از درس‌های اصلی عاشورا، آزادگی است

آرمان رهایی

از درس‌های اصلی عاشورا، آزادگی است. این‌که امام حسین(ع) فرمودند: «ان لم یکن لکم دین و لاتخافون المعاد فکونوا احراراً فی دنیاکم هذه (سید ابن طاووس، اللهوف، ص 119، مقتل‌الحسین، ج 2، ص 33) اگر دین ندارید و از قیامت نمی‌هراسید، پس لااقل در زندگی این ‌جهانی‌تان آزاده باشید.»
کد خبر: ۷۴۸۱۰۵

این قول، تصریحی روشن بر همین ارزش و اعتبار ذاتی حریت و آزادگی است؛ فارغ از هر مرام و مسلک و دین و آیین. صرفا از آن‌رو که انسانیم و انسانیت به رهایی از بند هر آن چیزی است که رنگ تعلق می‌پذیرد.

زمان‌مندی یا برخورداری از موهبت آینده یا به تعبیر مرسوم‌تر اختیار که مابه‌التمایز انسان از دیگر موجودات هستی است، تنها به شرط آزادی از سیطره تعلقات پایبندکننده است که مجال ظهور و بروز می‌یابد یا دست‌کم در فرآیند تلاش و تکاپو برای زدودن ناخالصی‌ها و نیل به بی‌پیرایه‌ترین آزادی ممکن که البته می‌تواند مسیری طولانی ـ گاه به قدر حیات یعنی از هنگامه تولد تا لحظه مرگ ـ باشد.

اما میان آزادی و آزادگی هم تفاوت مهمی هست، هم شباهت بنیادینی و این بسته به تعریف و تلقی ما از آزادی است. آزادی مادام که ناظر به خصلتی بیرون از وجود ما باشد ـ که نمونه آشکار آن آزادی اجتماعی است ـ محدوده‌ای وسیع‌تر از آزادگی را در بر می‌گیرد و با این تعریف، نسبت آن با آزادگی را می‌توان عموم و خصوص مطلق دانست؛ یعنی آزادگی جزئی از مفهوم کلی آزادی است، اما اگر قول به اصالت آزادی درونی را در تعریف آزادی بپذیریم، در آن صورت می‌توان گفت آزادگی در حقیقت شکل اصیل و ناب آزادی است و خاستگاه هر رهایی فردی و اجتماعی دیگری که آزادی خوانده و دانسته می‌شود، است.

ممکن است این‌طور به نظر برسد که تعریفی اینچنین از آزادی اختصاص به عرفان و حکمت شرقی دارد ـ که به خودسازی و خودشناسی ناظر است ـ اما حقیقت آن است که میان متفکران مغرب زمین نیز تصریح به این معنا از آزادی به وفور مشاهده می‌شود. آنچنان‌که به‌عنوان نمونه فرانتس کافکا در گفت‌وگو با گوستاو یانوش در این‌ باب می‌گوید: «جهت رشد انسان نه از پایین به بالا، بلکه از درون به بیرون است و این در زندگی شرط اساسی هر نوع آزادی است. آزادی، محیطی اجتماعی نیست که بتوان به وجودش آورد، بلکه وضعی است که در برابر خود و جهان به خود می‌گیریم و باید هر آن در به دست آوردنش بکوشیم. این، محدودیتی است که انسان را آزاد می‌کند.» (گفت‌وگو با کافکا، گوستاو یانوش، ترجمه فرامرز بهزاد، تهران، خوارزمی، 1352)‌

با نظر به این درس نخستین عاشورا یعنی آزادگی، نقل «کل یوم‌ عاشورا و کل ارض کربلا» معنایی دیگرگونه پیدا می‌کند. نه این‌که مظلومیت حق و دنائت باطل ـ که تمثال اصلی واقعه عاشوراست ـ دستخوش تغییر و تبدیل گردد، بلکه با این نگاه، از معلول به علت و از نتیجه به خاستگاه خواهیم رسید؛ یعنی ترجمان تعبیر «هر روز عاشورا و هر جا کربلاست» به مصاف همواره انسان با موانع آزادی، درواقع پاسخی خواهد بود به این پرسش که چرا حقیقت همواره و از دیرباز با دسیسه باطل، بازیچه تحریف بوده و این سنت سیئه همچنان ادامه دارد. چه، تا وقتی تمایل به استغراق در تعلقات، پابستگی به لذایذ و وابستگی به خواهش‌ها جای وارستگی را تنگ نموده باشد، آرمان رهایی مظلوم خواهد بود و یکه‌تازی باطل استمرار خواهد داشت؛ چراکه همزاد آزادی و آزادگی، احساس تکلیف و مسئولیت است: «مردم از آزادی و مسئولیت واهمه دارند، این است که ترجیح می‌دهند در پس‌میله‌هایی که خود سر هم کرده‌اند مخفی شوند.» (فرانتس کافکا، همان)‌

اما این درس نخست و این آرمان والا نه فقط در باطن که در ظاهر نیز نمادی روشن در واقعه عاشورا دارد که خلاصه می‌شود در نام و شخصیت حر بن یزید ریاحی. همو که به نزد امام حسین(ع) می‌آید و می‌گوید: «من اول کسی بودم که در مقابل شما ایستادم، به خاطر جبران این گناه بزرگ، اجازه فرمایید اول کسی باشم که در راه شما جانم را فدا می‌کنم.»

نمونه‌ای آشکار از مسئولیت‌پذیری در قبال اعمال که شرط آزادی و همزاد آزادگی عنوان شد. انتخاب حر برای اقدام به جبران، انتخابی حقیقتا سخت و پرهزینه است. به سراپرده حرم که می‌رسد می‌گوید: «السلام علیکم یا اهل بیت النبوه...» ای عترت رسول خدا! منم آن مردی که سر راه شما را گرفتم و دل‌های شما را ترسانیدم. اکنون از کرده خود نادم و پشیمانم و توبه کرده‌ام و به امید عفو پروردگار عالم، پناه به شما آورده‌ام و از سرور دین، دستور محاربت و مبارزت یافته‌ام و از شما استدعا دارم مرا ببخشید و از تقصیرات من درگذرید و نزد صدیقه کبری از من شکایت نفرمایید. در کتاب «سیمای آزاده شهید (حر بن یزید ریاحی)»‌ در این خصوص می‌خوانیم: «اگر حر پس از تنبه و روشن شدن جریان برایش، از هر دو لشگر، یعنی هم از امام و هم از دشمنان حضرت کناره می‌گرفت، او در زمره کسانی واقع می‌شد که امام را یاری نکردند، اما او به این حد قانع نشد و با جان و دل به یاری آن بزرگوار شتافت و از این مهم‌تر، نحوه به خدمت امام آمدن و طلب توبه نمودن او بود؛ زیرا در آن شرایط حساس و موقعیت سخت و هنگامه گرفتاری که شاید سخت‌تر از آن موقعیت تصویر نشود، به امام ملحق شد در حالی که حر یکی از سران و فرماندهان دشمن بود و همو اولین کسی بود که در حمایت از امامش با آنان به نبرد پرداخت. حر با این برخوردش قلب امام و یاران و زنان و کودکان او را خشنود کرد.» (سیمای آزاده شهید (حر بن یزید ریاحی)، حائری خراسانی، ترجمه سید ابوفاضل رضوی اردکانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی)‌

داستان حر، داستان وارستگی از تعلقات، به منصه ظهور رساندن اختیار و آزادی انسانی، رسیدن به امکان حقیقی انتخاب و به دنبال آن مسئولیت‌پذیری در قبال تصمیم است که پیشتر تحت عنوان آزادگی مورد اشاره قرار گرفت؛ درس اصلی عاشورا و شرط اصلی انسانیت، که به زیبایی هرچه تمام‌تر در نام نامی حر تبلور و ظهوری نمادین یافته است.

آزاد جعفری / جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها