آموزه هایی از اسلام، علم و مدرنیته

آیا می‌توان به سوی گفتگو حرکت کرد؟

‌ متن زیر سخنرانی پروفسور بریانت استاد مذهب و فرهنگ در کالج رنیسن دانشگاه واترلو ی کانادا که زیر عنوان "آموزه هایی از اسلام، علم و مدرنیته: آیا می توان به سوی گفتگو حرکت کرد" در کنفرانس علم،تکنولوژی و مدرنیته ایراد شده است. لازم به ذکر است که این کنفرانس به همت حوزه رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران و همکاری دانشگاه اتاوا در تاریخ بیست و چهارم می 2003 برگزار گردید: ‌
کد خبر: ۲۵۳۳۱۶

عنوان سمینار وگفتار مزبور موضوعی وسیع وبااهمیت فراوانی بوده که دارای جنبه های مختلف و پیچیده است که امکان بررسی کامل آن در یک سمینار نخواهد بود.از دیرباز علاقه شخصی من درباره تقابل و برخورد مذهب و فرهنگ با علم و تکنولوژی بوده است.افزون بر آن همواره علاقه مند موضوع برخورد مذاهب با یکدیگر علی الخصوص اسلام و مسیحیت بوده ام.اما در راستای سمینار مطالب خود را در چهار بخش خلاصه نموده ام.‌

- ‌I‌ ‌ نخست اینکه چرا تجدد و مدرنیتی ؛ چالشی برای ادیان ابراهیمی است؟‌

از آنجا که پیشتر در سال 1996 در مقاله با همکاری دکتر نقوی با عنوان ؛ ارزشها و نحوه نگرش به علم و تکنولوژی ؛ به بررسی ابعاد مختلف ارزشها و نگرش به مقوله علم و تکنولوژی از دیدگاههای مختلف منجمله از دیدگاه اسلامی پرداختم، وجه مشترک میان تمامی ابعاد بررسی شده این بود که تجدد ( که مقوله ای استوار بر علوم تجربی و تکنولوژی شناخت است ) ادیان بزرگ را مورد چالش قرار داده است. به اعتقاد من در تاریخ بلند بشریت ؛ مذهب سرچشمه و منبعی برای ظهور فرهنگ بوده و ایجاد کننده سایبان مقدسی برای فعالیتهای خود بوده است.چنین امری نه تنها برای سنتهای کهن( که در آنها مذهب و فرهنگ عملا مترادف بوده اند) صادق میباشد بلکه برای فرهنگهای بزرگ و برجسته ای چون چین ؛ هند؛ خاورمیانه و غرب نیز صحت دارد.از چنین مسیری بود که فرهنگهای گوناگون مذهب را درک و تجربه نمودند و الگوهای تعیین کننده حیات فرهنگی (بهمراه ابزار و تکنولوژیهایش) ظهور نمودند.البته (درحقیقت) فرهنگها وتمدنهای کلاسیک با شریعت و سنتهای مذاهب مختلف تکامل پیدا نموده و از آنها الهام گرفتند. نکته اساسی مورد تاکید این است که تنها استثنا برای چنین تقابلی میان فرهنگ و مذهب ؛ فرهنگ غربی مدرن است.[1] آنچه که فرهنگ غربی مدرن را استثنا نمود این نکته است که این فرهنگ برپایه ای متعالی و فرازگرا بنا نشده بود و بجای آن بر اساس پایه ای غیردینی و سکولار استوار گردیده بود. این نکته توسط افراد مختلفی نیز مورد اشاره واقع شده است. از جمله آنان هاستن اسمیث(‌Huston Smith‌) در نوشتار ؛حقیقت گمشده ؛ اشاره نموده که: ماهیت دیدگاه مدرن غربی از آنچه که به نام ؛اتحاد انسانی ؛ از آن یاد می شود تفاوت نموده است واین امر بخاطر تاکیدی است که بر مقوله ؛دانش گرایی؛ شده است. یا به عبارت دیگر بینشی که در آن جهان شناخته شده از طریق علم را تنها جهان می داند.[2]‌

جرج گرنت (‌George Grant‌) فیلسوف جامعه شناس برجسته کانادایی تجدد را آرمانی برای تفوق و تسلط بر جهان انسانی و غیر انسانی توصیف نموده است.[3] در دیدگاه سید حسن نصر ؛ (اساسا) گرایشات غیر دینی و گرایشات تقدس زدایی در قلب تجدد ومدرنیتی قرار دارد.[4] چنین تحلیلهای فلسفی از تجدد؛ فقدان تعالی بخشی و فرانگری را مرکز چالش میان مدرنیتی و ادیان ابراهیمی به حساب می آورند.هنگامی که دانش گرایی  نه دانش  تجدد؛ سنتهای مذهبی را به چالش کشید ؛ مسیحیان در خط مقدم چنین جهان بینی مدرنی قرار گرفتند.با این وجود آنچه را که ادیان سنتی اغلب با مدرنیتی در چالش می یابند باورهای آنان درباره مقولات متعالی و درباره خدا و الله بعنوان حقیقت آغازین و بعنوان منبع تمامی هستی است . در چنین جایگاهی دیدگاه من از جنبه ماورای طبیعی، دیدگاهی سنت گرا است . مجددا یادآوری می نمایم که این موضوع در مرکز تمامی چالشهایی است که شریعتهای ابراهیمی با آن مواجهند. اما چنین مساله ای لزوما به این معنی نبوده که تنها مسلمانان هستند که خود را در تضاد با تجدد دربرگیرنده علوم تجربی و تکنولوژی، یافته اند بلکه به این معنی است که تمامی شریعت های بزرگ خود را با ظهور تجدد در کشاکش یافتند. ‌

- ‌II همانگونه که ویلفرد کنتول اسمیث (‌Wilfred Cantwell Smith‌) اسلام شناس برجسته کانادایی در سال 1957 در مقاله خود تحت عنوان ؛ مردمی در غوغای جهان مدرن؛ اشاره نموده است: جامعه مسلمانان در روزگار ما همانند بقیه انسانها در یک مرحله انتقالی جدی و اساسی به سرمی برند.ویژگی این جامعه این است که اعضای آن در حالی که با سرگشتگی و فرصتهای حاصله از چنین تجددی مواجهند همچنین میراث دارا شریعت منحصر به فردی هم می باشند.[5] علی رغم اینکه مسلمانان احساس به چالش کشیده شدن توسط نوگرایی جدید داشته و نسبت به علوم و تکنولوژیهای جدید نگران می باشند و وجود چنین مساله ای را مرتبط با پدیده غرب گرایی می دانند. از طرف دیگردلایل فراوانی نیز وجود دارد که نشاندهنده تایید و پذیرش علوم و تکنولوژیهای جدیدبطور فزاینده ای توسط نخبگان مسلمان است .[6] برای مثال اسماعیل سراج الدین اثبات می نماید که تاکید قران بر ؛ جستجو کردن علم و حقیقت ؛ باید باعث این شود که مسلمانان علوم و تکنولوژی جدید را پذیرا شوند.[7] وی معتقد است که ترغیب به علم بعنوان جزئی از تجدد مترادف با غرب گرائی نیست. وی همچنین اشاره می نماید که تجدد گرائی بر یک انسانگرایی (‌Humanism‌) اصیل استوار است وباید توسط مسلمانان مورد استقبال قرار گیرد. البته چنین امری نیازمندآزادسازی افکار مسلمانان از ترس نسبت به تمایز؛ تجدد؛ بیگانگی و حمایت از تفکر و احترام به چندگانگی در تفکر است [8.] وی سپس نتیجه گیری می نماید که پشتیبانی از دیدگاههای علمی یک امر ضروری بوده و چنین مساله ای به ذات خود در حقیقت پشتیبانی از ارزشهای اجتماعی و علی الخصوص ارزشهای اسلامی که جوهره تجدد و توسعه می باشند خواهد بود.دکتر سهیل عنایت الله چندان خوشبین نبوده و معتقد است: در عین حال که اسلام باید در علم و انقلاب صنعتی سهیم باشد اما چنین امری باید در چارچوب ارزشها و قواعد علوم اسلااست .[9]یونس نگوس یک تفکر متمایل به تفکر سنتی دارد آنجا که می گوید : نقطه آغازین علم درون اسلام این نکته است که جهان بوسیله الله از هیچ بوجود آمده است. [10]چنین تفکری با علوم جدید که در آن خداوند به عنوان فرض غیر مورد نیاز دیده می شود در تعارض است .کنکاش بر سر چالشهای میان علوم و تکنولوژی جدید در جهان اسلام مساله ای ادامه دار است .‌

در دیدگاه سید حسن نصر ؛ گرایشهای غیردینی و گرایشهای تقدس زدایی در قلب تجدد ومدرنیتی قرار دارد. چنین تحلیلهای فلسفی از تجدد؛ فقدان تعالی بخشی و فرانگری را مرکز چالش میان مدرنیته و ادیان ابراهیمی به حساب می آورند

- ‌III قسمت سوم این گفتار بررسی جنبه دیگری از تجدد است و آن در ارتباط با ظهور جوامع انسانی لیبرال و غیر دینی-سکولار- در غرب است .اینکه جوامع جدید در غرب از جنبه تاریخی در چه زمانی بوجود آمده همواره مورد بحث و اختلاف بوده است. برگزارکنندگان این سمینار ظهور تجددگرائی را در ارتباط با دوره پس از رنسانس به حساب آورده اند. دیدگاه من به گونه دیگری است و اشاره به دوره های روشنگری قرن 17 میلادی خواهم نمود که در آن منبع اصلی تجدد بر اساس استقلال و اختیار انسان بنا شده بود.[11] در این دیدگاه سنت بعنوان مانعی از گذشته تلقی می گشت که برای ظهور انسان و جامعه خودمختار و آزاد باید مورد انکار قرار می گرفت. توسعه ای اینچنین باعث رشد جامعه های لیبرال و مدرن غربی شد که در نتیجه آن پادشاهان کنار زده شده و باعث تشکیل طبقات متوسط / پیشه ور اجتماعی در جوامع شدند.دموکراسی از چنین نقطه ای شکل گرفت که نوید دهنده برابری و یکسانی بود. در نتیجه آن لازمه تجدد اعتقاد داشتن به عدالت اجتماعی بود. در چنین نقطه ای مجددا تجدد در چالش با ادیان ابراهیمی قرار گرفت اگرچه عواملی درون مسیحیت وجود داشتند که خود را همسو با چنین نیروهای فرهنگی تازه ظهور کرده یافته و دموکراسی را نیز پشتیبانی نمودند و بعضی عناصر در مسیحیت پروتستان نسبت به ظهور عناصر نوگرا نقش بنیادین و اساسی داشتند. نکته مورد نظر این است که عوامل ظهور چنین نوگرائی اجتماعی در غرب بطور وسیعی خاصه در قرن 20 جهان شمول شده اند. سرزمینهای اسلامی که در اوائل قرن عمدتا تحت تسلط و کنترل استعماری قرار داشتند و با پیشروی به سوی آخر قرن، تشکیل دولتهای اسلامی در شمال آفریقا؛ خاورمیانه وحتی تا اندونزی توسعه یافته بود. در نتیجه چنین امری جهان اسلام با شکلهای اجتماعی مدرن مورد چالش قرار گرفته بود. توسعه های مزبور تا حدی عمدتا در زمینه آزادی بودند که اختیار و آزادی زایدالوصفی را برای انسانها قائل می شدند و آزادی؛ تساوی و برادری را برای همه شهروندان مورد تاکید قرار می دادند. فرمهای دمکراتیک حکومتی؛ دیگر بر اساس فرامین مذهبی استوار نبود بلکه برپایه خواست عموم مردم قرار داشت و به این ترتیب حقوق بشر مطرح و مورد توجه قرار می گرفت. اگر چه چنین روشهای اجتماعی از شفافیت و وضوح کامل برخوردار نبوده و مورد شناخت قرار نگرفته بودند اما همگی در انکار شریعت و تفکر وابستگی انسانی بر ملکوت، متفق القول بودند.با وجود اینکه چنین تغییراتی عمدتا از غرب نشات می گرفتند از جهات مختلفی بعنوان یک هنجارجهانی شناخته شدند و در نهایت بصورت چالشی برای صورتهای اجتماعی تاریخی اسلامی و همینطور مسیحی قرار گرفتند. نتیجه چنین وضعی، آشفتگی و درگیری است که ما در جهان مسلمانان شاهد می باشیم که همواره در کشاکش با ابعاد چنین تجدد و نوگرائی است . در این نقطه نیز مجددا پاسخهای متفاوتی در جهان مسلمانان مشاهده می کنیم که طیفی شامل انکار صریح اینگونه مفاهیم تا استقبال از فرمهای اجتماعی غربی ( همانند ترکیه) را در برمیگیرد.‌

- ‌IV نکته چهارم و پایانی این گفتار:در سال 1996 ساموئل هانتینگتون از دانشگاه هاروارد چنین بیان نمود که: در جهان پس از جنگ سرد ریشه اساسی تضاد و تقابل ؛ اصول ایدئولوژیکی یا حتی اقتصادی نیست بلکه اختلافات و تفاوتهای میان انسانها و ریشه تضاد و تقابل؛ فرهنگی است . نزاع میان تمدنها تبیین کننده سیاست های جهانی خواهد بود.[12] وی سپس در ادامه بیان می دارد که نزاع و اختلاف اساسی ؛ میان اسلام و جهان غرب خواهد بود. اگر چه چنین تحلیلی تنها بر پاره ای از وقایع که از سال 1996 تا کنون به وقوع پیوسته اند قابل انطباق است اما بطور کلی چنین تحلیلی بسیار نگران کننده و قابل تامل است چرا که در آن امکان گفتگوی تمدنها از جمله مذاهب تصور نشده و بجای آن تنها به اختلاف و نزاع توجه داده شده است.ما در غرب به صورت وحشتناکی به اسلام بی اعتنا و غافل مانده ایم با وجود اینکه اسلام سنت ودین بزرگی است. اسلام دومین شریعت بزرگ جهان بوده که پیروان آن بیش از 25% از جمعیت معتقد به آئیین در سراسر جهان را به خود اختصاص می دهد. اسلام همچنین سریعترین مذهب رشد کننده در آمریکای شمالی است ( که البته عمدتا بواسطه مهاجرت است ) اما چنین رشدی بواسطه بازگشت به اسلام ( توسط پیروان سایر ادیان ) نیز است . هم اکنون حدود 600000 مسلمان در کانادا و بیش از 6 میلیون در امریکا ساکن می باشند. اسلام مذهبی است که بواسطه عمق و اهمیت نماز که یکی از ستونهای پنجگانه آن نیز است و همینطور نسبت به اعتقادش به الله ؛ ممتاز شده است. اسلام به معنی صلح همراه با تسلیم و گردن نهی نسبت به الله است وزندگانی معنوی مردمان را برای قرنها پس از ظهورش درسالهای 600 میلادی شکل داده است.اسلام مکتبی است که مستحق احترام ما است اگر چه همانگونه که سمیث بیان می دارد مکتبی است در کشاکش با نوگرایی و تجددگرائی. با این وجود مسیحیان یک پیشینه دهشتناک نسبت به اسلام دارندو این دین بزرگ بیشتر از آنکه مورد شناخت قرار گرفته باشد مورد تهمت واقع شده است. ما همواره این دین را به جهت تحقیر مسلمانان ؛ محمدیسم؛ نامیده ایم نه اینکه آنرا با نام صحیحش بنامیم. پیروان این مکتب در گذشته توسط مسیحیان بدنام می گشتند واکنون نیز چنین است. کتاب مقدس آن (قرآن ) هیچگاه مورد توجه قرار گرفته نشده و برای مسیحیان بسیار ناآشنا است . پیشینه ای که باعث برداشتهای منفی نسبت به اسلام در عالم مسیحیت شده است باید به همت مسیحیان در جهت بهبود روابطشان با مسلمانان مورد اصلاح قرار گیرد. در زمان ما نشانه هایی در جهت چنین اهدافی پدیدار شده است. برای مثال دومین کمیته واتیکان از کلیسای کاتولیک ( بمانند کمیته جهانی کلیساها) اقدام به گفتگو درباره اسلام نمود و از اوائل دهه 70 میلادی یکسری ملاقاتهای پیوسته میان مسلمانان و مسیحیان وجود داشته که بوسیله واتیکان و کمیته جهانی کلیساها صورت گرفته است. واتیکان همچنین با جنگ یک جانبه امریکا علیه عراق در سال 2003 مخالفت نمود.‌

‌ در عالم اسلامی نیز مراکزی همچون کنگره جهانی مسلمانان که آن نیز گفتگوهایی با مسیحیان در جهت رفع پاره ای از سوء تفاهمها و جهالتهایی که روابط مسلمانان و مسیحیان را به گونه خاصی درآورده است؛ برقرارگردیده است.نکته مهم قابل توجه اینکه هنوز تعداد قابل توجهی از مسلمانان در غرب (اروپا و امریکای شمالی ) می باشند. حرکت و مهاجرت این دسته از مردم پس از پایان یافتن استعمارگری و همچنین نیاز به نیروی کار در بسیاری از کشورهای اروپائی مانند آلمان به غرب صورت گرفت که نیازمند درک مجدد از این مردمان و باورهای آنان احساس است . به خصوص در این زمینه ما مناسب عمل نکرده ایم و تعصبات و پیش داوری ها هنوز متداول و شایع است . همین روز گذشته( می 22 ) ماجرای یک قاضی در نیویورک را خواندم که از بانوی سالخورده ای که برای جریمه پارکینگ به دادگاه مراجعه نموده بود سوال کرده بود که آیا وی تروریست است ؟!‌

جوامع غربی دارای روابط و معاملاتی با مسلمانان در زمینه های مختلف می باشند که در گذشته نداشته اند. با ظهور شهروندان مسلمان در جوامع غربی گروههایی وجود دارند که در جهت گفتگو با همسایگان جدید مسلمانشان قدم بر می دارند. در راستای چنین تلاشهایی که ثابت کننده مردود بودن نظریه هانتیگتون نیز است بر ماست که موانع ایجاد شده در ایجاد پل تفاهم میان مسلمانان و مسیحیان را دست کم نگیریم. در نتیجه ما نیازمند ادامه فعالیت جهت گفتگو میان مکاتبی همانند اسلام و مسیحیت که هردو در کشاکش با تجددگرایی می باشند، بوده تا بتوانیم از چنین فرضیات حاکمی در میان خود رها شده وبه پیش حرکت نمائیم. چرا نوگرایی را در مصاف با ادیان ابراهیمی معرفی می کنند؟ آیا واقعا نو گرایی در تضاد با ادیان ابراهیمی است؟ این تصور بیش از آنکه متضمن حقیقت باشد ناشی از عدم تفاهم میان مذاهب است.‌

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
روایت اول، شرط پیروزی

در گفت‌وگو با دکتر سیدمرتضی موسویان، ضرورت و اهمیت داشتن دکترین در رسانه و دلایل قوت و ضعف رسانه‌های داخلی و معاند را بررسی کرده‌ایم

روایت اول، شرط پیروزی

مجرمان در قاب شوک

در گفت‌وگو با تهیه‌کننده مستند معروف شبکه سه اولویت‌های موضوعی فصل جدید بررسی شد

مجرمان در قاب شوک

نیازمندی ها