در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
بعدها تصمیم گرفتم خودم شخصا پی این پروژه را بگیرم و نام «جمعآوریکننده رویا» روی آن گذاشتم. فهرستی از زمینههای متفاوت عکاسی را از روی رویاهای کودکان آماده کردم. حتی از بزرگسالان هم در خصوص رویاهای کودکیشان سوال کردم. کتابهای ادبی و روانشناسی بسیاری با این موضوع مطالعه کردم ـ کارل یونگ یک کتاب کامل در این زمینه نوشته است ـ و برای خلق عکسها عازم شدم. سال 1968 مجموعهای با عنوان «فضاهای باز درون شهر» از گوشههای خالی، پشتبامها و فضاهای متروک عکاسی کردم. این کاری است که این روزها همه انجام میدهند، اما آن زمان واقعا کار جدیدی محسوب میشد.
علاقه عجیبی به عکاسی در این فضاها احساس میکردم. فضاهای متروک، برای خلق یک فضای رویایی وهمانگیز عالیاند. در چنین جاهایی معمولا بچهها مشغول بازیاند و از همین رو تصمیم گرفتم از آنها به عنوان مدل استفاده کنم.
این عکس را در یک روز زمستانی در بوستون گرفتم. بچهها بازیگران بالفطرهاند. شاید برایتان جالب باشد که بدانید من داشتم روی یک پروژه در مورد رویا کار میکردم و آنها سریع این را متوجه میشدند. دلیلش این است که3 دنیای متفاوت واقعیت، وهم و بازی برای آنها بسیار نزدیک و ملموس است. این دستگاه تلویزیون خراب، در یک گوشه از محله راکسبری در حاشیه بوستون توجه مرا جلب کرد. محلهای که تقریبا به طور کامل سیاهپوستنشین بود و در چند سال گذشته، برخی اعتراضات خیابانی را در پی مرگ مارتین لوترکینگ تجربه کرده بود.
یک پسربچه همان نزدیکیها با تفنگش مشغول بازی بود. از او خواهش کردم داخل این دستگاه تلویزیون برود. نوعی از عصبیت و تنش در عکس حس میشود که در رویاها میتوانید پیدا کنید.
عصبیت و تنش از یک پسر حاشیهنشین چیز عجیبی نیست. پیام عکس امروز هم موضوعیت دارد؛ خشونتی که گوشه و کنار جهان را گرفته، توسط رسانهها ـ و این روزها اینترنت ـ به جامعه پمپاژ میشود و همین باعث میشود عکس به درد دنیای امروز هم بخورد.
گارد کودکان تفنگ به دست هنگام عکاسی معمولا تهاجمی است، اما اینجا شما حس میکنید کودک کاملا در لاک دفاعی فرو رفته است. پس از خلق عکس حس میکردم یک پایم در دنیای مستندسازی است و پای دیگرم در عکاسی انتزاعی. با این عکس من داشتم گزارش اجتماعی میدادم. در حقیقت داشتم درخصوص فاکتورهای اقتصادی و وضع اسفبار سیاهپوستان در محلههای حاشیهای و آلودگیهایی که کودکان را به ورطه عصبیت و بیماریهای روحی میکشاند، ابراز نگرانی میکردم. عکس نیمه تاریکی را که در ذهن من بود، خوب منتقل میکند. به رویاهای شیرین علاقهمند نبودم. من از یک پسزمینه سختیکشیده و تاریک آمده بودم و سالهای سختی را در کودکی پشتسر گذاشته بودم؛ خانوادهام هم همین طور.
مجموعه جمعآوریکننده رویای من در عین حالی که در مورد کودکان بود، در مورد خود من هم بود. طوری که کارهای من را بیش از پیش به دنیای شخصیام نزدیک کرد. دوران کودکی من سختیهای خاص خودش را داشت. انبوهی از حسهای بد را در مسیر بزرگ شدن تجربه کرده بودم. احساس میکنم این چیزها در ذهنیتام از جامعه سیاهپوستان هم رسوخ کرده بود و برخی نظریات مرا شکل داده بود. این یک دلیل دیگر برای اهمیت این مجموعه است؛ من تقریبا اولین عکاسی بودم که چنین فضاهایی را خلق کردم، چیزی که بعدها به یک روند تبدیل شد.
درباره عکاس
متولد: 1940، بروکلین آمریکا
تحصیلات: نقاشی در دانشگاه بارد نیویورک
الگوها: دان مایکلز، جورجیو دی چریکو، پل کادماس
فراز: برگزاری نمایشگاه «گذشته نگری» در واشنگتن
بهترین نصیحت: خودتان را در حالت حیرت دائمی نگه دارید.
راوی: کارین اندرسون، گاردین
مترجم: عرفان پارسایی فر
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: