گوهرشاد؛ تنها جشنواره مردمی عفاف و حجاب
گفت‌و‌گو با محمدحسن جعفر زاده، دبیر کل جشنواره گوهرشاد

گوهرشاد؛ تنها جشنواره مردمی عفاف و حجاب

گفت‌وگو با حسین اسرافیلی، شاعر درباره برپایی تمدن نوین ایرانی ‌اسلامی

گذار کاروان‌سالاری تمدن به شرق

برپایی تمدن نوین ایرانی ـ اسلامی بایست و شایست‌های پرشماری را پیش می‌کشد. این سرزمین در طول اعصار توانسته با همگرایی همه توانایی‌ها و داشته‌ها از هر نظر بر نارسایی‌ها و پیشامدهای بنیان‌کن پیروز شود و با روح تپنده و آزاد و شکوفانش، سرزنده و شادمانه زندگی را برای مردمانش و دیگر بلاد، زیستنی و معنادار کند. این که هر زمانی بوده ایران و فرهنگ ایرانی با تاثیرگذاری‌هایش تحسین شده و در بدترین شرایط نیز این درخت تناور کهن به بار نشسته و بهارآوری کرده‌است.
برپایی تمدن نوین ایرانی ـ اسلامی بایست و شایست‌های پرشماری را پیش می‌کشد. این سرزمین در طول اعصار توانسته با همگرایی همه توانایی‌ها و داشته‌ها از هر نظر بر نارسایی‌ها و پیشامدهای بنیان‌کن پیروز شود و با روح تپنده و آزاد و شکوفانش، سرزنده و شادمانه زندگی را برای مردمانش و دیگر بلاد، زیستنی و معنادار کند. این که هر زمانی بوده ایران و فرهنگ ایرانی با تاثیرگذاری‌هایش تحسین شده و در بدترین شرایط نیز این درخت تناور کهن به بار نشسته و بهارآوری کرده‌است.
کد خبر: ۱۴۱۲۵۲۵
نویسنده علی مظاهری - گروه فرهنگ و هنر

روح ایران فرهنگی به همه اقوام و خرده فرهنگ‌های گوناگونش روحی یگانه و یکپارچه بخشیده و در اوج درخشانی تمدن ایرانی ـ اسلامی شاهدیم یکی از ارکان موثر در این کوشایی و جهانبانی همانا دبیران و سخن‌سالاران و شاعران بوده‌اند. آیا در دوران معاصر نقش این گروه از فرهیختگان را چگونه می‌توان در برپایی تمدن نوین ایرانی ـ اسلامی بازیافت و ترسیم کرد. بر همین اساس به هم‌سخنی با شماری از سخن‌سرایان پرداخته‌ایم و در این گفت‌وگو مهمان حسین اسرافیلی هستیم. معروف‌ترین مجموعه شعر او «تولد در میدان» به عنوان یکی از آثار برتر شعر دفاع‌مقدس در دهه ۶۰ از سوی بنیاد حفظ آثار و ارزش‌های دفاع‌مقدس برگزیده شد. آتش در خیمه‌ها، مجموعه شعر عاشورایی، عبور از صاعقه، گزیده ادبیات معاصر شماره ۵، مردان آتش‌نهاد، آتش در گلو و آیینه‌های شعله‌ور را سروده‌است. سال ۷۸ وی از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به‌عنوان یکی از شاعران برتر دفاع‌مقدس برگزیده شد.

استعمار با یورش سنجیده به زبان فارسی در ناکارآمدکردن روح جاری در ایران فرهنگی و همگرایی فرهنگ‌هایی تاثیرگذار بود که با هم همواره سرسبزی و شکوفایی تمدنی و فرهنگی را بیمه کرده‌بودند و از توفان حوادث با سربلندی گذشته‌بودند. اکنون چند سده است آن خلاقیت سراسری از میان رفته، به این مهم چگونه می‌اندیشید؟
استعمار انگلیس به شقه شقه کردن ایران فرهنگی پرداخت و این سیاست را به هر نحو انجام داد و بسیاری مناطق را از ایران جدا کرد و کشور مستقل اعلام شدند.این سیاست همچنان پیگیرانه دنبال می‌شود. آنها حتی تلاش کردند بلوچستان را از ایران و پاکستان مستقل کنند. به‌ویژه در زمان قاجار که (آریانا) هرات را جدا کردند و نام خراسان بزرگ را افغانستان گذاشتند. همچنین تاجیکستان و قفقاز و ماورای قفقاز که ۱۷ شهر بزرگ را شامل می‌شد، از ایران جدا شد که الان چند کشور شده‌است. اینها توطئه‌ای بود که انجام گرفت و ریشه‌ها زبان فارسی را خود انگلیسی‌ها در این سامان‌ها خشکاندند. یا مثلا در هند که چند سده زبان‌ اصلی‌ و اداری و حکومتی‌شان فارسی بود و این برانداختن زبان اداری ۴۰۰ ساله در هند به فاصله انداختن میان مردمان همدل و همزبان انجامید. (البته سابقه زبان فارسی در هند ۷۰۰ ساله است) شاعران هندی مانند بیدل و غالب و فیضی و... هندی بودند اما با زیبایی و فخامت هر چه تمام‌تر فارسی‌سرایی می‌کردند و از قله‌های بزرگ سخن و شعر فارسی‌اند. ترکیه در دوره عثمانی که شاه‌عباس با آنها نامه‌نگاری می‌کرد، خلیفه عثمانی به فارسی پاسخ شاه عباس را می‌داد.

مگر سودی اهل بوسنی نیست که یکی از مشهورترین شرح‌های حافظ را نوشته که اگر مخاطب فارسی نداشت نیازی به چنین نوشتار و شرحی نبود؟
مهم این است که گستره‌ای بزرگ‌تر از یک قاره به زبان فارسی تکلم می‌کردند و با فرهنگ و ادب فارسی تربیت می‌شدند و به فارسی می‌نوشتند و می‌خواندند و آن آثار فراوان و ارزشمند را به یادگار گذاشتند. استعمار انگلیس با برنامه‌های بلندمدت، این جهان بزرگ را قطعه قطعه کرد و چنان کرد که همین قلمرو ایران مانده و همچنان شاهدیم که دشمنان طمع زیادی دارند و از هر طرف در حال برپایی فتنه در راستای تجزیه هستند، در حالی که اروپا را به سوی قاره متحد پیش می‌برند اما در دیگر جاها با فتنه‌انگیزی دنبال تجزیه هستند تا کردها و بلوچ‌ها و عرب‌های خوزستان را از ایران جدا کنند. متاسفانه توطئه‌ها ادامه دارد و برخی هموطنان به این توجه ندارند و گمان دارند اگر ترکی، کردی یا لری بنویسند و بخوانند و در مدارس‌شان این زبان را تدریس و تبلیغ کنند، چه می‌شود! بله ما کشوری با فرهنگ و زبان‌های مختلف هستیم اما همه از یک ریشه‌ایم؛ یعنی ایرانی. ما باید نخست فرهنگ ایرانی را حفظ کنیم و با احترام به دیگر داشته‌ها و فرهنگ‌ها و گویش‌ها اشاعه دهیم. مثلا در نوشتار فارسی بسیار نادرستی‌ها وارد شده و رواج یافته که به این زبان گزند می‌زند.

پس نیاز به بازشناسی داشته‌های‌مان داریم تا بتوانیم کاری در فرهنگ کشور صورت بدهیم و با این بازشناسی بتوانیم زمینه‌های همگرایی اقوام ایران فرهنگی را فراهم کنیم؟
بله ما بسیاری از داشته‌های‌مان را انگار نمی‌بینیم که نیاز به بازشناسی دارند. مثلا نیاز به بازشناسی واژگان اصیل فارسی و گویش‌ها برای غنا دادن به زبان داریم، چه در ایران چه در دیگر کشورهای ایران فرهنگی مثل تاجیکستان و خراسان بزرگ. فرم زبان فارسی را نباید تغییر بدهیم حتی نوشتن «می‌خاهم» به جای «می‌خواهم» خیانت به زبان فارسی است؛ زیرا همه فرهنگ‌نامه‌های کهن و از سده‌های گذشته این چنین نوشته‌اند. امسال در جشنواره شعر فجر مهمان‌هایی از دیگر کشورها داشتیم که با آنها صحبت می‌کردم، چه عشق و علاقه فراوانی به زبان فارسی و ایران دارند! مثلا یکی از شاعران ازبک به من می‌گفت با شکل نوشتاری امروز ایران آشنا هستیم و یکی از وظایف خانوادگی‌مان همین است که این مهم را به فرزندان‌مان بیاموزیم و چقدر خوب و رسا فارسی می‌گفت و می‌خواند. چه عشق و علاقه‌ای به ایران به عنوان مهد فرهنگ دارند. ما بایستی از اینها استفاده کنیم. باید از جاذبه‌هایی که ایرانیت و فرهنگ و ادب ما ایجاد کرده بهره ببریم از این ظرفیت‌ها باید استفاده کنیم.

این مهم بی‌گمان برنامه‌ریزی درازمدت می‌خواهد اما این روحیه در مسئولان فرهنگی ما چنین همت و خواستی وجود ندارد انگار! دیگر کشورها شخصیت‌های ایرانی را مصادره کرده و به نام می‌زنند و اینجا دست‌اندرکاران در خواب غفلت هستند.
مسئولان فرهنگی ما متاسفانه اهل فرهنگ نیستند تا بدانند کجا ایستاده‌اند و اهمیت موضوع در کجاست. به قولی سوراخ سد را با یک بند انگشت می‌توان گرفت اما اگر بشکند هیچ سیل‌بندی کارآمدی ندارد، خود من بیش از ۲۰ سال است با آه و ناله اعلام می‌کنم زبان فارسی را دریابید این زبان دارد لطمه می‌بیند و نوشتن‌های ما غلط شده و توجهی نمی‌شود. وقتی نابهنجاری‌های نوشتاری و از آن مهم‌تر شکل گرفت و رایج شد، تازه خواهیم گفت ای وای چه کنیم! چنین نیست هر کس هرجور دلش خواست بنویسد.

برپایی تمدن نوین ایرانی اسلامی با این همه نابسامانی در سیاست‌گذاری و... نکند دور از واقعیت‌های جاری به نظر برسد؟
کتاب شهید مطهری درباره خدمات متقابل ایرانی و اسلام را ببینید! حتی قواعد زبان عربی را ایرانیان نگاشته‌اند... این مساله نشان می‌دهد که مملکت ما ظرفیت‌های بزرگی دارد و به جهان خدمات زیادی داده مثلا توانسته این همه ملت و فرهنگ را در گستره نوروز یا زبان فارسی به عنوان ایران فرهنگی یکپارچه کند. چرا امروز در مملکت خودمان از زبان‌، از ظرفیت‌های فرهنگی‌ و از فرهنگ‌مان بیگانه شده‌ایم!

پس از چهاردهه کار فرهنگی متمرکز نکردن، آیا صحبت از برپایی تمدن ایرانی - اسلامی باتوجه به داشته‌های‌مان شدنی است یا به این زودی دست‌یافتنی نیست؟
یادم می‌آید پیش از این کتابی از دکتر صاحب‌الزمانی خواندم به نام خداوند دو کعبه، اثر ناصرالدین صاحب‌الزمانی که مصاحبه با پیتیریم سوروکین - اندیشمند سرشناس شوروی که به آمریکا رفت و به دلیل اندیشه‌هایش بسیار مورد توجه قرار داشته است. یکی از سخنان او درباره از بین رفتن تمدن غرب است که می‌گوید: «تمدن از بین نمی‌رود، بلکه انتقال می‌یابد. قرن هفتم تمدن بزرگ اسلامی بود از تمام جهان به دانشگاه‌های اسلامی می‌آمدند. الان این تمدن در غرب است اما طبق شواهد تاریخی از غرب به سمت شرق در حرکت است. من پیش‌بینی می‌کنم که در آینده، مجددا تمدن بزرگ به اسلام برخواهد گشت و مسلمان‌ها و شرق، دارای این تمدن خواهند بود.» این پیشنهاد را براساس اندوخته‌های علمی پیش‌بینی کرده پیش از انقلاب این بروز تمدن را در اندونزی می‌دانستند؛ مثلا اصلاحات ماهاتیر محمد حتی مورد پسند علمای دینی هم قرار گرفت اما پس از انقلاب متوجه شدیم که نه! به‌ویژه با سخنان رهبر معظم انقلاب که دیدگاه‌های بسیار ارزنده و سازنده‌ای دارند، وقتی می‌گویند «تمدن اسلامی باید از ایران شروع شود و ایران مرکز تمدن خواهد بود» بی‌شک با احاطه به تاریخ و فرهنگ و ادب و فقاهت این سخن را می‌گویند و الان هم نشانه‌هایش پیداست. بنابراین تمدن در حال انتقال به شرق است و قطعا در آینده، شرق و ایران به‌ویژه خاستگاه تمدن خواهد بود.

اما باید کارهایی صورت دهیم که این انتقال تسهیل شود؟
آفرین. بسیاری از کتاب‌های دانشمندان ما در اروپا ترجمه و تدریس می‌شد؛ مثل قانون بوعلی که ۴۰۰ سال در دانشگاه‌های‌شان تدریس می‌شد. دوران عباسیان ساعتی ساخته شد که پرنده‌ای در ساعت‌هایی بیرون می‌آمد و صدا می‌زد و برمی‌گشت. هارون‌الرشید یکی از این ساعت‌ها را به پادشاه وقت فرانسه هدیه داد و آن را بالای یک کلیسا نصب کردند اما پاریسی‌ها اعتراض کردند که این کاری شیطانی است و شیطان است که وقت را تذکر می‌دهد، ساعت را برداشتند و شکستند. ما صاحبان تمدن و آنها در توحش بودند اما بعدها با بهره‌برداری از تمدن ما چنین به پیشرفت رسیدند. علم به یک جامعه خاص اختصاص ندارد و دانش، بشری است و بده بستان می‌شود. الان ما باید از دانش و فناوری آنها استفاده کنیم، بومی‌اش کنیم و با داشتن این همت و غیرت موفق خواهیم بود. کشور ما که کوچک‌ترین نیازش را وارد می‌کرد، الان ماهواره به فضا می‌فرستد و در علوم امروز حرف‌ برای گفتن دارد، مسلما آینده را هم فتح خواهد کرد.

پس براساس حرف سوروکین آیا با ترکیب داشته‌ها و زمینه‌ها و واقعیت‌های روزآمد، فاصله‌مان با تمدن نوین ایران اسلامی کم است یا زیاد؟
سیاستگذاران ما متاسفانه در عرصه فرهنگ به‌خصوص کم‌بهره‌اند، آگاه نیستند و با علم روز آشنایی ندارند... وقتی نگاه ما متحجرانه و برخاسته از ناآگاهی است، چگونه می‌توانیم کاری صورت بدهیم. بعد از ۴۰ سال آیا دروازه باید بر همان پاشنه گذشته بچرخد! ببینید دنیا چگونه اداره می‌شود. با جمود فکری که نمی‌شود. با مراوده و ارتباطات، قطعا طرح نویی می‌توان درانداخت و شاهد برپایی تمدن نوین ایرانی - اسلامی بود. ان‌شاءا...

دشوارترین نبردها، نبرد با خویشتن است. یعنی خودانتقادی در حالی که نمی‌توان به انتقاد پرداخت!
متاسفانه این هست در حالی که خودانتقادی باعث پیشرفت می‌شود. دست تطاول به خود گشادن باید توسط مسئولان گشوده شود؛ زیرا از سویی حرف از برپایی تمدن نوین است و از سوی دیگر چنان جمود و تحجر فکری داریم که انگار در ۱۰۰۰ سال پیش زندگی می‌کنیم. البته این‌ نارسایی‌ها مثل کف روی آب است و کف از بین خواهد رفت.

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها