روزنامه‌نگارها زود پیر می‌شوند، این را می‌توان از دیدن برخی همکاران پس از چند سال براحتی فهمید؛ از تارهای سفید آشکار شده میان موهایشان، از داروهای آرامبخشی که بعضی‌هایشان می‌خورند و از بیماری‌هایی که برخی به آن مبتلا شده‌اند و البته از اضطراب یا خستگی زودهنگام یا حتی خشم‌هایی که زود به زود سراغشان می‌آید.
کد خبر: ۶۸۵۲۳۴

همه اینها به خاطر این است که روزنامه‌نگاری استرس دارد و همین آدم را زود از پا درمی‌آورد، اما با همه این استرس‌ها و سختی‌ها، روزنامه‌نگاران این حرفه را از دل و جان دوست دارند و به آن عشق می‌ورزند. شاید این دوست داشتن عاشقانه به فطرت ما آدم ها برمی‌گردد که می‌خواهیم ثمر بخش باشیم، به دیگران کمک کنیم و باری از دوش درمانده‌ای برداریم.

پس از انتشار4000 شماره از روزنامه جام‌جم، وقتی خاطرات پیشین را مرور می‌کنم می‌بینم روزهای تلخ و شیرینی را در جام‌جم به شب رسانده‌ام که پر از زهر و عسل بوده! وقتی من یا همکاران روزنامه‌نگارم از امیرحسین شش ساله‌ای می‌نوشتیم که کلیه‌اش را از دست داده بود، نگاه کردن به چهره‌اش زهری می‌ریخت برجانمان. وقتی با انتشار سرگذشتش شما به یاری‌اش می‌آمدید، دیدن نوعدوستی و شراکت شما در حس ما عسلی می‌شد بر کاممان. آن دختر جوان نوزده ساله که به سرطان مغز مبتلاست و به کمک جام‌جم و شما همراهان خوب، مراحل درمانش را می‌گذراند، شوخان شش ساله نابینا که به کمک همین روزنامه چشمانش عمل شد، رقیه هفت ساله که از یک اختلال پوستی رنج‌می‌کشد و موارد دیگری چون اینها، همه شان همین گونه بوده و همین گونه است: اندوه‌ها و لذت‌های تمام‌نشدنی روزنامه‌نگاری من؛ اندوه‌ها و لذت‌های تمام نشدنی روزنامه‌خوانی شما.

روزنامه‌نگاری عشق می‌خواهد، همین و بس. وگرنه 4000 شماره نمی‌توان ادامه‌اش داد زیرا 4000 شماره، یعنی یک‌سوم از عمر مفید اغلب افراد؛ یعنی 14 سال و 14 سال را فقط با عشق و دلدادگی می‌توان در حرفه‌ای پابرجا ماند. روزنامه‌نگاری عشق می‌خواهد و دلدادگی؛ همین.

زهرا عرب / معاون سردبیر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها