جراحی‌ قلب در روز تاسوعا

غیاثی می‌گوید ‌زندگی همه‌اش حادثه هست اما تشخیص این‌که مهم‌ترین حادثه کدام است کمی مشکل است. به هر حال او مهم‌ترین حادثه زندگی‌اش را اتفاقی می‌داند که سال 82 ، زمانی که مدیر اداری کارخانه داروسازی ایران بود، برایش افتاد. غیاثی تعریف می‌کند: من صبح به اداره رفتم و صبحانه خوردم. احساس کردم که قلبم درد می‌کند. به دکتر قلبم زنگ زدم و گفت قرص زیر‌زبانی بخورم. اگر خوب نشدم دو تا بخورم و اگر باز هم خوب نشدم به بیمارستان بروم. قرص‌ها را خوردم و تاثیری احساس نکردم. دوستانم گفتند روی کاناپه دراز بکش، چیز مهمی نیست، بهتر می‌شوی. من‌گفتم نه. حادثه در زده و اگر توجه نکنم دچار دردسر می‌شوم.

او به بیمارستان می‌رود و بستری می‌شود. دکتر فیروزی که پزشک معالجش بوده به او می‌گوید نیاز به عمل قلب باز دارد. غیاثی توضیح می‌دهد: قرار شد روز بعدش عمل شوم. مرا به حمام بردند و موهای سینه‌ام را زدند. گفتند نباید صبحانه بخورم. بعد مرا لباس پوشانده و روی تخت نشاندند. منتظر بودم که ظهر شد و ناهار آوردند. به من گفتند عمل نمی‌کنند. من از این موضوع ناراحت شدم. اما بعد متوجه شدم به این دلیل مرا عمل نکرده‌اند که پزشک جراح چندین عمل انجام داده و نمی‌خواسته با خستگی مرا هم عمل کند. روز‌بعد که تاسوعای حسینی بود مرا عمل کردند و خدا را شکر تا همین امروز هیچ مشکلی برایم پیش نیامده است.

پزشکان به این کارشناس داوری توصیه کرده‌اند که هیجان زده نشود. اما او مگر می‌تواند فوتبال نگاه نکند. او پاسخ می‌دهد: من چون باید بازی‌ها را در برنامه 90 کارشناسی کنم، باید بازی‌ها را نگاه کنم.

اما چون علاقه‌مند به تیم خاصی نیستم، هیجانی برایم پیش نمی‌آید. اما جالب است بدانید همسر و فرزندانم پرسپولیسی و خانواده برادرهایم همه استقلالی هستند. به همین خاطر هر وقت در برنامه 90 اظهار نظر می‌کنم و جانب یکی از تیم‌ها را می‌گیرم یکی از دو طرف سر و صدا می‌کنند که معلوم است تو طرف بچه‌هایت را می‌گیری، یا معلوم است تو طرف برادرهایت را می‌گیری! در خانه بلوایی می‌شود.