گزارشی از تولید سریال «نوعروس » به کارگردانی بیژن میرباقری

قصه «نوعروس » که از شبکه دو پخش می شود، خلاف سایر سریال هایی که برای پخش در ماه رمضان ساخته می شوند، در این مقطع زمانی اتفاق نمی افتد.
کد خبر: ۱۶۶۵۵

داستان البته فضایی مذهبی دارد؛ اما اصل قصه ، مجموعه ای از حوادث امروز و ماجراهای دراماتیکی است که بیننده را در 30قسمت 28دقیقه ای با خود درگیر می کند: زنی پس از گذشت 25سال ، به دنبال عقدنامه اش به این دفترخانه می آید. پسر محضردار که مدتهاست برای ازدواج تحت فشار خانواده اش قرار گرفته است ، علاقه مند به دختر این زن می شود و.... مهره های داستانی چیده شده در این سریال ، درباره «زندگی مشترک » است . مشکلاتی که باعث کدورت زنها و مردها می شود. از مسائل اقتصادی گرفته تا اختلافات فرهنگی و...، همه در لایه های زیرین سریال بررسی می شوند. در گزارش خبرنگار جام جم ، جزییات بیشتری از حال و هوای اولین سریال «بیژن میرباقری » تشریح شده است.

چه کسی موتور هزار را روشن می کند؛
سرمای متبوعی کوچه های تنگ و باریک «ده ونک » را فراگرفته است . در این منطقه خوش آب وهوا که کمتر از نیم ساعت با میدان شلوغ و پررفت وآمد ونک فاصله دارد، هنوز هم درختهای قطور و مرتفع به چشم می خورد. بافت «ده » به رغم وجود خودروهای مدل بالا و زنان و مردانی با پوشش امروزی ، کاملا محسوس است . ویترین مغازه ها تا حدود زیادی حالت قدیمی خود را حفظ کرده اند و عده قابل توجهی از مردم ، با لهجه های شهرستانی با هم گفتگو می کنند. یافتن خانه ای قدیمی که محل تصویربرداری سریال است ، کار چندان ساده ای نیست . نقاط زیادی از این محله را خانه های این چنینی فراگرفته ؛ البته گاهی در کنار این خانه ها، ترکیبی از بتون و تیرچه بلوک و میل گرد، دست به دست هم داده اند تا ساختمانی را بالا ببرند که مانند انسانی فضول ، امروز به داخل خانه های اصیل و زیبای قدیمی سرک می کشند. تجمع غیرعادی مردم در یکی از کوچه ها، اطمینانم را به یافتن محل تصویربرداری قوی تر می کند. جلوتر می روم . محمد فیلی را می بینم که تلاش می کند موتور «رکس » آبی رنگی را روشن کند. کارگردان خود را با چند لایه لباس ضخیم پوشانده و فیلمنامه ای را در دست گرفته است . پس از فیلی ، نوبت امین زندگانی است که بخت خود را برای روشن کردن موتور بیازماید. لحظاتی بعد تصویربرداری آغاز می شود. دستیاران کارگردان ، سر و ته کوچه را بسته اند و به رهگذرانی که عبور می کنند تذکر می دهند، بدون نگاه به دوربین عبور کنند. آنها نیز گاه متلکی به گروه می گویند: دوربینش دیجیتاله ! موتورش هزاره؛ پس از پایان تصویربرداری این پلان ، مقدمات تصویربرداری پلان بعدی فراهم می شود. از بازیگران ، به غیر از فیلی و زندگانی ، جهانبخش سلطانی و حمیرا ریاضی نیز سرصحنه حضور دارند. میرباقری فیلمنامه قطوری را که در دست دارد ورق می زند و برای بازیگران پلان بعدی توضیح می دهد که چه باید بکنند. دقایقی بعد، ریاضی پشت فرمان خودرو پراید قرار می گیرد. زندگانی کنار او و سلطانی نیز روی صندلی عقب جا می گیرد. خودرو به انتهای کوچه می رود تا به فرمان کارگردان حرکت خود را آغاز کند. حرکت های متعدد افرادی که از مجلس ختم انتهای کوچه می آیند، کار را مشکل کرده است . «سیداحمد ساکت » طراح صحنه سریال می گوید: کارکردن توی تهران سخت شده . در میان رهگذران یکی از دوستانم را می بینم ؛ اما با فرمان کارگردان ، موتور دوربین به حرکت درآمده است و همه ساکت شده اند. پراید جلوی خانه ترمز می کند. ریاضی و زندگانی به فاصله اندکی ، از خودرو پیاده می شوند. «عطیه » کت کوهساری را از روی صندلی عقب برمی دارد و محمود نیز دست پدر را می گیرد و او را تا وسط حیاط می برد. کوهساری لحظاتی پیش ، خبر بدی شنیده و قلبش گرفته است . محمود پس از رساندن کوهساری به داخل حیاط، به اصرار پدر برمی گردد تا خواهرش بیش از این ، منتظر او نماند. محصول درخت های خرمالوی خانه هنوز غذای سفره پرندگان نشده است . این خانه حدودا 80ساله ، تاکنون محل تصویربرداری و فیلمبرداری آثار متعددی بوده . در زیرزمین همین خانه بود که «ناصر ملک » در قرمز جیرانی ، «هستی مشرقی » را شکنجه کرد. غول چراغ جادو نیز در همین زیرزمین مدتی زندانی بود و حالا، گروه صحنه و تولید خانه مذکور را به عنوان منزل «کوهساری » انتخاب کرده اند. طراح صحنه برایم توضیح می دهد که کوهساری صاحب محضر ازدواج و طلاق است . او معتمد محل است و در تمامی قصه ها، ردپایی از او دیده می شود. او کلمه «طلاق » را بر روی سردر دفترش ننوشته است . به گفته او در پرداخت این شخصیت سعی شده تا از رفتارها و جلوه های کلیشه ای در مورد چنین شخصیت هایی پرهیز شود. به همین دلیل خانه او فضایی شیک ؛ ولی با زمینه سبز دارد و اعتقادهای مذهبی او از طریق وسایل صحنه القا شده است . داخل خانه می روم . همه چیز شکل سابق خود را حفظ کرده . مبلمان ، میز نهارخوری ، تابلوهای روی دیوار و سایر وسایل زینتی منحصر بفرد، نشانه ای از سلیقه ای دقیق و منظم دارد. حتی جلوه های تمدن قرن بیستم - نظیر یخچال و تلویزیون - نیز مارکهای قدیمی دارند، خانه نیز به نسبت مکان های مشابهی که در آنها گروههای تلویزیونی و سینمایی حضور می یابند، بسیار منظم و تمیز است . مثلا خانم خانه به کسی اجازه نمی دهد با کفش وارد خانه شود. پرژکتورها نیز به گونه ای نصب شده که به دیوارها آسیبی نرساند. در گوشه ای از اتاق ، کارگردان نشسته و همزمان در حال خاراندن موهای جوگندمی اش و مطالعه فیلمنامه است . آخرین بار او را در سال 79دیدم . زمانی که فیلم «دوخواهر» او در بخش فیلم های کوتاه جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمده بود. فیلم او داستان «دو خواهر» را روایت می کرد که همسرانشان را در جنگ از دست داده بودند. این فیلم بعدها جوایز متعددی را در جشنواره های مختلف خارجی و داخلی - از جشنواره بیل بائوی اسپانیا گرفته تا جشنواره دفاع مقدس - از آن خود کرد. فیلم بعدی او - داستان نانوشته - نیز در یکی از بخش های جشنواره کن امسال به نمایش در آمد. در همان زمان او در حال آماده سازی مقدمات ساخت فیلم اول بلندش به نام «روبه آسمان » بود؛ اما ساخت این فیلم بنا به دلایلی منتفی شد. یک ماه از این ماجرا نگذشته بود که کارگردانی «نوعروس » به او پیشنهاد شد. وی درباره طرح داستان سریال نوعروس می گوید: نگارش طرح این سریال اوایل اردیبهشت امسال آغاز شده بود. زمانی هم که تصویربرداری را آغاز کردیم ، طرح کلی قصه را داشتیم و در ده روز اول تولید متن کامل شد. غلامرضا رمضانی نویسنده فیلمنامه به عنوان مشاور در کنار کارگردان حضور داشته است. صحبت های ما با ورود صاحبخانه «کات » می شود. «کاترین مستوفی » زنی یونانی الاصل که سالهاست در ایران و در این خانه زندگی می کند. وی گزارش تلویزیونی درباره وضعیت نامساعد «رضا ایرانمنش » را دیده و متاثر شده است . هنوز ته لهجه خارجی اش را حفظ کرده و به همین دلیل ، بیشتر «خ »ها را «ک » تلفظ می کند. صحبت ها و خاطرات شیرینش را به اتفاق گوش می دهیم و زمانی که میرباقری مرا به عنوان «خبرنگار» معرفی می کند، متواضعانه عذرخواهی می کند و تنهایمان می گذارد. از میرباقری درباره شرایط تولید و ترکیب فعلی سوال می کنم . او می گوید: بیشتر عوامل این مجموعه ، در پروژه های قبلی تهیه کننده حضور داشتند. بخشی از این عوامل در ساخت سریال «دوران سرکشی » حضور داشتند. با بعضی از آنها نیز از مدت ها پیش آشنا بودم . مثلا شاپور پورامین ، مدیر تصویربرداری این پروژه ، زمانی در فیلمی مستند حضور داشت و من هم در آن فیلم دستیار کارگردان و برنامه ریز بودم . این مسائل سبب شد تا تفاهم و همکاری خوبی به وجود بیاید. امروز نیز در آخرین روزهای ماه شعبان ، تولید با ریتمی مناسب پیش می رود. انجام مراحل پس از تولید ادامه دارد و هیچکس اضطرابی برای رساندن سریال به آنتن را ندارد.آفتاب غروب کرده است . نسیم مطبوع ساعات اولیه ، کم کم به سوز سردی تبدیل می شود. صدای گزارش مسابقه ای فوتبال را می شنوم . حیاط خانه نورپردازی شده و بازیگران میان اتاق گریم و حیاط در رفت و آمد هستند. داخل کوچه ، آخرین بقایای مجلس ختم در قالب گروهی حدودا پنجاه نفره که پیشاپیش آنها پسر بچه ای اندوهگین حرکت می کند، ازکوچه عبور می کنند. بی صدا خداحافظی می کنم و پشت سر عزاداران ، به سمت میدان حرکت می کنم.
رضا استادی
ostadi@jamejamdaily.net
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها