سلطان کنسرت و پاییزه خزان‌زده کتاب

به قاعده همیشه که بین و ما و سازمان آگهی‌ها برای تغییر و کم شدن آگهی‌ها دعوا و درگیری است، شماره امروز هم از این قاعده مستثنا نبود و بعد از چند روز تعطیلی، دو صفحه از صفحات فرهنگی تقدیم سازمان آگهی‌ها شد. باشد که مقبول دوستان افتاده باشد و در روزهای بعد با ما بیشتر کنار بیایند. البته این را هم بگوییم که حالا سوای این جنگ و گریزهای ظاهری، اما ته قلب‌مان از باز بودن باب آگهی به روی روزنامه خوشحالیم و این دعواها هم بیشتر جنگ زرگری است. خلاصه که خیلی گول این اختلافات ظاهری را نخورید. و اما بعد...
اواخر هفته قبل بود و بعد از کله‌پا شدن سلطان سکه که محمد آقای معتمدی از خوانندگان کاردرست و جوان و آینده‌دار موسیقی سنتی با گذاشتن یک پست بودار در صفحه اینستاگرام شخصی خودش نخ داد به بقیه که کاش علاوه بر سلطان سکه با سلطان کنسرت هم برخورد شود.
آذر مهاجر، خبرنگار کاردرست ادبیات و هنر ما هم که این چند وقت اخیر حسابی گزارش‌ها و مصاحبه‌هایش گل کرده رفته سراغ سلطان مورد نظر و بعضی از وقایع و حقایقی را که خودش از نزدیک از آن اطلاع داشته در گزارش آورده. کنار این قضیه سراغ یکی از دوستانی که پیش از این در حوزه موسیقی هم صاحب مسؤولیت بوده هم رفته و راجع به حضرت سلطان گپ شده. القصه که گزارش و مصاحبه مهاجر را از دست ندهید. از همین صفحه شروع شده و تا صفحه 11 ادامه یافته است.
صفحه 12 ما هم نیمچه گزارشی رفته از طرح پاییزه کتاب که حالا چند مرتبه‌ای در شکل پاییزه و عیدانه دارد برگزار می‌شود و سعی کرده در این وضعیت قمر در عقرب و خیش خراشمای اقتصادی، مرهمی باشد روی زخم ناسور ناشر و کتابفروش جماعت.
هرچند اوضاع آن‌قدر خیط است که این طرح بیش از آن‌که در مقام مرهم ظاهر شود درنهایت می‌تواند کار چسب زخم را بکند و گرنه در این وضعیت اقتصادی کار و بار کی بر وفق مراد است که کار و بار کتابفروشی‌ها بر وفق مراد باشد. قشری که همین جور در حالت عادی هم چرخ اقتصادی‌شان با زحمت و هل دادن و دنده دو گذاشتن می‌چرخد.