در این قسمت پیرمرد مهربان به چوبین ستاره درخشان را در آسمان نشان می دهد اما ناگهان ستاره درخشان ناپدید می شود. برونکا متوجه می شود که آن تکه سنگی که در دست چوبین است ممکن است باعث درد سر او شود به همین علت نقشه می کشد تا چوبین را بکشد و آن سنگ را به دست بیاورد...