چند سؤال مهم!
حدود یک سال پیش، کارشناسی در شبکه افق اعلام کرد که ۴۸ درصد از نوجوانان تهرانی اصلا به مسجد نرفتهاند. بررسی صحت و سقم این گزاره و اینکه در میان نوجوانان غیرتهرانی وضعیت چگونه است، بماند به کار پژوهشگران اما بیش از بررسی کارشناسانه، قصد داریم از زاویهای دیگر به این مسأله نگاه کنیم و به این سؤال فکر کنیم که مسجد تا چه اندازه در زندگی نوجوان امروزی نقش حیاتی دارد؟ آیا گروههای دوستانه و فعالیتهای جمعی خود را در مسجد شکل میدهد؟ تا چه اندازه امام جماعت محله را میشناسد؟ این امام جماعت تا چه اندازه در زندگی نوجوان محله سهم دارد؟
در نسلهای گذشته شاید با خیال راحتتری میتوانستیم به این سؤالات پاسخ دهیم اما نوجوان امروزی متفاوت عمل کرده است. جمعی از نوجوانان این نسل، زیست در مساجد نداشتهاند. منظورم از زیست در مساجد، نه رفتن یکی دو بار در ماه به مسجد است و نه شرکت در مراسمهای عزاداری در مواقع خاصی از سال. منظورم از زیست در مساجد، عجین شدن زندگی نوجوان با این فضاست. طوری که دوستانش را از مسجد پیدا کند، کارهای جمعی را در مسجد بیاموزد و حتی درس خواندنش هم به مسجد گره بخورد. برای مشورت گرفتن، سراغ امام جماعت محله برود و در هنگام مشکلات، به مسجد پناه ببرد. آنچه بررسی آمارها نشان میدهد، این است که بخشی از دهههشتادیها و دههنودیهایی که پا در دوره نوجوانی گذاشتهاند، زیست مسجدی ندارند. این موضوع برای من، بهعنوان یک دهه هشتادی، کاملا قابل درک است. من نیز هیچگاه زیست مسجدی نداشتهام؛ متاسفانه!
البته در روزهای اعتکاف امسال شاهد حضور پررنگ نوجوانان در مساجد بودیم.
دستدردست هم
کانونهای مساجد بهعنوان رکنی مهم، میتوانند نوجوان را پای کار بیاورند، نوجوانی که به سمت فردگرایی حرکت میکند، نوجوانی که دنیای مدرن او را به سمت مادیگرایی، تنهایی و انزوا هدایت میکند؛ مساجد میتوانند حرفهای تازه و خوبی برای گفتن به او داشته باشند. انجام فعالیتهای جمعی، سپردن مسئولیت به خود نوجوانها و مشارکتدادنشان در امور فرهنگی، هم مسجد را جان تازهای میبخشد، هم به نوجوانی که به دنبال قبول مسئولیت است، هویت و مسئولیت میدهد و هم نقش ارتباطی خوبی میان مسجد و نوجوان برقرار میکند.چندی قبل نیز تصمیماتی در این زمینه اتخاذ شد و به نظر میرسد که در حال بررسی و اجراست. از طرفی، همکاری نهادهای مختلف فرهنگی با مساجد و ایجاد بستر ارتباطی برای حضور بیشتر نوجوانان در فضای مسجد میتواند چارهساز باشد. تعامل هرچه بیشتر مدارس با مساجد، فرهنگسراها و مؤسسات فرهنگی مشابه، میتواند طرحها و پروژههای مشترکی را در کنار مساجد به پیش ببرد. برای نمونه، در دوران اعتکاف، اقدامات خوبی به سبب همین تعامل در مراکز فرهنگی تهران صورت گرفت.
چرا؟
در بررسیهای آماری درباره عدم حضور نوجوانان در مساجد، دلایل مختلفی مطرح میشود؛ از سرشلوغی و دغدغههای متفرقه نوجوان گرفته تا جذاب نبودن فعالیتهای آن. این دلایل مطمئنا از فردی بهفرد دیگر متفاوت است. صحبت از قطعیت در پژوهشهای علوم انسانی کار خطایی است. اینکه بگوییم در تمامی مساجد این دلایل برای عدم حضور وجود دارد، یا بالعکس، همه مساجد فعالیتهای جذابی برای نوجوانان دارند، منطقی نیست اما از نکاتی که میتوانم به آن اشاره کنم، گشوده نبودن در مسجد به روی نوجوانهاست. فضای بسیاری از مساجد -حداقل در شهر تهران- مناسب سنین بالاتر است. نوجوان احساس میکند که در مسجد جایی ندارد. کسی برای او هویتی قائل نیست و او را جز یک بچه که هر آن ممکن است نماز دیگران را خراب کند، نمیبینند. بسیاری از مساجد در ساعاتی غیر از زمان اذانهای صبح، ظهر و مغرب، بسته هستند؛ مانند ادارههایی که ساعت کاری مشخصی دارند. بهتبع این موضوع، نوجوان نمیتواند مسجد را در برنامه روزمره خود بگنجاند. نوجوانی که در دوران تحصیل، دقیقا در فاصله بعد از نماز ظهر تا قبل از نماز مغرب فرصت دارد، جایی برای مسجد در زندگیاش پیدا نمیکند. البته نمیتوان همه تقصیرها را گردن دیگران انداخت. مطمئنا بخشی از این تعامل کمرنگ، حاصل کمکاری خود نوجوانهاست. نوجوانی که زرقوبرقهای دیگری چشمش را میگیرد. بعضا به دینداری و امور دینی، معناهای سطحی میدهد و کار جمعی، برای او هویت سابقش را از دست میدهد. نوجوان امروزی باید در میان انواع ایونتها و قرارهای اجتماعی نادرست، رویدادهای به ظاهر رنگیرنگی و جمعهای غیررسمی، جایی برای مسجد در زندگیاش باز کند و زیست مسجدی را برای خود بسازد. این تعامل، باید چند طرفه باشد. مطمئنا نمیتوان نقش خانواده را هم نادیده گرفت. هرچقدر توجه خانواده به مسجد بیشتر باشد و حضور پررنگتری در آن داشته باشد، نوجوان نیز احساس غریبی کمتری با مسجد خواهد داشت.
نکته جامانده
یکی از مواردی که شاید کمتر کسی به آن اشاره کند یا حاضر به پذیرش آن باشد، توجه به تنوع طیف نوجوانان است. در بسیاری از مواقع، آنچه تحت عنوان کار فرهنگی برای نوجوان صورت میگیرد، توجهی به این تنوع ندارد. پژوهشگران میگویند که این تنوع در نسل امروزی، گستردگی بیشتری پیدا کرده است. برای مثال، اگر قرار است در کنار امور فرهنگی، به آموزش نوجوانان هم توجه شود، باید تفاوت در علاقهمندیها و استعدادهای آنها در نظر گرفته شود. نباید مثل مدرسه، برای همه نوجوانان یک خطکش گذاشت و آنها را براساس یک معیار گروهبندی کرد.کارکشتگان امور فرهنگی در حوزه نوجوان، میگویند که برای ایجاد فعالیتهای فرهنگی، باید تنوع به خرج داد. مطمئنا نوجوان امروزی، به کارهایی متفاوت از نوجوان دهه شصتی علاقه دارد. بنابراین، بسیاری از برنامههایی که زمانی برای نسلهای قبل جذاب بوده، ممکن است امروزه برای نسل جدید جذابیت نداشته باشد و بهعنوان کار جمعی، پذیرفته نشود. بهروز بودن فعالیتهایی که در تعامل با نوجوان ارائه میشود، باعث همراهی بیشتر آنها خواهد شد. نوجوان دوست ندارد احساس کند که عقبمانده یا کسی که با او در تعامل است، حرفش را متوجه نمیشود. بنابراین، توجه به دنیای مدرن، شناخت سبک زندگی نوجوان، دغدغهها و مسائلش، میتواند به استحکام ارتباط میان متولیان مساجد و نوجوانان کمک کند.
درمجموع، داشتن یک زیست مسجدی، در معنایی که پیشتر گفتم، در برخی نقاط ایران شکل گرفته و در برخی نقاط دیگر، هنوز اندر خم یک کوچه است.تحقق این امر، حاصل یک همکاری چندسویه میان خانواده، نوجوان و مسجد است اما بیشک، نقش مساجد در ایجاد جذابیت، شناخت نسل جدید و فراهم کردن بستری برای مشارکت آنها، پررنگتر است. چرا که باید دری گشوده شود تا نوجوان مشتاقانه از آن وارد شود.