مثل خیلی دفعات دیگر گوشی تلفن را برداشتم و برای انجام گفتوگویی با او صحبت کردم. هیچ نشانهای نبود. هیچ ردی نمیگفت که ترانهسرای آن کارهای ملی و میهنی و آن روانپزشک قرار است نوروز امسال را در این جهان نباشد. جالب این است که سوال آخرم درباره این بود که آیا ترافیک و آلودگی هوا او را ناراحت نمیکند که مثلا باعث شود شهر را ترک کند؟ و یداللهی در پاسخ گفت: من به دلیل مجموعه کارهایم نمیتوانم شهر را ترک کنم. مسلم است ترافیک محدودیت ایجاد میکند، اما من معمولا عصبی نمیشوم. زمان گیر افتادن در ترافیک به چیزهای دیگری فکر میکنم. مگر آنکه ترافیک باعث شود به قرارم دیر برسم، چون معمولا خوشقول هستم. حالا من یک شانسی هم که دارم میتوانم در آن لحظات شعر بگویم، اما همه اینها دلیل نمیشود که ترافیک چیز خوبی است. شاید با مدیریت بهتر ترافیک بتواند سبکتر شود.
اپیزود دوم: دیروز صبح با دوستی صحبت از آهنگ و موسیقی بود. از خیلی خوانندهها صحبت شد و درنهایت کار به بحث ترانه و ترانهسرایان حرفهای کشیده شد. درنهایت هر دو اذعان داشتیم که افشین یداللهی یکی از قدرتمندترین ترانهسرایان روزگار ماست. هنوز یکساعتی از این گفتوگو نگذشته بود که در خبرها خواندم افشین یداللهی به دلیل حادثه دلخراش تصادف، چشم از جهان فرو بسته است. باورکردنی نبود. مگر میشود؟ این مرگ چیست که چنین مبهم و رازآلود هربار با رفتن عزیزی ما را در بهت فرو میبرد؟ در میان جستوجوهای اینترنتی شعر افشین یداللهی برای علی معلم را یافتم، آنجا که چنین سروده بود: «بعضی مرگها غیرمنتظره است/ با اینکه مرگ، غیرمنتظره نیست/ هنوز چند روز به پایان سال 1395 مانده/ این سال پر مسافر، کبیسه هم هست». و واقعا تلخ است پر کشیدن او در اوج توانمندی و نبوغ و خلاقیت شعری آن هم در 48 سالگی.
اپیزود سوم: یداللهی با اینکه هم پزشک بود و هم شاعر، هرگز اهل غرور و تکبر نبود. رابطه خوبی با خبرنگاران داشت. هر وقت میتوانست، حتی بین ویزیت کردن بیمارانش در مطب، پاسخ خبرنگاران را میداد. در عرصه ترانه هم بیش از هر چیز ترانههای ملی و میهنی او در ذهن مردم نشسته است. بخصوص ترانه ماندگار تیتراژ پایانی سریال «معمای شاه» که با صدای سالار عقیلی در جان و دل مردم رخنه کرد. اتفاقا جالب است که این آهنگ، زنگ پیشواز تلفن همراه خود یداللهی هم بود. تلفنی که حالا دیگر روشن نیست.
او در ترانهسرایی برای ایران هم نگاهی متفاوت داشت. وی معتقد بود: «مدتهاست در ترانه نگاهی عمیق به موضوع وطن نداشتیم. معمولا حرفهای شعاری میزدیم. بیشتر وطن را در جغرافیا خلاصه میکردیم، در آب و کوه و خاک. خصوصیتی را که مربوط به ملت ما باشد، کمتر در ترانهها شاهد بودیم. فکر کردم چیزی فراتر باید بگویم. مجموعه فرازوفرودهایی که در طول تاریخ برای مردم ما رخ داده است، وگرنه صرف جغرافیا کافی نیست.»
حالا او میان ما نیست و سرانجام در همان خاکی که بارها با آن ترانههایش را زینت بخشیده بود، آرام میگیرد؛ در خاک ایران. دردش اینجاست که خیلی زود بود. خیلی زود...
سجاد روشنی - دبیر صفحه آخر
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد