
جملاتی قصار که گاه انسان را از خلاقیت به کار رفته در آن انگشت به دهان میگذارد و خود در میان جماعت ضربالمثلی میشود! روزگاری بود که این خردهفرهنگها را بیشتر در درون اتاق این خودروهای نوستالژیک جستوجو میکردیم.
از بوق شیپوری که گاه توانایی در کردن صدای انواع موجودات دیگر را داشت بگیر تا چسباندن عکس و پوستر هنرپیشههای ایرانی و هندی بر تو دریهای ماشین با پونز و... پوشاندن روی آن با نایلون آبی که مبادا به آن آسیب بخورد! از آمیتاباچان و ابراهیم تاتلیس گرفته تا همین سلبریتیهای وطنی! تغییر شکل دنده، آویختن انواع چشم آبی و تسبیح و عروسکهای سگی که هنگام ترمز سرش را به علامت تاسف(!) تکان میدهد تا چراغ ترمزی که حین ترمز نور فلاش دوربین در میکند، از دیگر خردهفرهنگهای درون وانتی، درون پیکانی و درون خاوری بوده است. اما امروز ماجرای این خردهفرهنگها به تناسب تغییرات جامعه و تحول در عادات آن تغییر کرده و شاید بتوان گفت نوشتههای پشت وانتی سهم بیشتری از این خردهفرهنگها را به خود اختصاص داده است.
نوشتههای پشت وانتی!
جملات قصار پشت وانتی موضوعات بسیار متنوعی را در برمیگیرد، اما اگر بخواهیم آنها را دستهبندی کنیم گلایه از یار و غم فراق و شکست عشقی! گلایه از همسر و خانوادهاش، پند و اندرز دادن به جوانان و سرانجام گلایه از روزگار بیشتر دستهبندیها را تشکیل میدهد.
صدا، دوربین، حرکت! دوباره واسم فیلمبازی کن!
همه میگردن دنبال یار، من هستم دنبال بار!
همه از من میترسن، من از نمنم بارون!
به هر کی دل بستم ازم شارژ خواست!
خرید ضایعات بهانه است، کوچه به کوچه شهر را میگردم، بلکه تو را پیدا کنم!
همه از نیسان میترسند، من از راننده زن!
بعد از خدا تو لایق ستایشی مادر...
مادر، یاور همیشه مومن...
برخی دیگر از جملات قصار!
آب رادیاتور بخور، محتاج نامردان نباش!
منم یه روز بزرگ میشم (ژیان خطاب به اتوبوس!)
شکمو! (نوشته شده بر در باک کامیون!)
تاکسی نارنجی، از من نرنجی!
داداش مرگ من یواش، امان از دست گلگیرساز و نقاش!
در طواف شمع میگفت این سخن پروانهای/ سرپیچ سبقت نگیر جانا مگر دیوانهای!
دو دو تا هفتا، کی به کیه!
سرپایینی نوکرتم، سربالایی شرمندتم! (ژیان و برخی از این خودروهای چینی!)
زگهواره تا گور حسش نبود!
صدبار بدی کردی و جایی نرسیدی/ خوبی چه بدی داشت که یکبار نکردی؟
وقتی منتظری، ثانیه شمار یه جوری صداشو میبره بالا انگار باباته!...
ظرفیت، دونفره فقط، خودمو خودت!
یزید بچههای مشهد دنبالتن!
ستایش خداوندی را که ابری را گریاند تا گلی را بخنداند!
ما خانه بهدوشان غم سیلاب نداریم!
یک دنده نباش، دنده یک باش... سنگین!
دکتر! تمام زندگیم درد میکنه!
خاک بر سرت روزگار!
این نیسان آبی که میگن کو؟! (نوشته شده پشت بنز خاور!)
بیمه کردم به دعای مادرزن... آره داداش، اینه!
جملات هدایتکننده
بهزعم جامعهشناسان و روانشناسان اجتماعی، غور و دقت در جملات قصاری اینگونه میتواند بیانگر دردها و پارهای مسائل و مشکلات اجتماعی باشد که معمولا در فضایی طنزگونه، مجال بیان مییابند. لذا این جملات از جنبههای مختلفی قابل مطالعه و بررسی است.
در واقع نگاه و زبان خاص فارسی و ایرانی به هر حال ادبیات و تمثیل و کنایه و ضربالمثل در آنجایی انکارناپذیر دارد، نمودی بارز در نوشتههای پشت وانتی یافته و با خلاقیتی مثالزدنی، با خلق زبانی خاص، بیانکننده دردهای اجتماعی و شخصی است. دردهایی که شاید بسیاری از ما آن را در زندگی روزمره حس کرده باشیم، اما هیچگاه به ذهنمان هم خطور نکرده که این دردها را به زبانی خاص میتوان به مخاطب نیز منتقل کرد.
تلخ نوشتهها
نکته جالب این که نوشتههای پشت وانتی بیشتر «تلخ نوشته» هستند. یعنی طنزی تلخ که در نگاه اول طنز است، اما با کمی دقت غمی پنهان یا حسرت و آه و افسوس از درون آن به گوش میرسد. در یک کلام نوشتههای پشت وانتی ضرباهنگی از زندگی روزمره با تمام غم و شادیهایش بوده که به شکلی هنرمندانه روایت شده است. چه بسا بتوان این نوشتهها را گنجینهای از درددلهای ایرانی دانست که چون از دل برآمده ، لاجرم بر دل نشیند... .
ضمیمه چمدان جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
«جامجم» در گفتوگو با کارشناسان به بیماری گوارشی شایع شده در کشور پرداخته است