طرف‌های معامله ایران در برجام از یک طرف آمریکاست (با تمام نهاد‌های درگیر آن؛ از خزانه‌داری تا کنگره، کاخ سفید و وزارت خارجه) که تقریبا از ابتدا و بعد از امضا در 14 جولای 2015 ، نه به روح و نه به متن آن اعتقاد داشت و آن را تنها ابزاری برای محدود‌سازی واقعی قدرت اتمی ایران از طریق گزینه‌ای غیر از جنگ و با نتایج مبهم می‌دانست بنابراین به مجرد امضا، محدودیت و تحریم‌های پراکنده‌ای را که مورد اعتراض ایران نیز واقع شد شروع کرد.
کد خبر: ۱۱۱۷۳۷۱

حتما باید به خاطر داشت که دولت آقای اوباما متن برجام را در کنگره آمریکا با اقدامات استثنایی و پارلمان‌تاریستی به سبک آمریکایی مورد تصویب قرار داد. از همان اول نیز مجموعه بزرگی از نمایندگان کنگره که هم‌اکنون زمام مدیریت را در کاخ سفید به عهده دارند با این توافق نه مخالف که دشمن بودند .

طرف دیگر این معامله روسیه و چین هستند که البته هریک نظرات متفاوتی دارند، اما به طور کلی با یکه‌تازی آمریکا در صحنه بین‌الملل مخالف و از این‌که آمریکا از طریق قوه قضاییه خود تحریم‌های یکجانبه بر ضد این و آن راه انداخته و راه تجارت بین‌الملل را صعب‌العبور کرده است بشدت مخالفند. این دو کشور به طور کلی با متن برجام موافقت داشته و آن را مهم‌ترین دستاورد در پروسه گذار نظام بین‌الملل از یک‌قطبی به جهان چند قطبی می‌دانند. برای آنها اهمیت برجام در گرو قطعنامه 14 صفحه‌ای 2231 است که بر اساس آن شورای امنیت سازمان ملل در تاریخ 20 جولای 2015 مفاد برجام را به عنوان یک سند بین‌المللی به اتفاق آرا تصویب و تمام هفت قطعنامه تحریمی خود علیه ایران را ملغی اعلام نمود .

ضلع دیگر این معامله را اروپایی‌ها به علاوه انگلستان تشکیل می‌دهند که از نظر ارزش‌ها و سیاست‌هایشان در قبال ایران تقریبا با آمریکا همفکر و نظر ولی در تعاملات بین‌المللی و شکل‌گیری جهان چندقطبی بی‌علاقه به نظرات روس و چین نیستند. انگلیس ضمن این‌که از لغو تحریم‌های ایران که از نتایج برجام بود استقبال کرد اما در اجرای برجام و آنچه به آن کشور مربوط می‌شد معمولا در سقف محدودیت‌های اعمالی حرکت کرده است. اما سایر کشورهای اروپایی از برجام استقبال قابل توجه کرده و در این مدت سعی کرده‌اند در مراودات با ایران از اکثر امکانات خود استفاده کنند. لازم به ذکر است که وزرای خارجه اتحادیه اروپا در همان روز 20 جولای 2015 مصوب نمودند که بخشی از تحریم‌های آن اتحادیه علیه ایران از جمله خرید نفت لغو گردد و هم اکنون حدود 20 درصد از نفت صادراتی ایران را این کشورها خریداری می‌نمایند.

در طول یک سال پس از انتخاب آقای ترامپ و نمایندگی ایشان از جریانات ضد «برجام» و با توجه به قول‌هایی که در جریان انتخابات به حامیان صهیونیست برای از بین بردن برجام داده بود تاکنون مواضع، تهدیدات، عملکرد و لفاظی‌های وی در قبال ایران و «برجام» تیتر بسیاری از خبرها بوده و باعث شده است که عاقبت این توافق در هاله‌ای از ابهام قرار گیرد . در آخرین دور این تهدیدات ایشان بعد از ناکام شدن در وادار کردن کنگره آمریکا به اتخاذ سیاست‌های مورد قبول وی در قبال برجام که ناشی از لابی سنگین اتحادیه اروپا در حمایت و به نفع «برجام» در مجموعه نمایندگان مجلس و سنای آمریکا بود، اعلام کرده است اگر تا 120 روز آینده اروپا نتواند ایران را وادار به پذیرش شرایط آمریکا کند، او با توجه به اختیارات خود یکطرفه از این توافق بیرون خواهد رفت. شایعاتی مبنی بر خروج فرانسه بعد از خروج احتمالی آمریکا از «برجام» نیز مطرح شده است. همچنین از برنامه احتمالی کشورهای بزرگ اروپایی و شرکای مهم تجاری ایران برای اعمال تحریم‌هایی جهت مقابله با برنامه موشکی و و تحرکات ایران در خاورمیانه به منظور راضی کردن جریانات متمایل به مواضع آقای ترامپ و حفظ توافق «برجام» گزارش شده است. تا ضرب‌الاجل جدید 120 روزه آقای ترامپ برای خروج از این توافق حتما تحلیل‌ها و نظرات زیادی از سوی صاحب‌نظران به موازات لاف‌زنی‌ها و تهدیدات ترامپ طرح خواهد شد، اما احتمالات در آینده حول سوالات زیر خواهد بود:

آیا آمریکا از «برجام» خارج خواهد شد؟ با خروج آمریکا اصلا «برجام» می‌تواند دوام بیاورد؟ آیا اروپا در مقابل آمریکا از «برجام» حمایت خواهد کرد؟ آیا اروپا به آمریکا برای الحاق شرایط جدید به «برجام» خواهد پیوست؟

ایران در مقابل احتمالات فوق چه سیاستی را پیش خواهد گرفت؟ آیا ایران الحاقیه به شرایط «برجام» را خواهد پذیرفت؟

برجام دربرگیرنده تمام سرنوشت و روابط خارجی ایران نیست

اگر ایران الحاقیه به «برجام» را بپذیرد شرایط ایران و منطقه به صورت استراتژیک تغییر خواهد کرد اما به نظر می‌رسد قبل از آن‌که این گزینه مورد بحث قرار گیرد بهتر است فرضیات زیر را با درکی از منافع در مورد شرایط ایران مورد بررسی قرار داد:

-1 نظام سیاسی در ایران در یک جنگ ادامه‌دار با آمریکا قرار دارد و از آن گریزی نیست. آمریکا با «برجام» یا بدون آن به دنبال تغییر رژیم در ایران از طریق اعمال تحریم‌ها و احتمالا استفاده از زور در شرایط خاص است.

-2 سیاست‌های ایران با ارزش‌های اروپایی نیز سر سازش ندارد، اما منافع ژئوپلیتیکی و امنیتی اروپا برای ایران فرصت و فضای مصالحه و سازش بالقوه با این مجموعه را به وجود می‌آورد .

-3 «برجام» نماد یک نوع اصلاح‌طلبی و بلوغ در رفتار سیاسی و بین‌المللی ایران است که قابل برگشت نیست. این وضعیت را با دیپلماسی فعال در صحنه بین‌المللی و منطقه باید به دستاورد سیاسی ثبات‌زا تبدیل نمود.

-4 ارزش واقعی «برجام» در خارج کردن ایران از نظام تحریمی شورای امنیت سازمان ملل تحت فصل هفتم منشور این سازمان می‌باشد. این واقعیت که دیگر نباید پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل بازگردد باید کف هرگونه فعالیتی باشد که در مقابل زیاده‌خواهی‌های آمریکا مورد توجه قرار گیرد.

-5 نمی‌توان انتظار داشت که اروپا در قبال تهدید معاون رئیس‌جمهور آمریکا مایک پنس که «اروپا بین آمریکا و تعهد ناقص» برجام «یکی را انتخاب کند»، به مقابله جدی با آمریکا به نفع مواضع حداکثری ایران بپردازد.بنابراین اگرچه «برجام» اهمیت بسیار زیادی در آینده سیاسی، اقتصادی و امنیتی ایران دارد اما تمام سرنوشت و روابط خارجی ایران را دربرنمی‌گیرد. در تقابل جدی و تهدیدات دولت آمریکا با ایران بهتر است فرض کنیم که این توافق حتی اگر در متن فعلی باقی بماند کارایی و آن چیزی که ایران از آن انتظار دارد را نخواهد داشت. این قابل پیش‌بینی است که آمریکا دیگر نمی‌تواند جلب اجماع بین‌المللی علیه ایران را به دست آورد اما دستاورد آمریکا در محدود کردن روابط اقتصادی ایران و جهان نیز قابل پیش‌بینی است.

حسین ملائک/ تحلیلگر مسائل سیاست خارجی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها