تحول که لازم است ، نباید راه را گم کنیم

آموزش و پرورش را نهاد زیربنایی و بنیادین جوامع می خوانند؛ نهادی که زمینه ساز توسعه فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی کشور ماست.
کد خبر: ۳۳۴۴۵
کارکردهای آموزش و پرورش ، چالشهای پیش روی این نظام و دغدغه ها و انتظارات مردم از این نهاد اصلی تعلیم و تربیت را در گفتگو با مهندس جعفر علاقه بندان ، رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی به کندوکاو نشستیم.
آنچه از نظر می گذرد، حاصل این گفتگوی 2 ساعته است.

در زمینه پژوهش و تحقیقات آموزشی ، عملکرد سازمان را چگونه ارزیابی می کنید؛
در این زمینه گامهای مثبتی برداشته شده ، اما متاسفانه این مساله دارای یک نظام مشخص نیست.
زمانی که مرکز تحقیقات آموزشی در این سازمان پدید آمد، یعنی اوایل دهه 70، این مرکز از سازمان جدا شد و به صورت پژوهشکده تعلیم و تربیت آغاز به کار کرد.
در واقع موضوع تحقیقات آموزشی برای یک دوره نسبتا طولانی از سازمان جدا شد تا در سال 78 که براساس نیاز به این مقوله دو پژوهشکده در درون سازمان سازماندهی شد و تمامی پژوهش های مربوط به حوزه های برنامه ریزی درسی و نوآوری های آموزشی و پژوهش های مربوط به روشهای تدریس ، بویژه در مقطع ابتدایی به این مرکز واگذار شد.

عمده ترین مباحث پژوهشی این 2 مرکز چیست؛ آیا با پژوهشکده تعلیم و تربیت موازی کاری نمی کنند؛
این دو مرکز در زمینه های مختلفی که دچار چالش هستیم ، فعالیت می کند مانند آموزش زبان فارسی ، تولید برنامه های ملی برای دوره های مختلف ، آموزش ریاضیات ، ارزشیابی برنامه های درسی و... هم اکنون پژوهش های گسترده ای در این زمینه ها آغاز شده است که امیدوارم تحولی در برنامه های درسی براساس و مبنای چارچوب های علمی ایجاد شود.

از لزوم تغییر و تحول در نظام آموزش و پرورش سخن گفتید. ضوابط و معیارهای این تغییرات چگونه باید باشد؛ فکر نمی کنید که روند تغییرات و تحولات در برنامه های آموزشی ما در سالهای اخیر بیش از حد پرشتاب بوده است؛
اگر کارکردهای آموزش و پرورش را بررسی کنیم ، خواهیم دید دارای ماهیتی سیال است. آموزش و پرورش نظامی سخت و صلب نیست.
کارکردهای آموزش و پرورش مثل کارکردهای اجتماعی دیگر مانند رفتار اجتماعی ، مناسبات اجتماعی ، اخلاق و یادگیری زندگی است ؛ آن ها نیز ماهیت ثابت ندارند. ما نمی توانیم به عنوان یک دستگاه غیرقابل تغییر، جریان تحولات اجتماعی را ببینیم و خود را مستقل از تحولات نگاه کنیم.
اگر مفهوم آموزش و پرورش توسعه یافته این است که به کارکردهای اجتماعی یک نسل فکر کند و زندگی فردی و اجتماعی او را تحت تاثیر قرار دهد، باید بپذیریم توقع از زندگی در طول دوره نسبتا کوتاه عمر یک انسان در حال تغییر است.
آیا توقع من از زندگی که 50سال پیش پا به دنیا گذاشته ام ، با توقع یک دانش آموز یکسان است؛ حتی امروزه مفهوم سواد با 50 سال پیش یکسان نیست. در واقع معنای بیرونی سواد یعنی رفع نیاز انسان توسط خودش.
یعنی انسان وقتی با سواد شد، بخش عمده ای از نیازهای خود را تشخیص دهد و وقتی بیسواد بود، نمی تواند بخش عمده ای از این نیازها را برآورده کند.
به این لحاظ آموزش و پرورش اگر بخواهد به این کارکردها پاسخ دهد و کارکردهای او مورد قضاوت قرار گیرد، به دلیل این که کارکردها بسرعت در حال تحول هستند، باید آموزش و پرورش نیز متحول شود. چون نمی توان در آموزش و پرورش با برنامه ثابت به کارکردهای سیال پاسخ داد.

آیا اگر فردا یک دانش آموز فارغ التحصیل شد و خواست در جامعه امروز که بشدت اطلاعاتی شده ، زندگی کند، با مشکل روبه رو نخواهد شد؛
در جامعه ای که کارکردهای آن بر بستر اطلاعات سازمان می یابد، ساماندهی امور مدیریتی و اقتصادی جامعه نیز کارکرد اطلاعاتی پیدا کرده است.
آیا می توانیم بگوییم آموزش و پرورش مستقل از کارکردهای اطلاعات در این دنیای متحول باید خودش مستقلا برنامه ریزی کند؛
وقتی امروز ما در راس اخبار می شنویم که «سلول بنیادی» در ایران ساخته شد، آیا دانش آموز از ما نمی پرسد سلول بنیادی چیست؛
وقتی امروز در اخبار می شنویم که کارکردهای حقوق بشر در جامعه از سوی سازمان های بین المللی بررسی می شود، دانش آموز نمی پرسد حقوق بشر چیست ، فلسفه آن کدام است و سازمان های بین المللی چه نقشی دارند؛
آیا 50 سال پیش هم این گونه بود؛

پاسخگویی به این پرسشها مستلزم سیال بودن نظام آموزشی ماست. در یک دوره ای اگر در فاصله هر 20 سال یا حتی هر 100سال یک فیلسوف بزرگ متولد می شد و عرصه تحول فکری را زیر و رو می کرد، امروز در هر 2سال ، این اتفاق می افتد و می توان گفت عرض تاریخ از طول آن وسیع تر شده است.

هیچ الگوی خارجی برای تغییرات در برنامه ریزی های آموزشی وجود ندارد؛
در کشورهای توسعه یافته چه طور عمل می شود؛

کشورهای توسعه یافته ، آموزش و پرورش توسعه یافته دارند. قطعا هر جا آموزش و پرورش توسعه یافته سراغ گرفتید، بدانید به یک کشور توسعه یافته می رسید.
مسائل اجتماعی درهم تنیده در یکدیگرند. اگر در اقتصاد وابستگی سنگین داشته باشیم ، قطعا این وابستگی سایه خود را به آموزش و پرورش نیز می گستراند؛ اما باید به این نکته نیز توجه کنیم که تحولات اجتماعی نوعا مانند جزایری از شعله های آتشند که در گوشه گوشه یک نظام اجتماعی روشن هستند و گرچه از یکدیگر مستقل و مجزا هستند، اما وقتی کوره آتش آن شعله ها گرم شد، یکپارچه و به هم متصل می شوند.
به عبارت دیگر، نوعی «پرکیلاسیون» اتفاق می افتد. مجموعه ای از تحولات ، در ارتباط باهم ، اما تحولاتی که روزی به یکدیگر متصل می شوند، اما آثار این «پرکیلاسیون» را بتدریج در نظام اجتماعی مشاهده نمی کنیم.

JAFAR-ALAQHEHBANDAN2

ببینید ما حالا توسعه دانشگاه ها را در جامعه خود می بینیم ؛ اما من می پرسم مگر می توان بدون توسعه آموزش و پرورش به توسعه دانشگاه ها اندیشید؛
جزایر پراکنده علمی دانه های در درشتی را به نظام اجتماعی ما هدیه می کنند، اما مهم این است که این دانه های درشت در، به تعداد کافی فراهم شود.
برای نمونه در هر نظام و کشوری وقتی اقتصاد نفسی بکشد، آموزش و پرورش چند قدم سریعتر جلوتر می رود.

و به اعتقاد شما آموزش و پرورش ما توانسته انتظارات مردم را پاسخگو باشد؛
اتفاقا من می گویم انتظارات و سطح توقعات مردم همواره از آموزش و پرورش جلوتر است و به همین دلیل ، انتظار بیشتری از کیفیت آموزشی و پرورشی دارند و این امری بسیار مثبت است.
در همه کشورهای توسعه یافته نیز چنین است ؛ چون انرژی به حرکت انداختن با این وضعیت حاصل می شود. وقتی مردم به سطحی از معرفت رسیده اند که جلوتر از آموزش و پرورش باشند، همیشه تحول و تغییر در جهت اصلاح وضعیت موجود پدید می آید.
اگر سطح معرفتی مردم وسیع تر از دستگاه های اجرایی باشد، همه دستگاه ها مجبور به تغییر و تحول و حرکت و تلاش هستند.و در غیر این صورت است که خمودگی و رکورد پدید می آید. برای نمونه اگر روزی مردم را دعوت می کردید به انجمن اولیا و مربیان بیایند، مشارکتی که در حال حاضر دارند، را نداشتند. امروز سطح جدیدی از مشارکت برای تعلیم و تربیت در حال شکل گیری است که خواه و ناخواه جهت نظام تعلیم و تربیت را تعیین می کند.

شما در صحبت هایتان به ارتباط و پیوند ناگسستنی توسعه یافتگی آموزش و پرورش و آموزش عالی اشاره کردید.
به نظر می رسد در شرایط کنونی چالش بزرگ و سنگینی میان این دو دستگاه وجود دارد و پدیده ای به نام کنکور همه چیز را تحت تاثیر قرار داده است.

براساس تحقیق جامعی که درباره اثر کنکور بر آموزش و پرورش صورت گرفته ، معلوم شد کنکور کارکردهای آموزشی و پرورشی را از بین برده است ، مهمترین آنها این است که کنکور اتکا به نفس و امید به آینده را در دانش آموز که مهمترین هدف نهایی نظام تعلیم و تربیت است ، کاهش داده این وضعیتی بسیار نگران کننده و هشداردهنده است.
کنکور از سوی دیگر، مسیر موفقیت را منحصر و منفرد کرده ؛ به گونه ای که بسیاری از دانش آموزان و حتی خانواده های آنها بر این پندارند که برای ادامه زندگی و کسب موفقیت راهی جز کنکور وجود ندارد؛ بنابراین اگر در کارکردهای آموزش و پرورش در کشورهای توسعه یافته مروری کنیم می بینیم توقع این نیست که همه از یک نردبان صعود کنند.
گرچه تقاضای اجتماعی برای علم مثبت است ، اما وجود کنکور به عنوان یک چالش سنگین ، کارکردهای آموزش و پرورش را نازل کرده است.
در واقع پروسه یادگیری و یاددهی را کلیشه ای کرده است. هر چقدر ما در آموزش و پرورش دنبال این باشیم که بر غنای رفتاری و محتوای علمی دروس و یادگیری دانش آموزان بیفزاییم ، متاسفانه کنکور دنبال این است که غنای رفتاری را کنار بگذارد و به موضعگیری کلیشه ای دانش آموزان کمک کند و این چالش بویژه در دوره دبیرستان سنگین تر است.
البته این مساله امروز ما نیست ، 15 - 10 سال است که وزارتخانه های آموزش و پرورش و آموزش عالی در حال مبادله فکری برای از میان بردن این چالش سنگین هستند؛ اما به هر حال من معتقدم این چالش که رودرروی طبقه جوان ماست ، حل ناشدنی نیست و مسوولان تعلیم و تربیت کشور در همه دستگاه های ذی ربط باید به اتفاق هم برای آن چاره ای بیندیشند.

راهکارهای پیشنهادی شما چیست؛
راههای زیادی وجود دارد که باید اجرایی شود. مانند برداشتن موانعی که موجب محدودیت دستیابی به صندلی های دانشگاه می شود، دادن حق انتخاب به دانشگاه ها، برداشتن کنکورهای متفاوت و....
من متاسفم بگویم اکنون ما در شرایطی قرار گرفته ایم که حتی برای کارشناسی ارشد و دکتری نیز کلاس کنکور می گذاریم و این نشان می دهد ما در جامعه خود دچار چه چالش اجتماعی هستیم.
ضمن آن که کنکور امنیت خاطر دانش آموزان و در نتیجه نظام آموزشی و پرورش را به مخاطره انداخته است. امروز کنکور از دوره راهنمایی و تمام پایه های دبیرستان مسائل آموزش و پرورش را تحت تاثیر قرار داده ، وقتی ما دوره ای به نام پیش دانشگاهی داریم.
چه لزومی دارد که از اول دبیرستان بچه ها را با تست زنی و... آشنا کنیم. امروزه بسیاری از کلاسهای آموزش و پرورش که عملکرد نهایی آنها عملکرد رفتاری است ، مانند آزمایشگاه ها و لابراتوارها تعطیل می شود تا بچه ها فرصت داشته باشند، تست بزنند و این مساله باید حل شود.

مهمترین چالش های آینده پیش روی آموزش و پرورش را چه می بینید؛
به نظر من تغییر توقعات اجتماعی مهمترین چالش نظام آموزش و پرورش در آینده خواهد بود. همه چیز در حال تغییرات ، مدیریت بازار کار، مدیریت مالی و سرمایه گذاری و مدیریت تجارت در حال تغییر سریع است .
از سوی دیگر، فرهنگ یک چالش بزرگ دیگر است. در دنیایی که قدرتمندان در پی یکپارچگی فرهنگی فردایند، باید به گونه ای عمل کنیم که ضمن حفظ و صیانت از ارزشهای فرهنگی خود، از قافله تغییر و تحول نیز جا نمانیم.
به هر حال ، فرهنگ ها مهمترین بخش مقاوم یک جامعه هستند که بسادگی تن به حذف نمی دهند. اگر می خواهیم زنده بمانیم باید به آموزش و پرورش مدرن بیندیشیم.
جامعه اطلاعاتی هم فرصت است و هم تهدید. من می گویم قطار آموزش و پرورش را می توان بر یک ریل پرتوان مترو و سریع تر سوار کرد.
تهدیدات به این معنا که اگر توان شناخت این فرصت را نداشته باشیم روزی باید با تهدیدات آن مبارزه کنیم. مانند برخی میکرب ها و باکتری های مفید که اگر از آنها استفاده کنیم ، از باکتری های مضر مصون می مانیم.
باید توانمند شویم برنامه ریزی آموزش و پرورش قطعا تحت تاثیر این جامعه اطلاعاتی و سرعت شتابان اطلاعات است. محتوای آموزش و پرورش قطعا تحت تاثیر آن قرار می گیرد. باید آن را بشناسیم و سازماندهی و نوسازی کنیم که در عین صیانت از فرهنگ که مهمترین بخش یکپارچه سازی یک ملت است ، بتوانیم با تهدیدهای بیرونی مواجه شویم و استخوان بندی نظام اجتماعی مابه گونه ای باشد که توان مقابله با تهدیدها را داشته باشد.
به هر حال ، چاره ای جز شناخت مساله و مواجه شدن با آن وجود ندارد.

زهرا عرب
arab@jamejamdaily.net

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها