در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
چند روزی است که بررسی صلاحیتها نهایی شده و اسامی کاندیداهای نهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی قطعی شده است. با قطعی شدن اسامی کاندیداها، فهرستها و ائتلافهای انتخاباتی هم نهایی شده است. با توجه به ائتلافهایی که در این دوره اعلام موجودیت کردهاند شما وضعیت وحدت اصولگرایان در این دوره از انتخابات را چگونه ارزیابی میکنید؟
در هر حال تلاش زیادی از سوی جبهه متحد اصولگرایان که با هدایت جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین فعالیت میکند انجام شد که مجموعه اصولگرایان در یک وحدت حداکثری، وارد انتخابات مجلس نهم شوند. منتها ظاهرا دوستان جبهه پایداری هم یک مطالب و یکسری تحفظهایی دارند که موجب شد چنین اتفاقی نیفتد.
ریشه اصلی اختلافات را در چه میدانید؟ آیا واقعا ریشه اختلافات همان چیزهایی بود که از سوی اعضای جبهه پایداری اعلام شد و در رسانهها انعکاس یافت؟
به هر حال ما بر اساس اظهارات خود افراد، جریانها و گروهها قضاوت میکنیم.
جبهه متحد همواره تاکید داشت که منتظر پیوستن اعضای جبهه پایداری است... .
بله، حتی این تعبیر را به کار برد که جای اعضای جبهه پایداری خالی است.
جبهه پایداری هم انتقاداتی را داشته و دارد که بعضا منتشر شده است... .
بله، این انتقادات را تحت عنوان «شرایط» مطرح کرده است.
جبهه متحد بارها اعلام کرد که به دنبال حضور اعضای جبهه پایداری است، اما به نظر میرسد اقدامی عملی از سوی جبهه متحد برای برآورده شدن شرایط جبهه پایداری انجام نشد. آیا شما این موضوع را قبول دارید؟
اینکه آن دوستان چه شرایطی داشتند و آیا اعضای جبهه متحد میتوانستند این شرایط را بپذیرند یا خیر باید مسوولان جبهه متحد و سخنگویان این جبهه توضیح دهند. بنده چون سخنگوی جبهه متحد نیستم طبعا نمیتوانم در این زمینه اظهار نظر کنم، اما به نظرم بر اساس آن چیزهایی که آدم از رسانهها میشنود بعضی از این شرایط، خودشان ناقض تشکیل جبهه متحد اصولگرایان بوده و مستلزم این است که عدهای از اصولگرایان کنار گذاشته شوند تا عده دیگری به این جبهه بپیوندند. اما این مساله همانطور که اعلام شد برای جبهه متحد اصولگرایان قابل قبول نبود.
من یک سوال دیگر راجع به جبهه متحد اصولگرایان میپرسم؛ اگر خواستید با همان استدلال که شما سخنگوی جبهه متحد نیستید از کنار آن بگذرید، اما اگر مایل بودید پاسخ دهید. سوال من این است که چرا جبهه متحد بر حضور برخی افراد و نماینده بعضی اشخاص در این جبهه اینقدر اصرار داشت؟ یکی از ایرادهایی که از سوی جبهه پایداری به جبهه متحد اصولگرایان گرفته میشد در همین زمینه بود و این در حالی بود که ظاهرا چهرهای مثل علی لاریجانی، خودش هم اعتقاد زیادی به این جبهه ندارد.
من چنین برداشتی ندارم. یعنی اگر کسی به ائتلاف، اعتقاد نداشت قطعا نماینده معرفی نمیکرد و این نماینده در تمام مراحل و ساز و کار ائتلاف، حضور نداشت. من نشنیدهام که ایشان هم چنین اظهار نظری کرده باشد.
به طور مستقیم که خیر، ولی از موضعگیریهایی که در جاهای مختلف داشتهاند میتوان چنین برداشتی کرد.
نه دیگر، با حدس و تحلیل و اینها که نمیشود. ما همانطوریکه اظهارات جبهه پایداری را از همان چیزهایی که صریح از سوی اعضایشان اعلام میشود تحلیل میکنیم در این زمینه هم باید به همین شکل رفتار کنیم. در اینجا هم نمیشود بگوییم که ایشان اعتقاد ندارد، طبعا همین که نماینده مشخص کرده و نمایندهاش هم در تمام مراحل حضور داشته است معنی آن این است که اعتقاد دارد. بله، ایشان در ساز و کار 6+5 در مجلس هفتم حضور نداشت، اما باز معنی آن این نبود که خارج از دایره اصولگرایی قرار داشت. اما در اینجا ایشان هم حضور دارد و هم نمایندهاش فعال است.
شما شخصا به عنوان فردی که مسائل سیاسی را رصد میکنید تا چه اندازه انتقاداتی را که از سوی جبهه پایداری در خصوص جبهه متحد مطرح میشد قبول دارید؟
مثلا چه انتقاداتی؟
مثلا اینکه برخی چهرههای حاضر در جبهه متحد اصولگرایان نسبت به حوادث پس از انتخابات، موضعگیری مناسبی نداشتهاند.
من ایرادهای آنها را وارد نمیدانم، زیرا معنی آن این میشود که یک سری از اصولگرایان بگویند که عده دیگری از اصولگرایان، اصولگرا نیستند، در حالی که در مجموع، نظام همه اینها را جزو اصولگرایان میداند. اکثر اعضای جبهه متحد کسانی هستند که یک دوره 4ساله، مجلس هشتم را اداره کردهاند و مدیریت و رهبری مجلس هشتم را داشتهاند و با توجه به مواضعی که اکثریت مجلس داشته است، میبینیم که عمده آنها مواضع اصولگرایانه دارند. حالا فرضا ممکن است عدهای به بعضی از مواضع برخی اشخاص در بعضی مقاطع، انتقاد داشته باشند، اما مگر این انتقادها را نمیشود به بعضی از مواضع بعضی از اشخاص حاضر در جبهه پایداری هم در برخی مقاطع وارد کرد؟ یعنی اگر قرار باشد اینگونه قضاوت کنیم، وقتی به گذشته بعضی از اعضای جبهه پایداری که دوستان خیلی خوب ما هم هستند رجوع کنیم ممکن است در برخی مقاطع، به بعضی مواضع آنها بشود انتقاد کرد. پس میشود با این استدلال گفت که این اشخاص اصولگرا نیستند و جبهه پایداری باید آنها را کنار بگذارد و بعد بیاید ائتلاف کند، اما به نظر من چنین ایرادهایی وارد نیست و شرایطی که با این استدلال گذاشته میشود از نظر سیاسی معقول نیست. همانطور که بارها حضرت آیتالله مهدویکنی هم توضیح دادهاند جبهه متحد اصولگرایی باید فراگیر باشد و همه اصولگرایان را پوشش دهد که البته این مساله شدت و ضعفهایی دارد. بله، بعضیها در برخی مقاطع، مواضع خیلی صریح داشتند و بعضیها در مقطع کوتاهی ممکن است که سکوت داشتهاند و بعد مواضعشان صریح شده باشد. این مساله متفاوت است با کسی که مثلا به طور مشخص، اصلا جریانی به نام فتنه را قبول نداشته یا در مقابل آنها ساکت بوده و موضع نداشته است. حالا اینکه در مقطعی، بعضیها مواضع خیلی صریحی نداشتهاند و با فاصلهای مواضعشان صراحت پیدا کرده است اگر بخواهیم به اینها ایراد بگیریم و بگوییم فلانی اصولگرا نیست این به نظر من قابل قبول نیست. مثلا ممکن است بعضیها به آقای قالیباف ایراد داشته باشند. آقای قالیباف هر موضعی در انتخابات داشته است بلافاصله بعد از انتخابات، وقتی مواضع غیرقانونی اصلاحطلبان روشن شد ایشان آمد در تلویزیون و موضعگیری کرد. بنابراین نمیتوانیم بگوییم که ایشان را باید برای همیشه از دایره اصولگرایی خارج کنیم.
برخی از اصولگراها بر این اعتقادند که وجود فهرستهای مختلف در جریان اصولگرایی، مثبت است. شما چطور فکر میکنید، آیا به نظر شما وجود یک فهرست در یک جریان بهتر است یا وجود چند فهرست؟
به نظر من وجود چند فهرست، حداقل دور از احتیاط است و تجربه تاریخی نیز همین را ثابت میکند. زمانی که اصلاحطلبان بیاحتیاطی کردند و در انتخابات شوراهای دوم احساس کردند که اصولگرایان دیگر مضمحل شدهاند و از بین رفتهاند و وجود خارجی ندارند، گفتند بیاییم در داخل خودمان، وزنکشی کنیم. بر همین اساس با فهرستهای مختلف در انتخابات حضور یافتند و همین مساله، آغازی بر شکستهای آنها بود. البته در آنجا روشن شد که آنها اقبال عمومی را نیز از دست دادهاند، ولی میخواهم این را بگویم که این بیاحتیاطی را هم کردند و گفتند که هریک از فرقههای مختلف اصلاحطلب آزادند فهرست انتخاباتی جداگانه بدهند و در میان یک ناباوری مشاهده کردند که در دومین دوره انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا، یک فهرست اصولگرا به نام «آبادگران» در تهران رای آورد. این انتخابات آغاز پیروزیهای اصولگرایان در دورههای مختلف انتخابات بود، بنابراین حتما به نظر من دور از احتیاط است که اصولگرایان به شکلی در انتخابات حاضر شوند که آرای اصولگرایان بشکند. من همینجا میخواهم اعلام کنم که اگر طیفی از اصولگرایان دعوت وحدت را نپذیرفت و آرای اصولگرایان به شکلی شکسته شود که منجر به شکسته شدن مجموع آرای اصولگرایان در مجلس نهم شود، این طیف از اصولگرایان از نظر تاریخی باید نسبت به این بیاحتیاطی یا کمتدبیری خود پاسخگو باشند. یعنی اگر من صریحتر بخواهم بگویم اگر تعدد فهرستها منجر به از دست رفتن اکثریت اصولگرای مجلس نهم شود، طبعا خطای خیلی بزرگی به نام آن کسانی که حاضر به وحدت و ائتلاف نشدند، نوشته میشود و من فکر نمیکنم که آنها بتوانند با وجود اینهمه دعوتی که به احتیاط و ائتلاف انجام شد، پاسخگوی این خطای بزرگ باشند.
خب، بعضیها اینگونه تحلیل میکنند که اعضای جبهه پایداری نیز برای خودشان وزنی قائل هستند و میتوانند اینطور عنوان کنند که طرف مقابل، شرایط آنها را برای وحدت نپذیرفته است. چرا به اعتقاد شما چنین تحلیلی نمیتواند درست باشد؟
معنی بعضی از شرایط چیزی جز این نیست که ائتلاف، حداکثری نباشد. اگر 2 جریان بخواهد با یکدیگر ائتلاف کند و یکی از آنها شرایطی بگذارد که معنی آن این باشد که یک قسمتی از اصولگرایان کنار گذاشته شود و مجددا این اصولگرایان بروند و یک فهرست دیگر بدهند این خلاف اصل پذیرش ائتلاف است. اصلا ائتلاف برای این است که در مواقعی که احتمال خطر و شکست هست، شما ائتلاف حداکثری داشته باشید و بهگونهای رفتار کنید که آرای جریان اصولگرا نشکند. حالا اگر شما یک شرطی بگذارید که خود این شرط، ناقض اصل ائتلاف حداکثری باشد، در نتیجه این شرط شما نمیتواند قابل قبول باشد. بعلاوه اینکه همانطور که گفتم برخی از ایرادهایی که بعضی از افراد و دوستان جبهه پایداری میگیرند به بعضی افراد خودشان هم وارد است.
میتوانید مثالی از این ایرادها بزنید؟
نه، من مثال نمیزنم. من در مقام این نیستم که کسی را تضعیف کنم، ولی میخواهم بگویم که اگر به گذشته افراد رجوع کنیم مثل این ایرادهایی که آنها میگیرند حتما میتوان در سابقه افراد شاخص جبهه پایداری هم مشاهده کرد.
به نظر شما رقابت اصلی در انتخابات میان چه کسانی خواهد بود. آیا با توجه به نحوه حضور اصلاحطلبان در این دوره، آنها میتوانند رقیب جدی برای اصولگرایان باشند؟
این داستان خیلی روشن نیست و برای همین است که من سخن از احتیاط گفتم. یعنی ما در یک نقطه عطفی هستیم و میان انتخابات سال 88 و انتخابات مجلس نهم، نقطه عطفی است، زیرا در حقیقت، رهبران شناختهشده اصلاحطلبی، به نوعی مردود و از صحنه خارج شدند و در این انتخابات هم تقریبا به شکل غیررسمی، انتخابات را تحریم کردهاند و میتوانیم بگوییم که عملا انتخابات را تحریم کردهاند. قاعدتا هم صلاحیتهای قانونی خود را از دست دادهاند، زیرا اصلا خارج از مرزهای قانونی حرکت کردهاند. منتها اینطوری نیست که بگوییم جریان اصلاحطلب در جامعه وجود ندارد یا اصلاحطلبانی که درون چارچوب قانون و نظام باقی ماندهاند، وجود ندارند و واقعیت این است که اینها در انتخابات حضور دارند. بنابراین، خیلی صحنه روشن نیست و ما نمیتوانیم این را منکر شویم که اصلاحطلبان، یک بدنه اجتماعی داشتهاند. این بدنه اجتماعی که ساختارشکن نبودهاند و بعضی از آنها اصلا بدون ذکر تابلوی اصلاحطلبی وارد انتخابات شدهاند و در تهران و جاهای دیگر نیز حضور دارند. حالا اینکه الان وزن اجتماعی و تاثیر آنها در انتخابات چقدر است و چه مقدار میتوانند یک ضلع رقابتی تشکیل دهند این روشن نیست؛ اما به هر حال اینطور نیست که آنها وجود نداشته باشند و من میخواهم بگویم آن اشتباه تاریخی اصلاحطلبان را که آنها در مقطع انتخابات شوراهای دوم مرتکب شدند، اصولگرایان نباید مرتکب شوند. آنها آن روز مثل بعضیها در شرایط فعلی تصور کردند که دیگر اصلا اثری از اصولگرایی نیست. الان هم بعضی نشریات در جریان اصولگرایی میگویند که دیگر اثری از اصلاحطلبی نیست، ولی من میخواهم بگویم که این حرف، یک اشتباه بزرگ تاریخی است و اصولگرایان نباید بر اساس این حرف بخواهند با یکدیگر رقابت و وزنکشی کنند و بعد یکدفعه چشمشان را باز کنند و ببینند که مجلس را تحویل اصلاحطلبان دادهاند. حالا من نمیخواهم بگویم که اگر اکثریت مجلس را اصلاحطلبان درون نظام بگیرند، فاجعه است، من چنین منظوری ندارم اما میخواهم بگویم جریانی که دارد رقابت میکند، اگر صحنه رقابت را درست نشناسد، دچار اشتباهات تاریخی میشود و در نتیجه حداقل از نظر احتیاط سیاسی که اتفاقا در اینجا خیلی مهم است، اصولگرایان نباید احساس کنند با خیال راحت و فارغ از اصلاحطلبان میتوانند میان خودشان وزنکشی و رقابت کنند.
بجز اصلاحطلبان، آیا رقیب دیگری نیز برای اصولگرایان وجود دارد؟
در هر حال انتخابات مجلس تنوع دارد و برخی حوزههای انتخابیه هستند که تککاندیدایی هستند. نیروهای مستقلی هم هستند که الان به صورت مستقل در انتخابات شرکت میکنند، اما بعدا ممکن است وقتی که به مجلس راه یافتند یک طیف یا جریان را شکل بدهند یا بعدها ماهیت واقعیشان را نشان دهند و مثلا تمایل اصلاحطلبی پیدا کنند. ضمن اینکه این مساله، دور از ذهن نیست که حتی در شهرهای بزرگی مثل تهران هم اینها بتوانند فهرستی داشته باشند و طرفداران خودشان را به صحنه بیاورند.
همانطور که شما هم در صحبتهایتان اشاره کردید، چهرههای شاخص اصلاحطلب در این انتخابات حضور نیافتند. فارغ از اینکه کار این دسته اصلاحطلبان به نفع نظام بوده یا نبوده و مسائلی از این قبیل، میخواهم به عنوان فردی که سالها در عرصه کارهای سیاسی و حزبی فعالیت کردهاید، بر اساس اصول فعالیت حزبی و کار تشکیلاتی، ارزیابی خودتان را از این اقدام اصلاحطلبان بیان کنید؟
کار آنها در چارچوب نظام اصلا قابل توجیه نیست و هیچ توجیه سیاسی و عقلانی هم ندارد. یعنی به جای اینکه بعضی چهرهها که موقعیتی میانه داشتند، بیایند و مواضع خود را اصلاح کنند و نسبت به ساختارشکنی و قانونشکنی، موضع صریح بگیرند و مرزبندی خودشان را با اصلاحطلبان ساختارشکن، شفاف کنند و در حقیقت، جریان اصلاحطلبی را نجات دهند، آمدند موضعی گرفتند مبنی بر اینکه نه انتخابات را تحریم کنند و نه در آن شرکت کنند که این کار به اعتقاد من باعث اضمحلال بیشتر جریان اصلاحطلبی میشود. البته چهرههای شاخصی هم در جریان اصلاحطلبی هستند که از نظر نظام، ساختارشکن نیستند و یکسری از چهرهها و جریانها و تشکلهای آنها در انتخابات هستند. در هر حال ما در مجلس هشتم، یک فراکسیون اصلاحطلب داشتیم که عمده آنها در انتخابات آینده هم حضور دارند.
میتوانید یک پیشبینی در خصوص ترکیب مجلس آینده ارائه کنید؟
البته قدری سخت است، ولی من حدس میزنم که اقلیت اصلاحطلبان در مجلس بعدی، نسبت به مجلس هشتم، تقویت شود.
بعد از حوادث سال 88، بعضیها اینگونه تحلیل میکردند که شاید به خاطر آن حوادث، شاهد کاهش حضور مردمی در انتخابات بعدی ـ که همین انتخابات مجلس نهم است ـ باشیم. از سوی دیگر مردم ما نشان دادهاند هر وقت تهدیدها و فشارهای کشورهای غربی، بیشتر میشود، حضور چشمگیرتری از خود نشان میدهند. با توجه به این مسائل و شرایط داخلی و بینالمللی فعلی، حضور مردم را در انتخاباتی که در آستانه آن هستیم، چگونه ارزیابی میکنید؟
نبوی: مردم بهحرکتهای بیگانگان پاسخ عکس میدهند و طوری رفتار میکنند که دشمنان بدانند آنان راه درستی را انتخاب کردهاندو تاکید دارند همچنان پشت نظام خود که برآمده از حرکتی مردمیو الهی است، حضور دارند
ما حوادث خیلی گوناگونی داشتهایم و معمولا در مقطع هر انتخابات، دشمنان ما به سرکردگی آمریکا و اسرائیل تلاش کردهاند که مردمسالاری دینی را زیرسوال ببرند و کاری کنند که جمهوری اسلامی ایران، پشتوانه مردمی خود را از دست بدهد و همیشه دست به کار شدهاند شرایطی ایجاد کنند که مردم را سرخورده کنند تا در انتخابات شرکت نکنند یا اینکه کم شرکت کنند. همیشه هم مردم به این حرکتهای بیگانگان، پاسخ عکس دادهاند و طوری رفتار کردهاند که دشمنان بدانند مردم ما بر درستی راهی که انتخاب کردهاند، تاکید دارند و همچنان پشت نظام خود که برآمده از حرکتی مردمیو الهی است، حضور دارند و معتقدند انقلابشان، آزادی و استقلال و عزت را برایشان به ارمغان آورده و یک الگوی موفق برای کشورهای اسلامیشده است. با الگو گرفتن از همین انقلاب است که طاغوتهای منطقه، یکی پس از دیگری در حال ساقطشدن هستند و این راه ادامه دارد و حتی برای برخی کشورهای اروپایی و غربی، الهامبخش بوده است. در واقع سبک انقلاب اسلامی ایران از سوی دیگران تقلید شده است. اینهمه دستاوردهای علمی، سیاسی و فرهنگی چیز کمی نیست که مردم تشخیص ندهند. درست است که انقلاب با یکسری سختیها و تحمل بعضی فشارهای خارجی هم توام بوده است، اما در عین حال دستاوردهای آن، آنقدر عظیم و افتخارآفرین است که وقتی مردم ما هدف شیطان و دشمن را تشخیص میدهند، بیشتر به شرکت در انتخابات تشویق میشوند. من فکر میکنم که در این انتخابات هم مشارکت معقولی انجام خواهد شد. ما در دورههای مختلف انتخاباتی که برای مجلس داشتهایم، مشارکت معمولا در حدود 50 درصد و حتی به صورت استثنا تا 70 درصد هم بوده است، اما نوسان معمول آن میان 50 تا 70 درصد بوده است. یقینا در این انتخابات هم مشارکتی بالای 50 درصد خواهیم داشت. حضور در این انتخابات از این بعد نیز حساس است که این انتخابات پس از انتخابات سال 88، برگزار میشود که درصد مشارکت در آن، بسیار بالا بود و آن حوادث نیز پس از آن اتفاق افتاد. مردم ما نهم دیماه سال 88، در 22 بهمن 88، روز 22 بهمن 89 و 22 بهمن امسال نشان دادند که پای انقلابشان و پای مظاهر مردمسالاری دینیشان که همان حضور در انتخابات است، ایستادهاند.
غربیها معمولا دلایلی را برای تحریمها و تهدیدهایی که اتفاقا این روزها با حجم بیشتری علیه جمهوری اسلامی ایران اعمال میشود، مطرح میکنند. دلایل مطرح از سوی غربیها را در انگیزه این کشورها در ازدیاد فشارها در شرایط فعلی بیشتر موثر میدانید یا مسائلی از قبیل نزدیک شدن به انتخابات را؟
همانطور که اشاره کردم، اینها معمولا از حدود یک سال قبل از انتخابات شروع به زمینهسازی میکنند تا افراد را از شرکت در انتخابات مایوس کنند. اما این دفعه، تنوع و گستره تحریمها و تهدیدهای آنها نسبت به قبل، متفاوت است و حجم و تنوع بیشتری دارد که اگر آن را خوب تجزیه و تحلیل کنیم معنی خاصی پشت آن نهفته است. در این دوره همه راه افتادهاند و از همه نوع تحریم استفاده میکنند، از فشار در زمینه هستهای گرفته تا مساله حقوق بشر، از تحریم بانک مرکزی تا خرید نفت. وقتی دشمنان انواع مختلف تحریمها و تهدیدها را به کار میگیرند، به این معنی است که آنچه تا حالا از نوع تحریم و تهدید برای فشار بر ما تجربه کردهاند، بیخاصیت بوده و به همین خاطر به یک دستپاچگی و استیصال دچار شدهاند. حالا دیگر آنها هرچه دم دستشان باشد، بر میدارند و میخواهند به طرف ما پرتاب کنند. این نشان میدهد که آنها به نوعی به آخر خط رسیدهاند و همه شانسهای خود را برای فشار آوردن به ما امتحان کردهاند. حتی فشارهای عجیب و غریبی به سوریه آوردند تا جبهه مقاومت سوریه را سرنگون کنند و لشکرکشیهای زیادی کردند که در شورای امنیت، قطعنامه صادر کنند، اما در آنجا هم ناامید شدند. اینها نشاندهنده آن است که ابزار استفاده شده از سوی دشمنان تاکنون موثر نبوده است و آنها حالا سعی کردهاند مجموعهای از ابزار را در کنار یکدیگر به کار گیرند تا شاید موفق شوند. این در عمق قضیه، نشاندهنده ضعف آنها و شکست خوردن طرحهایی است که قبلا داشتهاند. رهبر معظم انقلاب به تفصیل در خطبههای نماز جمعه اخیر راجع به تحریمها صحبت کردند. ما از تحریم و تهدید، فرصت ساختیم و توسعهمان را هرچه بیشتر از قبل، درونزا کردیم. آنها مسائل هستهای ما را تحریم کردند اما دانشمندان، ما این تحریمها را جبران کردند، در سایر مسائل علمینیز همینطور. در حوزه سلاحهای دفاعی، ما را تحریم کردند ولی ما با اتکا به توان داخلی، هم در صنعت هوا و فضا و هم در مسائل موشکی و پرتاب ماهواره پیشرفت کردیم. بنابراین کشور ما، کشوری نیست که آنها بتواند با تحریم، جلوی پیشرفت آن را بگیرند؛ بخصوص در این دنیا که پر از منافذ گوناگون است و اینطور نیست که کشورهای مختلف جهان بتوانند به هر چیزی که اراده میکنند، جامه عمل بپوشانند.
امروز سخن از این است که هند و چین، رقیبان خیلی جدی برای آمریکا و اروپا هستند. در چنین دنیایی، حالا اگر بر فرض، آمریکا و اسرائیل و انگلیس با هم تلاش کنند، نمیتوانند همه منفذهای جهانی را ببندند و اینطور نیست که همه نشسته باشند و گوش به فرمان آنها باشند. خیلی از کشورها به منافع خودشان فکر میکنند. من فراموش نمیکنم در اوج دفاع مقدس که ما را همهگونه تحریم میکردند، نیازهای خودمان را تامین و از خودمان دفاع کردیم. حالا که دیگر وضعیت کشور ما به کلی از آن زمان متفاوت است و ما قابل قیاس با 20 سال قبل نیستیم. زیرساختهای اقتصادی و زیرساختهای علمی کشور ما گسترش پیدا کرده است. ظرفیتهای تولیدی ما نیز افزایش یافته است. در واقع تحریمهای نفتی و امثال آنها هرچه بیشتر شود، یک خاصیت دارد و آن اینکه اگر کمک کند که ساختار اقتصادی ما از وابستگی به نفت نجات پیدا کند، نقطه عطف بزرگی برای اقتصاد ماست. یعنی ما این ظرفیت را داریم و باید یک مقدار به خودمان تکیه کنیم و بیشتر زحمت بکشیم تا اقتصاد ما و بخصوص بودجههای دولتیمان از وابستگی به نفت رها شود. اتفاقا وقتی تکیه دولت به درآمدهای نفتی کاهش پیدا کند، به گسترش تولید و سرمایهگذاری توسط مردم روی میآورد و درآمدهایش را از طریق مالیات تامین کند. دولتهایی که ساختار کارآمدی دارند، متکی به درآمدهای مالیاتی از طریق تولید مردم هستند و یک دولت متکی به درآمدهای نفتی، یک دولت نسبتا غیرچابک و نسبتا کمکارآمد است، زیرا براحتی نفت را استخراج میکند و میفروشد. تا زمانی هم که این درآمدهای نفتی، دست دولت است، به جای اینکه تولید داخلی را تقویت کند، بیشتر سراغ افزایش واردات میرود. پس این تحریمها برای ما و برای آن آرمان مهمی که ما در اقتصاد داریم و به آن «اقتصاد بدون نفت» میگوییم یک فرصت است. البته طبیعتا فشارهایی که به ما میآورند، سختیهایی هم دارد ولی این سختیها میوه بسیار شیرینی دارند. اگر روزی اقتصاد ما دیگر اینگونه به نفت وابسته نباشد که نفت را بفروشیم و بیاییم حقوق پرداخت کنیم، این روز واقعا مبارک است.
نوساناتی را که چندی قبل در بازار سکه و ارز اتفاق افتاد، چه مقدار به تحریمها مرتبط میدانید؟
وضعیت اقتصاد در کل جهان مشکل دارد و این هم از نکات جالب و از عبرتهای الهی است. آنها از سالهای دفاع مقدس و بعد از آن، همیشه سعی کردهاند ما را از نظر اقتصادی تحریم کنند تا مردم ما به خاطر فشارهای اقتصادی علیه نظام قیام کنند اما حالا میبینیم که خود آنها چند سال است که گرفتار بحران اقتصادی شدهاند و هنوز هم راهحلی برای آن پیدا نکردهاند. جنبش 99درصدی که امروز در آمریکا راه افتاده است، جنبشی علیه نظام سرمایهداری است، بنابراین بحران اقتصادی، خیلی بیشتر از کشور ما در کشورهای اروپایی و آمریکا وجود دارد. اما درخصوص مسالهای که شما گفتید، قسمتی از آن به نظر من به دلیل دیر جنبیدن دولت و مسوولان اقتصادی است و میتوانستند تصمیماتی را که آخر گرفتند، زودتر و بموقع بگیرند و اجازه ندهند این مساله گسترش پیدا کند. این مسائل در حقیقت احتیاج به یک عقل سلیم اقتصادی دارد که قبل از اینکه یک التهاب نسبتا گسترده در بازار سکه و ارز پدید بیاید با انتخاب سیاستها و تدابیر اقتصادی درست، بتوانیم اینها را پیشبینی و پیشگیری کنیم.
اواخر اسفند، دوره فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام به پایان میرسد که میشود چند روز بعد از انتخابات مجلس. آیا تغییری در ترکیب مجمع، قابل پیشبینی است؟
بله، تقریبا 27 اسفند، عمر این دوره از مجمع به پایان میرسد و اعضای فعلی تا آن تاریخ، در مجمع عضویت دارند. البته ممکن است احکام اعضای دوره جدید، زودتر از 27 اسفند صادر شود و افرادی که در دوره بعدی حضور دارند زودتر نامشان مشخص شود. فکر میکنم در دورههای قبل نیز کمی زودتر از انتهای دوره، نام اعضای دوره بعدی اعلام شد.
آیا برای رفع اختلافاتی که به حضور نداشتن رئیسجمهور در این جلسات منجر شده، اقدام خاصی انجام شده است؟
این مساله که در سطح ما نیست و به ما مربوط نمیشود. اعضای مجمع را رهبری انتخاب میکنند و این مجمع در مجموع، شورای مشورتی رهبری برای تنظیم سیاستهای کلی نظام است.
شما یکی از اعضای هیات عالی حل اختلاف و تنظیم روابط 3 قوه نیز هستید. روند کار این هیات به چه شکل است و آیا تاکنون گزارشی از نتایج کار این هیات به رهبری داده شده است؟
جلسات این هیات به طور مرتب و به صورت یک هفته در میان در خدمت آیتالله شاهرودی که ریاست این هیات را بر عهده دارد تشکیل میشود. هر هفته نیز جلسات دبیرخانه این شورا منهای آیتالله شاهرودی تشکیل میشود، یعنی 4 نفر بقیه در جلسات دبیرخانه شرکت میکنند و مصوبات را برای جلسهای که در خدمت آیتالله شاهرودی تشکیل میشود آماده میکنند. بنابراین از آن زمانی که اعلام شده است ما هر هفته، جلسات دبیرخانه را داشتهایم و یک هفته در میان هم در خدمت آقای شاهرودی جلسه داشتهایم. ما در جلساتمان آمدهایم و سوابق کار را بررسی کردیم تا ببینیم مسائل مورد اختلاف، چه چیزهایی بودهاند و موارد را احصا و رتبهبندی کردهایم که اینها در اطلاعرسانی از سوی دبیرخانه اعلام شد. در این بخش از کار مشخص شد که بیشترین اختلاف بین 3 قوه در موضوع بودجههای سالانه است که ما موارد مختلف آن را چه در مرحله تهیه آن در دولت و چه در مرحلهای که برای بررسی به مجلس میآید و چه زمانی که برای اجرا ابلاغ میشود بررسی و موارد اختلافی آن را مشخص کردهایم و متنی تنظیم شده است که خدمت رهبری تقدیم میشود.
یعنی هنوز به رهبری ارائه نشده است؟
نه، آماده شده اما هنوز تقدیم نشده است. هیات عالی حل اختلاف نیز همچون مجمع تشخیص مصلحت نظام، مشاور رهبری است و ما آن چیزهایی را که کارشناسی میکنیم خدمت رهبری تقدیم میکنیم و ایشان تصمیم نهایی را میگیرند.
شما اختلافاتی را که بعضا میان مسوولان قوا بوجود میآید و در یکی دو سال اخیر مقداری افزایش یافته است تا چه حد طبیعی میدانید؟
اینها به 2 قسمت تقسیم میشوند؛ یک قسمت از آن در حقیقت دفاع از حقوق قانونی و مرزهایی است که هر قوه دارد و این نشاندهنده پویایی قوا در کشور ماست. مثلا دولت ممکن است از یک اصل قانون اساسی یک برداشت داشته باشد و بر اساس این برداشت، حقوقی را برای خود قائل باشد اما مجلس، برداشت متفاوتی داشته باشد و قوهقضاییه نیز برداشتی دیگر. مقدار زیادی از اختلافاتی که پیش میآید بر همین اساس است و بخش زیادی از دلیل تشکیل هیات عالی حل اختلاف نیز به دلیل همین برداشتهای متفاوتی است که از قانون میشود. اتفاقا به این خاطر که قانون اساسی، قانون مادر است وقتی که به تدریج جلو میآییم، میبینیم که یکسری ابهاماتی هم در بعضی مسائل در آن وجود دارد و البته جایی که یک جمله از یک اصل قانون اساسی، ابهام دارد پیشبینی آن هم در قانون شده است و آن قوهای که احساس میکند در بخشی از قانون، اختلاف برداشتی وجود دارد میتواند به مرجعی به نام شورای نگهبان مراجعه کند و هر یک از قوای 3 گانه میتوانند از شورای نگهبان برای آنجاهایی که ابهام است درخواست تفسیر کنند که در بعضی موارد هم این کار انجام شده است، اما در عین حال این مساله یک پویایی را نشان میدهد به این معنی که افراد میخواهند به قانون عمل کنند و میخواهند حدود اختیاراتشان روشن شود. در بعضی جاها این اختیارات، همپوشانی دارد که میتواند منشا اختلاف شود و اینگونه اختلافات باید با تفسیر قانون اساسی یا با تدبیر مقام معظم رهبری یا در نهایت با اصلاح قانون اساسی برطرف شوند.
منشأ بعضی اختلافات هم ممکن است، سوءرفتار و بدرفتاری باشد. یعنی اینطور نیست که قانون مبهم باشد، ولی به هر دلیلی ممکن است یک نفر بخواهد که در اجرای قانون تاخیر بیندازد یا اینکه آنطور که باید به آن پایبند نباشد. اینها هم در حقیقت مشکل تربیت قانونی است که من میخواهم بگویم این هم خیلی غیرطبیعی نیست، زیرا ما داریم بتدریج، مردمسالاری دینی و قانونمداری را تجربه میکنیم و لذا هنوز که هنوز است بعضی مسوولان، تشخیص خودشان را ملاک قانون قرار میدهند و به خودشان حق میدهند که در جایی یک قانون را متوقف کنند یا دیرتر در مورد آن اقدام کنند. مثلا باید بودجهای را در یک زمان مشخص تقدیم کنند، اما در آن تاخیر میاندازند. اینها از آن مسائلی است که به نظم رفتار قانونی برمیگردد که ما در این زمینه هم یکسری چالشهایی داریم که از نوع چالشهای اجتماعی است و ریشههای اجتماعی، فرهنگی و تاریخی دارد. باید واقعا همه، الگوی خودشان را امام و رهبری قرار دهند و همانطور که آنها در آن بالاترین جایگاهی که قرار داشته و دارند رفتار خود را با قانون تنظیم میکنند، سایرین نیز قانون را ملاک عمل خود قرار دهند.
به هر حال میخواهم بگویم که این مساله نیز احتیاج به یک کار فرهنگی و اجتماعی دارد و اول باید در مسوولان و بعد در مردم، قانونگرایی را نهادینه کرد و قانونگریزی را به یک ضد ارزش تبدیل کرد.
حسین نیک پور / گروه سیاسی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با رئیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور مطرح شد