سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
مدتهای طولانی یا کوتاه دیگر معنی ندارد تنها چیزی که معنی دارد این است که چشم انتظارانی دارم که اشکهایشان هر روز آب دریاچه را شورتر میکند و هنوز منتظرم. هنوز منتظرم کسی بیاید و دستم را بگیرد و با خود ببرد. باید بروم، اما اینجا همه چیز تاریک است و این ریشهها دست از من نمیکشند تا مثل چوب پنبهای بروم آن بالا و خودم را به چشم انتظارانم نشان دهم. در این گرداب تاریک انتظار پایانی ندارد اگر... .
انتظار خیلی وقتها پایانی ندارد اگر بهمن پرورش، غواص دل نگران کرمانشاهی و بزرگترین غریق نجات ایران سر نرسد. پرورش در مورد کارش میگوید:
رد کردن میلیارها تومان هدیه به خاطر یافتن عزیزان مردم دراین روزگار وانفسا، 20هزار ساعت عملیات تا سرحد جان با ریاضت در آبهای سرد و خروشان و جستوجو در میان گل و لای و یافتن اجسادی که گاه چندان متلاشی شدهاند که خانواده هم از آنها فاصله میگیرند، گذراندن زندگی تنها با پول اجاره یک مغازه و حمایت دستگاههای امدادی و ستادهای بحران در حد صفر و شاد کردن دل خانوادههای غمگین و داغدیده؛ بله این کاری است که دوست دارم و سالهاست دارم انجامش میدهم.
پرورش میگوید تا وقتی عزیزان را به چشم انتظارانشان نرسانم دلم میلرزد و نگرانم. آرام نمیگیرم تا وقتی که بدانم کسی نا آرام و گریان روزها و ماهها اطراف دریاچهای، پای کوهی، کنار رودخانهای، بر سر زنان و ناشکیب، بیتوجه به سرما و گرما و بادو باران، عزیزش را صدا میزند و حتی جسد او را هم نمییابد.
و او، بهمن پرورش که پرورش یافته در کنار آب و رودخانه و دستپرورده پدری مبارزاست، این دل دریایی را هم از او به ارث برده تا اکنون به دریا بزند و تک تک و دوتا دوتا غرقشدگان یا آنان را که هنوز رمقی برتن دارند نزد عزیزانشان برگرداند.
بهمن پرورش در گفتوگویی صمیمانه با ما خاطره گفت، آه کشید، گلایه کرد، آرزو و نصیحت کرد و دست آخر با ما خدا حافظی کرد تا برای یافتن گمشده 60 سالهای که هشت روزاست کوه او را بلعیده سربه کوه بگذارد و ما را نیزدر حیرت ماجراهایی که گفت باقی گذاشت.با هم این گفتوگو را میخوانید.
وقتی مرگ به اسم صدا میزند
پرورش داستان حیرتآور دیگری دارد از روزی که دوباره دچار حالات خاصی شده بود انگار حادثهای آن دور و بر میچرخد. او ماجرا را چنین تعریف میکند:
نشسته بودیم تلویزیون نگاه میکردیم. در برنامه اسم مجری را پرسیدم یک از افراد خانواده نام او را گفت. میشنیدم که میگوید سیدجواد نظریان. دوباره سوال کردم باز نامی مشابه را گفت، اما من فقط نام سیدجواد نظریان توی ذهنم بود. شب با تکرار همین نام به خواب رفتم و روز بعد با دوستان برای گردش به پیشنهاد من به سراب نیلوفر در کرمانشاه رفتیم. ماجرای آن اسم را برای دوستانم تعریف کردم، خندیدند و برایشان اصلا آشنا نبود تا این که به سراب رسیدیم. در آنجا دیدیم عدهای جمع شدهاند من هم به آنها پیوستم. یکی از سربازان پادگانی در همان نزدیکی تن به آب زده بود و دیگر برنگشته بود. بلافاصله زیر آبی رفتم و حدود 10 ـ 15 متر پایین رفتم جنگلی آن پایین بود که جوان در میان آنها گیر کرده بود. جسد را پیدا کردم و بالا آوردم. بلافاصله عملیات احیا را انجام دادم ولی دیر شده بود. وقتی لباس او را رویش انداختم آن اسم را روی جیبش دیدم: سیدجواد نظریان. حال عجیبی پیدا کردم. هنگام بازگشت مسیر را به اشتباه رفتیم و ماشین پنچر کرد. وقتی پیاده شدیم دوباره زیر تابلویی از یک روستا به همین نام بودیم. «سیدجواد نظریان!»
همه داغدارها همزبانند
پرورش تا کنون 22 استان و 90 شهر را از شمال تا جنوب و شرق تا غرب به دنبال مردم گمشده جستوجو کرده است و 14 بار در امدادرسانی نقطه صفر مرزی در مناطقی پر از مین امدادرسانی کرده است.
در سال 90 به مدت 23 شبانهروز در میدان مین در رودخانه چومان به دنبال غریق بانهای گشته است و در میدان مین نیز مدتی گم شده و سرگردان بوده است اما سرانجام هم راه را یافته است و هم غریق را.
تاکنون به بیشتر نیروهای نظامی و انتظامی امداد رسانده است؛ یافتن بالگرد کبرا در رودخانه آلوده قره سوی کرمانشاه در جستوجویی سه روزه، یافتن بالگرد دیگری در دریاچه عمیق زرین شهر به همراه 60 غواص و 70 امدادگر و یافتن پیکر شهید استاد خلبان داربلوطی، جستوجو به دنبال شهید نیروی انتظامی در رودخانه سیمره و بسیاری عملیاتهای دیگر که به همراه سایر غواصان و نیروهای نجات انجام داده است را در کارنامه دارد، اما این کار سبب شده است تاکنون 30 بار طعم مرگ را بچشد و یکی دو بار هم مرگ وی تایید شد، اما خودش میگوید: با دعای خیر مردم به زندگی بازگشتم.
مردی نامدار
مرد قصه ما را شاید خیلیها نشناسند، اما او نامهای زیادی دارد: «جادوگر آبها، ناجی F4، منادی وحدت، سوپرمن ایرانی، جانباز بیپرونده، خیر غواص و اهداکننده خون و عضو و زندگی، امدادگر و شهروند نمونه و... .»
بهمن پرورش دارای نشان چهار ستاره غواصی بینالمللی، بالغ بر 28 سال در حوزه امدادرسانی و 17 سال به صورت تخصصی در حوزه غواصی به مردم خدمت کرده است.
ناجی اف چهار
پرورش بزودی به مرز 50 سالگی میرسد و هنوز از بهترین ناجیانی است که آبهای ایران به خود دیده. او از چهار سالگی با پدر مرحومش که از بهترین ماهیگیران غرب کشور بود، با رودخانههای خروشان بزرگ شد و روحیه جنگجویی با مشکلات و سختیها را از او به ارث برده است.
پرورش گرچه نام رسمی جانباز را با ثبت و پرونده ندارد، اما جانبازی و خونبازی در مرام اوست. او جان خود را از همان سال 67 و شاید قبل از آن کف دستش گذاشته بود تا ناجی باشد. حدود 30 سال است اهداکننده مستمر خون است و از اولین کسانی است که فرم اهدای عضو را پر کرده است و سلولهای بنیادی خود را نیز اهدا میکند، اما او تاریخچه این عشق به نجات را از یک روز پیش از عملیات مرصاد یعنی 4 مرداد سال 1367 ثبت کرده است.
خودش میگوید: سرباز پایگاه شهید نوژه همدان بودم که بمباران شروع شد. بمبهای تاخیری با چتر روی قرارگاه فرود آمد و معلوم نبود قرار است چه وقت ما را غافلگیر کند.
غافلگیری در پادگانی با آشیانه هواپیماهای بمبافکن و آماده عملیات، مساوی با مرگی خسارتبار بود. بنابراین من و چند نفر دیگر از همرزمان داوطلب شدیم تا بمبهای داخل آشیانه هواپیما را به نوعی خنثی کنیم. بمبها را به دورترین نقطهای که میتوانستیم پرت میکردیم و با ژسه به آنها شلیک میکردیم که در جایی دور از هواپیماهای اف 4 منفجر شود.
کار ما هم نجات، هم بازی با مرگ بود. انگار حادثه ما را برانداز میکرد. نفس در سینه مان حبس شده بود و ناگهان در فاصلهای نزدیک بمب منفجر شد. همه مجروح شدیم. هنوز ترکشهای جنگ در بدن من باقی است، اما مرا متوقف نکرده است.
تیمسار اینانلو در کتاب نبرد ستارههای هوایی این واقعه را به زیبایی توصیف کرده و به من لقب «ناجی اف 4» داده است.
یک سال بعد وقتی کسی را در یکی از سرابهای کرمانشاه از مرگ نجات دادم انگار برایم روشن شد قرار است چه کسی باشم.
ماندانا ملاعلی
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد