانند نقاشی، مجسمه‌سازی، طراحی، چاپ دستی، عکاسی، گرافیک، طراحی صنعتی، سرامیک و ... را شامل می‌شود. با نگاهی کلی به آثار شاخص در زیرمجموعه این هنرها طی 40سال گذشته به سختی می‌توان آثاری را یافت که با توجه به موضوعات پیرامونی جامعه در زمان خودشان خلق شده باشند،‌ البته در این میان بیشمار آثار سفارشی بنا بر موضوعات و اتفاقات روز پدید آمده اما این‌که در آتلیه شخصی یک هنرمند اثری با این محور خلق شده باشد آنقدر کم است که حتی نتوانیم مثالی برای آن بیاوریم. این در حالی است که اتفاقا مناسبات رسانه‌ای حالا سال‌هاست که در جامعه ایرانی تغییر پیدا کرده و دیگر در انحصار سابق نیست و اخبار جامعه ساعت به ساعت رصد می‌شود،‌ به این مفهوم که هنرمند این روزها براحتی می‌تواند از درد جامعه‌اش آگاه باشد. البته ناگفته پیداست در میان آثار هنری نباید به دنبال انتقال سطحی و مستقیم پیام هنرمند در قالب اثر هنری‌اش باشیم و واکنش بسیاری از هنرمندان حوزه تجسمی به اتفاقات پیرامونی‌شان معمولا در لایه‌های زیرین آثار نمایان می‌شود اما حتی با پذیرفتن چنین گزاره‌ای کمتر اثری می‌توان از هنرمندان این حوزه در واکنش به اتفاقات در جامعه دست پیدا کرد. این در حالی است که در دهه‌های گذشته می‌شد آثار بیشتری با این موضوع پیدا کرد. هر چند هنر تجسمی در دهه 60 مثل حوزه‌های دیگر هنر تحت تاثیر جنگ تحمیلی بود و هنر انقلاب در این میان دوران پرشکوهی داشت.
کد خبر: ۱۱۶۹۳۰۲

جالب اینکه موضوعی مثل «احتکار» هم در دهه 60 موضوعیت داشت در حالی که همین موضوع در برخی آثار هنرمندان آن دوره دیده میشود اما همین موضوع که در چند ماه اخیر به موضوعی حساس در جامعه بدل شده احتمالا هیچ نمودی در آثار هنری خلق شده نخواهد داشت. برخی کارشناسان بر این باورند که این «بیتفاوتی» هنرمند به جامعه پیرامونیاش میتواند به عنوان آفتی مهم در آثار تجسمی بدل شود و برخی دیگر بر این نظرند که این اتفاقات باید در ناخودآگاه هنرمند رسوب کند و پس از آن در آثار او به نمایش در بیاید. البته این موضوعات را میتوان به صورت اساسیتر مطرح کرد؛ اینکه آیا اثر هنری اصلا قرار است چیزی را بیان کند؟ به این مفهوم که هنرمند در عامترین سطح از مجرای کنش هنری چه چیزی را بیان میکند، چه چیزی را بازتاب می‌‌دهد یا در چه چیزی مشارکت میکند؟

کاش گلآقا بود

احمد عربانی/ کاریکاتوریست: بخشی از پیشرو بودن هنر کاریکاتور در حوزه پرداخت به مسائل مختلف از جمله دغدغههای روز اجتماعی مثل احتکار، گرانی، فاصله طبقاتی و... به نقش این هنر که انگار سحرآمیز است، برمیگردد. یکی از فاکتورهایی که در کاریکاتور وجود دارد، زبان قابل فهمی است که در هر جای دنیا قابل درک است و بیننده را متوجه پیامی که دارد، میکند. در سوی دیگر نقش و اصل کاریکاتور با حوزه دیگری مثل نقاشی متفاوت است. در واقع نقاشی تنها محدود به یک نقش میشود اما کاریکاتور دارای بیان است و به قول برخیها یک کاریکاتور گاهی به اندازه یک کتاب حرف برای گفتن دارد. بر همین اساس نقش خاصی که این هنر دارد، روی همه چیز از سیاست گرفته تا مسائل روز اقتصاد، اجتماع و... اثر دارد.

کاریکاتور اما مثل یک موجود عجیبالخلقه است؛ یعنی میتوانیم مثلا با کشیدن پرتره یک نفر ویژگیها و واقعیات وجودی که دارد را هم منعکس کنیم اما همان پرتره در نقاشی انعکاس عینی چهره است و چنین قدرت و رسالتی را ندارد. در کاریکاتور شما میتوانید بیان کنید به چه ویژگی حتی از درونیات یک فرد یا جریان بپردازید، ویژگیای که آن را در پرداخت به مسائل مختلف پیشرو کرده است. علاوه بر اینها امروز باید مثل مقطعی که گل آقا بود، کسی باشد که جوانان تازه وارد این حوزه را جمع کنند و آنها را در مسیری که دارند، راهنمایی کنند و پیش ببرند، این اتفاق هم امروز چندان وجود ندارد و همه اینها باعث شده تا آثار چندان تاثیرگذاری را نبینیم. این احتیاط که از سوی سردبیران نشریات هم وجود دارد، باعث شده کارهایی منتشر شوند که تأثیرگذاری چندانی ندارند و آنها جرأت نکنند آثار جاندار و جذابی را استفاده کنند، چرا که بارها اتفاق افتاده که یک نشریه به دلیل انتشار کاریکاتور توقیف شده است. این هنری است که با بیان ایهامآمیز میتواند حتی مواردی که گاه دست و پاگیر هستند را هم مطرح کند.

ظلم اومانیسم به هنر

مرتضی حیدری / نقاش و کارشناس هنری :
هنر ذاتا نوآوری است. وقتی به دوره مدرنیسم میرسیم اصالتی را به ذهن میدهد که ضایعه اندیشهها است که فلسفه آن را به حساب فلسفه تصور میگذاریم. وقتی تصوری که یک نوع انسانمحوری در آن پیش میآید و توقع دگرگونی و متناسب با میل و غریزه هنرمند صورتی نازیبا پیدا میکند همان رسالت را دارد، یعنی آن تمنایی که از عالم هنر دارد درست است، اما آنجا که سنت را بیاعتنا میکند یا حتی نوعی خصومت با سنت نشان میدهد آنجا نقطه ضعف مدرنیسم است. همانجایی که اگر هنرمند همه تکیهاش به اصول نوآوری به معنای مدرنیسم باشد که گذشته را فاقد ارزش بداند بعد ازمدتی بین او و مخاطبینش فاصله میافتد و آدمی تنها میشود. البته مجبوراست به فردگرایی و اصالت فرد رویآورد. در حالی که هنر از فطرت تبعیت میکند و اگر مبتنی بر فطرت باشد همه مخاطبش میشوند. نهتنها ایران و آسیا، بلکه در اروپا، آمریکا و استرالیا هم مخاطب خود را پیدا میکند. به عنوان مثال آثار استاد فرشچیان و استاد آقامیری را همه جای دنیا میفهمند، در حالی که مؤلفههای اصلی آنها مؤلفههای هنر نگارگری است که زیبایی را تصویر میکند، اما مبتنی بر سنت است در حالی که امروزی است. چند تفکر فلسفی مدرنیسم را شکل داده که هنر تجسمی معاصر هم متأثر از آن است. یکی اومانیسم و اصالت انسان است، که غریزه در آن کمکم قوت پیدا کرده و جای فطرت را گرفته است و فردگرایی زاییده همین اصالت لذت و تصور و اصالت فرد است. هنر نیازهای روح جمعی بشر را پاسخ میدهد . ولی وقتی من همه چیز را منوط به خودم، سلایق و غرایز شخصی خودم کردم، بنابراین ممکن است یک یا دو نفر که هم سنخ من باشند اعتنایی به آن کار کنند و بقیه منفک میشوند و آن زبان جهانی خود را از دست میدهد.

پیشتازی کاریکاتور

غلامحسین نامی؛ کارشناس هنری: هیچ هنرمندی نمیتواند فارغ از مسائل اجتماعی که در آن زندگی میکند، باشد؛ چرا که دیگر هنرمند نیست. هنرمندان واقعی همیشه ردی از مسائل مختلف اجتماعی را در آثارشان دارند. در هنرهای تجسمی و رشتههای مختلف، آن هم از آنجا که بیننده و مخاطب باید آن اثر را درک کند و ابهام و پیامی را که دارد بیرون بکشد، شاید گاهی ضعفهایی به چشم بخورد و گرنه این نگاه یعنی پرداختن به مسائل روز در آثار خیلی از هنرمندان به چشم میخورد. کاریکاتور به دلیل آن که کارش دیدن این قضایاست و با تصویر باید پیام خود را برساند، در این فضا به صورت مشهودتری فعالیت میکند. در نقاشی یا دیگر فضاها برعکس کاریکاتور اغلب سبک و سیاق انتزاعی مدنظر است به همین دلیل در این حوزه (کاریکاتور) چون بیشتر آثار عینی هستند، نتیجه آن هم برای بیننده ملموستر است وگرنه هم کاریکاتوریستها و هم هنرمندان حقیقی متأثر از جامعه هستند، اتفاقی که آن را به شیوههای گوناگونی در کارهایی که وجود دارد، میبینیم. در هر مقطعی موضوعی پررنگ میشود و مثل این روزها که مسائل اقتصادی و نابسامانیهایی در این زمینه مطرح است، طبیعی است که هر کسی در حد بضاعتش سراغ آن میرود. چنین مواردی مانند احتکار و... اصلا انسانی نیست و دردی را به همراه میآورد که هنرمند را هم درگیر خود میکند و باعث شکلگیری آثاری میشود که این دغدغه را مدنظر قرار میدهد.

در مقطعی هنرمندان زیادی مثل کاظم چلیپا، حسین خسروجردی، حبیب صادقی و... مسائل روز زمانه خود را چه داخلی و چه خارجی، عینی و دقیق به تصویر میکشیدند، اتفاقی که امروز هم رد آن باقی مانده و به طور قطع تأثیر خودش را هم میگذارد. با این حال جدا از بحث خلق اثر در این حوزه شیوه انعکاس آثار ارائه شده هم مطرح است، چرا که جامعه ما امروز به دیدن کارهای هنری چندان گرایش ندارند و این آثار باید از جراید، صدا و سیما و رسانههای مختلف نمایش داده شوند. ما باید این نوع آثار و هنرمندان را بیشتر معرفی کنیم تا تأثیری که باید را بگذارد در غیر این صورت خلق چنین آثاری مثل این است که شما در یک اتاقی که تنها چند نفر هستند، حرف مهمی را فریاد بزنید.

میثم اسماعیلی

فرهنگوهنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها