در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
خونبارش، احتمالا تنها فیلم سینمای ایران است که به شکل مستقیم به واقعه 17 شهریور پرداخته و ظاهرا شما جزو کسانی هستید که از صفر تا صد این فیلم، همراه آن بودید.
صد در صد. قرار نبود این فیلم دو ساعت زمان داشته باشد، بلکه قرار بود یک فیلم 20 دقیقهای باشد. پایهگذاری این فیلم در دفتر خودم انجام شد. خودم نگاتیو، دوربین و وسایل نورپردازی را در اختیار فیلم قرار دادم و فیلمبرداریاش را هم خودم به عهده داشتم. اما متاسفانه بعدها به خاطر کودتای نوژه، جلوی فیلم را گرفتند.
یعنی فیلم اکران نشد؟
چرا، بعدا فیلم اکران شد، اما در تیتراژ فیلم، تغییر و تحولاتی دادیم. همان موقع با زندهیاد تیمسار نامجو در این مورد صحبت کردم.
به عنوان مدیر فیلمبرداری، حتما در کار با بازیگرانی تازهکار (درواقع نابازیگرانی که نقش خودشان در واقعیت را بازی میکردند)، با چالشهایی روبهرو بودید.
بله، خیلی سخت بود. شیوه کار ما اینطور بود که من نورها را به شکل مستندگونه تنظیم میکردم و دوربین را میکاشتیم و فیلم میگرفتیم. آنموقع هم که امکانات الان نظیر ویدئو را نداشتیم. ما فیلم را به صورت 16 میلیمتری فیلمبرداری و بعد آن را تبدیل به نسخه 35 میلیمتری کردیم. ضمن اینکه آنموقع، اوایل انقلاب بود و نگاتیو هم نبود. نگاتیوهای 16 میلیمتری ما هم کهنه بود که البته همان کهنگی به من خیلی کمک کرد تا فیلم جنبه مستند پیدا کند. با تبدیل فیلم به نسخه 35 ،این مستندگونگی بیشتر هم شد. حتی فیلم در بخش رقابتی جشنواره مسکو هم شرکت کرد. دو نفر از بازیگران که نقشهای واقعی خودشان را بازی میکردند و به جای آن سربازی که در واقعیت ماجرا شهید شده بود، هم یکی از اعضای کادر فنی ما بازی کرد که به او شباهت داشت. به جرات میگویم حدود 80 درصد این فیلم را من مستندگونه گرفتم. روال ما این بود که بازیگران، کارهای خود را به صورت روزانه و براساس خط قصه انجام دهند و ما فیلم بگیریم. آقای امیر قویدل با آنها صحبت میکرد و آنها را به فضای موضوع میبرد تا آماده بازی شوند.
پس باتوجه به محدودیت نگاتیو، برداشت، زیاد گرفتید؟
حدود 50 نگاتیو 10 دقیقهای مصرف کردیم. همانطور که بازیگران، براساس واقعیت دیالوگ میگفتند، دوربینم روشن بود و مدام کلوزآپ، مدیوم شات و لانگ شات میگرفتم. اینقدر فیلم میگرفتم که آن نگاتیو 10 دقیقهای تمام شود. وقتی تمام میشد، دو ساعت استراحت میدادیم و بعد به بازیگران میگفتیم حالا از یک دقیقه بعد آن صحنه و حرف قبلی، دوباره شروع کنید.
از این وضعیت کلافه میشدید یا فیلمبردار صبوری بودید؟!
این کار 9 ماه طول کشید که قطعا نیاز به صبوری داشت. ما ابتدا تهیه کننده نداشتیم.
بعدا که رسول صدرعاملی تهیهکنندگی کار را به عهده گرفت.
رسول را خودم به سینما آوردم، او قبل از آن خبرنگار روزنامه اطلاعات بود. رسول در مراسم قدردانی از من که در ارسباران برگزار شد، گفت من اصلا کارگردان نبودم و علی مزینانی باعث کارگردانی من شد.
زندهیاد قویدل هم اولین بار بود که فیلم سینمایی میساخت.
بله، اولین فیلم سینمایی اش همین بود، اما اولین کارش به عنوان کارگردان، سریال چنگک بود که من هم فیلمبرداریاش را انجام میدادم. چنگک اولین سریالی بود که صدا سرصحنه ضبط میشد. من با دوربین اکلر فیلم میگرفتم و برادرم منصور هم مدیرتولید کار بود. آقای جلال مقدم هم سرپرست گروه بود و باز بالای سر ما زنده یادان مازیار پرتو و نصرتا... کنی بودند.
میگویند اولین فیلم بعد از انقلاب، همین خونبارش است، این موضوع صحت دارد؟
دقیقا، البته قبل از آن یکی دو فیلم را شروع کردیم مثل «انفجار» آقای ساموئل خاچیکیان که توقیف شد. خودم فیلمبردار کار بودم و تهیهکننده هم مرتضی نیکخواه بود.
انبوه سربازانی که در صحنههای ابتدایی فیلم خونبارش و آن صحنههای تظاهرات میبینیم، سرباز واقعی بودند؟
بله، سربازان ارتش بودند که برای حضور در فیلم از آنها استفاده شد.
فیلم، کجا فیلمبرداری شد؟
در پادگان قصر فیروزه نیروی هوایی که زنده یاد حسن نورهادی، نقش فرمانده را بازی میکرد. البته برای همین سربازان، پدر ما را درآوردند! حدود 300 سرباز در پادگان به ما میدادند و ما باید شب تا صبح، فیلمبرداری میکردیم. به جرات میگویم صد نفر از سربازان ـ به خاطر سختی کار فیلم - فرار میکردند و قایم میشدند!
از سختیهای دریافت تجهیزات جنگی در آن سالها هم بگویید.
سختی که داشتیم، اما دیگر از «عقابها» سخت تر نبود که خودم تهیه کننده و مدیر فیلمبرداری آن بودم. به من 150 قبضه اسلحه داده بودند، به آنها میگفتم یکی را برای دریافت آنها بفرستید، میگفتند نه، دست خودت باشد قبول است! (میخندد) ولی البته سختیهای دیگری داشتیم، بهعنوان مثال روز اولی که همراه خدابیامرز خاچیکیان، پیش فرمانده نیروی هوایی رفتم، از من پرسید: «چه میخواهی جوان؟!» آنموقع یک دانه موی سفید هم نداشتم. گفتم: هیچی آقا! آمدم که چهار هواپیمای فانتوم به من بدهید. به قول ما فیلمبرداران، با نگاهش تیلت (حرکت عمودی دوربین) کرد و گفت: «جوان! راهت را اشتباه نیامدی؟» گفتم چطور سرهنگ؟ گفت: «مگر آمدی آژانس، ماشین بگیری؟! مرد حسابی! من اگر چهار تا فانتوم داشتم، خودم کلی از عراق را میگرفتم.» آن فانتومهایی که شما در عقابها میبینید که آقای سعید راد و دیگر خلبانان ما سوار آن هستند، درواقع هواپیماهای از رده خارج است که آنها را بکسل و برای فیلم بازسازی کردیم. این هواپیماها روی زمین بود، اما من جوری فیلمبرداری کردم که انگار در آسمان هستند. البته صحنههایی هم بود که از آسمان و از هواپیما گرفته شده است.
همان صحنههای پایانی فیلم که از داخل بالگرد فیلمبرداری شده است؟
فیلمبرداری آن صحنهها که کار بچههای گروهمان بود! (میخندد) آن صحنههایی که از بالای میدان آزادی در فیلم میبینید را من سوار بر بالگرد و هواپیما گرفتم. این تودماغی حرف زدن من، از اثرات فیلمبرداری همین فیلم عقابهاست. مرا سوار هواپیما کرده بودند و 8000 پا بالا بردند. به محض اینکه در هواپیما را باز کردند، همه صورت من دفرمه شده بود. تازه مرا با چتر بسته بودند که اگر از هواپیما پرت شدم بیرون، اتفاقی برایم نیفتد و با چتر فرود بیایم. حتی قبل از فیلمبرداری، تمرین چتربازی کردم.
قبل از عقابها، تجربه این چنینی برای فیلمبرداری داشتید؟
در فیلم تپه 330 هم داشتم که امان منطقی آن را ساخته بود و بازیگرانی چون سعید راد، پرویز فنیزاده و بیک ایمانوردی در آن بازی میکردند.
پس قبل از عقابها هم با سعید راد کار کرده بودید؟
بله، قبل از تپه 330 هم فیلم فاتحین صحرا را با او کار کرده بودم.
صحنههای هوایی عقابها کجا فیلمبرداری شد؟
پایگاه یکم شکاری.
آن صحنههای آبانبار خونبارش که یکی از سربازان در آن به شهادت میرسد و دو نفر دیگر دستگیر میشوند، را چطور گرفتید؟ زدید به آب؟
بله، این صحنه که چیزی نبود، ما فیلمبرداران آنموقع اینقدر دیوانه بودیم که این چیزها برایمان عادی بود! در فیلم حسن کچل (علی حاتمی) آقای کنی، مدیر فیلمبرداری بود و من دستیار ایشان بودم، من در خزینه هشتگرد، یک چراغ ژاپنی را روشن دستم گرفتم و رفتم توی آب ایستادم! شما فکر کنید اگر یک درصد فاز و نول این چراغ قاطی میکرد، چه بلایی سر ما میآمد. نهتنها من بلکه برای همه کسانی که در آب بودند. من در خونبارش هم تهانبار نشسته بودم و چراغها را تنظیم کرده بودم تا مستندطور تصاویر را بگیرم.
در همین خونبارش و هم در عقابها، به شیوه سینمای آن سالها، از زومهای اغراق شده برای نزدیک شدن به شخصیتها و سوژهها استفاده کردهاید، شیوهای که چندان با سینمای این سالها همخوانی ندارد و دیگر از آن استفاده نمیشود.
مساله به ژانر و فضای فیلم، مربوط میشود. همان زمان من فیلم دستنوشتهها را کار کردم که زمین تا آسمان، شیوه تصویربرداری آن با این فیلمها فرق میکرد. بهجز تفاوت ژانر فیلم، شیوه کار کارگردانها هم با یکدیگر تفاوت داشت. مهمتر از همه اینها پیشرفت فناوری و سینماست و با رایانه همه کار میتوانند با تصاویر انجام دهند. مرا برای فیلم کوسه جنوب، با کابل یک فاز برق، زیر تریلی بستند که چرخهای ماشین، جلوی کادر من بچرخد تا نیروهای ژاندارمری که در تعقیب این تریلی است، از زیر هشت چرخ عقب دیده شوند. بعد دوربین پن (حرکت افقی دوربین) میکند و پلان را از آینه میگرفتم. خود خدابیامرز خاچیکیان رفته بود بالای ماشین و میکوبید توی سر من و میگفت اگر کابل پاره شود و بیفتی، مثل مگس، پخش زمین میشوی! من هم به او گفتم تو گفتی این صحنه را میخواهی و من هم باید آن را بگیرم. اما الان به دستیار فیلمبردار میگویی رابط بیاور، او هم به یکی دیگر میگوید رابط بیاور و او هم به دیگری میگوید رابط! بامزه است برای دوربینی که کلا نیم کیلو وزن هم ندارد، چهار پنج کادر فنی میبرند. اما ما آنموقع فقط سه کادر فنی بودیم که هم تراولینگ میکردیم و هم چراغ میکشیدیم و هم دوربین و سهپایه میآوردیم و همه کارها را خودمان میکردیم.
مرد ریشهدار سینما
علیاکبر مزینانی، از آن قدیمیها و استخوان خردکردههای سینماست. این مدیر فیلمبرداری و تهیهکننده سینما آثاری چون کوسه جنوب، خونبارش، رهایی، عقابها، دزد و نویسنده، خواستگاری، قربانی، دو همسفر، دنیا و قفس طلایی را در کارنامه دارد. از او اخیرا در جشن سینمای ایران تجلیل شد. همچنین سال گذشته در مراسمی که به کوشش امیر پوریا و با حضور مهدی فخیمزاده و رسول صدرعاملی برگزار شد، از مزینانی قدردانی به عمل آمد.
هنوز هم پرمخاطب ترین
وقتی به علی اکبر مزینانی میگوییم که هنوز هم عقابها، به لحاظ تعداد تماشاگر، پرمخاطبترین فیلم سینمای پس از انقلاب است،پاسخ میدهد: دقیقا همینطور است، حتی تعداد مخاطبان فیلمی که الان 20 میلیارد تومان هم فروخته باشد، به پای مخاطبان عقابها نمیرسد. آمار میگوید عقابها آن زمان 120 میلیون تومان در گیشه فروش داشته است، اگر این میزان فروش را با بلیت هشت تومانی (هشت تا یک تومانی) محاسبه کنید تا پی به تعداد مخاطبان ببرید. حساب کنید اگر فیلم با بلیت 15 و 20 هزارتومانی الان، اکران میشد، چقدر فروش داشت.
علی رستگار
سینما
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اکبرپور: آزادی استقلال را به جمع ۸ تیم نهایی نخبگان میبرد
در گفتوگوی اختصاصی «جام جم» با رئیس کانون سردفتران و دفتریاران قوه قضاییه عنوان شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی بیپرده با محمد سیانکی گزارشگر و مربی فوتبال پایه