
کیهان:غرب از این پرسش در هراس است
«غرب از این پرسش در هراس است»عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛
1- 31سال پیش وقتی ارتش صدام با گستاخی از مرزهای ایران عبور کرد، همین شهرهای کرمانشاه (قصرشیرین، سرپل ذهاب، گیلان غرب و ...) تبدیل به خط مقدم مقاومت و دفاع مقدس شدند. آن روز استان کرمانشاه مانند دیگر استان های مرزی ما، مظلوم واقع شد اما مردمان غیور آن پا پس نکشیدند و پهلوانی را با جان خویش معنا کردند. 30 سال پس از آن یورش بی رحمانه اما ناکام، کرمانشاه دیگر خط مقدم مقاومت نیست چرا که خط مقدم اکنون به خیابان های قاهره و بیروت و غزه و بغداد و صنعا و منامه منتقل شده است.
و امروز تنها مردم ایران نیستند که پنجه در پنجه مستکبران و طاغوت های سرسپرده انداخته اند بلکه ملت های مسلمان مصر و لبنان و فلسطین و یمن و بحرین و عراق نیز در این مقاومت اسلامی وارد شده اند. با این حال کرمانشاهی های خونگرم و غیور، جزو «السابقون» مجاهدت و مقاومت هستند و هر جا- مثل دیروز- که مجال عرض اندام پدید آید، هیبت پهلوانی و شکوه پایمردی را به تماشا می گذارند. گل از گل کرمانشاهی ها شکفت، آن هنگام که مقتدا و مولایشان قدم بر این سرزمین پاک نهاد. صدای این دیدار شوق آفرین و طرب انگیز، حتما تا دوردست دنیا خواهد رفت و در ذهن های کنجکاو مشتاق دانستن، جای بیشتری برای این علامت سؤال خواهد گشود که چرا در طوفان تقابل ملت ها و حاکمان در جهان، پیوندی چنین عمیق و عاطفی میان مردم و رهبری ایران برقرار است؟
هراس از ابعاد پر پژواک این پرسش در دنیاست که آمریکایی ها را وادار می کند مقارن اتفاق بزرگ در کرمانشاه، به خیال خود یک بمب صوتی- تبلیغاتی در واشنگتن هوا کنند! از نگاه آمریکا و اسرائیل، اگر هیچ کلام و گفتار و استدلالی در سفر ولی امر مسلمین مبادله نشود، همین تصویر جوش و خروش محبت مردم نسبت به مردی که او را مقتدا و امام و مولای خود می دانند، هراس انگیز است و نباید در مصر و یمن و بحرین و عربستان و لیبی یا در آمریکا و انگلیس و آلمان و فرانسه دیده شود. پس باید همان هنگام که این تصاویر به دنیا مخابره می شود، جنجال راه انداخت و هیاهو به پا کرد و حواس افکار عمومی جهان را پرت کرد.
2- همین چند روز پیش بود که سلفی ها به همراه تک تیراندازهای اسرائیلی در قاهره به بازی فراخوانده شدند تا با راه اندازی جنایتی علیه قبطی های مسیحی شامل 300 کشته و زخمی به دنیا و به خود مردم مصر القا شود چقدر اسلامگراها خوفناک هستند و نباید دعوت آنان را لبیک گفت! برای چندمین بار و در نقشه ای نخ نما آمریکا و اسرائیل به واسطه همراهی استخبارات یک دولت عربی- که در عبریگری حرف اول را می زند- کوشید باز تولید و احیای مجدد القاعده را در مصر و دیگر کشورهای اسلامی «تداعی» کنند.
هدف این بود که هم مردم مسلمان و معتقد مصر را از اسلامگرایی بترسانند و راه حاکمیت اسلام بر قانون اساسی و نظام سیاسی آینده را سد کنند، هم اسلامگراهایی را که هماهنگ با مردم انقلابی شعار «الاسلام هو الحل» سر می دهند و علیه سازش کمپ دیوید و سیطره آمریکا موضع آشتی ناپذیر می گیرند، منفعل سازند و هم دیگر ملت ها را نسبت به اصل اسلامگرایی متوحش کنند. داستان سقوط فرعون نوکرمآب مصر، برای غرب هرگز کهنه نخواهد شد چرا که این ماتم بزرگ برای آنان، حکایت مرگ و زندگی است. بنابراین می ارزد در یک شب، چند صد نفر وسط خیابان های قاهره به خاک و خون کشیده شوند شاید که از دل این «فتنه مذهبی و قومی»، راه حل جادویی شکست انقلاب اسلامی مصر پیدا شود.
9-8 ماه است که صهیونیست ها سراسیمه فریاد می زنند شعار «الله اکبر» و «اسلام هو الحل» و راهپیمایی های اعتراض از مبدأ نمازجمعه و نتایج نظرسنجی های هفتگی- حاکی از اوج گیری تمایلات اسلام خواهانه مردم مصر- به غایت خطرناک است. طی این مدت از یک سو صهیونیست ها و از یک سو دولت عبری- عربی آلوده به القاعده و طالبان، علی الدوام آمریکا را به سرزنش گرفته اند که در برابر تصاعد امواج بیداری اسلامی و به زیر کشیدن دیکتاتورها، منفعل و مستاصل عمل می کند. تشدید صدای انقلاب ها در حد فاصل بیت المقدس تا حرمین شریفین، به معنای آن است که تنها دو ستون باقی مانده برای اعمال سیاست های استکباری در منطقه خاورمیانه، به غایت تقّ و لق شده و هر لحظه می تواند فرو بریزد.
در این میان هیبت انقلاب اسلامی ایران و الهام بخشی و توفندگی آن، مکالمات خلوت مستکبران را نیز درنوردیده و اکنون در تحلیل های آشکار آنان پیداست. آنها امروز دیگر نمی توانند این رازمگو را پنهان کنند که انقلاب اسلامی ایران نه تنها مهار و محدود و منکوب و منفعل و منزوی نشده بلکه هر روز در آینه انقلاب یکی از ملت های منطقه باز می تابد و کاخ دیکتاتور دیگری از دیکتاتورهای فاسد غربگرا را دق الباب می کند؛ حاکی از اینکه مهلت شما تمام است و باید نوای «ارحل» و «الرحیل» را به جان بخرید.
اکنون در حالی که انقلابی مصری و مجاهد لبنانی و فلسطینی صراحتا با افتخار می گویند که چشم به انگشت اشارت و بشارت «امام خامنه ای» در ایران دارند، سرویس های اطلاعاتی انگلیس و آمریکا و اسرائیل به همراه بازوهای رسانه ای اختاپوسی بسیج می شوند تا این سیمای تابناک ایران را مخدوش نشان دهند و به نام مستند، روایتی واژگونه تحویل مخاطب دهند. اکنون بازوی فرهنگی پنتاگون- ناتوی فرهنگی- با تمام قوا و استعداد نیرو بسیج شده تا به همه آن صدها میلیون ناظر به جنبش درآمده در اکناف دنیا بگوید «اسلام»، دهشتناک و «ایران» خوف انگیز است و باید از هر دوی آنها گریخت نه اینکه به چشم الگو و ایده و افق و آرمان نگریست.
3- چند ساعت مانده به آن اتفاق بزرگ در کرمانشاه که نگاه مردمی مشتاق در نگاه مهربان مقتدای خود گره بخورد و طنین امواج این عشق بیکران به عنوان خبری مهم در کانون توجه افکار عمومی دنیا قرار گیرد، تمام دستگاه تبلیغاتی آمریکا (از رئیس جمهور و وزیر خارجه و وزیر دادگستری تا رئیس اف بی آی و همه رسانه های وابسته) به تکاپو افتادند تا با همهمه و تولید سر و صدا و جنجال علیه جمهوری اسلامی، فاز دیگری از سناریوی اورژانسی ایران هراسی را - به موازات پروژه اسلام هراسی- به اجرا بگذارند. آنها ادعا کرده اند دو ایرانی مرتبط با سپاه، می خواسته اند با حمله به سفارت عربستان و اسرائیل، عادل الجبیر سفیر عربستان در واشنگتن را طی عملیات بمبگذاری ترور کنند. با آغاز این سناریو، اوباما مدعی شد «ایران قوانین بین المللی را نقض کرده» و کلینتون گفت«ایران منزوی خواهد شد و رفتار آنها زمینه ساز محدودیت بیشتر است».
دستپاچگی و شلختگی در نوشتن این سناریوی- به قول رابرت مولر رئیس اف اف بی آی- هالیوودی آن قدر واضح است که کسی از سناریونویسان به ذهن خود فشار نیاورده و برای این پرسش مقدر پاسخی تعبیه نکرده که از بمبگذاری در سفارت عربستان و ترور سفیر سعودی در آمریکا، چه چیزی نصیب ایران می شود؟ و اساسا چنین اقدامی چه ارزش سیاسی، اطلاعاتی یا تبلیغاتی و رسانه ای دارد؟ اگر هم قرار باشد کسی از ترور و تروریسم بپرسد-همان گونه که روزنامه لوموند اخیرا با لحنی چالشی نوشت- این ایران است که باید آمریکا و همدستانش را در منطقه به چالش بگیرد که چرا از انواع ترورها و گروه های تروریستی علیه ملت و نخبگان و مقامات ایرانی جانبداری کردید؟ یا مثلا رذل آدمکشی مثل عبدالمالک ریگی را کدام سرویس های غربی و عبری-عربی تر و خشک می کردند و قصه دیدار در ماناس قزاقستان و دوبی امارات و افغانستان چه بود؟
اما وقتی کسی سقوط می کند نمی شود از او پرسید که چرا رفتاری از سر منطق و استدلال و اتقان ندارد. او دستش به هر چیز که در اطراف خود برسد، چنگ می اندازد. طی 7-6 دهه پس از جنگ جهانی دوم و تاسیس رژیم نامشروع صهیونیستی، هرگز ابرقدرت آمریکا و رژیم صهیونیستی و نوکران وابسته به آنها مانند امروز مستأصل و سرآسیمه نبوده اند. بنابراین اگر در حالی که به گوشه انزوا خزیده اند رگبار بی هدف بگیرند و سروصدا تولید کنند نباید پرسید منطق شما چیست و روی کدام حساب و کتاب چنین می کنید.
آنها با تاسیس رژیم اشغالگر قدس در سال 1948 و کودتا علیه نهضت نفت در ایران (1953) و انواع خیانت ها و جنایت های زنجیره ای- که یکی از آنها همین تحمیل جنگ به ملت های ایران و عراق و افغانستان و لبنان و فلسطین - بود، به ملت های مسلمان منطقه اعلام جنگ کردند و امروز فقط پاتک آن تک های یکطرفه را دریافت می کنند. 30 سال پیش ماشین نظامی آنان در کرمانشاه و ایلام و خوزستان به گل نشست و امروز در دیگر خطوط مقدم مقاومت به باتلاق افتاده است. بنابراین ما از بن دندان ایمان داریم که جنگ در جریان است اما این جنگ قصه امروز و دیروز نیست که آب در دلمان تکان بخورد. همچنان که جنگ ما قصه گلوله و بمب و ترور و جنایت و کشتار جمعی نیست. ایران اگر با جبهه استکبار می جنگد، سلاح بزرگ و کاری اش، محبتی است که در میان ملت ها برمی انگیزد و متقابلا رعبی است که در دل قدرت ها می اندازد.
این حکایت جنگ نرم ماست که دشمن را- ولو لب و انگشت به دندان بگزد- خلع سلاح می کند. قل موتوابغیظکم. ما و مولای ما دعا کرده پیامبراعظم(ص) هستیم. امام صادق(ع) فرمود «پیامبر(ص) بسیار در نماز خود دعا می کرد که خداوندا! به علی بن ابیطالب، محبت در سینه مومنان و هیبت و عظمت در سینه منافقان را ببخش!» بنابراین آیه نازل شد که انّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودّاً». محبت متقابلی که مهر ماه سال گذشته میان امام و امت در قم مقدس به جلوه درآمد، امسال از خیابان های کرمانشاه جوشیده است یعنی که تلاطم دلدادگی، مرکز و مرز نمی شناسد و جغرافیا بردار نیست. دشمن نیز از همین محبت بی کرانه و عشق بدون مرز به هراس افتاده است؛ از اینکه هر چه عشق به اسلام و ایران بیشتر منکوب و سرکوب می شود، بیشتر شعله می کشد. هر چه می خواهند ایران را منزوی و اسلام را ایزوله کنند، قالب های تحمیلی بیشتر در هم می شکند و انقلاب اسلامی بیشتر جلب توجه می کند. (البته در این میان، همین تناقضات 2-3 سال اخیر دولت اوباما ثابت کرد سگ زرد، برادر شغال است و توبه گرگ، مرگ!).
4- در این صحنه فراخ جنگ که دشمن چه در قبال ملت ایران و چه ملت های ستمدیده منطقه، «امید و ایمان و اتحاد» را آماج جنگ نرم قرار داده، بی انصافی است که سیاستمداران و گروه ها و رسانه هایی در داخل به اعتبار رفتار یا گفتار خود، در 3 رکن «روحیه و باور و وحدت» خلل بیافرینند یا به حاشیه سازی بپردازند. اگر سر زندگی و پویندگی و رزمندگی مدل «امت- امامت» ایران الگویی الهام بخش در جهان است که قطعا چنین است، حرکت برخلاف این الگوی شاداب و الهام بخش، جفایی نابخشودنی است. چندی پیش دکتر لنکرانی وزیر سابق بهداشت نقل کرده بود« تنها زمانی که عصبانیت رهبرانقلاب را دیدم، وقتی بود که برای شرکت در مراسم افطار اساتید، از پشت حسینیه می آمدیم. در طول مسیر، دو نفر از مسئولان هر کدام گلایه ای از دیگری را گفتند. ایشان برآشفت و فرمود شما که برای کار خودتان مسئولیت نگرفته اید! باید همت تان رفع مشکل کشور و خدمت به مردم باشد. این دعواها را دور بریزید. به جای آن بروید کار کنید. مبنای کارتان هم قانون باشد نه سلایق شخصی خودتان».
آفرینندگان حماسه 22 خرداد و 9 دی 88، و رقم زنندگان حماسه مهرماه 89 قم و مهرماه 1390 کرمانشاه همه پیامشان در این بیان بلند ولی امر مسلمین خلاصه شده است که «اکنون دنیا در یک پیچ تاریخی است. اینجاست که نظام ما می تواند الگو بودن خود را به اثبات برساند... اگر ناامنی و رکود و تفرقه داشته باشیم، مردم منطقه مأیوس خواهند شد. ملت ایران الگوی مردم منطقه هستند».
خراسان:سناریوی ساختگی ترور سفیرعربستان در واشنگتن؛ دست چدنی در برابر بیداری اسلامی
«سناریوی ساختگی ترور سفیرعربستان در واشنگتن؛ دست چدنی در برابر بیداری اسلامی»عنوان یادداشت روز روزنامهی خراسان به قلم بهروز بیهقی است که در آن میخوانید؛پس از پیروزی باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا درسال ۲۰۰۸میلادی و اظهار تمایل وی به گفت وگو با ایران، برخی تحلیل گران داخلی مسئولان کشور را به اغتنام فرصت فراخواندند و از لزوم گشودن باب تعاملات با دولت جدید آمریکا سخن گفتند.
برای این دسته از تحلیل گران داخلی، پیام تبریک دکتر محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور به باراک اوباما به مناسبت کامیابی در انتخابات،اقدامی قابل ستایش تلقی می شد که می توانست دیوار بلند بی اعتمادی میان ۲کشور را با برداشته شدن گام هایی متقابل در معرض فرو ریختن قرار دهد. البته اوباما بابی اعتنایی مطلق به نامه رئیس جمهور ایران و بی پاسخ گذاشتن آن نشان داد که حاضر نیست گامی فراتر از آن چه در شعارهای انتخاباتی مطرح کرده بود، بردارد.
با این حال پیش از آن که اساسا نامه ای به اوباما نوشته شود، طیف قابل توجهی از مسئولان عالی رتبه و کارگزاران نظام بر این باور بودند که ورود دموکرات ها به کاخ سفید نه تنها به تغییری راهبردی در سیاست خارجی آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی ایران نمی انجامد بلکه چه بسا تندروی هایی را در پی آورد که در مخیله جمهوری خواهان نمی گنجید.
این دیدگاه از همان بدو امر مورد تایید رهبر معظم انقلاب بود و رویدادهای سال های اخیر به وضوح صحت آن را ثابت کرد. اوباما گرچه به نشانه تمایل به از سرگیری مذاکرات هسته ای با ایران ویلیام برنز را به میز مذاکرات گروه ۱+۵ با ایران بازگرداند اما با پایان ماموریت محمد البرادعی و آغاز دوره ریاست یوکیا آمانو در آژانس بین المللی انرژی اتمی، آمریکا به فرصتی کم یاب برای پنبه کردن رشته توافقات رسمی ایران و آژانس (مدالیته) دست یافت و از آن پس راه را برای صدور قطعنامه های شورای امنیت و همچنین تصویب تحریم های یک جانبه علیه ایران هموارتر از گذشته کرد. با رصد همین رویکرد مزورانه بود که مقام معظم رهبری در بیانات اول فروردین ماه سال ۱۳۸۸ در جمع زائران و مجاوران حضرت امام رضا، علیه السلام، دست دراز شده دولت آمریکا به سوی ایران را دستی «چدنی» زیر «دستکش مخمل» توصیف کردند: « حالا دولت جدید آمریکا می گوید ما مایلیم با ایران مذاکره کنیم، بیایید گذشته را فراموش کنیم. می گویند ما به سمت ایران دست دراز کردیم. خوب، این چه جور دستی است؟ اگر دستی دراز شده باشد که یک دستکش مخمل رویش باشد. اما زیرش یک دست چدنی باشد، این هیچ معنای خوبی ندارد. عید را به ملت ایران تبریک می گویند، اما در همان تبریک، ملت ایران را به طرفداری از تروریسم، دنبال سلاح هسته ای رفتن و از این قبیل چیزها متهم می کنند!»
رویکرد خصمانه دولت آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی ایران با وجود عتاب ها و هشدارهای مقام های کشورمان همچنان ادامه یافت تا این که خیزش های مردمی در کشورهای عرب متحد آمریکا گریبان رژیم های حاکم این کشورها را گرفت و برخی از مهم ترین آن ها همچون رژیم حسنی مبارک را به زیر افکند. نقش بی بدیل اسلام انقلابی در این تحولات، از روی طبع استقبال جمهوری اسلامی ایران و نگرانی و احتیاط آمریکا و اسرائیل را در پی داشت.
جمهوری اسلامی ایران در عین اعلام مواضعی صریح درباره تحولات منطقه، موفق به برگزاری ۲ همایش بین المللی «بیداری اسلامی» و «حمایت از انتفاضه ملت فلسطین» در تهران شد که مورد استقبال انقلابیون در کشورهای منطقه قرارگرفت، به ویژه از آن رو که راهبردهای مطرح شده در این همایش ها توسط رهبر معظم انقلاب نه تنها نسبتی عمیق با کنه و ذات اسلام ناب داشت بلکه کاملا عملیاتی و مبتنی بر عقلانیت سیاسی بود. در بحبوحه الهام بخشی جمهوری اسلامی ایران به موج توفنده بیداری اسلامی در منطقه، سناریوهایی تبلیغاتی برای تخریب جایگاه معنوی ایران در جهان اسلام آغاز شد که البته تاکنون کارگر نیفتاده است.ادعاهای مکرر مبنی بر کمک ایران به سرکوب مردم در سوریه یکی از آن سناریوهاست که بارها تکرار شده اما مواضع دقیق مقام های کشورمان درحمایت از انجام اصلاحات درنظام حاکم سوریه از به ثمرنشستن این سناریو جلوگیری کرده است.
در این میان، اختلاف ۲کشور بزرگ منطقه یعنی ایران وعربستان بر سر نحوه مواجهه با خواسته های مشروع مردم بحرین از رژیم حاکم آل خلیفه پتانسیلی بود که قابلیت تبدیل شدن به چالشی منطقه ای را داشت و دولت آمریکا به همین دلیل از این اختلاف علنی شده چشم نپوشید و سناریویی را برای تخریب جایگاه منطقه ای ایران کلید زد تا چون سدی در برابر موج بیداری اسلامی قد علم کند. دولت آمریکا این بار پس از هماهنگی با آل سعود ادعا کرده که سپاه پاسداران با استخدام عواملی در صدد ترور سفیر عربستان در واشنگتن بوده است.
برای آشنایان به مباحث و موضوعات جنایی -جاسوسی این سوال در بدو امر به ذهن متبادر می شود که ایران با ترور سفیر عربستان در واشنگتن در پی کسب چه سود و منفعتی است؟ اگر در فرضی محال این سود و منفعت هم مفروض انگاشته شود بازمی توان پرسید که چرا سپاه پاسداران تصمیم به ترور سفیر عربستان در کشوری گرفته که پس از حملات ۱۱سپتامبر، سطح تدابیر امنیتی در آن به میزان فاحشی بالاتر از بسیاری از کشورهای اروپایی و آسیایی است؟ آیا آن سود ومنفعت محال با ترور سفرای عربستان در دیگر کشورها غیر از آمریکا قابل تحصیل نبود؟ آیا فارغ از تحولات جاری منطقه، دولت آمریکا برای تحت الشعاع قرار دادن اعتراضات خیابانی «وال استریت» و امنیتی تر کردن فضای داخلی این کشور به طراحی چنین سناریویی رو نیاورده است؟ به نظر می آید که پاسخ گفتن به این پرسش ها چنان سهل است که وزیر دادگستری آمریکا خود را دستکم مکلف به دادن پاسخی تلویحی به آنها نکرده است و به نظر می رسد دستگاه های مسئول و رسانه های کشور باید ضمن اتخاذ مواضعی قاطعانه در برابر ادعاهای وهن آمیز جدید آمریکا به طرح مکرر این پرسش ها دامن بزنند تا از رسوخ ادعاهای واهی آمریکا در ذهن و ضمیر مردم منطقه ممانعت کنند. گرچه، موج بیداری اسلامی در منطقه پدیده سیالی نیست که با این گونه سناریوسازی ها لختی از حرکت در مسیر خود بازماند. «ومکروا و مکرا... وا... خیر الماکرین»
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛آغاز سفر روحانی حج بیتالله الحرام و اعزام کاروانهای ایرانی از اولین روز هفته جاری، به این هفته معنویت خاصی بخشیده است. زائران ایرانی خانه خدا، به دلیل اینکه از جمهوری اسلامی ایران به این سفر روحانی و معنوی میروند، باید احساس تکلیف سنگینتری کنند و خود را سفیران انقلاب اسلامی و پیام آوران اصول و ارزشهای اسلامی بدانند. قطعاً با عمل صالح و رفتارهای مبتنی بر اخلاق است که میتوان مردم جهان را به اصول و ارزشها و آرمانها جذب کرد نه با شعار و تبلیغات. بنابر این، زائران ایرانی خانه خدا باید با عمل به دستورات اخلاقی اسلام در ترویج اخلاق اسلامی پیشگام باشند و از این طریق، راه را برای وحدت امت اسلامی هموار نمایند.
سفر رهبر معظم انقلاب اسلامی به استان کرمانشاه که از دیروز شروع شده رویداد مهمی است که میتواند برای مردم این استان برکاتی به همراه داشته باشد. مردم استان کرمانشاه از رهبر خود استقبال گرمی کردند و نشان دادند که به نظام جمهوری اسلامی وفادارند. رهبر انقلاب در سخنرانی خود در جمع کثیر مردم استان ضمن تجلیل از مقاومت ملت ایران در 8 سال دفاع مقدس، بر اهمیت نقش مردم شهرهای مختلف استان کرمانشاه تأکید کردند و فداکاریها و حماسه آفرینیهای آنان را ستودند.
در طول سفر 10 روزه رهبر انقلاب به کرمانشاه، اقشار مختلف مردم با ایشان دیدار خواهند داشت و ایشان در جریان روند امور در این استان قرار خواهند گرفت.
موضوع اختلاس سه هزار میلیارد تومانی که از چند هفته قبل در رسانهها و محافل مردمی مطرح است، این هفته ابعاد جدیدی یافت. سخنگوی قوه قضائیه و دادستان کل کشور که مسئول نظارت بر رسیدگی به این پرونده است در مصاحبه هفتگی خود از بازداشت 14 نفر دیگر به اتهام دست داشتن در این فساد مالی خبر داد و گفت: رفتار خائنانه مجری قانون باعث فساد مالی اخیر شده است. رئیس بازرسی کل کشور نیز گفت: پرونده اختلاس اخیر، نشانه نزدیکی قدرت و ثروت است. حجت الاسلام پورمحمدی افزود: نظام بانکی و پولی ما تحت تأثیر تصمیمات در حوزه دولت و تکالیف دولتی است که این برای نظام دولتی تدبیر مناسبی نیست.
این اظهارات، نشان دهنده وسعت ابعاد فساد مالی اخیر است و تکلیف مسئولان قوه قضائیه را سنگینتر میکند. مردم از قوه قضائیه انتظار دارند با این فساد بزرگ برخوردی جدی و قاطع بعمل آورند و ملاحظه هیچکس و هیچ مقامی را نکنند. قربانی کردن افراد زیردست و فرمان بر و آزاد گذاشتن دانه درشتها خلاف انتظار مردم است و قوه قضائیه باید در این پرونده نشان دهد که به سراغ افراد اصلی و دانههای درشت میرود و اهل ملاحظه کاری نیست.
در موضوعات خارجی هفته، تحولات مربوط به خیزش عمومی در کشورهای منطقه و همچنین تظاهرات ضدسرمایهداری در آمریکا، اهم اخبار و گزارش رسانهها را تشکیل میدادند. این هفته در لیبی، تلاش مخالفان رژیم قذافی برای سیطره کامل بر این کشور، با یورش همه جانبه به شهر "سرت"، زادگاه قذافی، وارد مرحله نهایی شد و برطبق تازهترین گزارشها، انقلابیون اکثر نقاط حساس و مراکز مهم این شهر را به تصرف خود در آوردهاند. دو شهر "سرت" و "بنی ولید" به دلیل بافت قبیلهای خاص، پس از سقوط طرابلس و فرار دیکتاتور لیبی، محل تجمع هواداران قذافی بوده است و با وجود حملات متعدد، انقلابیون با مقاومتهای شدیدی در این شهر مواجه بودهاند. گفته شده است سردمداران رژیم قذافی در این دو منطقه مخفی شدهاند و با توسل به نیروها و جنگ افزارهایی که در این دو شهر جمع آوری کرده بودند راه پیشروی انقلابیون را سد کرده بودند.
با وجود این، انقلابیون در روزهای اخیر توفیق زیادی در قلع و قمع کردن باقیمانده نیروهای دیکتاتور کسب کردند ولی هنوز هیچ خبری از محل اختفای قذافی و پسرانش منتشر نشده است. به نظر میرسد با توجه به روند تحولات، انقلابیون بتوانند بقایای مزدوران قذافی تا پایان این هفته پاکسازی کنند و جشن پیروزی کامل بر رژیم دیکتاتوری قذافی را برگزار نمایند.
این هفته، کشور بحرین نیز شاهد اوجگیری قیام ضددیکتاتوری مردم این کشور بود. شهادت یک نوجوان 17 ساله در خلال تظاهرات ضد حکومتی، خشم ملت بحرین را از رژیم آل خلیفه دو چندان کرد و باعث شد با وجود سیاستهای سرکوب رژیم، جمعیت انبوه بار دیگر به خیابانها بیایند و علیه رژیم خودکامه آل خلیفه شعار سر بدهند.
پس از گذشت نزدیک به 6 ماه از اعلام حکومت نظامی در بحرین و حضور ارتش عربستان در این کشور که برای سرکوب تظاهر کنندگان، به دعوت آل خلیفه، وارد این کشور شده اند، بحرینیها همچنان به اعتراضات خود ادامه میدهند و با این حرکت، عملاً توطئه مشترک آل خلیفه و آل سعود برای خاموش کردن صدای اعتراض حق طلبانه مردم بحرین، به شکست منجر شده است. تداوم اعتراضات گسترده بحرینیها، علیرغم سرکوب و شکنجه وحشیانه نیروهای امنیتی رژیم، باید هشداری به خاندان خلیفه باشد که به خود آیند و از جنایت و سرکوب دست بردارند چرا که آینده بحرین از آن مردم این کشور است، مردمی که اکثریت آنرا شیعیان تشکیل میدهند و با عزم و ارادهای که نشان داده اند، سرانجام خودکامگان حاکم بر این کشور را به تسلیم وادار خواهند کرد.
این هفته مصر شاهد رویداد خونینی بود که زنگ خطر را برای نظامیان حاکم و همچنین شخصیتها و گروههای سیاسی این کشور به صدا درآورد. درگیری خونباری که در جریان اعتراض اقلیت قبطی به وقوع پیوست منجر به کشته شدن دست کم 25 نفر و زخمی شدن بیش از 200 نفر شد. قبطیها مدعی بودند که افرادی، کلیسای آنها را به آتش کشیدهاند متعاقب آن هزاران نفر از قبطیهای خشمگین با برگزاری راه پیمایی در قاهره، برخی گروهها را به دخالت در این عمل متهم کرده و دست به اعتراض زدند که منجر به این درگیری خونین شد.
بلافاصله پس از این حادثه، آمریکا در یک فرصت طلبی، درگیریها را محکوم و حمایت خود از قبطیها را اعلام کرد.
این، نخستین حادثه از این نوع نمیباشد. طی دو سال گذشته نیز درگیریهای خشونت باری بین قبطیها و برخی جریانهای مصر به وقوع پیوست که تلفاتی در پی داشت. نکته قابل تأمل این است که عواملی از خارج مایل هستند به این آتش تفرقه و اختلافات دامن بزنند و آنرا تشدید نمایند. آمریکا و رژیم صهیونیستی که از رویدادهای یکسال گذشته مصر و سرنگونی رژیم سرسپرده مبارک خشمگین هستند.
به دنبال مستمسکهایی برای دخالت در امور داخلی مصر و وارد کردن این کشور در بحران درگیریهای داخلی میباشند تا بلکه، به زعم خود، بتوانند بخشی از خسارتهای خود را جبران کنند و آب رفته را به جوی بازگردانند.
این هفته اعتراضات در آمریکا علیه نظام سرمایهداری حاکم بر آن کشور اوج گرفت و تظاهراتی که از نیویورک شروع شده بود بسیاری از شهرهای آمریکا را در نوردید. تظاهر کنندگان هرچند از رهبریت واحدی برخوردار نیستند ولی با کشاندن اعتراضات به سراسر آمریکا، نشان دادند که نفوذ و قدرت بالایی دارند و از حمایت بخش عمدهای از جامعه آمریکا برخوردار هستند. ناظران سیاسی، اتفاقات دو هفته اخیر آمریکا را فراتر از یک تظاهرات برای معیشت ارزیابی کرده و معتقدند این اعتراضات دارای ریشههای قوی است که میتواند نظام آمریکا را با چالش جدی مواجه کند. این اعتراضات گسترده همچنین تاکیدی است بر این واقعیت که علیرغم تبلیغات موجود، بیعدالتی و تبعیض بر جامعه آمریکا حکمفرماست.
رسالت:طرح مطالبات مردم از زبان رهبری
«طرح مطالبات مردم از زبان رهبری»عنوان سرمقالهِی روزنامهی رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن میخوانید؛جاودانه عشق در دیار شیرین و فرهاد دوباره زنده شد. حلقه عشق و محبت صدها هزار نفر دیروز گرد آقایی بود که مردم برای دیدنش لحظه شماری می کردند. حماسه پرشور روز گذشته زاگرس نشینان در استقبال بی نظیر از مقام معظم رهبری و حضور صدها هزار نفری مردم استان کرمانشاه در اولین روز سفر رهبر معظم انقلاب به این استان نمایشگاه کوچکی از عمق ارادت و محبت ملت ایران نسبت به ولایت فقیه و شخص آیت الله العظمی خامنه ای بود. هر انسان منصفی که شور و شعور زاگرس نشینان را از صحنه های تلویزیون می دید جایگاه و عمق ولایت را در تارو پود و رگ و ریشه آحاد این ملت درک می کرد. منطق ولایت در همه اعصار و ایام یکی است.
کوچکترین ناخالصی در کلام ولایت کام شیعیان را تلخ می کند. مردم لمس می کنند که ولایت سید علی خامنه ای از جنس ولایت آقا روح الله خمینی(ره) و در پیوند مستمر با ولایت بقیه الله الاعظم (عج) است. این واقعیت نیاز به استدلال ندارد و مهمترین شاخص و معیار، محبت و اعتقاد قلبی جامعه هوشمندی مثل جامعه ایران است. جامعه ای که به تعبیر حضرت امام خمینی(ره) به مراتب از مردم صدر اسلام بهترند. ملت ایران به عنوان میلیون ها انگیزه الهی اگر رگه ای از ناخالصی در مسیر انقلاب ببینند اینگونه جان بر کف خود را فدایی رهبری نمی کنند.البته بدون تردید بخش مهمی از این محبوبیت متاثر از جایگاه ساختاری و کارکردی ولایت در فرهنگ سیاسی شیعیان و در یک تحلیل کلان تر رهبری دینی در بین عموم ملت ایران با هر گرایش، قومیت و مذهبی است.
ولایت فقیه یک برکت و نعمت عظیم در جمهوری اسلامی است که به عنوان اصلی ترین مرجع دفاع از حقوق و مطالبات مردم در همیشه تاریخ انقلاب صدای توده های عظیم و کثیری از مردم بوده که ارگانی برای بیان انتظارات و توقعات به حق خود نداشته اند. در الگوی مبتنی بر رابطه امام و امت و فلسفه سیاسی اسلام ولایت فقیه به عنوان پاسدار عادل دیدگاه حقیقی مردم تمام توان و قوای خود را برای صیانت از خواسته و رای حقیقی ملت به کار می گیرد و اساسا در رابطه امام و امت رهبری همان چیزی را مطالبه می کند که مردم خواهان آن هستند.در واقع بسیاری از مطالبات به حق مردم همیشه از زبان امام و مرادشان بیان می شود.دیروز رهبر معظم انقلاب در جمع صدها هزار نفر از شیرمردان و شیر زنان زاگرس نشین ضمن اشاره موستوفایی به نقش مردم در نظام اسلامی برخی از مطالبات عمده ملت از مسئولین را طرح نمودند که با ابراز احساسات جمعیت انبوه مستقبلین روبرو شد.ایشان لیستی از توقعات مردم از مسئولین را بیان فرمودند که سرخط های زیر در یک عکس فوری از بازخوانی بیانات ایشان به دست آمده است؛
1- صداقت مسئولین در برخورد با مردم
2- عمل به وعده های داده شده
3- پرهیز از مناقشات
4- اجتناب از حاشیه سازی برخی مسئولین
5- امانت داری و پاکدستی
6- برخورد با متخلف و خائن
و...
ایشان در این دیدار پر شور مطرح فرمودند: اگر مسئولان کشور نتوانستند به یکی از وعده های داده شده عمل کنند و به مردم صادقانه بگویند که ما این کار را نمی توانیم انجام دهیم مردم حرفی ندارند. مردم حرفشان آنجاست که ما در زمینه برخورد با متخلف و یا در پیگیری عدالت کوتاهی کنیم. تشریح مطالبات و توقعات مردم از دولت توسط مقام معظم رهبری ضمن آنکه راهگشای مسیر خدمت به مردم و پیشرفت کشور است نوعی اتمام حجت با مسئولین نیز می باشد. مسئولین راهی به جز امتثال امر از منویات مردم و رهبری ندارند. امروز وظیفه اصلی قوه مجریه چیزی به جز اجرای قوانین و حرکت پرشتاب در مسیر پیشرفت و عدالت در سال جهاد اقتصادی نیست.
قوه مقننه کاری مهم تر از تسهیل قانونی و نرم افزاری برای اداره کشور ندارد. امروز از قو قضائیه انتظار می رود که صریح، قاطع، فوری و کاملا غیر سیاسی با موضوع مفاسد اقتصادی به خصوص فساد بانکی اخیر مقابله کند.رهبر معظم انقلاب بارها تاکید کردهاند که هر جا با منطق امام خمینی(ره) پیش رفتیم پیروز شدیم و رمز ماندگاری انقلاب وفاداری به شعارها و اصول امام خمینی(ره) است. امروز بر همه مسئولان کشور واجب است تا وفاداری خود به منطق ولایت و آرمان های امام راحل (ره) و رهنمودهای راهگشای رهبری معظم انقلاب را ثابت کنند و ایمان عمیق مردم به نظام را باور کنند، آن را قدر بدانند و همه تلاش خود را برای حفظ و تقویت این پدیده بسیار ارزشمند و نادر به کار گیرند.
سیاست روز:خود زنی از نوع آمریکایی
«خود زنی از نوع آمریکایی»عنوان سرمقالهی روزنامهی سیاست روز به قلم محمد صفری است که درآن میخوانید؛داستان آمریکا در مقابل ایران، داستان آن بچه پررویی است که وقتی شاخ و شانه میکشد و سپس کتکی را هم نوش جان میکند، برای این که افکار عمومی را به سوی خود جلب کند، شروع میکند به «خودزنی» و داد و فریاد راه میاندازد که ایها الناس کجایید که مرا کشتند! غافل از این که دیگر زمان این «آپارتی»بازیهای مردم فریب گذشته است و دیگر حنایش رنگی ندارد.
اینگونه کارها را بسیار از سوی آمریکا شاهد بودیم. یکی از آنها همین ماجرای ۱۱ سپتامبر بود که خودش، خودش را زد انداخت گردن دیگری و در پس این خودزنی هر آنچه را که خواست انجام داد.
اکنون نیز با یک سناریوی تکراری وارد شده و مدعی شده است که عوامل ایران قصد ترور سفیر عربستان را داشتهاند که البته دستگیر هم شدهاند و اکنون منتظر باشید فیلم سینمایی که هالیوود آن را خواهد ساخت، به زودی بر روی پرده سینماهای سراسر جهان به اکران دربیاید.
آمریکا هماکنون خود دچار مشکلات عدیدهای است از ۱۷ سپتامبر تاکنون مردم این کشور نسبت به نظام سرمایهداری در مقابل ساختمان والاستریت تجمع کرده و پس از گذشت چند روز، این اعتراضات گستردهتر شده است. اکنون بیش از هزار شهر از ایالات متحده درگیر اعتراضات مردمی به سیاستهای نظام حاکم بر این کشور است.
بسیاری از تحلیلگران معتقدند که این خیزش مردمی باعث فروپاشی نظام سرمایهداری در آمریکا خواهد شد.
آنها معتقد هستند که مردم دیگر تحمل این سیاستهای حاکمان خود را ندارند و گسترش اعتراضات مردمی دور از انتظار نیست.
از سوی دیگر، خیزشهای اسلامی مردم کشورهای عربی ضربه مهلک دیگری بر ابرقدرتی آمریکا در جهان به ویژه منطقه وارد کرده است.
مردم انقلابی کشورهای مسلمان که تا پیش از این با حکومتهای وابسته به آمریکا سرمیکردند، قیامهای خود را آغاز کرده و اقدام به سرنگونی دیکتاتورهای کشور خود نمودند. مصر، تونس، لیبی و در پی آن یمن و بحرین نیز در حال انقلاب هستند.
از دست دادن این مهرههای دست نشانده در منطقه برای آمریکا بسیار گران تمام شده است. ضمن این که همین خیزشها و اعتراضات مردمی باعث واکنش مردم آمریکا گردیده، آنها متوجه شدهاند که میتوان اعتراض کرد.
اکنون که دولتمردان حاکم آمریکا در داخل کشور خود دچار چالش و تنش جدی شدهاند و در کنار آن در منطقه نیز شاهد شکستی سنگین به ویژه در عراق و افغانستان شدهاند در پی آن هستند تا با ترفندی خود را از کمند فشارهای این شکستها و ناکامیها رها سازند.
سناریوی ترور سفیر عربستان توسط ایران به همین خاطر نوشته شده است. اما ناشیانه بودن آن از آنجا نشات میگیرد که در چنین شرایطی جمهوری اسلامی ایران چرا باید اقدام به این کار کند؟ دلیل ایران برای این اقدام چه میتواند باشد؟
ایران پیروز تحولات منطقه است پس قطعا نمیتواند در اینگونه اقدامات دست داشته باشد، آن هم به واسطه عدهای قاچاقچی بینالمللی مواد مخدر در مکزیک! در قبال مبلغ ناچیزی که البته خود آمریکاییها اعلام کردهاند.
پروردگار در قرآن کریم فرموده است که «و مکروا و مکراالله و الله خیر الماکرین»
حماقت و دستپاچگی در این سناریو موج میزند، سناریویی که عواقب آن به خود آمریکاییها باز خواهد گشت و وضعیت ناهنجاری که اکنون دچار آن هستند با آگاهی افکار عمومی وخیمتر خواهد شد.
آمریکا ۳۲ سال است که به براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران فکر میکند، توطئه میکند، تحریم میکند و حتی حمله نظامی انجام میدهد اما اکنون همین شر عالم، (آمریکا) در حال فروپاشی است. فروپاشی آمریکا نزدیک است و این اقدامات دست و پا زدنهای آدمی را میماند که در حال غرق شدن است و میخواهد دیگران را هم با خود همراه کند.
حمایت:وجود ما معمایی است
«وجود ما معمایی است»عنوان یادداشت روز روزنامهی حمایت است که در آن میخوانید؛برخی می گویند نوعی گردهمایی همدلان است ،یا آنهایی که می خواهند شنونده ای بیابند .برخی می گویند نوعی کلاسهای روان شناختی است ،جایی که درونتان را رو می کنید و مرهمی به زخم هایتان گذاشته می شود .برخی می گویند آشنایی با زمینه ای است که اعتماد به نفس از دست رفته ای را به شما بر می گرداند ...همه اینها در کلاسهاودوره های رونق گرفته مثل مدیتیشن و همایش های موفقیت ویا در نشریات و مطبوعاتی از این قسم عرضه می شوند و خیلی ها با شور و شعف ،هزینه هایش را می پردازند.
به نظر می رسد بخشی از توفیق این کلاسها یا نشریات برگرفته از دشواری های اجتماعی است که شماری از شهروندان را با نیازهای ذهنی و روانی روبرو ساخته و آنها حاضرند برای حل یا رویارویی با این مشکلات هزینه های مربوطه را-ولو قابل توجه- بپردازندو بخشی دیگر بر گرفته از این حقیقت است که خیلی ها نمی خواهند به درک متفاوت در مورد خویش نایل شوند.همه به دنبال راه حلی برای رفع مشکلات خویش هستند و طبعا می خواهند برای رسیدن به هدف هایشان مسیری کوتاه و شاید آسان را انتخاب کنند ولو آن که مسیرهای کوتاه چندان کار ساز نباشد .یکی از این راه ها که در سال های اخیر بسیار فراگیر شده همین حضور در کلاس های روان شناختی موفقیت و علوم فراحسی است.
به نظر می رسد خیلی ها در زمینه های حرفه ای ،رمالی و خانوادگی به بن بست رسیده ندو برخی فکر می کنند شاید بتوانند دشواری های شخصیتی خود را با طی این مسیر حل کنند.عده ای می خواهند به شناخت متفاوت از خویش دست یابند برای برخی از آنها قیمت حل این مشکلات اگر اندک باشد چندان مهم نیست.بعضی ها بخشی از درآمد خویش را صرف حضور دوره ای می کنند تا خود را پیدا کنند البته این مساله ریشه تاریخی دارد و این پرسش که من کیستم،سابقه ای به قدمت انسان داردووی از نخستین روزهای آغاز زندگی خود در صدد این بود تا خود را بشناسد.
البته شناخت آدمی از شخصیت خویش ،همچون منشوری چند ضلعی است که شامل جلوه ها و منظره های متنوع ومتعددی می شود.کهن ترین آزمون خودشناسی و شخصیت شناسی مربوط به فلسفه آیورودا می باشد که 5 هزار سال قدمت دارد. در این تقسیم بندی انسان ها به سه گروه «پیتا»،»کافا «و» اتا»تقسیم شده اند.افراد گروه پیتا،لاغر،استخوانی و میانه بالا،رفتار ی جاه طلبانه و دارای ادراک خوبی بوده اند.اکثر آنان فرمانده،فرماندار و مدیران زبده ای بودند.شخصیت «کافا»صبور،مهربان،خوش قلب و سطحی نگر با سینه ای فراخ،پوستی نرم و براق و چرب بودند و گروه «اتا» استخوان بندی باریک ،قد کوتاه و موهای مجعد و کم پشت داشتتند و از نظر روانی کمرو مضطرب و ترسو بوده اند.
شناخت آدمیان از طبیعت و خود به دو نوع صورت می گیرد:شناخت علمی و شناخت حاصل از زندگی .شناخت علمی ،یعنی رابطه ای منطقی و طبیعی بین پدیده ها که البته نسبیت در علم همواره مطرح می شود .حتی هربرت اسپنسر می گوید:هر حقیقت اشتباهی و هر اشتباه حقیقتی را در پی دارد.بیکن فیلسوف معتقد بود ،باید عقل آدمی را از نفوذ بت ها یا تصورات نادرست دور داشت و مانع از این شد که این گونه امور فکرآدمی را تباه می سازند .او بتها یا تصورات نادرست را به 4 دسته تقسیم کرد: -بت های شخصی ،مانند تعصبات و تجربیات شخصی که مانع رسیدن به حقیت می شوند. بت های قبیله ای یا آنچه با طبیعت انسان ارتباط دارد. –بت های بازاری یا آنچه مربوط به زبان است. –بت های نمایشی یا آنچه مربوط به مکتب ها یا تلاش های فکری است. علم تلاش می کند که قانونمندی را در روابط انسانی معنا دار کند و تلاش علوم انسانی در زمینه خودشناسی بر این اساس صورت می گیرد؟ در این نوع آزمون های خود شناسی ،روان شناسان ابتدا آن را تعریف نظری کرده و سپس به تعریف عملیاتی آن اقدام کرده و شاخص های آن را بررسی نموده تا آزمون علمی شکل گیرد.
رفتار انسانی ،رفتار پیچیده ای است وهمچنین کیفی و غیر قابل مشاهده می باشد. علمای انسانی در تلاشند تا رفتارها را از کیفیت به کمیت در آورندو آزمون های روان شناسی و خود شناسی گامی در این جهت است . آری همه می خواهند خود را بشناسند،اما عده کثیری راه به بیراهه می برند.انسان موجودی عجیب و پر رمز و راز است و به قول حافظ: وجود ما معمایی است حافظ که تحقیقش فسون است و فسانه و البته نگارنده این مقال بر این باور است که حضور در این کلاسها و خواندن نشریاتی از این قسم را یکسره نمی توان نفی کرد،خود شناسی و خود باوری راز توفیق انسان هاست و به هر حال این کلاسها با حضور افراد بالغی که خودشان حضور در انها را بر گزیده اند ،بر گزار می شودولی همه می دانیم نمی توان با حضور در یک دور ه چند جلسه ای و سخنان یک یا چند نفر و یا خواندن کتاب های مختلف لزوما به موفقیت چنگ زد و نمی توان ادعا کرد تنها با اتکا به این علوم وآموزشها و توجه به مطالب عرضه شده در این کلاسهای بسیار کوتاه مدت راه رسیدن به سعادت را یافته ایم مثل همیشه باید همت کرد و از تجربیاتی که در این کلاسها حاصل می شود و نیز در راه رسیدن اهداف شخصی استفاده برد تا به سعادت رسید .
آفرینش:رهاکردن جوانان در ورطه بی اعتنایی
«رهاکردن جوانان در ورطه بی اعتنایی»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛سه دهه از انقلاب اسلامی ایران می گذرد و به قولی جوانان امروز نسل سومی های انقلاب هستند. اما این نسل سومی ها به سبب هجوم فرهنگی غرب و گسترش امکانات ارتباطی و از همه مهمتر عدم توجه به امورات جوانان در معرض تباهی قرار گرفته اند. پس از گذشت سه دهه هنوز نتوانسته ایم در قالب یک نهاد و یا برنامه جامع به امورات و نوع خواسته های جوانان رسیدگی کنیم.
امروز نحوه ارتباط دختر و پسر و دوستی های متفاوت آنها به سبب بی برنامگی به یکی از معضلات جوانان و خانواده ها تبدیل شده است. دوستی های خیابانی، دوستی های اینترنتی، دوستی های تلفنی، دوستی در محیط های دانشگاهی و آموزشی و...، همه این ها از جمله مواردی هستند که جوانان با آن روبه رو هستند که در برخی موارد سازنده بوده و در بسیاری از موارد به علت نبود مدل های سالم و کارشناسی شده به ضرر و تباهی جوانان منجر شده است.
نبود موقعیت های اجتماعی مناسب در جامعه و خانواده ها و عدم فراهم سازی شرایط لازم برای روابط سالم در محیط های آموزشی علت اصلی این امر است که امروز مشاهده می کنیم دوستی ها و ارتباط دخترو پسر به پایه مدارس راهنمایی و پایین تر کشیده شده است.اما اشکال اساسی ترعدم پذیرش این واقعیت در جامعه می باشد. جامعه باید این واقعیت را بفهمد و برای آن برنامه ریزی کند و به جای اینکه به فکر ازبین بردن این روابط و جدا کردن آن باشیم باید این ارتباط را سامان دهیم و برای آن برنامه ریزی کنیم. نیروی انتظامی اعلام کرده است که هیچ دخالتی در ارتباط دختر و پسر نمی کند و الحق ولانصاف هم وظیفه نیروی انتظامی نیست که به ارتباط دختر و پسر سامان بدهد اما نمی توان از نقش نظارتی این نیرو چشم پوشی کرد. سوال اینجاست که کدام نهاد یا سازمان وظیفه هدایت و الگوسازی برای ارتباط بین دختر و پسر را بر عهده دارد؟ کدام نهاد وسازمان باید بر نحوه ارتباط این جوانان نظارت داشته باشد؟ آیا وظیفه رسانه ملی ، سازمان ملی جوانان، وزارت فرهنگ و ارشاد، نهادهای آموزشی و دانشگاهی است که این ارتباط را مدیریت کنند؟ خانواده ای که دختر و پسر خود را به بطن جامعه می فرستد، به امید نظارت و رسیدگی کدام نهاد و سازمان باید باشد تا جوانش از گزند انحرافات و مفسده های اجتماعی مصون بماند. اگر وظیفه این نهادهاست باید اعلام کنند که چه اقدامی تاکنون برای بهبود وضعیت جوانان داشته اند تا دوستی های ناسالم خیابانی به مدارس راهنمایی و ابتدایی کشیده نشود! و یا اصلا توانایی و صلاحیت رسیدگی به ارتباطات و خواسته های جوانان را دارند.
به اعتقاد بسیاری از کارشناسان اجتماعی، راهکار جامعه شناسانه و منطقی برای کنترل روابط بین دختر و پسر در مدیریت دانشگاه ها و مراکز تربیتی و آموزشی به دست متخصصان و بر اساس اصول علمی می باشد که می تواند گره گشای این کلاف سردر گم باشد. متاسفانه ما در چندین سال گذشته فقط بیماری را تشخیص داده ایم و از شدت تخریب آن سخن گفته ایم، آیا اقدامی هم برای بهبود این وضعیت انجام داده ایم. شانه خالی کردن از زیر بار مسولیتی که به علت عدم توجه کافی در سال های گذشته دچارپیچیدگی و سردرگمی شده، نمی تواند برآورده کننده انتظارات جامعه باشد. امروز بسیاری از جوانان به سبب عدم نظارت کافی و غیرکارشناسی در دام بسیاری از فسادهای اخلاقی و اجتماعی گرفتار شده اند که بسیاری از آنها حتی قادر به بازگشت در کانون خانواده نیستند. حال بیایید یک سوال از خودمان بپرسیم؛ مسول رسیدگی و نجات این جوانانی که به خطا و اشتباه طی مسیرکرده اند برعهده کیست؟ آیا با بی تفاوتی های ما محکوم به سرزنش و نابود شدن هستند!
مردم سالاری:هدفمندی یارانه ها به کجا می رود؟
«هدفمندی یارانه ها به کجا می رود؟»عنوان سرمقالهِ روزنامهی مردم سالاری به قلم محمدحسین روانبخش است که در آن میخوانید؛چگونگی اجرای قانون هدفمندی یارانه ها چیزی نیست که مربوط به یک محدوده زمانی خاص باشد و این روزها علی رغم همه اتفاقات سیاسی و اقتصادی مختلف مورد بی توجهی قرار گیرد.
طی ماه هایی که از اجرای مرحله نهایی این قانون گذشته بارها و بارها نمایندگان مجلس و صاحب نظران مختلف درباره اجرای آن و عدم انطباق نحوه اجرا توسط دولت و قانون تصویب شده توسط مجلس تذکرات متعددی داده اند و عواقب این نحوه اجرا را متذکر شده بودند که متاسفانه مورد بی توجهی قرار گرفت و همچنان دولت به کار خود ادامه داد!
این روزها تورم وضعیتی پیدا کرده که حتی مقامات دولتی هم نمی توانند آن را نادیده بگیرند و هرروز بخشی از کالا های مورد نیاز خانواده های ایرانی گران و گرانتر می شود و راهکارهای ساده و پیچیده دولت هم برای رفع آن به جایی نمی رسد.
از سوی دیگر وضعیت تولید در کشور وضعیتی مطلوب نیست و روز به روز هم بدتر می شود.
موضوع حمایت از تولید کنندگان که در قانون هدفمندی پیش بینی و تصویب شده بود نیز نادیده گرفته شده و عملا بسیاری از تولید کنندگان و فعالا ن بخش صنعت در ماه های اخیر با مشکلا ت عدیده ای روبرو شده اند که ظاهرا راه گریزی از آن نیست. عدم اجرای کامل و مطابق قانون هدفمندی یارانه ها به همین دو مورد منتهی نمی شود ولی همین دو مورد کافی است تا برخلا ف ادعای دولت، از این نحوه اجرا ابراز نگرانی مجدد کنیم و نسبت به آینده هشدار دهیم.
واقعا اگر روند به همین صورت ادامه یابد ضربات جبران ناپذیری به بخش تولید، صنعت، کشاورزی و دامداری در کشور وارد خواهد شد و از طرف دیگر وضعیت اقتصادی عامه مردم به مراتب بدتر از پیش خواهد شد; در حالی که این قانون برای حمایت از تولید و صنعت و کشاورزی و همچنین توزیع عادلا نه ثروت و یارانه بین مردم تصویب شده بود ولی حالا دارد غرضی که از آن بود، نقض می کند و به بیراهه می رود. متاسفانه دولت در این ایام برای خودش مشغله ها و دغدغه هایی تراشیده که چندان ربطی به وظیفه اش ندارد.
هیجانات و حواشی پیرامونی دولت در یکی دو ماه اخیر به قدری افزایش پیدا کرده که همان توجه ناقص قبل را هم به قانون هدفمندی یارانه ها ندارد و این موضوع باعث شده که وضعیت نامناسب اقتصادی در این مدت شکل گسترده تری به خود بگیرد و نگرانی ها در بین مردم و صاحب نظران شدت بگیرد. عواقب این امر در نهایت دامنگیر همه خواهد شد و دولت حتی اگر در کوتاه مدت بتواند به لطایف الحیل از بار مسوولیت فرار کند باز هم نهایتا باید در قبال وضعیتی که ایجاد کرده پاسخگو باشد، از سوی دیگر عقب گرد اقتصادی چیزی نیست که به راحتی جبران شود و همین موضوع، نوعی وحدت همه جانبه و ملی را برای پیشگیری از بحران پیش رو می طلبد; وحدتی که خیلی مهمتر از وحدتی است که اصولگرایان برای انتخابات مجلس دنبال آن هستند!
تهران امروز:امام امت در میان غیوران و دلیران
«امام امت در میان غیوران و دلیران»عنوان یادداشت روز روزنامهی تهران امروز به قلم حسامالدین کاوه است که در آن میخوانید؛حضور حضرت آیتالله خامنهای مقام معظم رهبری در شهر کرمانشاه با استقبال پرشور و بینظیر مردم دیندار و وطندوست این خطه لحظههای ناب پیوند و وحدت میان امت و رهبری را جاودانه ساخت. صدها هزار زن و مرد، پیر و جوان و کودک چنان عاشقانه و از خود شیفته برای دیدار رهبرشان آمده بودند که حتی اصحاب رسانه نیز نمیتوانستند چنین استقبال عظیم و بینظیری را گمان برند. گویی خودروی حامل مقام معظم رهبری در اقیانوسی انسانی شناور است.
صرفنظر از اینکه چنین استقبالی نمایانگرعشق مردم به ولایت و ولی امر است، جهان به رای العین دید که عشق به خامنهای تا چه اندازه ژرف و گسترده در قلوب مردم میجوشد. اینک امام خامنهای بزرگترین رهبر و متفکر مکتبساز جهان اسلام است که با نفی دشمنان اسلام و مسلمانان، پرچمدار مبارزه با طاغوت و استکبار غرب و کینتوزی و نژادپرستی صهیونیزم افسارگسیخته است.
اینک سران غرب و به ویژه امپریالیسم آمریکا باید باور کرده باشند که ولایت فقیه و وجود مبارک مقام معظم رهبری، انقلاب و نظام جمهوری اسلامی را بیمه کرده است چرا که مردم تا زمانی که نظام و ولایت فقیه همچون امروز پویا و مردمگراست، هرگز از طواف به دور کعبه وجود ولی امر مسلمین جهان دست برنمیدارند. این سفر نشان داد که ولایت فقیه فقط یک تئوری ذهنی نیست، بلکه امری عینی است و حقیقتی است که به آسانی و روشنی میتوان آن را در رابطه و پیوند رهبر و امت دریافت.
التزام عملی به ولایت فقیه را مردم استان کرمانشاه در مراسم پرشور و شوق خود به نحو احسن نشان دادند. دیگر از این که مردم ولایتمدار نشان دادند چه چیزی بیشتر میتوان گفت. مردمی که دین و دنیایشان را به مفهوم پیروی از رهبر گره زدهاند. در بیانات مقام معظم رهبری نیز بر این موضوع تاکید شد که استان کرمانشاه جایگاه متمایزی دارد.
از نخستین هجمههای نیروهای ضدانقلاب به سنندج گفتند که مردم کرمانشاه به دفاع برخاستند تا آخرین لحظههای دفاع مقدس که صدامیان و منافقان را در سیل خروشان خود غرق کردند.
ایشان به این نکته نیز اشاره فرمودند که به جز یک استان، هیچ استان دیگری «این همه زن شهیده که در دفاع مقدس و قضایای آن شهید شدند یا جانباز شدند، نداریم.»
این حضور و پیوند بینظیر میان مردم و عالیرتبهترین مقام کشور در حالی صورت میگیرد که در سراسر کشورهای عربی خیزش علیه دیکتاتوریها فراگیر شده و در آمریکا به عنوان مرکز و مهد امپریالیسم و سرمایهداری (کاپیتالیسم) میلیونها نفر در بیش از یک هزار شهر سر به اعتراض برداشتهاند و علیه نظام فاسد سیاسی ـ اقتصادی حاکم بر آمریکا جنبش عظیم و خودجوشی به راه انداختهاند.
در اروپا نیز دومینوی سقوط آزاد اقتصادهای کشورهای عضو یورو، موجب خشم و نفرت مردم از نظامهای فاسد شده و در یونان، ایتالیا، انگلیس، تودههای فرودست سر به طغیان علیه سلطه سوداگران سیاسی ـ اقتصادی برآوردهاند.
جهان امروز به تعبیر مقام عظمای ولایت در یک پیچ تاریخی قرار دارد، ایده مارکسیسم و جاذبههای آن با فروپاشی شوروی به گور سپرده شد و اینک تنها جایگزین پویا و فراگیر امپریالیسم و کاپیتالیسم، اسلام و امت اسلامی است. امتی که شورمندانه همچون پروانه به دور شمع وجود رهبر میگردد.
ابتکار:امریکا به دنبال اعلام ایران بهعنوان یک کانون بحران بینالمللی
«امریکا به دنبال اعلام ایران بهعنوان یک کانون بحران بینالمللی»عنوان سرمقالهی روزنامهی ابتکار به قلم محمدعلی بهمنی قاجار است که در آن میخوانید؛آنچه بهعنوان تلاش ایران برای ترور سفیر عربستانسعودی در امریکا از سوی دولت امریکا اعلام شده است، آشکارا تلاشی برای تشدید حملات علیه کشورمان است. دلایل زیادی بر بیاعتباری چنین ادعایی صحه میگذارد که در ادامه به مهمترین آنها اشاره میشود.
ـ امریکا سابقه دیرینهای در طرح ادعاهای کذب و سیاستگذاری براساس چنین ادعاهایی دارد. نمونه بارز و مفتضح چنین سیاستهایی یورش به عراق با ادعای وجود تسلیحات شیمیایی و هستهای در عراق است. پس از سقوط صدام هم بیتوجه به آنهمه جنجالآفرینی، بیسروصدا اعلام شد که سلاحی در عراق پیدا نشده است. نمونه دیگر افشا شدن همکاری امریکا با قذافی در شکنجه مخالفان قذافی درست در هنگامیاست که فریاد حقوق بشر و آزادیخواهی دولت بوش در جهان طنینانداز شده بود.
در حال حاضر نیز گرچه امریکا در مصر و لیبی طرفدار دموکراسی و کناررفتن دیکتاتورها بوده، ولی درباره بحرین که شرایط از همهجا ناگوارتر شده است و شاهد یورش سعودی به بحرین و اشغال این سرزمین، یعنی جرم تجاوز که یک جنایت بینالمللی است، بودهایم، امریکا مهر سکوت بر لب زده و اپوزیسیون بحرین را به مذاکره با اشغالگران بحرین فرا میخواند. با چنین سابقهای از کاربرد دروغ و نیرنگ در سیاست خارجی امریکا آیا میتوان به ادعاهای آنان اطمینان کرد؟
ـ ایران چه نفعی از ترور سفیر عربستانسعودی در امریکا میبرد؟ نباید فراموش کرد که موضع ایران در برابر عربستانسعودی بسیار نرم بوده است و حتی اعتراض مؤثری مانند قطع روابط دیپلماتیک نیز در برابر اشغال سرزمین بحرین که اکثریت آنرا شیعیان تشکیل میدهند و سابقاً جزئی از خاک ایران بوده، نکرده است. ایران اگر میخواست به منافع سعودی آسیب برساند، راحتتر بود که در بحرین سربازان سعودی را هدف قرار بدهد.
کاری که میشد با استفاده از پتانسیل خشم مردم بحرین بهراحتی انجام داد و از نظر حقوقی نیز بهعنوان مبارزه آزادیبخش به آن مشروعیت داد (همان کاری که امریکا با شوروی در زمان اشغال افغانستان کرد). چنین اقدامی میتوانست به شکست سعودی در بحرین و حتی آزادی بحرین منجر شود. اما ایران آنقدر برای دوستی با سعودی ارزش قایل بود که چنین اقداماتی را اصلاً مدنظر هم قرار نداد. حال چه چیزی میتواند ترور سفیر سعودی در امریکا را توجیه کند؟ بر فرض که اصلاً چنین چیزی محقق میشد، عایدی آن برای ایران چه بود و سفیر سعودی در امریکا چه ارزشی داشت که ایران بخواهد با پرداخت هزینه بسیار گزاف احتمالی، وی را از پیش پای بردارد.
ـ ایران تاکنون متهم به هیچ تروری در خاک امریکا نشده است. با توجه به تدابیر امنیتی شدید در امریکای پس از 11سپتامبر2001، امکان انجام عملیات ترور در امریکا نیز بسیار ضعیف است. چگونه ممکن است که کشوری مانند ایران با اینهمه مشکلات داخلی و خارجی و با رویهای که در احترام به امنیت داخلی امریکا در طول تاریخ مناسبات ایران و آمریکا، حتی در تیرهترین دوران مناسبات داشته است، ناگهان به اجرای چنین عملیاتی در امریکا بیندیشد؟ عملیاتی که هزینهاش گزاف و سودش صفر است. درنتیجه اقامه چنین اتهاماتی از طرف امریکا، درست در شرایطی که ایران برای حل بحران هستهای براساس مدل روسیه ابراز آمادگی کرده است، بیشتر شکبرانگیز است.
این موضوع نشان میدهد که دستهایی در کار است که میخواهد به هر قیمتی و با هر ترفندی مانع از مصالحه ایران با غرب گشته و همچنان ایران را بهعنوان یک کانون بحران بینالمللی نشان دهد. دسیسه حاضر نشان از وجود تهدیدات خطرناکی علیه تمامیت کشور ماست. راهکار مقابله با این تهدیدات واکنش سریع، قاطعانه و مستدل و با تأکید بر عدم ارتباط ایران با چنین اتهاماتی و نیز تبیین ابعاد خطرناک و تهدیدآمیز پشت این اتهامات برای ملت ایران است.
شرق: جدی بگیریم
«جدی بگیریم»عنوان سرمقالهی روزنامهی شرق به قلم سعید لیلاز است که در آن میخوانید؛مقامات آمریکایی ادعایی را متوجه جمهوری اسلامی کردهاند که با توجه به شناختی که از ساختار سیاسی و نظامی ایران وجود دارد، قابل پذیرش نیست. حتی شنونده چنین ادعاهایی اگر هیچ اطلاعات ویژهای نیز نداشته باشد باز نمیتواند چنین ادعای بیپایه و اساسی را بپذیرد. جمهوری اسلامی هیچ سابقهای از ترور شهروندانش در خاک آمریکا و آمریکایی نداشته، چه برسد به آنکه بخواهد شهروند کشور سومی را مورد تعرض قرار دهد.
ما تاکنون ماجراجویی در این حد نداشتهایم و در ثانی تهران هیچ انگیزه و منفعتی از ترور سفیر عربستان سعودی در آمریکا و انفجار سفارت اسراییل در این کشور ندارد، خصوصا این که دو کشور در تضاد با یکدیگر قرار دارند. مطمئنا ایران و دستگاه رهبری آن هیچ هدف و انگیزهای از این کار ندارند و میتواند این یک سناریوی از پیش طراحی شده با این هدف باشد که در مدت کوتاه بتوانند یک اجماع بینالمللی در دنیا علیه ایران به وجود آورند.
اسراییل از یکسو هدف مناسبی است برای آنکه غرب تحت تاثیر قرار گیرد و از اینکه سفارتخانه آن در خاک آمریکا مورد حمله قرار گرفته، میتواند اجماع خوبی به وجود آورد و از سوی دیگر عربستان مورد مناسبی است؛ از آنرو که شرق و دنیای اسلام و اعراب را تحت تاثیر خود قرار دهد.
در بازیهای کامپیوتری پیچیده نیز چنین سناریوی پیچیدهای طراحی نمیشود، یعنی شعور ایرانیان را خیلی دستکم گرفته بودند و به شعور ما توهین کردهاند. مگر میشود یک نفر ایرانی به یک تروریست بگوید من به تو مواد میدهم و تو بمبگذاری کن. آن امری که مسلم است این است که از نظر پایه و اساس تمام این ادعاها بیمورد است و ما هیچ انگیزهای نداریم، چنانکه در گذشته نداشتیم و در آینده نخواهیم داشت.
نوع مسوولیت و رفتار ایران در وقایع اخیر مانند عراق و افغانستان نیز نشاندهنده این است که کشور به دنبال آتشافروزی نیست. به طور مثال پس از اشغال عراق و افغانستان توسط آمریکا صرفنظر از شعارها که برای مصرف داخلی مطرح شد اما رفتار جمهوری اسلامی ایران مسوولانهترین شکل خود را داشت و تا آنجا که توانست با جامعه جهانی همکاری کرد.
البته ممکن است اشخاص، سازمانها و دولتهایی که به هیچوجه علاقهای به روابط عادی تهران و واشنگتن ندارند با هر بهانه و وسیلهای بکوشند رابطه دو کشور را نظامی کنند. کسانی که در راس اسراییل قرار دارند و حتی در داخل ایران، جوخههای سرخود میتوانند با طرح چنین ادعاهایی روابط دو کشور را به هم بریزند.
در داخل آمریکا نیز از یک سال پیش فشار در زمینه کاهش تنش بین ایران و آمریکا وجود داشته است. ایجاد سپر دفاعی در ترکیه، ناآرامیهای سوریه و خارج شدن دمشق از همپیمانان استراتژیک ایران و خارج شدن دست آمریکا از زیر ساطور ایران و حتی بحرانهای اقتصادی جهانی میتواند نشانههایی از برخورد نظامی در سناریوهای مقامات و مسوولان پنتاگون و اسراییل باشد. در حال حاضر خطر جدی روابط دو کشور را تهدید کرده و ادعاهای اخیر فاز جدید نظامی، تبلیغاتی و سیاسی را به وجود آورده و تدارکات زیادی برای تنش بین دو کشور به وجود آمده است.
حتی با وجود عدم صحت ادعای واشنگتن، موج جدیدی علیه ایران شروع شده است که باید جدی گرفته شود و توجه مقامات امنیتی، نظامی و سیاسی در تهران، واشنگتن و حتی دیگر پایتختهای جهان به وخامت و خطرات یک آتشافروزی جدید جلب شود و تمام افکار عمومی جهان و سیاستمداران شرافتمند نسبت به ایجاد هرگونه تنش بین ایران و واشنگتن، هشدار دهند و افشاگری کنند. پیامدهای بروز درگیری نظامی احتمالی بین واشنگتن و تهران نه فقط این دو کشور که منطقه خاورمیانه و دیگر کشورها را نیز در بر میگیرد.
البته باید دقت داشت که ممکن است تبلیغ شود که گروه اقلیتی در داخل ایران بدون هماهنگی و برخلاف نظر مقامات عالی ایران خواستهاند با پیشبرد طرحی ماجراجویانه منافع خاص خود را کسب کنند. چنین ادعایی بیپایه است اما باید توجه کرد که اینگونه ادعاها نتیجه برخی از سخنان غیرمسوولانه و رفتارهای غیرکارشناسی در سطح بینالمللی بوده که نباید در آینده ادامه یابد و مستند اتهامزنندگان شود.
ملت ما:صندوق توسعه ملی ارزی یا ریالی؟
«صندوق توسعه ملی ارزی یا ریالی؟»عنوان سرمقالهی روزنامهی ملت ما به قلم ابراهیم جمیلی است که در آن میخوانید؛تشکیل صندوق توسعه ملی پس از سالها تجربه و دست و پنجه نرم کردن بخش خصوصی با حساب ذخیره ارزی و عدم تخصیص اعتبارات به این بخش، پا گرفت. سالها بخش خصوصی کشور برای دریافت اعتبارات ارزی، خود را وامدار حسابی میدانست که موجودی آن از پول نفت بود و کلید آن نیز در دست دولت، اما به دلیل نبود وضوح و عدم شفافیت در اساسنامه و شیوه عمل این حساب، اغلب کمکها به بخشهای دولتی ارایه میشد یا پای بخش خصوصی غیر واقعی یا همان شبه دولتیها در کار بود.
با آسیبشناسی این حساب و تاکید فراوان کارشناسان مبنی بر ناکارآمد بودن این حساب، صندوق توسعه ملی تشکیل شد که مبنای آن کمک به بخش خصوصی و تخصیص اعتبارات ارزی به پروژههای ملی بود که بر مبنای مازاد درآمد نفت پایهریزی شد. چندی پیش در جلسهای موسوم به صبحانه کاری در اتاق بازرگانی مسئولان صندوق توسعه ملی و نمایندگان پارلمان بخش خصوصی پیرامون این صندوق به بحثهایی پرداختند که مهمترین آن درخواست رئیس اتاق بازرگانی ایران از متولیان صندوق توسعه ملی مبنی بر اختصاص 6 میلیارد دلار از اعتبارات صندوق توسعه ملی به بخش خصوصی بود.
پس از این درخواست، رهبر انقلاب در دیدار با دستاندرکاران حج ابراهیمی اعلام کردند که رئیسجمهور باید دستور ممنوع کردن خرید کالاهای خارجی که مشابه داخلی آن در کشور وجود دارد را صادر کند. با توجه به اینکه بانکها با مشکلات اعتباری مواجه هستند این به معنی اینست که در حال حاضر هر واحد تولیدی که قصد دارد وام ارزی بگیرد باید به سمت تولیدکنندگان خارجی برود و مواد اولیه تولیدی یا تولیدات نهایی را از خارجیها بخرد، چه آنکه در حال حاضر تولیدکنندگان داخلی امیدی به اعتبارات بانکها ندارد و در صورت مراجعه به بانکها، با این پاسخ مواجه میشوند که اعتبارات نداریم و نمیتوانیم وام بدهیم.
پس تنها راهی که برای متقاضیان وام ارزی میماند، دست درازی به سوی تولیدکنندگان خارجی است. نکتهای که در این درخواست وجود دارد اینست که اعتبارات صندوق توسعه ملی به صورت ارزی پرداخت میشود و مجلس به تازگی فقط اجازه پرداخت میزانی کمی از این اعتبارات را به صورت ریالی داده است.
نکتهای که در این میان به چشم میخورد و قابل پیشبینی است اینست که تولیدکنندگان داخلی ما نتوانند محصولات داخلی را بخرند و مواد اولیه داخلی را خریداری کنند و ما مجبور میشویم به واردات بیرویه که این نیز بازگشت به عقب و رویکردی اشتباه است که چندی است درگیر آن هستیم. در این بین میتوان به دو شیوه عمل کرد.
نخست آنکه وام ارزی به درخواستکنندگان ارایه شود و از محل اعتبارات صندوق توسعه ملی بهرهبرداری شود اما هیچگونه الزام و اجباری مبنی بر استفاده از این تسهیلات ارزی برای خرید خارجی وجود نداشته باشد و خریدار بتواند از تولیدات داخل هم بخرد که این مستلزم دریافت اعتبارات ریالی از صندوق توسعه ملی است.
راهکار دوم اینست که بانک مرکزی این ارز را به صورت ریالی در بیاورد و به تبدیل ارز به ریال بپردازد که این نیز مستلزم آنست که ما صندوق توسعه ریالی نیز داشته باشیم. به نظر میرسد این روش معقولترین روشی است که میتواند سبب سودرسانی به بخش خصوصی شود. یعنی تاسیس صندوق توسعه ملی ریالی در کنار صندوق توسعه ملی که اعتبارات آن به صورت ارزی پرداخت میشود و این میتواند حسن استفاده از اعتبارات این صندوق باشد.
دنیای اقتصاد:سناریوی پاییزی بورس
«سناریوی پاییزی بورس»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم شروین شهریاری است که در ان میخوانید؛بازار سهام پس از پشت سر گذاشتن دوران رکود در سالهای 83 تا 87، از آغاز سال 88 با یک رونق اعجابانگیز و پرشتاب مواجه شده است به نحوی که شاخص بورس در سالهای 88 و 89 به ترتیب جهشی معادل 57 و 86 درصد را تجربه کرده است.
تفسیر ارقام مزبور بیانگر آن است که اگر یک سرمایهگذار از کلیه سهام پذیرفته شده در بورس تهران در آغاز سال 88 به میزان برابر خریداری میکرد، ثروت او در عرض دو سال تقریبا سه برابر میشد! اما مطالعه روند بازار سرمایه از ابتدای سال جاری نشان از کند شدن شتاب رشد بورس تهران دارد.
در این راستا، رشد شاخص بورس که نمایانگر میانگین سودآوری بازار سهام است در نیمه نخست امسال حدود 16 درصد بوده است که در مقایسه با دورههای زمانی مشابه، ضعیفترین عملکرد بورس در پنج سال گذشته به شمار میرود.
اما رکود بورس تهران گویی با فرا رسیدن فصل خزان تعمیق شده است چراکه در سه هفته سپری شده از پاییز، شاخص بورس تهران با طی یک روند کمفراز و نشیب، افت 4/0 درصدی را در کارنامه خود ثبت کرده است. شرایط کنونی بورس بیانگر آن است که سرمایهگذاران با احتیاط کامل در حال فعالیت در بازار هستند.
به عبارت دیگر، پس از رشد بی وقفه بورس در سی ماه اخیر که منجر به 4/3 برابر شدن شاخص کل شده است، این روزها فعالان بازار سرمایه سختگیرتر از قبل تصمیم به خرید میگیرند. این شرایط با نزدیک شدن به انتخابات مهم مجلس در پایان سال و نیز عدم رفع ابهامات در زمینه چشمانداز اقتصاد جهانی بر تردید سرمایهگذاران افزوده است.
بسیاری از کارشناسان معتقدند رخوت کنونی در بورس تهران در غیاب تحولات کلان، مستعد تغییر وضعیت نخواهد بود. در این میان دو عامل اساسی افزایش قیمت ارز (تضعیف ریال) یا رشد مجدد قیمتهای جهانی نفت و فلزات که افزایش درآمد شرکتهای بزرگ صادرکننده (که حدود نصف ارزش بورس تهران را تشکیل میدهند) را در پی دارد، میتواند معادله رکود فعلی را برهم بزند.
البته دخالت جدی بانک مرکزی در بازار ارز غیررسمی و اقدام برای کنترل رشد قیمتها از یک سو و تیره و تار بودن افق رشد اقتصادی غرب در سایه بحران بدهیها از سوی دیگر، دو عاملی هستند که راه را برای تغییر شرایط کلان دشوار میسازند.
بدین ترتیب با اطلاعات کنونی، به درازا کشیدن آرامش پاییزی بورس تهران و در پیش بودن دورانی کم تحول و راکد برای اهالی بازار سرمایه در نیمه دوم سال 90 را میتوان محتملترین سناریوی موجود دانست.
جهان صنعت:بازگشایی یک پرونده
«بازگشایی یک پرونده»عنوان سرمقالهی روزنامهی جهان صنعت به قلم مهرداد میهن دوست است که در آن میخوانید؛«پرداخت یارانه به ایرانیان خارج از کشور» همین چند وقت پیش موضوع داغ رسانهها و مسوولان بود و هرکس از یکسو به موضوع پرداخت تا اینکه روز گذشته وزیر اقتصاد رسما از جمعآوری اطلاعات اقتصادی ایرانیان خارج از کشور برای پرداخت یارانه خبر داد.
در ماههای گذشته هر بار که سخن از ایرانیان خارج از کشور به میان میآمد و بحث پرداخت یارانه به آنها مطرح میشد از میان طیفهای مختلف در نظام سیاسی و اقتصادی کشور صداهای گوناگونی به گوش میرسید که نشان از عدم هماهنگی دستگاههای مختلف با یکدیگر داشت.
آیا این بار دولت همه طیفها از مجلس شورای اسلامی تا نهادهای نظارتی متعدد را راضی کرده است؟ به طور حتم چنین نیست چرا که در این ماهها نه تنها فضای سیاسی کشور به سمت احمدی نژاد گرایش پیدا نکرده بلکه با رخ دادن اتفاقات مختلف او شاهد ریزشهای پیاپی در میان حامیانش بوده است.
از سوی دیگر دولت باید به صراحت اعلام کند هدفش از پرداخت یارانه به ایرانیان خارج از کشور چیست؟ تخممرغ 9 هزار تومانی را مردمی میخرند که در همین کشور زندگی میکنند. بنزین لیتری 700 تومانی را هم همین مردم استفاده میکنند و از قضا نان سنگک و بربری گران شده را هم ساکنان همین جغرافیا مصرف میکنند، تمامی این گرانیها هم محصول اجرای قانون هدفمندی یارانههاست.
اگر ایرانیان عزیز ساکن خارج از کشور هم متحمل هزینههای گزافی در گذران زندگی میشوند بهتر است برای دستیابی به سطح رفاه بیشتر یا به دولتهایی که زندگی در کشورشان را به ایران ترجیح میدهند مراجعه کنند و یا ردای بازگشت به وطن بپوشند و مثل سایر مردم زندگی کنند.
اینجا به گفته دولتمردان حتی یک نفر هم سر گرسنه بر زمین نمیگذارد و حال همه ما هم خوب است. اینکه این گزاره برای باور کردن حال ما لازم و کافی است یا نه را اما باید هموطنان عزیزی بگویند که زندگی در سایر نقاط دنیا را به ایران ترجیح میدهند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
دکتر محمد اسحاقی، استاد دانشگاه تهران:
محمدرضا مهدوی در گفتوگو با «جامجم»: