خراسان:میراث شوم بدهی ۲۵۰هزار میلیارد تومانی
«میراث شوم بدهی ۲۵۰هزار میلیارد تومانی»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان مهدی حسنزاده است که در آن میخوانید؛حتما ماجرای دزدی که نیمه شبی مقابل در مغازه ای نشسته بود و مشغول بریدن قفل در بود را شنیده اید و می دانید که این دزد در پاسخ به سوال رهگذری که پرسید چه می کنی گفت: «ساز می نوازم». فرد رهگذر پرسید:«پس چرا صدای آن درنمی آید؟» دزد پاسخ داد: «صدای آن فردا درخواهد آمد!» کجروی در عرصه اقتصاد هم به سان دزدی نیمه شب است که صدای آن روز بعد درمی آید و همگان میفهمند که نیمه شب گذشته چه اتفاقی افتاده است. شاید امروز همان فردایی باشد که باید صدای گوشخراش تخلفات و کجروی های اقتصادی دیروز را شنید. اواخر هفته گذشته وزیر اقتصاد در جلسه ای که مهمترین محور خبری آن برای عموم مردم حذف یارانه ۱۰میلیون پردرآمد بود، خبری اعلام کرد که در سایه خبر یارانه ای اش کمتر دیده شد و آن هم خبر بدهی ۲۵۰هزار میلیارد تومانی دولت بود. اگرچه نمی توان همه این بدهی را میراث دولت گذشته دانست اما بدون تردید دولت گذشته در کنار بی انضباطی های مالی دیگر، سهم قابل توجهی در این حجم گسترده بدهی دارد.
توجه به آثار زیانبار این بدهی گسترده بر اقتصاد کشور از این جهت ضروری است که بدهی دولت به بخش های مختلف بیش از این که آثار فوری داشته باشد اثرات میان مدت و بلندمدت مخربی بر اقتصاد کشور دارد. اگر سهم تحریم ها را در بروز رکود تورمی در اقتصاد ایران در حد یک تکانه و جرقه بدانیم (چنان که در بسته دولت برای خروج از رکود نیز چنین تحلیل شده است) یکی از عوامل زمینه ساز رکود قطعا بدهی دولت به بخش های مختلف از جمله پیمانکاران است. به گفته وزیر اقتصاد در حال حاضر بدهی دولت به پیمانکاران بین ۳۰ تا ۴۰هزار میلیارد تومان است. فارغ از این نکته ظریف که میزان دقیق بدهی دولت به پیمانکاران و در مجموع کل بدهی های دولت آن قدر غیردقیق و غیرشفاف است که به گفته نیلی مشاور اقتصادی رئیس جمهور یک ماه پیش هیئت دولت مصوب کرده است که یک دفتر در وزارت اقتصاد تشکیل شود تا حساب های دولت را نگه داشته و بدهی ها را دربیاورد، همین میزان بدهی اعلام شده دولت به پیمانکاران دومینویی از بدهی های پیمانکاران به سایر بخش ها و از جمله بانک ها را ایجاد کرده است. بر این اساس اگر بخش قابل توجهی از معوقات بانکی بخش خصوصی را ناشی از بدهی دولت به بخش خصوصی بدانیم پر بیراه نیست. اهمیت این بدهی گسترده برای بخش خصوصی نحیف اقتصاد ایران این است که دو مینویی از بدهی ها را به دنبال خود ایجاد می کند. چنان که پیمانکار طلبکار از دولت به دلیل استنکاف دولت از پرداخت بدهی خود به بخش های دیگر بدهکار می شود و نمی تواند مطالبات خود به دیگر بخش ها را بپردازد و این زنجیره بدهی ممکن است تا چند مرحله ادامه یابد و چندین واحد اقتصادی را درگیر کند و در پی آن موجی از رکود فعالیت های اقتصادی، بیکاری، ورشکستگی، افزایش چک های برگشتی و سایر پدیده های مخرب اقتصادی را به دنبال داشته باشد.
به همین ترتیب بدهی به تامین اجتماعی و صندوق بازنشستگی، موجب زیان دهی این مجموعه ها و کاهش تدریجی کیفیت خدمات ارائه شده توسط این بخش ها به بازنشستگان می شود. از سوی دیگر بانک ها نیز در پی بدهی های تادیه نشده دولت، با کاهش توان تسهیلات دهی مواجه می شوند و بر شدت رکود در اقتصاد کشور می افزایند. به این ترتیب لازم نیست برای درک چگونگی کاهش نرخ رشد اقتصادی به منفی 5.4 درصد و منفی 2.2 درصد در سال های ۹۱ و ۹۲ فقط به سراغ تحریم ها برویم، بلکه با نگاهی به اثر رکودی و مخرب بدهی های پرداخت نشده دولت بر اقتصاد می توان در کنار تحریم ها، برای این عامل نیز نقشی قابل تامل در بروز رکود قائل شد.
در هر صورت ضرورت توجه به ۳ نکته در این باره ضروری است:
۱ - عاملان بروز و تشدید این پدیده مخرب باید هم از منظر نخبگان اقتصاد و همچنین حتی از منظر قضایی و مسئولیت قانونی مدعی العموم مورد سوال و بازخواست قرار گیرند.
۲ - با ارائه یک برنامه زمان بندی شده این بدهی ها بازپرداخت شود تا موج گسترده بدهی های ایجاد شده پس از آن نیز که بسیاری از فعالان اقتصادی را بدهکار بانک ها یا سایر فعالان اقتصادی کرده است، محو شود.
۳ - تدابیر لازم برای اصلاح قوانین و تشدید نظارت بر عملکرد بودجه ای و مالی دولت به نحوی فراهم شود تا اجازه ندهد بدهی های دولت به بخش های مختلف از حد مجاز و منطقی فراتر رود.
کیهان:شکوفههای پیروزی
«شکوفههای پیروزی»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شمسیان است که در آن میخوانید؛روزی که کاندولیزا رایس، وزیرخارجه دولت جرج بوش، با سرمستی و غرور ناشی از حمله نظامی به عراق و قدرتنمایی در منطقه خلیجفارس، از «تولد خاورمیانه جدید» سخن میگفت و ویرانیها و تلفات انسانی این تجاوز آشکار را «درد زایمان» این تولد جدید قلمداد میکرد، در نظر بسیاری از تحلیلگران جهانی، کار تمام شده بود و آمریکا، در کوتاهترین زمان ممکن، به اهداف خود در ایجاد خاورمیانهای جدید، منطبق با خواستها ونقشههایش دست مییافت. اما امروز و با گذشت چند سال از آن رویا، رایس سخنان تازهای میگوید. او به سران آمریکا و اسرائیل درباره وقوع قریبالوقوع یک بحران داخلی در کشورهایشان هشدار میدهد، از آنها میخواهد که یک موضوع را بسیار جدی بگیرند و در اثر جدیگرفتن آن موضوع، حمله اسرائیل به غزه را مهار کنند!اما آن موضوع چیست و چه چیزی او را اینچنین برآشفته و وادار به این سخنان کرده است؟
1- یک هفته قبل، دانشجویان دانشگاههای سراسر کشور، دیداری با رهبرمعظم انقلاب داشتند. با اینکه هیچکس از موضع نظام اسلامی و رهبر عزیز انقلاب در مسئله فلسطین بیاطلاع نیست، اما در آن دیدار حضرت آقا نکتهای را به صراحت بیان کردند که خواب غرب و اسرائیل را آشفته کرد و البته بارقه امید را در دل مظلومان فلسطین و ملتهای حامی آنها زنده کرد. آن سخنان، این بود: «این جور نیست که اگر چنانچه دست قدرت در مقابل صهیونیستها نشان ندهیم، آنها به کسی رحم کنند، ملاحظه کسی را بکنند، حق کسی را رعایت کنند، ابدا! تنها علاجی که تا قبل از نابودی این رژیم وجود دارد، عبارتست از اینکه فلسطینیها بتوانند قدرتمندانه برخورد کنند... این اعتقاد ماست که کرانه باختری هم مثل غزه باید مسلح شود. دست قدرت لازم است. کسانی که علاقمند به سرنوشت فلسطینند، اگر میتوانند کاری بکنند، کار این است، در آنجا هم باید مردم را مسلح کنند. قدرت داشته باشند و قدرتنمایی بکنند والا با برخورد رام و مطیع و سازشکارانه هیچ کاری به نفع فلسطینیها انجام نخواهد گرفت...»
این سخنان، صریحترین اعلام رسمی استراتژی جدید و فرمان شکلگیری آرایش جدید در منطقهای بود که چند سال قبل، از نظر تحلیلگران، کارش تمام شده بود ولی اکنون ثابت شد که خاورمیانه- همان منطقهای که نقشه آن در جلسات محرمانه آمریکا طراحی و اجرای آن به نوکران عربشان سپرده شده بود- از آنها فرمان نمیگیرد و شرایط منطقه، نه در اتاق فکرهای آنها، که در حسینیه امام خمینی(ره) ترسیم میشود.
2- چند روز بعد از آن سخنان حضرت آقا، سردار قاسم سلیمانی، در نامهای تاریخی و بینظیر، ضمن شماتت سران مرتجع و نوکرصفت کشورهای عربی، از حماسه پایداری و پایمردی مردم غزه و فرماندهان آنها تشکر کرد و به آنها از وعده نصرت الهی گفت و وعده کرد که خشم ملتهای مسلمان «در وقت لازم» بر سر اسرائیل خواهد بارید. غربیها، حاج قاسم را به خوبی میشناسند و میدانند که حضورش و نگاهش، چه قوت قلبی در عراق، سوریه و لبنان بوده و حرف او با حرفهای دیپلماتیک وچندپهلوی برخی سیاسیون عرب فرق دارد. میدانند که همین چند روز قبل بود که یک مقام عالیرتبه ارتش عراق سرکوب و توقف پیشروی داعش را مرهون طراحی سلیمانی دانسته بود و گفته بود که سردار سلیمانی بود که توانست داعشیها را از چندصدمتری حرم امامین عسگریین در سامرا، به وسط بیابانهای سامرا عقب بنشاند و کاری کند که دست آنها به این حرم نرسد.
3- سخنان رهبر معظم انقلاب و نامهای که سردار سلیمانی به تاسی از فرماندهاش نوشت، باعث شد که رایس در گفتگو با یواسای تودی، نتواند نگرانیاش را پنهان کند: «اسرائیل و آمریکا باید منتظر بحران «داخلی» همچون جنبش والاستریت باشند. سخنان اخیر رهبر ایران درباره مسلح شدن منطقه، هشداری بسیار جدی است. سپاه پاسداران ایران در نقشآفرینی در کشورهای مخالف خویش، قدرت فوقالعادهای دارد، باید اسرائیل را در حمله به غزه مهار کرد!»
غرب از چند چیز نگران است و امروز برای رفع نگرانی خود به تکاپو افتاده است:
الف: آنها سالها برای حفظ و تقویت اسرائیل و ساختن چهرهای موجه از این رژیم پلید و شیطانی در جهان کوشیدهاند و امروز شاهد تظاهرات دهها هزار نفری در آمریکا و قلب اروپا و دیگر نقاط گیتی هستند و این یعنی اسرائیل اگر تا دیروز به زور تبلیغات وسیع رسانههای غرب، ماهیت این رژیم جعلی و سفاک بر مردم جهان پوشیده بود امروز در افکار عمومی جهان ماهیت ضدبشری و نامشروع آن برملا شده است همین دیروز بود که اکونومیست نوشت: «اسرائیل دیگر نمیتواند برروی افکار عمومی اروپا حساب کند و دولتمردان غربی هم مجبور به تبعیت از آرای مردم خواهند شد.»
ب: همین چند روز جنگ، سرمایهگذاری غرب در حدود 2 دهه گذشته را نابود کرده است! آنها بیش از بیست سال است با پی بردن به نقش اسلام در بیداری و قیام مردم مسلمان، سعی در ایجاد نسخه بدلهای دروغین از اسلام کردهاند و برای نیل به این هدف، 2 راه شیطانی را در پیش گرفتهاند نخست آنکه آنها بیش از بیست سال است گروههای مسلح خشن و وحشی را با عنوان زیبا و مقدس «جهاد» به جان مردم مسلمان انداختهاند گروههایی که با تفکرات وهابی و سلفی، از برخی کشورهای عرب مرتجع همچون عربستان و قطر تغذیه شده و در هر مقطع، خدمات فراوانی به اهداف آمریکا کردهاند. از اسامه بنلادن و گروه القاعده تا بوکوحرام در نیجریه و این آخری «داعش» که به اذعان و اقرار یک مقام بلند پایه امنیتی آمریکا، نسخه 7 (ورژن هفتم) القاعده است! این گروهها از یک سو اسلامهراسی و تنفر از اسلام را در میان جهانیان منتشر کردند و از دیگر سو با جنگ داخلی و برادرکشی، سعی در انحراف افکار و انرژیها و نیروهای مسلمین از مسئله اصلی یعنی اسرائیل نمودند. امروز و پس از 29 روز از آغاز جنگ اسرائیل علیه مردم غزه، هر2 کارکرد این گروهها باطل شده است! تصاویر وحشتناک جنایات صهیونیستها، در رسانههای جهان، جای سر بریدنهای داعش را گرفته و مردم جهان فهمیدهاند که باید از این قوم وحشی و شرور ترسید نه از مسلمانانی که مظلومانه آماج این حملاتند و دیگر اینکه بازار مفتیهای دربار آلسعود را که تلاش میکردند این گروههای وحشی را مجاهد! معرفی کنند کساد کرده و این پرسش را در اذهان برخی از فریبخوردگان سادهلوح پیش کشیدکه اگر اینها مجاهد بودند، امروز باید به کمک مردم غزه میرفتند و میدانیم که هیچیک از گروههای وهابی و سلفی کمترین التفاتی به این مردم بیپناه ندارند! و این یعنی پایان ژست مجاهد بودن القاعده و داعش و بوکوحرام و هر اسم ننگین دیگری که با وحشیگری ادعای مسلمانی و مجاهد بودن دارد.
اما روش دوم آمریکا در نسخه بدل سازی، اسلام آمریکایی است که نمونههای آن اسلام عربستان و شیوخ خائن خلیج فارس یا اسلام ترکیه است. آنها سالها کوشیدند این کشورها و روش مسلمانی آنها را بعنوان الگوی زیست مسلمانی معرفی کنند و جمهوری اسلامی را افراطی و خشن و درحال ستیز با دنیا جا بزنند! امروز که مفتیهای وهابی، رسماً راهپیمایی علیه اسرائیل را حرام اعلام میکنند، تشت رسوایی و دروغین بودن این اسلام هم از بالای بام به زمین افتاده و سالها سرمایهگذاری غرب برای محبوب و مفید جلوه دادن این مدل اسلام، به فنا رفته است.
ج: برای آمریکا، حفظ هیمنه و ابهت اسرائیل بسیار مهم و استراتژیک است. با اینکه افسانه شکست ناپذیری ارتش اسرائیل در جنگهای 33 روزه و 22 روزه فرو ریخته بود اما تکرار آن برای سومین بار برای آمریکا بسیار شکننده و تلخ است. آنها با مانور شدید خبری، سعی در مخفی نگه داشتن تلفات سربازان سفاک اسرائیل دارند. اما حقیقت پنهان نمیماند و چه ساکنان مناطق اشغالی و چه مردم جهان از آن باخبر میشوند. روز قبل بود که الشرق الاوسط به استناد اطلاعات محرمانه از منابع امنیتی اسرائیل، تعداد سربازان صهیونیست را که در 27 روز جنگ به هلاکت رسیدهاند 497نفر اعلام کرده بود! سوراخ بودن گنبد آهنین با میلیاردها دلار سرمایهگذاری و به اسارت درآمدن کودککشهای جانی هم باید به این فهرست افزوده شود. اینها کافیست که قبول کنیم رژیم صهیونیستی آن غول شکستناپذیری که نمایش داده میشد نیست!
ترس از تغییر آرایش منطقه و موازنه به ضرر آمریکا و به سود جبهه متحدان ایران اسلامی و همین 3 علت، علتهای کافی و قابل قبولی است که بپذیریم رایس و دیگر دولتمردان غرب برای مهار حمله به غزه و کنترل اوضاع به تکاپو بیفتند و به دنبال راه فرار آبرومندی بگردند.
در این بین ممکن است عدهای با دیدن صحنههای دردناک و غمانگیز کشته و زخمی شدن چند هزار نفر از مردم مظلوم غزه دشمن را پیروز میدان دانسته و همه چیز را از دست رفته بدانند! که باید گفت با آنکه این غم بزرگ و غمی جانکاه و مصیبتی عظیم است، اما بهای آزادی و غلبه بر دشمن تا دندان مسلح، بیش از اینهاست و ملت ایران که امروز بر بام عزت و استقلال ایستاده، همین مسیر را با سختیها و تلخیهایی به مراتب بیشتر طی کرده و پشت سر گذاشته و امامراحل این تجربه بزرگ را راهگشا برای همه ملل مستضعف و مظلوم عالم میدانند آنجا که فرمودند: «تجربه انقلاب اسلامی در ایران با خونبهای هزاران شهید و مجروح و خراب شدن منزلها و به آتش کشیده شدن خرمنهای کشاورزان و کشته شدن بسیاری در بمبگذاریها و اسیر شدن فرزندان انقلاب و اسلام به دست دژخیمان بعث عراق و هزاران گونه تهدید و فشار اقتصادی و جانی به دست آمده است. ملت ایران تجربه پیروزی بر کفر جهانی را در خراب شدن منازل خود بر سر کودکان در خواب به دست آورده و با فداکاریها و مجاهدات، انقلاب و کشور خود را بیمه کرده است و ما به تمام جهان تجربههایمان را صادر میکنیم و نتیجه مبارزه و دفاع با ستمگران را بدون کوچکترین چشمداشتی، به مبارزان راه حق انتقال میدهیم و مسلماً محصول صدور این تجربهها، جز شکوفههای پیروزی و استقلال و پیاده شدن احکام اسلام برای ملتهای دربند نیست.»
جمهوری اسلامی:اوباما، شریک جنایات جنگی صهیونیست ها
«اوباما، شریک جنایات جنگی صهیونیست ها»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی روز گذشته از دولت باراک اوباما به دلیل حمایتهای همهجانبه از تلآویو در کشتار ملت فلسطین، تقدیر و تمجید کرد. آمریکا در تازهترین اقدام، یک کمک 225 میلیون دلاری برای تقویت برنامه موسوم به سامانه دفاع موشکی رژیم صهیونیستی تحویل تلآویو داد. طبق گزارش کنگره آمریکا، واشنگتن در ماههای اخیر، بیش از 700 میلیون دلار برای مصارف نظامی رژیم صهیونیستی هزینه کرده که با احتساب رقم جدید، این کمکها به مرز یک میلیارد دلار میرسد. این مبالغ، علاوه بر کمک 3 میلیارد دلاری سالانه است که آمریکا به رژیم صهیونیستی میپردازد.
در همین حال یک مقام نظامی آمریکا تاکید کرد واشنگتن، به رژیم صهیونیستی اجازه داد از انبار مهمات متعلق به آمریکا که در خاک فلسطین اشغالی قرار دارد استفاده کند. به گفته این مقام آمریکایی، انبار مذکور حاوی موشک، خودروهای زرهی و مهمات توپخانه است که از هفته گذشته در اختیار ارتش صهیونیستی قرار گرفت.
آمریکا در طول جنگ 33 روزه رژیم صهیونیستی علیه لبنان در سال 1385 نیز به تلآویو اجازه داد از این انبار تسلیحاتی استفاده کند.
این حمایتهای گسترده نظامی آمریکا از رژیم صهیونیستی درحالی صورت میگیرد که صهیونیستها دیوانهوار به جان ملت بیدفاع فلسطین افتادهاند و هزاران نفر از فلسطینیها را در جنگی نابرابر، ناجوانمردانه به خاک و خون کشیدهاند. به گفته منابع پزشکی فلسطینیها، شمار شهدای فلسطین تا روز گذشته از مرز 1800 نفر گذشت. بیش از 10 هزار نفر مجروح و معلول شدهاند و هزاران خانه، مدرسه، مسجد، دانشگاه، بیمارستان و کلیسا با خاک یکسان گردیدهاند.
جنبش حماس در واکنش به اعطای کمکهای نظامی و پولی جدید آمریکا به رژیم صهیونیستی آنرا محکوم کرد و واشنگتن را شریک در کشتار کودکان غزه دانست.
با نگاهی واقع بینانه باید گفت حمایتهای آمریکا از رژیم صهیونیستی عامل اصلی جنایات این رژیم در 66 سال موجودیت این رژیم بوده است.
آمریکا در کمکهای عظیم مالی و نظامی خود به رژیم صهیونیستی حد و مرزی نمیشناسد و هیچ شرطی هم برای این کمکها قائل نمیشود. این حمایتهای گسترده با پشتیبانی کامل دیپلماتیک و رسانهای، رژیم صهیونیستی را به رژیمی خونخوار و اشغالگر تبدیل کرده است.
مقامات آمریکایی در طول سه هفته جنایت صهیونیستها علیه مردم غزه، نه تنها انتقادی از این جنایات و رفتارهای ضدانسانی نکردهاند بلکه وقیحانه اقدامات رژیم صهیونیستی را "دفاع از خود" خوانده و از آن طرفداری کردهاند.
جانبداری بیشرمانه از جانیان صهیونیست درحالی صورت میگیرد که جنایات تکان دهنده نظامیان صهیونیست در غزه، اعتراضات جهانی را باعث شده و حتی در شهرهای آمریکا نیز تظاهراتی در محکومیت اعمال رژیم صهیونیستی برگزار شده و مردم آمریکا با صراحت اعلام میکنند دولت حق ندارد مالیاتی را که از ما میگیرد برای کشتار مردم غزه هزینه کند.
جانبداری بیچون و چرا و همه جانبه دولت آمریکا از رژیم صهیونیستی، تاکنون هزینههای سنگین حیثیتی برای آمریکا?یها به دنبال داشته و این کشور را به شریک جرم صهیونیستها در کشتار فلسطینیها تبدیل کرده و بیآبرو ساخته است.
اگرچه بسیاری از دولتها به دلیل ملاحظات، از ابراز این موضوع که آمریکا شریک قتل عام فلسطینی هاست ابا دارند ولی ملتهای جهان، دولتمردان آمریکا را نیز همچون رژیم صهیونیستی مجرم میدانند که دستشان به خون زنان و کودکان فلسطینی آغشته است و این را در تظاهرات گستردهای که در هفتههای گذشته برگزار کردند اعلام نمودند.
دولتمردان آمریکا به دلیل وابستگی به شبکه صهیونیستی در داخل آمریکا به طور ذلیلانه و بردهوار در خدمت رژیم صهیونیستی قرار دارند و در این خوش خدمتی، و سرسپردگی حد و مرزی نمیشناسند. حتی اگر این حمایتها، به بهای بیاعتبار ساختن کل مردم آمریکا منجر شود.
لابی قدرتمند صهیونیسم در داخل آمریکا، ابتکار عمل در تعیین دولتمردان و ترسیم سیاستهای این کشور به خصوص سیاست خارجی را دردست دارد و این شبکه با تبلیغات گسترده تلاش کرده است در جامعه آمریکا چنین القا کند که منافع آمریکا و رژیم صهیونیستی یکسان است.
این رسانههای وابسته به صهیونیسم برای افکار عمومی آمریکا چنین استدلال میکنند که رژیم صهیونیستی یک رژیم دموکراتیک و حامی ارزشهای غربی است که در میان دشمنان محاصره شده و باید حمایت شود و لازم است همواره از لحاظ نظامی، بر دیگر همسایگانش برتری داشته باشد.
این رسانهها با ایجاد فضای جهت دهی شده و سانسور، فلسطینیها را که صاحب اصلی سرزمین فلسطین هستند گروهی بیگانه و تروریست معرفی میکنند که مستحق سرکوب هستند. در جریان فجایع اخیر در غزه نیز، این رسانهها قتل عام فلسطینیها را سانسور و حملات راکتی فلسطینیها را بزرگنمایی کردند که هزاران آمریکایی در اعتراض به این پوشش جعلی رویدادهای غزه علیه رسانههای آمریکا دست به تظاهرات زدند. آمریکاییها در عین حال که حامی اصلی رژیم صهیونیستی در ارتکاب جنایاتش علیه ملتهای منطقه از جمله مردم بیدفاع و مظلوم فلسطین هستند مزورانه میکوشند خود را در نقش یک میانجی که طالب صلح در منطقه است نشان دهند. این سیاست و رفتار سالوسانه متأسفانه از سوی برخی حکام منطقه نیز همراهی میشود و این دولتهای وابسته و مرعوب، ملتها را به پذیرش آن تشویق میکنند.
نفوذ آمریکا در مجامع بینالمللی به ویژه در سازمان ملل یکی دیگر از عواملی است که باعث بیخاصیت شدن این مجامع و ناتوانی آنها در برخورد باصهیونیستهای جنایتکار و کوتاهی در احقاق حقوق ملت فلسطین شده است.
رژیم صهیونیستی به پشت گرمی آمریکا، تاکنون پشیزی برای مصوبات و خواستههای سازمان ملل ارزش قائل نشده و قواعد و قوانین این مجامع را زیر پا نهاده و تقریباً تمام قطعنامههای الزام آور سازمان ملل را وتو کرده و آنها را از اجرایی شدن بازداشته است.
با اینحال یک واقعیت مسلم وجود دارد که رژیم صهیونیستی و آمریکا نمیتوانند آنرا نادیده بگیرند، و آن اینکه تمامی این تلاشها نتوانسته است موجودیت رژیم صهیونیستی را تثبیت کند و بقای صهیونیستها را تضمین نماید. در جنایت اخیر نیز با وجود حملات جنون آمیز صهیونیستها تحت حمایت واشنگتن، شکست این رژیم محتوم است و هیچ تردیدی وجود ندارد که طرف پیروز این نبرد نابرابر، کودکان و شهروندان فلسطینی هستند که به ناحق خونشان ریخته میشود ولی دست از پایداری و استقامت بر نمیدارند.
این دور از جنایت صهیونیستها نیز پایانی به جز شکست خفت بار برای صهیونیستها و بیآبرویی و شکست حیثیتی بیشتر آمریکاییها نخواهد داشت. به اذعان بسیاری از سازمانهای بین المللی، اقدامات رژیم صهیونیستی در غزه مصداق بارز جنایت جنگی است و شخص "اوباما" رئیسجمهور آمریکا به دلیل حمایتهای همهجانبه عملی و لفظی از این جنایت جنگی و تروریسم دولتی، اکنون نزد ملتهای سراسر جهان و حتی نزد ملت خود منفورترین رئیسجمهور آمریکاست و باید به عنوان شریک در جنایت جنگی و حمایت از تروریسم دولتی محاکمه و مجازات شود.
رسالت:باید از تاریخ عبرت بگیریم
«باید از تاریخ عبرت بگیریم»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛"باید از تاریخ عبرت بگیریم." این جمله، تکیه کلام بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی از تاریخ مشروطیت و جریان شهادت جانگذاز مرحوم آیتالله شهید شیخ فضلالله نوری است. (1) این روزها سالروز صدور فرمان مشروطیت و نیز سالگشت شهادت آیتالله شیخ فضلالله نوری است. کسی که با شجاعت و هوشمندی در برابر انحراف از مسیر مردمی و الهی مشروطیت ایستاد و با نثار جان خود جلوی جریان ضد دین و ضد مردم و ضد منافع و مصالح ملی، فداکارانه ایستاد و نگذاشت پرچم استیلای غربزدگی در ایران به حالت اهتزاز بماند. تاریخ مشروطه را باید از زوایه دید امام خمینی(ره) نگریست. امام همواره با تاسف، از اختلاف بین علما و روحانیون در صدر مشروطه یاد کرده است و از انگلستان به عنوان یک توطئهگر که میخواست قوانین غربی را جایگزین احکام اسلام در جریان مشروطه کند، نام میبرد. (2)
امام (ره) در این مورد میفرماید: "یک نقشهای بود و نگذاشت مشروطه آن طوری که علمای بزرگ طرحش را ریخته بودند عملی شود. مرحوم حاج شیخ فضلالله نوری را به خاطر اینکه میگفت؛ مشروطه باید مشروعه باشد و آن مشروطهای که از غرب و شرق به ما برسد قبول نداریم، در همین تهران دار زدند و مردم هم پای آن رقصیدند یا کف زدند!" (3)
مرحوم حاج شیخ فضلالله نوری از شاگردان درجه اول میرزا محمدحسن شیرازی و از مجتهدین تراز اول و از پیشوایان مردمی نهضت مشروطه بود. چه شد که او را در تهران به دار آویختند و فداکاریها و زحمات او را در نهضت مشروطه نادیده گرفتند؟
امام (ره) در پاسخ به این پرسش که چه کسی شیخ فضلالله نوری را اعدام کرد؟ میفرماید: "شیخ فضلالله مجاهد مجتهد دارای مقامات عالیه را یک دادگاه درست کردند و یک نفر منحرف روحانی نما او را محاکمه کرد و در میدان توپخانه تهران به دار کشیدند.(4) شما میدانید چه کسی مرحوم شیخ فضلالله نوری را محاکمه کرد، یک معمم زنجانی، یک ملای زنجانی محاکمه کرد و حکم قتل او را صادر کرد. وقتی معمم، ملا، مهذب نباشد فسادش از همه بیشتر است." (5)
این ملای زنجانی که بود؟ تاریخ میگوید او شیخ ابراهیم زنجانی از اعضای جمعیت فراماسون در ایران و نماینده سه دوره مجلس شورای ملی بود. آیتالله شهید شیخ فضلالله نوری به حکم او به دار آویخته شد.او همان کسی بود که در جریان اولتیماتوم معروف روسیه، رای به پذیرش آن داد!
امام (ره) در واکاوی این حادثه ننگین در تاریخ معاصر میفرماید: "یک عدهای نمیخواستند در این کشور، اسلام قوه داشته باشد.... نقشه این بود برای اینکه اسلام را منعزل کنند و کردند و از آن به بعد دیگر نتوانست مشروطه یک مشروطهای باشد که علمای نجف میخواستند. حتی قضیه مرحوم شیخ فضلالله نوری را در نجف هم یک جور بدی منعکس کردند که آنجا هم صدایی از آن در نیامد. جوّی درست کردند... این جّو اسباب این شد که آقا شیخ فضلالله را با دست بعضی از روحانیون محکوم کردند و بعد آوردند وسط میدان به دار کشیدند و شکست دادند اسلام را. مردم غفلت داشتند، حتی علما هم غفلت داشتند." (6)
امام (ره) نتیجه این غفلت را قدرت گرفتن عناصر غربگرا و وابسته بیگانگان در ایران میدانست و به عنوان نمونه میفرمودند: "امثال تقیزادهها که در ایران قدرت داشتهاند. او گفته بود؛ باید سر تا پامان انگلیسی باشد تا آدم شویم. او آدم شدن را به کلاه و کفش و لباس و بزک امثال ذلک میدانست." (7)
هوشمندی امام در تحلیل تاریخ مشروطه و رجالشناسی او در این عصر باعث شد در نهضت اسلامی که به همت او بر پا شد جلوی غفلت مردم و روحانیون و نیز جلوی وطنفروشی عناصر روشنفکر و غربزده را بگیرد و در قضیه شورش لیبرالها علیه جمهوریت و اسلامیت نظام بایستد. البته این ایستادگی در سایه آگاهی علما و مراجع و دانشمندان اسلامی هزینههای سنگینی داشت و شهدایی چون بهشتیها، باهنرها و شهدای محراب و هزاران نفر از مردم انقلابی ایران که به دست منافقین به شهادت رسیدند، از جمله این هزینههای سنگین بود.
حال ببینیم چگونه میتوان از تاریخ معاصر عبرت گرفت و دچار غفلت تاریخی که امام (ره) بارها به آن متذکر شدند، دچار نشد؟
بیتردید برای تحقق جمهوریت نظام رقابتی بین احزاب، گروهها حتی علما و مراجع عالیمقام وجود دارد. این طبیعی است و باید هم باشد و باعث رشد و نمو حرکتهای سیاسی است. اما این رقابت باید اولا در چارچوب گفتمان انقلاب اسلامی باشد و ثانیا نقد درون گفتمانی مبتنی بر احترام به عقاید و نظرات و پرهیز از برخوردهای غیراخلاقی باشد. در حقیقت باید گفت؛ اگر دُز رقابت در نقد و رقابت درون گفتمان انقلاب را انقلابیون تنظیم نکنند، سفارتهای خارجی بویژه سفارت انگلیس در تنظیم دُز آن مهارت دارند و دیدیم با کوک دُز رقابتها در نهضت مشروطه و نهضت ملی چه به سر این کشور آوردند.
در جریان رقابتهای انتخاباتی سال 88 در ایام انتخابات ریاست جمهوری متاسفانه برخی علما و احزاب و گروهها به بیراهه رفتند و خواستهای خود را در چارچوب قوانین و مقررات حقوقی انقلاب اسلامی دنبال نکردند و اجازه دادند انگلیسیها و آمریکاییها دُز رقابت را در ایران تنظیم کنند، آنها به جای اینکه صدای جمهوری اسلامی را ارگان مواضع خود قرار دهند، از صدای بیبیسی و صدای آمریکا را برای بیان مواضع خود استفاده کردند و حتی اجازه ندادند انگلیسیها و آمریکاییها این زحمت را تقبل نمایند، افرادی را از تهران فرستادند و رسما برنامههای آنها را اجرا کردند. یک وقت ما چشم باز کردیم، دیدیم وزیر ارشاد دولت اصلاحات سر از بیبیسی درآورده و ملت را دارد ارشاد سیاسی میکند! او رهبری ارکستر سمفونیک ضدانقلاب علیه آرمانهای امام و اسلام را در بیبیسی با حکم اعلام نشده ملکه انگلیس پذیرفته و به آن هم افتخار میکند و هراز چندی از این آنتن، مردم را به فیض میرساند. یک دفعه چشم باز کردیم، دیدیم از گوگوش تا سروش گرفته تا ملوس و منوچ در مقابل انقلاب صف کشیدهاند و عدهای روسیاه سیاسی هم در داخل، این صف را تکریم و تعظیم میکنند و حاضر نیستند دامن خود را یک سانت از این نجاسات سیاسی کنار بکشند.
امام خمینی(ره) گویی حوادث 30 سال آینده کشور را پیشبینی کرده بود و این روزهای سیاه را میدیدند. لذا یک وقتی فرموده بودند:"ما باید از این تاریخ عبرت بگیریم که مبادا یک وقتی در بین شما آقایان روحانیون بیفتند اشخاصی یا در بین مردم وسوسه کنند و خدای ناخواسته آن امری که در مشروطه اتفاق افتاد، در ایران اتفاق بیفتد... ممکن است که اگر اشخاص هوشمند تنبه ندهند و بیدار نشوند، این انتخابات موجب این شود که دو دستگیهای زیادی ایجاد شود. این همان مسئله مشروطه است البته تبلیغ هیچ مانعی ندارد، لکن مثل مشروطه نشود. آن طور نشود که هرکدام دیگری را بکوبند و آنکه دشمن ما میخواهد خطوط مختلفه را در انتخابات عمل کند... عبرت بگیرید از آنجا، اگر مثل او بشود، آنهایی که مخالف با اسلام و جمهوری اسلامی هستند و بازیگر هستند آنها میآیند قبضه میکنند. این توطئه را که میخواهند به اسم خطوط مختلفه، یک دسته را طرفدار یک جبهه بکنند و یک دسته را طرفدار یک جبهه دیگر کنند، در صورتیکه خود آنها با هم اختلاف ندارند، یک وقت این طور نشود که مردم را به جان هم بیندازند، این برای طرفداری از فلان شخصیت و آن برای طرفداری از فلان شخصیت، در صورتیکه همهاش توهمی بیشتر نیست."(8)
در فتنه سال 88 دقیقا یک جریان سیاسی دچار غفلت سیاسی شد و حوادثی رخ داد که ذکر آن موی را بر تن آدم سیخ میکند. عناصری که روزگاری خدماتی به کشور داشتند و به همراهی با امام افتخار میکردند به خاطر "حب جاه" چنگال خونین خود را به سروصورت جمهوریت و اسلامیت کشیدند، تا مرز شعار "مرگ بر اصل ولایت فقیه" پیش رفتند و در عاشورای سال 88حتی از حمله به دستههای عزاداری و هتک شعائر الهی عاشورا و کربلا دریغ نکردند!! و جالب است هنوز هم روی موضع خود ایستادهاند و عدهای غافل و ابله هم از آنها حمایت میکنند.
تصویر قامت استوار شهید شیخ فضلالله نوری در میدان توپخانه تهران که به دست منافقین مستبد بر سر دار رفت، به انقلابیون و دینداران هشدار میدهد؛ هشیار باشید، از تاریخ عبرت بگیرید، در رقابتها و منازعات داخلی، پای اجانب را به دخالت در سرنوشت ملت و کشور باز نکنید، آنها خوب میدانند یک انقلاب را به دست خود انقلابیون چگونه سرنگون کنند.
پینوشتها:
1- بیانات امام خمینی(ره) 13/7/62 و 9/2/63
2- تاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی صفحه 61
3- بیانات امام خمینی 13/7/62
4- بیانات امام خمینی 27/8/59
5- بیانات امام خمینی 27/9/59
6- بیانات امام خمینی 26/9/62
7- بیانات امام خمینی 17/12/60
8- بیانات امام خمینی 13/7/62
قدس:همه ظرفیتها برای فلسطین
«همه ظرفیتها برای فلسطین»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم دکتر محسن پیرهادی است که در آن میخوانید؛امروز نشست وزیران خارجه «کمیته فلسطین عدم تعهد» در تهران در حالی برگزار می شود که 28 روز از حمله رژیم صهیونیستی به غزه گذشته و حدود دو هزار نفر از ساکنان بزرگترین زندان جهان به شهادت رسیده اند.
افزون بر این، مردم غزه تاکنون حدود 9 هزار نفر نیز زخمی داده اند که متأسفانه بیشتر آنها زنان و کودکان بوده و تقریباً بیشتر آنها غیر نظامی و غیر مسلح بوده اند و این همه در سایه حمایت دولتهایی انجام شده که چندی پیش در یک خبر مضحک از پیچ خوردن پای سرباز نظامی صهیونیست در رسانه های خود خبر داده و آن را محکوم کردند.
البته مقاومت هم بدون دستاورد نبوده و توانسته با تعطیلی بزرگترین فرودگاه اسراییل؛ یعنی «بن گوریون» اقتصاد خسته رژیم صهیونیستی را که بشدت به کمکهای آمریکا وابسته است، بیمار کند. نظامیان گردانهای قسام همچنین حدود یکصد نفر از سربازان ارتش اسراییل را به هلاکت رسانده و حدود 300 نفر را راهی بیمارستانها کرده اند. رژیم صهیونیستی زخمی از یک جنگ بدون دستاورد به هر سو می زند تا جنگ را به پایان برساند، ولی حماس آتش بس را در صورتی که منافع مردم غزه را تأمین نکند، به رسمیت نمی شناسد.
اکنون آمریکا، مصر، ترکیه و برخی دیگر از کشورهای منطقه به عنوان میانجی وارد عمل شده اند تا شاید سبب آتش بس شوند، اما حماس می داند که اکنون دست برتر را دارد و حاضر نیست زیر بار آتش بس های تحمیلی برود.
رژیم صهیونیستی تاکنون بیش از 15 میلیارد دلار به طور مستقیم متحمل ضرر شده و تعطیلی بخشهای مختلف اقتصادی آن ضررهای پنهان زیادی را به این کشور جعلی وارد کرده است. این فشارها آنقدر زیاد است که کسی مثل برژینسکی به یکی از خبرنگاران آمریکایی گفته است کار اسراییل تمام است و حداکثر طی 10 سال آینده نابود خواهد شد.
امروز شخصیتهای بسیاری در عالم فرهنگ و سیاست جنایتهای رژیم اشغالگر را محکوم می کنند و در سراسر دنیا و کشورهایی مانند آمریکا، یونان، فرانسه، اسپانیا، آلمان و ... خشم مردم علیه رژیم صهیونیستی در قالب راهپیمایی های گوناگون بروز یافته و سراسر اینترنت پر است از جنایتهای این رژیم و این درحالی است که همه تلاش رسانه های غربی که بسیار هم قدرتمند هستند، بی تأثیر مانده و شبکه های اجتماعی و مردمی بسیار با نفوذتر عمل کرده اند.
افزون بر اینها باید فضای ایجاد شده علیه تروریستهای منطقه را هم به موارد شکست اسراییل اضافه کرد. تروریستهای داعش و امثال آنها که داعیه تشکیل خلافت اسلامی دارند، امروز با این پرسش جدی از سوی افکار عمومی مواجه شده اند که اگر می خواهید با دشمنان اسلام بجنگید، چرا در فلسطین نیستید؟
همین پرسش و امثال اینها جو روانی منفی علیه داعش را تشدید کرده است.
اما در این میان با کمال تأسف باید از کمرنگ بودن اعتراضها در برخی کشورهای عربی ابراز نگرانی کرد و بخصوص خبرهایی مبنی بر استفاده از پایگاه های نظامی یکی از کشورهای عربی برای کمک تسلیحاتی آمریکا به رژیم صهیونیستی، بسیار نگران کننده است. از آن بدتر برخی فتواهای عجیب از سوی برخی مفتیان نیز جالب است . در یکی از موارد یکی از آنها برگزاری تجمعها علیه اسراییل را حرام اعلام کرده است و جالب آنکه کمترین اعتراضها هم به دلیل همراهی نکردن برخی دولتهای به اصطلاح اسلامی در همین کشورها صورت می گیرد.
البته برخی ها به اظهار نظرهای رسانه ای اقدام می کنند، اما پشت صحنه اخباری به گوش می رسد که موضوع دیگری را اعلام می کند و آن همراهی برخی ها با رژیم صهیونیستی برای کشتار در غزه است تا آنجا که یکی از مقامهای اسراییلی از همراهی برخی کشورهای عربی تشکر کرده بود.
امروز در کشورمان نشستی برگزار می شود که در ادامه تروئیکای مجالس اسلامی باید آن را ارزیابی کرد. آن نشست توسط مجلس برگزار شد و این یکی توسط دولت و این نشان می دهد، عزم جمهوری اسلامی ایران برای استفاده از ظرفیتهای دیپلماتیک خود بسیار جدی است و می کوشد به هر ترتیب کشورهای مختلف جهان را از جنایتهای در حال انجام در غزه آگاه کرده و اجازه ندهد مسأله ای به این بزرگی به فراموشی سپرده شده یا به حاشیه رفته و یا اسیر تبلیغات رسانه های غربی شود.
امید است، این گونه جلسات در همه کشورهای نگران نسبت به مردم فلسطین صورت گیرد و سایر ملتهای جهان هم بتوانند صدای خود را به گوش جهانیان رسانده و از قدرت رسانه و دیپلماسی دولتی و عمومی بخوبی بهره ببرند.
سیاست روز:عراب در خدمت اسرائیل
«عراب در خدمت اسرائیل»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم علی اشرفی است که در آن میخوانید؛حدود ۳۰ سال قبل وقتی نزار قبانی شعر «سمفونی جنوب» را درباره فلسطین و امام و انقلاب و مقاومت جنوب لبنان منتشر کرد، کاملا از اعراب قطع امید کرده بود و از آنان انتظار عمل نداشت. وی در فرازی خطاب به مقاومت جنوب لبنان گفته بود:
از اعراب امروز، انتظاری جز
«حرف» مدار!
از اعراب امروز، جز «نامههای عاشقانه»!
چشم دیگری مدار
اما امروز وضعیت جهان عرب و نسبت آن با جنبش آزادی فلسطین، از این حد هم بیشتر تنزل کرده و اساسا مسئله فلسطین از حوزه حساسیت دولتهای عربی خارج شده است تا جایی که در روزهای اخیر، شیمون پرز رئیسجمهور اسرائیل رسما اعلام کرده است که «این جنگ یک ویژگی مشخص دارد؛ جهان عرب دیگر در برابر اسرائیل نیست».
در گذشته و در هنگامه تشکیل دولت جعلی اسرائیل در سرزمین فلسطین، اعراب غیرتمندی مانند جمال عبدالناصر در مصر و حافظ اسد در سوریه حاکم بودند که حاضر به جنگ با صهیونیستها بودند تا از فلسطین حمایت کنند. مردم در سراسر کشورهای عربی، از آن میزان عرق عربی و غیرت دینی برخوردار بودند که در مقابل اسرائیل بایستند و از موجودیت و سرزمین فلسطین دفاع کنند اما امروز وضعیت کشورهای عربی و نهضتهای درونی آن به گونهای است که هیچ امیدی به شکلگیری مقاومت سراسری علیه جنایات صهیونیسم جهانی و دولت اسرائیل نمیرود.
متاسفانه بسیاری از سران کشورهای عربی مانند عربستان و قطر و اردن، به سوی سازش با اسرائیل رفته و تعارض اعراب و اسرائیل را کاملا به زیان منافع خود ارزیابی میکنند. آنان درصددند همسو با آمریکا، انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را به عنوان تعارض اصلی خود به مردم معرفی کنند و خطر ظهور دولتهای شیعی در ایران و عراق را از اسرائیل هم بیشتر جلوه دهند. آنان بر جهل مردم خود سوار شده و با تکیه بر درآمد نفت و ایجاد رفاه نسبی، سیاستهای همراهی با اسرائیل را به پیش میبرند. برخی از آنها در حد به رسمیت شناختن رژیم غاصب فلسطین هم پیش رفتهاند. برخی از کشورهای عربی هم در نتیجه آنچه به عنوان بهار عربی نامیده شد، کاملا به هم پاشیدهاند و از ثبات لازم برای اقدام فراملی به سود مردم فلسطین برخوردار نیستند. اکنون مصر با حکومت نظامی از نوع دوران حسنی مبارک اداره میشود و لیبی و سوریه و عراق گرفتار جنگ داخلی هستند و طبعا بقیه کشورهای عربی هم قادر به شکل دادن یک جبهه کارآمد علیه اسرائیل نیستند. در واقع مهمترین کشورهای عربی اساسا احساس تعارض با اسرائیل ندارند و بقیه هم درگیر منازعات داخلی هستند و الباقی هم در حدی نیستند که بتوانند کاری از پیش ببرند.
این واقعیت تلخ همان است که پرز گفته و آن عدم مقابله جهان عرب با اسرائیل است. رجوع به واکنشهای سران کشورهای عربی در قبال کشتار مردم غزه نشان میدهد که ارتجاع عرب اینک تنها به حرف و نامههای عاشقانه بسنده نمیکند بلکه تا آنجا با اسرائیل احساس همسویی دارد که مقامات امنیتی و نظامی رژیم اشغالگر قدس را به جنگ علیه فلسطینیان و خلع سلاح حماس و مقاومت و تقویت جریان سازشکار در درون فلسطین تشویق و ترغیب میکند. اسرائیل در طول حیات پر از جنایات خود، تا این میزان از حمایت سران کشورهای عربی برخوردار نبوده است.
وطن امروز:تحلیل جمعیت شناختی کشتار کودکان غزه
«تحلیل جمعیت شناختی کشتار کودکان غزه»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز است که در آن میخوانید؛با پخش مکرر ویدئوی مربوط به سخنرانی نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی در حضور هیلاری کلینتون، وزیر خارجه سابق آمریکا، از صدا و سیما، دفاع سرسختانه جلاد اسرائیلی از کشتار کودکان و زنان بیدفاع غزه، بار دیگر مورد نفرت افکار عمومی قرار گرفت بویژه خطاب او به حاضران مبنی بر اینکه «ما مجبوریم و امیدواریم درک کنید» راز جنایات اخیر اسرائیل در غزه را برملا کرده است. رازی که البته سالهاست برملا شده و آن انگیزه وجودی رژیم اشغالگر قدس برای نسلکشی فلسطینیان است.حتی دبیرکل سازمان ملل نیز با همه قیود آمریکایی- اسرائیلی که بر دست و پا و زبانش دارد در پیام دیروز خود به تلآویو بیاختیار خواستار «توقف نسلکشی در غزه» شد.
در واقع در آن سخنرانی هدف نتانیاهو تنها ایجاد رعب و وحشت در بین مردم غزه برای خالی کردن پشت حماس و مقاومت اسلامی نبود بلکه رئیس دولت یهودی داشت هدف اصلی صهیونیستها از حمله به مناطق مسکونی، مساجد، بیمارستانها و مدارس غزه را در لفافه بیان میکرد که همان هدف غده سرطانی اسرائیل از روز نخست بوده است یعنی نسلکشی اعراب فلسطینی ساکن این سرزمین یا کوچاندن آنها. در این مقاله سعی شده با استفاده از منابع اطلاعاتی رسمی دلایل «جمعیت شناختی کشتار مردم غزه» بویژه کودکان و زنان که ضامن بقای نسل این مردم هستند، تحلیل شود.
1- کشتار کودکان در غزه چگونه حادثهای است؟ به بیان دیگر چه چیزی در کشتار کودکان فلسطینی وجود دارد که دولت شوم اسرائیل بهرغم آگاهی از حساسیت عواطف عمومی نسبت به این موضوع، دستبردارش نیست؟ بمباران مستقیم مدرسهها، کمپهای سازمان ملل، خانههای مسکونی و محل بازی کودکان- چنان که اخیرا در ساحل غزه رخ داد- تنها دلالت بر آن دارد که کشتار کودکان فلسطینی از جانب اسرائیل نه از سر استثنا و تصادف، بلکه بیپردهپوشی به عنوان یک راهبرد اتخاذ شده است.
2- دقیقا به سبب همین حساسیت عاطفی نسبت به کشتار کودکان، این موضوع کمتر مورد تحلیل قرار گرفته است. هر نوبت انتشار آمار کودکان شهید فلسطینی، موجی از خشم، تاثر، اعتراض و استناد به آییننامههای حقوق بشری را در پی دارد. این واکنش عاطفی، طبیعی و اجتناب ناپذیر است، اما تا به حال نتوانسته است ماشین کشتار کودکان را از حرکت بازایستاند.
3- ما، مخالفان تجاوزهای اسرائیل، مرتکب یک اشتباه میشویم. اشتباه ما این است که با فرض کردن اسرائیل به عنوان شیطان پلید، به عنوان شر مطلق، از هرگونه تحلیل علّی رفتار دولت اسرائیل صرفنظر میکنیم، چرا که از پیش میدانیم شیطان را برای پلیدی نیاز به دلیلی نیست، چرا که میدانیم شر خودگسترنده است و غایت شر چیزی جز نفس شرارت نیست اما برای تحلیل درست مساله فلسطین و اسرائیل باید از ساحت اسطوره، این پهنه رازآلود، به ساحت سیاست، عرصه نزاعهای توصیف پذیر، رحل اقامت افکنیم.
4- میانگین سن جمعیت اسرائیل 30 سال است در حالی که میانگین سن در غزه تنها 17 سال است. براساس مطالعهای که دانشگاه حیفا انجام داده است، در سال 2013 بدون احتساب مهاجران آفریقایی و کارگران خارجی، یهودیان 2/52 درصد از جمعیت فلسطین را تشکیل میدادند که این عدد تا سال 2034 به 4/46 درصد خواهد رسید. در همین مطالعه که با نام «جمعیت شناختی اسرائیل از 2013 تا 2034»منتشر شده است، دادههای جمعیت شناختی، ناباورانه با حذف جمعیت غزه تحلیل شده است.
با صرفنظر کردن از جمعیت غزه، جمعیت یهودیان 61درصد از جمعیت ساکنان فلسطین را در سال 2013 به خود اختصاص میدهد و تا سال 2034 جمعیت آنها به 8/55 درصد کاهش خواهد یافت. آشکار است که با حذف جمعیت غزه، یهودیان، تا سال 2034 هنوز میان ساکنان فلسطین، اکثریت مطلق را خواهند داشت. به یاد داشته باشیم که جمعیت یک میلیون و 800 هزارنفری مردم غزه به طور میانگین 13 سال از جمعیت اسرائیلیان جوانتر است.
5- روند رشد جمعیت در فلسطین، منجر به سرنگونی خود به خود دولت اسرائیل به صورت تدریجی خواهد شد. 20 سال دیگر نه تنها یهودیان ساکن فلسطین، اکثریت عددی خود را از دست خواهند داد، بلکه در صورت وقوع هر شکلی از درگیری، توان مبارزه با جمعیت جوان همسایه خود را نخواهند داشت. در پرتو این دادههای جمعیت شناختی، کشتار کودکان فلسطینی جنگی است که دولت اسرائیل 20 سال زودتر از موعد آغاز کرده است.
کشتار کودکان به هیچ وجه تصادفی نیست، بلکه برای محافظهکاران راست کیش اسرائیلی، راهبرد بلندمدتی است که وجوه سیاسی و نظامی دارد.
6- میتوان از پیش دید که کشتار کودکان فلسطینی خاصه در غزه بزودی و به آسانی متوقف نخواهد شد و به تعویق افتادن آن به معنای پایان یافتن آن نیست. اعتراض به وجوه حقوق بشری این کشتار هرچند ضروری است اما تغییری در راهبردهای نظامی و سیاسی اسرائیل ایجاد نخواهد کرد. ما اکنون نمیتوانیم تجویزی عملی برای توقف کشتار کودکان فلسطینی به دست دهیم، اما شاید راه ورود به تحلیل علّی این روند را یافته باشیم.
منابع:
https://www.facebook.com/oliveleavesCommunity
theibtaurisblog.com
http://web.hevra.haifa.ac.il/~ch-strategy/images/publications/pdf/Demography_2013.pdf
جوان:یک پرونده و 2 آزمون
«یک پرونده و 2 آزمون»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم عباس حاجینجاری است که در آن میخوانید؛11 مرداد را در روزشمار فعالیتهای قوه قضائیه ایران باید یکی از روزهای سرنوشتساز به حساب آورد، چرا که در این روز رسیدگی به یکی از پروندههای جنجالی و پرحاشیه تاریخ انقلاب در شعبه 28 دادگاه انقلاب اسلامی آغاز شده است که به متهم اصلی آن اتهامات متعدد اقتصادی و... وارد شده است. اگر چه کیفرخواست 120 صفحهای متهم اصلی این پرونده یعنی مهدی هاشمی بهرمانی نشان از حجم عظیم اتهامات مطرح شده در آن دارد اما آنچه این پرونده را مهم کرده است، این اتهامات نیست، چرا که پروندههای بسیار سنگینتر از این پرونده با موضوعات مختلف سیاسی، اقتصادی و امنیتی در دستگاه قضایی مورد رسیدگی قرار گرفته و احکام بسیار سنگینی نیز برای متهمان آن صادر شده است، اما آنچه که این پرونده را مهم کرده و تاکنون رسیدگی به آن به تأخیر افتاده است، تنها نقص پرونده نبوده و نیست، بلکه از یک سو انتساب متهم اصلی پرونده به یکی از شخصیتهای نظام یعنی آقای هاشمی رفسنجانی است و از سوی دیگر وجود این شبهه است که آیا به رغم این انتساب، دستگاه قضایی کشور موفق خواهد شد که عدالت اسلامی را در مورد این متهم به اجرا درآورد یا خیر، چرا که اذعان چند روز قبل آقای غلامحسین اسماعیلی رئیس دادگستری تهران، مبنی بر اینکه در روند رسیدگی به پرونده مهدی هاشمی قوه قضائیه با فشارهای زیادی از سوی برخی صاحبان قدرت مواجه بود، اما در مقابل همه این فشارها ایستادگی کرد، نشان از فشار سنگین بر قوه قضائیه در این پرونده دارد.
در این زمینه اشاره به چند نکته ضروری است:
1- رسیدگی به پرونده مذکور یکبار دیگر در تاریخ 15 اردیبهشت سال 92 (در آستانه انتخابات یازدهم ریاست جمهوری) در شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی سراج آغاز شده بود که در آن زمان اعلام گردید که پرونده به دلیل ایرادات قضایی و برای رفع نقص به دادسرای امنیت بازگردانده شد و اکنون بعد از گذشت 454 روز رسیدگی به آن در شعبه 28 به ریاست قاضی مقیسه آغاز شده است.
2- موضوع تغییر قاضی پرونده یکی از نکاتی بود که با انتقاد شدید متهم و وکلا و منسوبان وی همراه شد. چرایی این تغییر اگر چه به لحاظ قانونی به مسئولیت جدید قاضی سراج در سازمان بازرسی کل کشور باز میگردد، اما دلیل واکنشهای شتابزده متهم و وکلا نسبت به این تغییر ممکن است به قاطعیت قاضی مقیسه در رسیدگی به پروندههای مشابه باز گردد که از همین آغاز نشانههای آن ظاهر شده است.
3- در زمینه نوع واکنش متهم و وکلای این پرونده جسارت علیزاده طباطبایی وکیل آن به جایی رسیده بود که به گزارش سایت کلمه در تاریخ 11/4/93 و همزمان با اعتراض به تغییر قاضی، مدعی جعلی بودن مستندات کیفرخواست میشود که از سوی مقامات امنیتی و وزارت اطلاعات ارائه شده بود. نامبرده حتی در مصاحبهای دیگر تلاش کرده اتهامات اقتصادی وی را ناچیز و موضوع پرونده را بیشتر سیاسی جلوه دهد.
4- اگر چه در شرایطی که هنوز دادگاه در فاز اول بررسی یعنی قرائت کیفرخواست قرار دارد،قضاوت در مورد پرونده (همچون وکیل متهم) ظلم به دستگاه قضا و قاضی آن است که باید در محیطی آرام و فارغ از حاشیه به قضاوت بنشیند، اما نوع واکنش وکلا در مورد دادگاه، کیفرخواست در طی دو هفته گذشته و همچنین جلوگیری از حضور تبلیغاتی خواهر و برادر متهم در جلسات دادگاه نشاندهنده برخورد قاطع و قانونی قاضی پرونده است و نشان داد که وی قادر است از حاشیهسازیها پیرامون آن جلوگیری کند.
5- در حالی که روند رسیدگی به یکی از پروندههای بینالمللی متهم (پرونده استات اویل) که به ماجرای دریافت رشوه از آن شرکت نروژی در ماجرای انعقاد قرارداد ساخت فازهای شش، هفت و هشت پارس جنوبی باز میگردد به پایان رسید و احکام رشوهدهندگان در اروپا و امریکا صادر و اجرا شده است، اما به گزارش دویچه وله متهم روز قبل از رفتن به دادگاه در یادداشتی که از اینترنت منتشر کرده مدعی میشود که این دادگاه فرصتی شده تا مردم دروغگو را بشناسند. بعد از جلسه اول دادگاه نیز در صفحه فیس بوک خود با ادعای اینکه «امروز پی بردم که با یک دستگاه عریض و طویل اطلاعاتی مواجه هستیم که رسانه مکتوب، اینترنتی و تصویری دارد» سعی کرده است با جریانسازی در شبکههای اجتماعی دادگاه را تحت تأثیر قرار دهد.
6- اما به رغم ابعاد و حاشیههای این پرونده، رسیدگی به آن از یک سو آزمونی برای قوه قضائیه است که با رسیدگی قاطعانه و عادلانه به اتهامات متهم میتواند به نقطه درخشانی در تاریخ عملکرد این قوه تبدیل شود و بسیاری از شبهات بحق و نا بحقی را که علیه این قوه در سالهای اخیر مطرح شده خنثی کند و نشان دهد در جمهوری اسلامی که پرچمدار تشکیل نظامی عادلانه و مبتنی بر ارزشهای اسلامی است هیچ کسی حتی شخصیتها و منسوبین آنها در رسیدگی قضایی مصونیت ندارند و نمادی باشد از انتظاری که رهبر معظم انقلاب از این قوه در تضمین و تحقق اقامه حق و عدل داشته و دارند.
7- اما آزمون دوم این پرونده به انتساب خانوادگی متهم و جایگاه آقای هاشمی رفسنجانی در گذشته و حال انقلاب اسلامی باز میگردد. فارغ از نتیجه دادگاه، همین طرح اتهامات برای مهدی هاشمی، محکومیت فائزه هاشمی و طی دوران محکومیت در زندان که در همان دوران زندان نیز از غائلهآفرینی علیه نظام کوتاهی نکرد و طرح پرونده فاطمه هاشمی و... نشان دهنده این است که متأسفانه حرمت جایگاه و شخصیت رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام توسط فرزندان و منسوبین ایشان حفظ نشده و عملاً نه تنها شخصیت ایشان هزینه میشود، بلکه به نوعی «انقلاب» نیز در حال هزینه شدن است و این نکتهای است که بارها حضرت امام و مقام معظم رهبری نسبت به آن هشدار داده و میدهند و البته در زندگی خصوصی خود به آن پایبند بوده و هستند. امید است این دادگاه و نتیجه آن نقطه پایانی بر حرمتشکنی منسوبین شخصیتها باشد و عملاً دیگر کسی تصور نکند که در جمهوری اسلامی دارای حاشیه امن است، اگرچه ممکن است این رفتار اینها مطلوب ضدانقلاب و دشمنان نظام اسلامی باشد!
حمایت:ماجرای دنباله دار معوقات بانکی!
«ماجرای دنباله دار معوقات بانکی!»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم دکتر عادل پیغامی است که در آن میخوانید؛
اخیرا مرکز پژوهشهای مجلس گزارش جدیدی درباره معوقات بانکها منتشر کرده است که بر اساس آن، معوقات تسهیلات غیرجاری بانکها در مجموع 87 هزار میلیارد تومان اعلام شده است. طبق این گزارش بدهکاران بانکی بالای 100 میلیارد تومان 61 نفر هستند که با 15 هزار میلیارد تومان بدهی، 19 درصد کل بدهکاران تسهیلات غیرجاری را شامل می شوند. همچنین 110 نفر نیز بین 50 تا 100 میلیارد تومان بدهی دارند که در مجموع با 7500 میلیارد تومان، 9 درصد بدهکاران را تشکیل می دهند. تحلیل علل و زمینههای پدید آمدن معضل معوقات بانکی از اهداف این نوشتار است که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد. تفاوت نرخ سود بانکی با میزان تورم، ضعف در نظارت پیشینی بانکها، تلاش بدهکاران برای ثبت اموال خود به نام دیگران، نبود اعتبارسنجی برای مشتریان و تهدید به اعلام ورشکستگی از جانب برخی بدهکاران از مهمترین راههای وجود حجم انبوه معوقات بانکی اعلام شده است.
اما به نظر می رسد در این میان تفاوت سود بانکی با میزان تورم از اهمیت بالاتری برخوردار باشد. نرخ واقعی بهره بانکی در ایران منفی است، چرا که نرخ سود بانکی منهای تورم، نرخ واقعی بهره بانکی را نشان می دهد. به عنوان نمونه اگر نرخ سود بانکی اعلام شده 28 درصد و نرخ تورم 40 درصد باشد، نرخ سود واقعی بانک ها منفی 12 درصد است. وقتی نرخ سود بانکی منفی باشد، مفهومش این است که قرض دهنده متضرر خواهد شد و قرض گیرنده سود میکند. در این شرایط همه خواهان دریافت وام از نهادهای بانکی و مالی هستند. هر چه مبلغ وام و همچنین دوره بازپرداخت آن بیشتر باشد، سود بیشتری عاید وام گیرنده خواهد شد. در شرایط نرخ بهره منفی، به دریافت کننده وام، گویا جایزه و یارانه هم داده میشود.
در سیستمهای متعارف دنیا معمولا از وام گیرنده نرخی به عنوان سود و بهره دریافت میشود حتی درصدی هم مالیات اخذ میشود. اما برخلاف این روند معمول در دنیا، در ایران حتی به نوعی یارانه نیز به وام گیرنده نیز اعطا میشود. متاسفانه در این روند حتی مسابقه به راه افتاده؛ به طوری که افراد داراتر و کسانی که از فرصتها و رانتها نیز برخوردارند از مبالغ و وامهای بیشتری بهرهمند میشوند و افرادی که از چنین امکانی محرومند از دریافت وام نیز بهرهمند نمیشوند. این معضل البته به دلیل ضعف و سستی پایه های سیستم بانکی در ایران است. طبیعی است که در این شرایط دریافت کنندگان وامها نیز هیچ انگیزهای برای برگرداندن وام ندارند. در حالی که باید از دریافت کننده وام مالیات اخذ شود. این عامل بی تردید از مطلوبیت بیش از حد دریافت وام خواهد کاست و دریافت کننده وام را مجبور خواهد کرد که وام را در سررسیدش بازپرداخت کند. برای چنین وضعیتی در دنیا، هم نرخ دیرکرد و هم مالیات مضاعف وضع شده است.
اما در ایران به دلیل وجود تورم، عدم بازپرداخت وام بیشتر به سود خواهد بود. در این شرایط اگر کسی وامش را در موعد مقرر بازپرداخت کند باید تعجب کرد. چراکه دنیای اقتصاد دنیای تعارفات نیست بلکه دنیای نفع شخصی است. در هر صورت این جریان از زمینهای به نام نرخ بهره منفی نشأت میگیرد که در این روند با ملحقات و شروط مکملی مثل فقدان حضور جدی بانک مرکزی و نهادهای حکمران بانکی و پولی نیز همراه و تشدید میشود. چاره کار، صفر کردن نرخ بهره بانکی و بازگشت به اقتصاد غیر ربوی و اسلامی است. امروزه در اقتصاد ایران در شرایطی به سر میبریم که گویا نهادی به نام بانک مرکزی در معنای حقیقی آن وجود ندارد بلکه بیشتر با تابلوی بانک مرکزی مواجه هستیم. شاهد مثال این ادعا مصاحبهها و مواضع رئیس کل بانک مرکزی است که به صراحت اعلام کرده است که بانک مرکزی و شورای پول و اعتبار نسبت به جریانات مالی و بانکی و نهادهای حاضر در این عرصه حکمرانی لازم را ندارد. از همین رو این معوقات نتیجه چنین شرایطی خواهد بود. البته درست است که عمده ترین معوقات بانکی مربوط به دانه درشتها است اما بخشی از این معوقات نیز مربوط به وامهای خرد نیز می شود.
همه در این سیکل معیوب، انگیزه بازپرداخت وام را ندارند. تعلل بانکها در وصول مطالبات و معوقات بانکی هم این احتمال را تقویت میکند که بانکها نیز از عدم وصول معوقات بانکی منتقع میشوند. به نظر میرسد بانکها از چنین اقدامی دلایل اقتصادی و غیراقتصادی خاص خود را دارند. گاهی هیئتهای مدیره بانکها به علت کلان بودن مبلغ، از پیگیری بازپرداخت وام منصرف میشوند چراکه وثیقههای محکم و قابل اعتنایی از وام گیرنده نگرفتهاند. لذا انگیزهای برای پیگیری بازپرداخت وام ندارند لذا از هرگونه استمهال، تغییر شرایط بازپرداخت و تبدیل وامها به وامهای جدید استقبال میکنند. آمارهای دقیق و موثق در این خصوص وجود دارد که در صورت انکار به وقت مقتضی منتشر خواهد شد.
اما راهکار چیست؟ درخصوص راهکارهای بازگشت معوقات بانکی باید گفت در مباحث اقتصاد پولی مبحثی به نام مکانیسم انتشار پول و اعتبار وجود دارد. در این زمینه بانک مرکزی باید مکانیسم را رصد کند و خود را بر روند آن حاکم نماید. درحال حاضر مقررات بانکی ما بسیار ناقص است. لذا از داشتن بانک مرکزی به معنای حقیقی کلمه محروم هستیم. سالها بانکها خود را با مباحث فقهی بازپرداخت معوقات بانکی مشغول کردهاند. همین موضوع عامل مغفول ماندن اصل مسئله شده است. متأسفانه بانکها با این توجیه که به لحاظ فقهی امکان اخد جریمه به علت تأخیر در پرداخت دین وجود ندارد مسئله را خاتمه یافته اعلام میکنند. کما اینکه به این بند فقهی نیز در روند جاری بانکها عمل نمیشود و جریمه تأخیر دین را اخذ میکنند. باید گفت بانکها یا نمیخواهند بدانند یا اینکه نمیدانند که امکان بازگرداندن مطالبات از طرق دیگر نیز وجود دارد.
واقعیت این است که نرخ عدم بازگشت پول به سیستم بانکی بالاست چراکه هزینه ای بر آن مترتب نیست. باید با استفاده از مجموعه ابزارهای پولی و تنبیهی عدم بازگشت پول به بانک را پر هزینه کند. حتی میتوان آن را جرم اعلام کرد. باید هزینههای اقتصادی و غیراقتصادی وقوع جرم را بالا برد. در این زمینه سوالات مهمی وجود دارد: از جمله اینکه چرا سیستم بانکی نمیخواهد بر مقوله اعتبارسنجی مشتریان مستقر شود؟ چرا سیستم بانکی نمیخواهد قانون مبارزه با پولشویی را اجرا کند؟ یکی از پاسخها در مقابل این سوالات این است که واقعا در ایران سیستم بانکی به معنای حقیقی دارای اشکالات جدی است. اینها بیانگر وجود بیماری مزمن اقتصادی در ساختار اقتصاد کشور است.
آفرینش:پشت رُل و جای خالی اخلاق
«پشت رُل و جای خالی اخلاق»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم زهرا کیانبخت است که در آن میخوانید؛حوادث رانندگی یکی از مهمترین دلایل مرگ و میر و نقص عضو در ایران به شمار میروند. تا جایی که همان طور که پیشتر اعلام شده بود میزان کشتهشدگان سالانه حوادث رانندگی در ایران، بیش از شهدای جنگ هشت ساله ایران و عراق به شمار میروند.
مقایسهای که جای تامل و تفکر بسیاری دارد و یا آمار دیگری که قبلا منتشر شده بود و طبق آن در ده ماهه اول سال 90 ، تعداد کشتهشدگان حوادث جادهای، 17 هزار نفر اعلام شده بود. درحالی که رقم کشتهشدگان جنگ بوسنی که از آن با عنوان یک جنایت علیه بشریت یاد میشود 11 هزار نفر بوده است. با توجه به وضعیت رانندگی در کشورمان و رقم بالای وقوع حوادث دلخراش در آن، به نظر میرسد بسیار بیش از آنچه فکرش را بکنیم، نیازمند تغییر و تحولات اساسی در این زمینه هستیم.
به طور کلی، این آمار باورنکردنی از حوادث رانندگی در ایران دلایل متعددی دارد که از آن جمله میتوان به مواردی از قبیل؛ ایمن نبودن راهها و عدم وجود جادههای استاندارد، استاندارد پایین خودروهای تولید داخل، خطا و بیاحتیاطی و بیدقتی عوامل انسانی و... اشاره کرد. به علاوه مسائلی همچون کمبود امکانات و خدمات اضطراری و فوری همچون خدمات درمانی، آتشنشانی و پلیس از دلایل جان سپردن بسیاری از قربانیان حوادث رانندگی پیش از رسیدن به بیمارستان هستند. اینها از جمله دلایل اصلی هستند که دیگر به پای ثابت علل وقوع حوادث رانندگی در کشورمان تبدیل شدهاند.
در این میان، یکی از مولفههایی که فقدان آن، بسیار در حوزه رانندگی در جامعهمان حس میشود و در بسیاری از موارد، خود، یکی از عوامل بروز و ظهور حوادث دلخراش رانندگی میباشد، جای خالی اخلاق و عدم پیوند آن با فرهنگ رانندگی است که نتیجه آن، خیابانهایی مملو از خشونتهای ریز و درشت رفتاری در هنگام رانندگی است تا جایی که، افراد در آن، با کمترین گذشتی در برابر انسانهای دیگر، بیگانهاند. درواقع این عدم توجه به مسائل اخلاقی در رانندگی آن قدر برایمان تکرار شده که به نوعی به عادت تبدیل شده است. عادتی که چهره نازیبایی از رانندگی در جامعهمان میسازد.
انگار دیگر عادت کردهایم وقتی ماشین جلوییمان به هر دلیلی، برای چند ثانیهی کوتاه، توقف کرد، دستمان را آن قدر روی بوق بگذاریم که فرد توقفکننده، از ایستادن خود پشیمان شود و یا با این کار، جرقهی یک دعوا و درگیری حداقل زبانی را شعلهور کنیم.
عادت کردهایم در هنگام عبور از خط عابر پیاده، به جای توقف و کم کردن سرعت برای رعایت حقوق عابران، پایمان را روی گاز بگذاریم و آن قدر با سرعت از خط عابر رد شویم که عابر بیچاره از ترس جان، در جای خود میخکوب شود و آن قدر صبر کند تا شمار اتومبیلهایی که این گونه بیتوجه به حق تقدم وی، از روی خط عابر رد میشوند، کم بشود تا بتواند خود را به آن طرف خیابان برساند.
البته آن طرف قضیه هم صادق است. انگار عادت کردهایم وقتی چراغ رانندگی سبز شد، بیتوجه به رانندگانی که برای چند لحظه در پشت چراغ قرمز منتظر سبز شدن چراغ؛ ماندهاند، تلاش کنیم از خیابان رد شویم و حقوق رانندگان را در این مساله نادیده بگیریم. نکته جالب این قضیه نیز این جاست که مایی که بدون غلو، در طول شبانهروز، چندان هم از وقت و زمان استفاده خوبی نمیکنیم و اصولا اوقات مرده و بدون استفاده و مفیدمان، آن قدرها هم کم نیست، ناگهان در حین رانندگی، آن چند ثانیهی توقف اتومبیل جلویی به نظرمان بسیار حیاتی میآید و به هیچ وجه حاضر به گذشت و کمی صبر و شکیبایی به خرج دادن و مدارا نیستیم. با وجود این موارد که همواره در طول شبانهروز شاهدش هستیم نمره رانندگی در کشورمان چند است؟ اخلاق، گذشت، صبر، لبخند و مواردی از این قبیل که مدتهاست با مساله رانندگی و پشت رُلنشینی در جامعهمان خداحافظی کردهاند، مواردی هستند که اکنون به شدت هر چه تمامتر نیازمند حضور و وجودشان در این عرصه هستیم.
مردم سالاری:تعطیلات و آرامشی که در سفرها رنگ باخت
«تعطیلات و آرامشی که در سفرها رنگ باخت»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم حمیدرضا شکوهی است که در آن میخوانید؛تعطیلات چند روزه هفته گذشته، تعطیلاتی بود که بیش از پیش نشان داد تا چه میزان تفریح مردم برای مسوولان حایز اهمیت است. البته طبیعی است که وقتی سخن از مسوولان به میان میآید صرفا منظور مسوولان دولت فعلی نیست و دولتهای قبلی نیز هر یک در بخشی از این بیتفاوتی به طرق مختلف سهیم هستند. اینکه گفته میشود در آمارهای بینالمللی، ایران دومین کشور غمگین جهان است، شاید در ظاهر براساس آمارهای کمی، خیلی قابل اثبات نباشد، اما وقتی از این منظر به وضعیت زندگی مردم در ایران بنگریم که در عین فشارهای مختلف اقتصادی که بر آنها وارد میشود و بویژه در یک دهه اخیر که این فشارهای استرسزا چند برابر شده، محملی برای تخلیه این فشارها و استرسها از طرق راحت و کمهزینه پیش روی خود نمیبینند، اینگونه آمارهای بینالمللی ملموستر به نظر میرسد. مصداق بارزش تعطیلات هفته گذشته بود که سیلی از ترافیک خودروها را راهی جادههای اصلی کشور بویژه محورهای شمالی که از معدود مقاصد تفریحی کمهزینه برای مردم است کرد و موجی از استرس، عصبانیت، ناراحتی و فشار روانی حاصل از ترافیکهای چندین ساعته را در تعطیلاتی پدید آورد که قرار بود موجب آرامش خاطر و تمدد اعصاب و راحتی روان و آسایش مردم شود.
اینکه مردم ساعتها در ترافیکهای جادههای منتهی به شمال کشور ماندند، موضوعی نیست که بتوان آن را صرفا با مرتبط کردن با بیسابقه بودن موج سفرها یا درخواست از مردم برای مدیریت سفر، به فراموشی سپرد یا صورت مساله مربوطه را حل کرد. وقتی از روز دوشنبه گذشته، یعنی یک روز پیش از آغاز تعطیلات رسمی، تا روز یکشنبه (دیروز) که دو روز از پایان تعطیلات سپری شده، محورهای مواصلاتی شمال کشور در تمام مدت، زیر بار ترافیک سنگین بوده، دیگر از کدام مدیریت در سفر میتوان صحبت کرد؟ تقریبا تمام مسافران شمال کشور، چه در زمان رفت و چه در زمان برگشت، دو تا چهار برابر زمان معمول را در ترافیک جادهها سپری کردند و در چنین شرایطی صحبت از مدیریت زمان سفر بیشتر به یک شوخی شبیه است.
ارائه طرحهایی همچون افزایش دورههای تعطیلی، اضافه کردن تعطیلات زمستانی یا تقسیم کردن تعطیلات در طول سال نیز اغلب طرحهایی خام است که حق بدیهی مردم در سفر رفتن در هر زمان را نادیده میگیرد و در غیر این صورت باز هم نمیتواند مانع از ترافیک جادهها شود چراکه طبیعی است اغلب مردم در زمانهای خاصی مثل تعطیلات نوروز یا تعطیلات عید فطر تمایل به سفر دارند. حال بگذریم از این موضوع که حضراتی که تعطیلات عید فطر را به دو روز افزایش دادند اصلا فکر کرده بودند که این تعطیلات را مردم چگونه باید سپری کنند یا فقط هدفشان پررنگ کردن تعطیلات عید فطر در مقابل سایر اعیاد بود؟! مسوولانی که در تمام دولتهای پس از پایان جنگ، برای توسعه زیرساختهای جادهای کشور تلاش نکردند، اکنون باید پاسخگو باشند. هنوز محورهای مواصلاتی تهران به سمت شمال کشور، همان محورهایی است که بیش از نیم قرن از احداث آن گذشته است. جاده چالوس که به غیر از چند کیلومتر ابتدایی آن از سمت چالوس، تغییری نکرده است و با وجود سپری شدن 18 سال از آغاز ساخت آن، هنوز پیشرفت محسوسی نداشته است. جاده هراز هم وضعی شبیه به جاده چالوس و حتی بدتر از آن دارد و هر دو تقریبا همانند 80 سال پیش هستند. جاده فیروزکوه در اغلب نقاط تعریض شده، اما دو برابر شدن حجم این جاده، پاسخگوی دهها برابر شدن حجم خودروهای عبوری از آن نیست؛ کمااینکه سایر محورهای مواصلاتی استان تهران به مازندران هم چنین هستند.
آزادراه تهران – رشت هم همچون سایر پروژههای افتتاح شده در دولت احمدینژاد، نصفهکاره توسط شخص او و با حضور او افتتاح شد و نقطه اصلی آن که تونل بین منجیل و رودبار است، به امان خود رها شد تا ساعتها از وقت مردم در داخل شهرهای منجیل و رودبار تلف شود و عملا هزینههای صرف شده برای احداث این آزادراه بیفایده بماند. کسانی که در این مسیر سفر کردهاند میدانند که در زمان تعطیلات، فاصلهای را که در صورت تکمیل آزادراه میتوانستند فقط در 5 دقیقه طی کنند، در مدت زمانی بین یک تا سه ساعت طی میکنند. ضمن اینکه یک آزادراه کوچک چهاربانده به عنوان تنها محور ارتباطی تهران با استانهای گیلان و اردبیل به هیچ وجه پاسخگوی سیل ترددها نیست و نشان از میل شدید مسوولان ساخت این پروژه برای افتتاح آن بدون هیچگونه آینده نگری دارد.
وضعیت جادههای شمال کشور، مصداق بارزی، نه فقط از توجه دولتها به محورهای مواصلاتی به سمت مهمترین تفریحگاه مردم تهران و سایر شهرهای مرکزی کشور حکایت میکند، بلکه اهمیت تامین زیرساختهای مناسب برای تفریح مردم را از منظر مسوولان نشان میدهد؛ اهمیتی که این روزها مشخص شد وجود نداشته؛ چرا که اصولا برخی دوست دارند مردم ایران با تفریح غریبه باشند. از وضع امکانات بین راهی برای سفر، هتلها یا حتی توالتهای عمومی میگذریم که تنها مشقت سفر را برای مردم بیشتر میکند. از آن گذشته، مگر مردمیکه در شهرهای خود میمانند و به شمال کشور نمیروند، چه امکاناتی برای تفریح و شادی دارند؟ وضع تفرجگاههای تهران، از دربند و درکه تا کن و چیتگر، که همه تفرجگاههای قدیمی مردم تهران هستند، به خوبی گویای اوضاع است: ترافیکی که در تعطیلات قفل میشود، جای پارکی که پیدا نمیشود و اعصابی که از مردم زایل میشود.
وضعیت شهربازیها هم که اسف بار است. بزرگترین شهربازی تهران سالها پیش خراب شد و هیچ جایگزینی برایش پیدا نشد و شهربازی پارک ارم هم که باسابقهترین شهربازی پایتخت بود، چند ماه پیش سه دختر جوان را به جرم اینکه میخواستند ساعاتی شاد باشند برای سالها و شاید یک عمر زمینگیر کرد. برگزاری کنسرتهای موسیقی با دهها گیر امنیتی سلیقهای بر مبنای قوانین نانوشته همراه است و باقی تفریحات هم ... بگذاریم و بگذریم. با این اوضاع اقتصادی، اغلب مردم پول ندارند که به سفر خارج بروند و تعطیلات را در کشور خود سپری میکنند اما برای این مردم چه زیرساختهایی تامین کردهایم؟ مردمیکه برای سفر، نه فقط ترافیک سرسام آور جادهها، بلکه ازدحام سرویسهای بهداشتی اندک بینراهی را هم باید تحمل کنند تا علیرغم همه این کمبودهایی که موجب میشود مردم با اعصابی ناراحت از سفری که قرار بود موجب آرامش خاطرشان شود برگردند، مسوولان یا از افزایش آمار گردشگران در تعطیلات عید فطر سخن بگویند بدون اینکه خودشان نقشی در افزایش این سفرها یا تاثیری در بهبود خدماترسانی به مردم داشته باشند، یا اینکه کاهش تصادفات جادهای را اعلام کنند، بدون آنکه به این موضوع بیندیشند که در این همه ازدحام و ترافیک خودروها، آیا اصولا میتوان انتظار تصادفی سنگین را داشت؟
و سخن آخر با دولتی است که نام تدبیر و امید به خود گرفته و میتواند گرهگشای این مشکلات باشد. آقای روحانی! مردم به تفریح و آرامش و سفر نیاز دارند تا به آینده «امید» داشته باشند. یک سال گذشت؛ لطفا در سه سال باقیمانده، کمی به فکر تامین زیرساختهای تفریح و گردش و سفر مردم باشید تا دیگر نام مردم ایران در ردههای آخر غمگینترین مردم دنیا نباشد.
آرمان:نشست فلسطین، فرصتی برای کمک به غزه
«نشست فلسطین، فرصتی برای کمک به غزه»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم محمد کرمی راد است که در آن میخوانید؛
نشست وزیران خارجه کشورهای عضو کمیته فلسطین جنبش عدمتعهد امروز در تهران برگزار خواهد شد. ایران در شرایطی میزبان این نشست است که از یک سو، ریاست جنبش غیرمتعهدها را بر عهده دارد و از سوی دیگر میتواند از امتیاز کنفرانس اسلامی به ویژه کمیته تحریم رژیم جعلی اسرائیل استفاده کند. کشورهای اسلامی همواره برای غلبه بر دشمنان باید با هم متحد باشند و در تضعیف رژیم صهیونیستی به ویژه در ابعاد اقتصادی آن تحرک نشان دهند؛ متاسفانه کالاهای این رژیم جنایتکار در بسیاری از کشورهای اسلامی ارائه و به فروش میرسد که این کشورها کمترین توجهی به این موضوع ندارند بنابراین به نظر میرسد باید سمت و سوی این نشست، آگاهیبخشی و تصمیم جمعی برای تحریم کالاهای رژیم صهیونیستی برای ضربه به اقتصاد آنها باشد. مردم غزه بیش از 10سال است که در محاصره و تحریم به سر میبرند و این رژیم جنایتکار در آنجا به کودککشی مشغول است و حتی اجازه نمیدهد دارو و امکانات اولیه زندگی برای مردم مظلوم و بیپناه غزه ارسال شود. جای بسی تاسف است که برخی کشورهای اروپایی هم از این جنایات حمایت میکنند.
در چنین شرایطی کشورهای اسلامی باید اختلافات را کنار گذاشته و با هم متحد شوند. باید توجه داشته باشند مسلمانانی در یک گوشه جهان برادران مسلمان خود را به کمک فرامیخوانند. در روایات اسلامی و احادیث دینی آمده است که باید به مردم مظلوم و ستمدیده کمک کرد. ایران در همین راستا باید مدارک و اسناد جنایات رژیم صهیونیستی را به جهانیان عرضه و زمینه را برای همدلی و همراهی کشورهای اسلامی برای کمک به مردم فلسطین آماده سازد. فیسبوک به عنوان یک وسیله ارتباطی به تازگی اخبار مربوط به غزه را حذف میکند که این اقدام نشان از عمق جنایاتی دارد که صورت میگیرد.
جمهوری اسلامی باید از فرصت نشستی که روز دوشنبه برگزار میشود استفاده کرده و کشورها را مجاب به همراهی با مردم غزه کند. متاسفانه کشور مصر هم یاری رساندن به رژیم صهیونیستی را انتخاب کرده و در حالی که گذرگاه رفح را برای رساندن کمک به مردم غزه بسته است اما فرودگاه برای فرار و خروج نیروهای مصری باز است. کشور مصر به رژیم صهیونیستی کمک میدهد چرا که میخواهد برای گفتوگوی صلح میزبان شود و در زمانی که حتی جان کری آماده حضور در این مذاکره بود اما جهاد اسلامی و حماس قبول نکردند.
مصر در جهت احیای رژیم صهیونیستی گام برمیدارد و از سوی دیگر عربستان برای حمله به مقاومت به رژیم صهیونیستی کمک میکند و دلار میدهد. بسیاری از کشورهای اسلامی که داعیه اسلامی بودن دارند، باید متوجه این موضوعات باشند. وزارت خارجه ایران و رئیسجمهوری کشورمان باید این مسائل را به کشورهای دیگر تفهیم کنند تا کشورهای اسلامی بتوانند بخشی از آلام و زخمهای بر پیکره مردم فلسطین را ترمیم کنند.
شرق:کارنامه دولت؛ در دورانگذار
«کارنامه دولت؛ در دورانگذار»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم احمد شیرزاد است که در آن میخوانید؛امروز 13 مردادماه، سالگرد تحلیف دکتر روحانی است. اگر به انتظارات جامعه از دولت جدید با لایهای از واقعبینی بنگریم، رضایت نسبی از عملکرد دولتمردان، وجود داشته است و به هر حال، فرآیند نگرانکنندهای که اقتصاد و سیاست خارجی ایران بهویژه از سال 91 طی کرد؛ متوقف شده است. اما اگر به ایدهآلها بنگریم و مسیر توسعهای کشورهای اطراف ما که پتانسیلی نصف ما داشتند؛ در نظر گرفته شود، اهمیت زمان ازدسترفته و فرصت بسیار گذران پیشرو، بیشتر درک خواهد شد. در یک سال گذشته، منحنیهای آماری که نزولی شده بودند، اغلب، ثابت نگه داشته شده و در پارهای موارد، روند صعودی پیمودهاند؛ اما این کافی نیست.
دنیای پیرامون ما صبر نمیکند تا خود را به قافله رشد و توسعه آنان برسانیم بلکه با شتاب بسیار به حرکت خود ادامه خواهد داد. طی یک سال گذشته چالشهایی وجود داشت که حل آنها در مدتزمان کوتاهتری، امکانپذیر بود. در آمار مرکز آمار ایران آمده بود که رشد منفی4/5 در سال 91 به منفی 2/2 در زمان دولت جدید رسیده است اما به هر حال این عدد همچنان منفی است و این یعنی بهرهمندی ایرانیان از مواهب زندگی، کاهش یافته است.
در زمان مجلس ششم، کشور رشد پنجدرصدی را تجربه میکرد و نگارنده و همکارانم، هنگام بررسی سند چشمانداز 20ساله و برنامه چهارم توسعه که منطبق با آن نگارش یافته بود، رشد اقتصادی هشتدرصدی را کاملا قابلدسترس میدیدیم. متاسفانه در هشت سال استقرار دولتهای نهم و دهم، این روند به وضعیت نگرانکنندهای، تغییرجهت داد. اگر میخواهیم به مسیر روبهرشد برگردیم، باید دانست که زمان شعار سپریشده و باید عملگرایی علمی را در دستور کار قرار داد. در یک سال گذشته وزارت امور خارجه با عملکرد مطلوب، تلاش کرد وضعیت دشوار سیاست خارجی را سامان دهد و اگر شرایط داخلی بهتر بود، امکان رسیدن به توافق در همان پایان ششماهه توافقنامه ژنو وجود داشت. تمدید چهارماهه این توافق، به سود ایران نیست و باید امیدوار بود پیش از این مدتزمان، توافق جامع حاصل شود. پس از آن میتوان از وزارت نفت نام برد که با وجود شرایط دشوار تحریم، فضای صنعت نفت کشور را مثبت کرده است.
کارشناسان از بخش کشاورزی و رشد مثبت آن نیز سخن میگویند و وزارت علوم با وجود همه موانع توانسته در دانشگاهها دلگرمی ایجاد کند. وزارت بهداشت اگرچه با کمبود بودجه حاصل از وضعیت اقتصادی مواجه بوده اما با اجرای طرح تحول نظام سلامت، رضایت نسبی مردم را کسب کرده است. اما وزارت آموزشوپرورش همچنان، به کندی حرکت میکند و وزارت کشور، توقع رایدهندگان به دولت یازدهم را برآورده نکرده است.
توقع مردم از دولت برای یک سال آینده؛ بالاست. به هر حال یک سال گذشته، دوران انتقالی بود و مردم به خوبی، محدودیتهای این شرایط را درک میکنند اما برای یک سال آینده، اعضای دولت حتما متوجه توقعات مردم هستند. به نظر میرسد اگر در سیاست خارجی تحولی رخ دهد، راه برای فعالیت بهتر مدیران باز میشود؛ اما اگر این اتفاق دیرتر بیفتد فرصتها از دست خواهد رفت. کشور بیش از این نیازمند استفاده از مدیران کارآمد است و تندروها بهتر است دست از مخالفت با این روند بردارند. بهعنوان نمونه، در حوزه وزارت علوم، شخصیتهای معتدلی مانند دکتر توفیقی نیز از سوی نمایندگان تندرو مجلس تحمل نمیشوند. برخی مدیران ممکن است باب طبع طیفی از مجلسیان فعلی نباشند اما برای استفاده بهینه از مدیران کارآمد کشور، باید سطح تحمل را افزایش داد.
ابتکار:نمره به خاطر کارهای نکرده
«نمره به خاطر کارهای نکرده»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن میخوانید؛امروز سالگردیکمین سال تنفیذ حکم دکتر حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور دوره یازدهم ایران می باشد. به همین مناسبت فرصت را غنیمت شمرده تا نگاهی متفاوت به کارنامه یکساله دولت تدبیر و امید داشته باشیم. در این مدت بسیاری با مقیاس های مختلف سعی در ارزیابی و اظهار نظر در خصوص عملکرد دولت داشته اند و هرکدام هم نمره ای راپای کارنامه دولت ثبت کرده اند. نگارنده بنا ندارد در امتداد این قافله به ارزیابی عملکرد بپردازد. کارنامه کارهای انجام شده در منظر مردم می باشد و تمرکز اطلاع رسانی دولت ها هم برکارهای انجام پذیرفته می باشد.
اما عملکرد یک دولت منحصر به کارهای انجام پذیرفته نیست بلکه سهم کارهای ترک شده حداقل در سال اول بیشتر از کارهای انجام گرفته می باشد. دولت ها با ترک کارهای خاص،رویکرد و تمایز خود با دولت های پیشین را به نمایش می گذارند. دکتر حسن روحانی در زمان انتخابات دوگونه وعده ارایه دادند. بخشی از وعده ها در قالب آمار و عملکرد باید خود را نشان دهند. آنجا که اشتغال،فعال کردن فضای کسب و کار و توجه به حقوق شهروندی و... را وعده دادند، می بایست با عدد و ارقام نشان داده شوند که در یکسال گذشته به چند درصد آن وعده ها عمل شده و موفقیت حاصل گردیده است و طبیعتاً هم این عملکردها در گزارش های دوره ای رئیس جمهور و وزراء مربوطه به سمع مردم خواهد رسید. اما گونه ای دیگر از وعده های رئیس جمهور در قالب اعتراض به روش ها، منش ها و رویکردهای دولت پیشین بود که تبلور این دسته وعده ها نه در قالب عملکردکه درشکل «ترک فعل» خود را نشان می دهد.
به نظر می رسد نمره دولت تدبیر در بخش دوم بهتر از بخش اول می باشد. بخش مهم فضای مثبت عمومی از جمله آرامش ایجاد شده،طمانینه در رفتارها محصول قبولی دولت در این بخش می باشد. کلام روحانی حاشیه آفرین نبود و دولت خود بر حاشیه ها نیفزود. به دلیل توجه به مسئولیت کلمات مواضع دولت آرامش آفرین بود. در این یکسال شاهد تصمیمات عجولانه،احساسی نبودیم و بدنه کارشناسی احساس بیهودگی و بطالت نداشت با فرآیند تصمیم سازی از پایین،ضریب صحت،اتقان تصمیمات ارتقاء یافت. دولت کمترین بهره را از هوش هیجانی در تصمیمات برد. بُعد تبلیغاتی تصمیمات و مواضع و اقدامات دولت کاهش یافت.
اخبار پستوی حاکمیت روی صحنه ها دستمایه تسویه حساب ها نشد. حرمت آدمها، مدیران و مقامات به حراج گذاشته نشد. پرخاشگری، بی اخلاقی و تند خویی از زبان مقامات دیده نشد. چالش آماری درنتیجه آمار سازیهای کاذب تیتر روزنامه ها نبود. مقامات در قضاوت عموم به بی اخلاقی و دروغ گویی متهم نیستند. حسابگری در مواضع موجب شد تا سیاست ایران هراسی به سیاست ایران دوستی تغییریابد. اختلافات درون نظام به اختلافات ایدئولوژیک و بنیادی تبدیل نشد و نقاط اختلافی در همه جا جار زده نشد. دولت خود را در جایگاه اپوزیسیون قرار نداد و رفتار مسئولانه را پیش گرفت و وعده های غیر ممکن کمتر داده شد. به انتظارات مردم دامن زده نشد. حرف های تخیلی و غیر واقعی سر داده نشد. گذشته به یکباره و بکلی به انکار گرفته نشد.
برای جهان نسخه پیچی های مضحک نوشته نشد. قوا به مسخره گرفته نشدند و قانون ستیزی و قانون گریزی در رفتار مقامات ترویج نگردید. انتصابات اگر چه مورد اشکال و تامل می باشد اما شاهد انتصاب شگفت انگیز و بهت آور نبودیم و تلاش برای دو قطبی سازی جامعه و حکومت انجام نپذیرفت. بی شک این فهرست قابلیت ادامه تا... را خواهد داشت. اما به همین مقدار بسنده می شود. بی تردید هر کس نگاه منصفانه و البته مقایسه ای داشته باشد تصدیق خواهد کرد که نمره دولت آقای روحانی در این فهرست قابل قبول و بهتر از نمره کارهای انجام پذیرفته می باشد. انشا الله،این سنت به عنوان یک باور ادامه یابد و گفتمان فرهنگی مثبتی را در تعامل دولت و ملت ترسیم کند.
دنیای اقتصاد:زمان توسعه بازار اوراق استقراضی (بدهی)
«زمان توسعه بازار اوراق استقراضی (بدهی)»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر پرویز عقیلی است که در آن میخوانید؛اصولا بازار سرمایه از بازارهای اصلی سهام و بدهی و بازار مشتقات تشکیل میشود. بازار سهام که نشانه مالکیت در شرکتها است کاملا شناخته شده بوده و نقل و انتقال مالکیت شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار از طریق این بازار انجام میگیرد. در بازار بدهی، اوراق استقراضی منتشر شده توسط دولت، شرکتها و احتمالا استانداریها و شهرداریها مبادله میشود. هرچه تنوع ابزارهای مالکیتی، استقراضی یا مشتقات این ابزارهای اصلی بیشتر باشد، بر تعداد معاملهگران در بازار سرمایه افزوده شده و در نتیجه نقدینگی بیشتری در بازار متمرکز میشود که به افزایش عمق بازار سرمایه میانجامد.
با معرفی اوراقی که نشاندهنده مقدار معینی طلا، انواع ارز یا ساختمان و سایر کالاها باشد، دیگر وجوه سرگردانی در اقتصاد وجود نخواهد داشت؛ بلکه این وجوه بنا به میل و تشخیص سرمایهگذاران در ابزارهای مختلف بازار سرمایه که نشاندهنده مالکیت انواع دارایی اعم از سهام، بدهی (مطالبات) یا با پشتوانه کالا هستند، در بورس دادوستد شده و از بازار سرمایه خارج نخواهد شد. نوشته حاضر بر لزوم توسعه بازار بدهی در کشور بهویژه در شرایط کنونی متمرکز است.
همانطور که اشاره شد علاوهبر دولت، استانداریها و شهرداریها، بنگاههای اقتصادی نیز در بازارهای بدهی اقدام به انتشار اوراق استقراضی (دریافت تسهیلات) میکنند که شامل شرکتهای صنعتی و خدماتی، بانکها و سایر موسسات مالی هستند. معمولا بانکها یا برای افزایش متوسط عمر سپردههای خود یا برای افزایش حد کفایت سرمایه به وسیله اوراق قابل تبدیل به سهام، از اوراق استقراضی استفاده میکنند. به هر صورت بانکها منابع مالی به دست آمده را در اختیار تسهیلاتگیرندگان دیگر قرار داده یا با منابع مالی مزبور خدمات مالی گوناگونی ارائه میدهند، در حالی که بنگاههای اقتصادی غیربانکی معمولا مصرفکننده نهایی این منابع مالی هستند. هدف اصلی بازار اوراق استقراضی، فراهم کردن مکانیزمی برای تامین مالی کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت مخارج بخش خصوصی و دولتی است. آمارها نشان میدهد که همواره حجم مبادلات و ارزش بازار اوراق استقراضی (بدهی) در جهان به مراتب بیشتر از بازار سهام بوده است. بهعنوان مثال در سال 2011، بازار بدهی با رقم 157 تریلیون دلار حدود 74 درصد از کل بازار سرمایه 212 تریلیون دلاری جهان را به خود اختصاص داده بود. در این سال، بازار اوراق استقراضی در کشور آمریکا به تنهایی 37 تریلیون دلار و بازار سهام آن 21 تریلیون دلار از کل بازار سرمایه جهان را تشکیل داد. اهمیت بازار اوراق استقراضی بهعنوان یکی از منابع تامین مالی در سالهای بحران اقتصادی اخیر و کندشدن رشد اقتصادی کشورها، افزایش یافت.
دلیل این امر تکیه کمتر شرکتها به سیستم بانکی برای تامین منابع مورد نیاز خود و همچنین افزایش استقراض دولتها بوده است. سهم بالای کشورهای توسعه یافته مانند آمریکا و ژاپن در بازار اوراق استقراضی در جهان عمدتا به اقتصاد بزرگ این کشورها و همچنین استقراض دولتی گسترده آنها در طول زمان باز میگردد. در سالهای اخیر بازار اوراق استقراضی دولتها و شرکتها در کشورهای در حال توسعه نیز رشد نسبی بالایی داشته است که نشان از افزایش علاقه سرمایهگذاران جهان به استفاده از فرصتهای سرمایهگذاری با نرخ سود معین و از پیش تعیین شده در اقتصادهای نوظهور دارد. با این حال عمق بازارهای مالی (نسبت ارزش بازار سرمایه به تولید ناخالص داخلی) در اقتصادهای نوظهور و در حال توسعه نسبت به کشورهای توسعهیافته بسیار کمتر است که دلیل عمده آن نبود بازار گسترده و فعال اوراق استقراضی دولتی و شرکتی است. بهاینترتیب، با وجود رشد سریع بازارهای سهام در کشورهای در حال توسعه در سالهای اخیر، بازار اوراق استقراضی آنها متناسب با آن توسعه نیافته است.
بدیهی است که در صورت نبود یک بازار اوراق استقراضی فعال، شرکتها وابستگی شدیدی به سیستم بانکی برای تامین منابع مالی خود خواهند داشت. این در حالی است که نقش اصلی بانکها در تامین مالی شرکتهای کوچک و متوسط و بهویژه در بخش تامین سرمایه در گردش آنها نمود پیدا میکند و معمولا شرکتهای بزرگتر و دارای اعتبار بیشتر باید از ابزارهای موجود در بازار بدهی برای تامین منابع جدید مورد نیاز خود کمک بگیرند. نهادهای مختلف بینالمللی و اقتصاددانان برجستهای مانند آلن گریناسپن (رئیس سابق بانک مرکزی آمریکا) مکررا به عواقب عمق کم بازارهای مالی و وابستگی بیش از حد اقتصاد کشورها به منابع سیستم بانکی اشاره کرده و بر لزوم ایجاد ساختارهای متنوع مالی تاکید کردهاند. در این زمینه میتوان به بحران بانکی سالهای 1998-1997 کشورهای آسیای شرقی اشاره کرد که نبود تنوع در نهادهای واسطهگری مالی آنها به شدت گرفتن و طولانی شدن این بحران منجر شد. آموزههای این بحران نشان میدهد که در صورت اختلال کانالهای اصلی واسطهگری مالی در یک اقتصاد، وجود مسیرهای دیگر برای تبدیل پساندازها به سرمایههای قابل استفاده، مجموعهای از ابزارهای پشتیبان را برای بر عهده گرفتن وظیفه واسطهگری مالی فراهم و از گسترش بحران جلوگیری میکند.
با وجود توسعه نسبی بازار سهام در ایران بهعنوان یک کشور در حال توسعه، تاکنون اقدامی جدی درجهت ایجاد و توسعه یک بازار اوراق استقراضی (بدهی) فعال صورت نگرفته است. در طول سالهای گذشته زمینه برای استفاده گسترده شرکتها از این ابزار مالی قدرتمند فراهم نشده است. نبود چنین بازاری منجر به ایجاد فشار مضاعف بر منابع محدود سیستم بانکی شده و در نتیجه با ایجاد محدودیت در فرآیند تامین مالی شرکتها، به ناکارآمدی و عدم شفافیت فرآیند تسهیلاتدهی بانکها منجر خواهد شد که در نهایت تخصیص بهینه منابع را با مشکل روبهرو میکند.
این در حالی است که وجود یک بازار فعال برای اوراق استقراضی شرکتی میتواند بهعنوان پشتیبانی برای سیستم بانکی و بازار سهام عمل کند. بهاینترتیب که در صورت وقوع شوکهای مختلف در این بازارها به دلایل مختلف از جمله تغییرات نرخ بهره، نقدینگی جامعه بین بازارهای بدهی و سهام جریان یافته و از جریان احساسی و مخرب نقدینگی سرگردان بین بازارهای مختلف مانند ارز، مسکن، طلا و ... جلوگیری میشود. از سوی دیگر، وجود این بازار به بهبود قابل توجه تامین مالی بنگاهها و کاهش فشار بر سیستم بانکی برای تامین نقدینگی مورد نیاز آنها میانجامد. بهاینترتیب، با ایجاد و توسعه بازار اوراق استقراضی در کنار توسعه بازار سرمایه، بازاری کامل شکل میگیرد که میتواند به بهترین شکل وظیفه واسطهگری مالی را به عهده گرفته و از هزینههای بنگاهها (خصوصا بنگاههای بزرگتر) بکاهد و به افزایش شفافیت مالی کمک کند. از دیگر مزایای مهم ایجاد و گسترش بازار بدهی فعال میتوان به تعیین غیردستوری نرخ بهره در بازار و توسط فعالان اقتصادی اشاره کرد که به آزادی عمل بیشتر بانک مرکزی در راستای تحقق اهداف ضد تورمی خود و همچنین گسترش ابزارهای مالی جدید منجر خواهد شد. بهاینترتیب، ایجاد چنین بازاری نه تنها باعث برداشته شدن فشار از روی سیستم بانکی و بانک مرکزی میشود؛ بلکه به اثرگذاری بیشتر سیاستهای پولی میانجامد. از سوی دیگر، توسعه این بازار به ایجاد تعادل در بازار سهام کمک قابلتوجهی کرده و از نوسانات شدید ارزش سهام شرکتهای بورسی جلوگیری میکند.
بنابراین باید توجه داشت که ایجاد موسسات رتبهبندی اعتباری برای اعتبارسنجی شرکتها و همچنین بهبود قوانین نظارتی حاکم، لازمه گسترش و تکامل چنین بازاری است. هرچند برای توسعه بازار آزاد اوراق استقراضی زمان لازم است، ولی در کوتاهمدت و قبل از تشکیل موسسات رتبهبندی مورد اعتماد مردم، میتوان از تضمین بانکها برای شرکتهای درخواستکننده منابع استقراضی از طریق بازار سرمایه، در جهت جلب اعتماد عمومی و کاهش ریسک سرمایهگذاران در این اوراق کمک گرفت. در دوران ابتدایی شکلگیری بازار و با توجه به آشنایی کمتر مردم با این اوراق، اوراق استقراضی با سررسید کوتاهمدتتر و با تضمین بانکی در سررسید منتشر خواهد شد. پس از چند سال با افزایش اعتماد سرمایهگذاران و فعال شدن موسسات رتبهبندی مذکور و با افزایش آگاهی عمومی نسبت به این نوع اوراق، میتوان به تدریج از نقش بانکها بهعنوان پذیرنده ریسک صرفنظر کرده و متعاقبا اوراق با سررسید بلندمدتتر نیز منتشر کرد. بهاینترتیب، فعالان این بازار با توجه به اطلاعات شفافی که در دسترس عموم قرار دارد، نسبت به تامین نیازهای خود بدون دخالتهای غیرضروری اقدام خواهند کرد.
در مجموع، در صورت ایجاد و توسعه هر چه سریعتر بازار اوراق بدهی، ثبات بازارهای مختلف افزایش یافته و تامین مالی بنگاهها تسهیل و تسریع خواهد شد که به تامین کم هزینهتر مواد اولیه بنگاهها، افزایش تولیدات داخلی و در نهایت خروج از رکود کمک خواهد کرد. از سوی دیگر با کاهش آسیبپذیری اقتصاد از تکانههای وارد شده به بازارهای مختلف، زمینه برای ایجاد ثبات اقتصادی بیشتر و جذب سرمایهگذاری خارجی نیز مساعدتر خواهد شد. امید است با توجه به مزایای گسترش بازارهای بدهی برای رشد و توسعه اقتصادی کشور بهویژه در شرایط کنونی، شاهد اقدامات اثرگذار در این زمینه باشیم.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفت و گو با دکتر محمدهادی همایون روند«ظهور» را از آغاز تاریخ تا بازه کنونی بررسی کرده ایم
عزیز حسنویچ، مفتی اعظم کرواسی در گفتوگو با «جامجم»مطرح کرد
اکبرپور: آزادی استقلال را به جمع ۸ تیم نهایی نخبگان میبرد