نقد را به قدرت ترجیح می دهم

عماد افروغ ، نماینده تهران در مجلس هفتم شورای اسلامی با حضور در فهرست اصولگرایان پا به مجلس گذاشت اما بتازگی با جمعی از همفکرانش جریانی را با نام اصولگرایان مستقل تشکیل داده است.
کد خبر: ۱۴۵۷۸۷

وی که یکی از مدرسان جامعه شناسی است ، دلیل اصلی این جدایی را برخی انتقادها به طیف اصولگرا می داند اما تاکید دارد که جریان اصولگرا خارج از آنچه برمبنای اعتقادهای انقلاب اسلامی است ، نیست . افروغ که 3 سال ریاست کمیسیون فرهنگی مجلس را برعهده داشت پس از نقدهای تندش از دولت و حتی مخالفت با برخی وزرا ، مقبول بسیاری از هم طیفان خود حتی در کمیسیون فرهنگی قرار نگرفت و در سال آخر ، کرسی ریاست را به یکی دیگر از اعضای مجلس واگذار کرد.
وی معتقد است که نقدهایش منجر به این مساله شده اما هر چیزی هزینه ای دارد که باید آن را پرداخت . با عماد افروغ که اعلام کرده در انتخابات آینده حضور نخواهد داشت درباره جریانی که به وسیله وی و جمعی از همفکرانش در مجلس تشکیل شده و موضوعات ، به گفتگو نشستیم.


چه شد که جریان اصولگرایان مستقل از دل فراکسیون اصولگرای مجلس هفتم شورای اسلامی بیرون آمد؛
جریان نوظهوری که در سالهای اخیر شروع و شکل گرفت بیشتر یک عقبه عمومی و فکری داشت که تفاوت هایی نیز با گروههای گذشته کشور پیدا می کرد. جریان نوظهور ما به عنوان اصولگرایان خلاق و نقاد شاید وجه مشترکی با اصولگرایی اولیه انقلاب داشت و توانست با استفاده از تجربه 27 یا 28 ساله انقلاب اسلامی بلوغ یابد بنابراین جریان اصولگرایان مستقل به نوعی با یک پوست اندازی سیاسی همراه شد البته ما درباره این جریان سعی کردیم آن را تئوریزه و با بسترهای فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی روشن تر کنیم . علی القاعده اعتقاد داریم اگر به تغییر و تحولات اجتماعی جامعه یا قابلیت ها و ظرفیت های جمهوری اسلامی بخواهیم توجه داشته باشیم ، جریان اصولگرایان مستقل را باید یک جریان اصلی دانست که از هیچ فراکسیونی منشعب نشده است اما حالا چه شد که در یک شرایط زمانی خاص به این نتیجه رسیدیم که با همفکری تعدادی از دوستان به صورت مستقل عمل کنیم؛ شاید این اقدام به پس از تشکیل و شکل گیری دولت نهم برگردد. پیش از تشکیل این دولت ما پیش بینی هایی در این خصوص داشتیم که خوشبختانه یا متاسفانه درست از آب درآمد و احساس کردیم همسویی با دولت می تواند به توجیه یا تطهیر یا تقدیس بسیاری از سیاست ها و رفتارها بینجامد. بعد از استقرار دولت نهم در مجلس شاهد این رفتار بودیم که یک دولتگرایی پارلمانی در حال شکل گیری است و به جای این که مجلس در راس امور قرار گیرد این دولت است که در راس امورات است و چنین وضعیتی اصلا با روح قانون اساسی ما و تجربه متراکم انقلابی سیاسی کشور در طول یکصد سال اخیر سازگار نبود. پس از این وضعیت با تعدادی از دوستان همکار در مجلس به این نتیجه رسیدیم که برای نجات اصولگرایی و معیارهای تشکیل ، حساب خود را از برخی جدا کنیم و با عنایت به چارچوب ها و با اتکا به معیارهای اصولگرایی در عرصه های مختلف برای تقویت آنها، مستقل از جریان موجود باشیم . خوشبختانه تشکیل جریان اصولگرایان مستقل با اقبال عمومی مواجه شد و ما دیدیم که جامعه هم منتظر چنین تحولی بود. همواره بر این عقیده بودم که یک پوست اندازی سیاسی در کشور ما اتفاق می افتد که قالبهای متعارف راست و چپ ما اجازه شکل گیری به این تحولات را نمی دهند و بلافاصله با تغییر مواضع خودشان ، سوار موج می شوند که ما این موج سواری را در مقاطع مختلف نیز شاهد بودیم . در این خصوص ما بر حسب تکلیف ، یک قالب جدید متناسب با تحولات نوظهور اجتماعی ایجاد کردیم تا حداقل مردم امیدوار باشند که یک قالب متناسب با خواسته های جدید و برخاسته از انقلاب اسلامی شکل گرفته است البته در خصوص این که چنین فعالیت هایی تا چه اندازه ادامه یابد و تا چه حد با توفیق روبه رو شد بسته به تعریف ما از تداوم کار و توفیق دارد. تلاش داریم مواضع خود را تبیین کنیم ، در جهت جریان سازی فکری به کار گیریم و کمتر دغدغه قدرت رسمی را داشته باشیم . اعتقاد دارم عرصه نقد به مراتب مهم تر از عرصه قدرت است ، ولی از دلالت سیاسی و رسمی فعالیت های فکری هم نباید غافل بود بنابراین ما در حد ضرورت به دلالت های سیاسی توجه خواهیم کرد ولی بیشتر توجه معطوف به روشنفکری ها ، آگاهی بخشی ها و جهت دادن به تحولاتی است که در عرصه عمومی شکل گرفته است.

گفتید اختلاف نظر شما با اصولگرایان منجر به تشکیل جریان اصولگرایان مستقل شد اما پرسش اینجاست که آیا فعالیت حزبی فراکسیون اصولگرایان باعث این جدایی شد؛
دلیل اصلی این نبود بلکه احساس کردیم در فراکسیون اصولگرایان رایزنی و تعامل کمی در حال شکل گیری است و از تعامل دوسویه خبری نیست و اگر تعاملی هم وجود دارد، بیشتر به صورت یک سویه است .ظاهرا به دلیل مدیریت برخی از آقایان اصولگرا فراکسیون اصولگرایان ، حالت سفارشی پیدا کرده و هر وقت دولت مشکلی پیدا می کند سفارش می دهد و بر حسب سفارش دولت ، جلسه اصولگرایان تشکیل می شود و آنچه از پیش مشخص شده از دل این فراکسیون بیرون می آید.

منظور شما شخص خاصی است؛
من اسم نمی برم و هیچ گاه هم نخواستم اسم ببرم. اگر نگاهی به اتفاقات اخیر درباره برکناری 2عضو کابینه دولت (وزیر نفت و صنایع) داشته باشیم موضعگیری های طیف اصولگرایان مستقل و نقدهایی را دیدید. ما از اول به کابینه دولت نقد داشتیم ولی کسی به نقد ما توجه نکرد و دربست از تک تک وزرا در مجلس دفاع شد اما حالا که 2وزیر برکنار شده اند همان آقایانی که دیروز از وزرا دفاع می کردند، امروز چنان حملاتی می کنند که انسان را به یاد این گفته حضرت امیر می اندازد که می فرمایند وقتی دنیا به کسی روی می آورد خوبی هایی به او اضافه می شود ولی وقتی دنیا روی برمی گرداند خوبی ها هم از میان می رود.ابتدا هیچ کس به نقدهای جریان اصولگرای مستقل توجه نکرد ولی الان نقدهای خارج از عرف ، معمول و اخلاق می شود که این نگاه به همان نگاه قدرت زده برمی گردد.براساس این نگاه اگر کسانی بر قدرت بودند تمام رفتارشان عین ثواب است ، اما وقتی از قدرت کنار رفتند همه چیزشان زیرسوال است که باید گفت این مساله اصلا با معیارهای اصولگرایی سازگار نیست ، چون اصولگرایی در تفسیر یک جریان حقیقت گراست و یک جریان ناب محسوب می شود بنابراین مصلحت در آن حد و اندازه مشخصی دارد و قرار نیست مصلحت بر حقیقت غلبه یابد. قرار نیست مصلحت هژمونی در دست اصحاب قدرت شود. این عهد و پیمان ما نبود. براساس انقلاب اسلامی و علوی ما، حقیقت باید حرف اول و آخر را بزند و مصلحت در جای خود با تعریف ، قاعده ، روش و حد و اندازه خود باید جایگزین حقیقت شود. البته مصلحت های اقتضایی نیز یک تصمیم به ذات نیست و باید فکری برای برون رفت از آن کرد و مداوم چاره اندیشی کرد که از شرایط مصلحتی خارج شد. تازه آن زمان هم که قاعده مند است برای ما اصالت ندارد. جریان اصولگرایان مستقل با اتصال به اندیشه های امام راحل ، انقلاب اسلامی ، تاریخ ، فرهنگ و هویت ایران قرار است سخت به آرمان های خود پایبند باشد و آنجایی که مصلحت است تنها مصلحت نظام را در نظر بگیرد. یکی دیگر از مولفه های ما در این جریان ، نقد درون گفتمانی است و بارها نیز گفته ام اگر به استقبال نقد درون گفتمانی نرویم نقد برون گفتمانی حاکم می شود. نقد برون گفتمانی یعنی نقد جمهوری اسلامی براساس معیارها و ملاکهای به دست آمده از گفتمان های غیرانقلاب اسلامی که این به ضرر ماست ، چون ما انقلابی داریم که همواره از آن به عنوان یک رنسانس یاد کردیم که دارای قابلیت های فلسفی بالا و ارزشمندی در عرصه های سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی است ، بنابراین معیارهای نقد باید سیاست ها و رفتارهای مسوولان جمهوری اسلامی ایران باشد که این نیازمند یک تفکیک ظریف و ذهنی بین انقلاب و جمهوری اسلامی است . بر این اساس هر جا سیاست ها و رفتارها با این معیارها سازگار بود بسیار مطلوب است ولی هر جا که این اتفاق نیفتاد، باید نقد صورت گیرد. ما نباید اجازه بدهیم در حکومت دینی پراگماتیزم (عملگرایی) قالب اصلی شود یا قایل به ماکیاولیزم (توجیه وسیله به واسطه هدف) شویم و مصلحت گرایی سکه رایج شود چون این اصول با یک حکومت آرمانگرا سازگار نیست . احساس جریان اصولگرای مستقل این است که ما در شرایط حساس تاریخی قرار گرفتیم و باید به ادای رسالت خود بپردازیم البته هزینه این مساله را پرداخته ایم اما توفیق هم داشتیم چون لازمه حقیقت گرایی گذشتن از آبرو و بسیاری از مواهب طبیعی و اجتماعی است که ما اصلا آنها را موهبت نمی دانیم و معتقدیم اگر ادای وظیفه و تکلیف شود ، این بزرگترین موهبت نصیب می شود.

پس جریان منتسب به شما در مخالفت با طیف اصولگرا نیست. در مخالفت با اصولگرایی نیست بلکه در مخالفت با افراد است چون اصولگرایی با افراد تعریف نمی شود. پس اختلاف شما مبنایی نیست بلکه روشی است؛
بله ، احسنت. اختلاف ما به شیوه تعامل برخی اعضای هیات رئیسه فراکسیون اصولگرایان با دولت برمی گردد. به همین دلیل بود که ما به طور مداوم هشدار دادیم ولی به آن توجه نشد و نهایتا در انتخابات شورای مرکزی که در گذشته عضو آن بودم شرکت نکردم تا بتوانم نقدهای خود را که با حیات جمهوری اسلامی پیوند خورده ادامه دهم.

تا انتخابات فرصت چندانی هم باقی نمانده است. آیا فکر می کنید جریان اصولگرای مستقل بتواند سهمی را در انتخابات به خود اختصاص دهد یا باید زیر چتر حمایتی اصولگرایان قرار گیرد؛
موضع ما در انتخابات تبیینی و آگاهی بخشی است. قصد داریم با اتکا به منشور مورد قبولمان ، مردم را آگاه کنیم تا خوب انتخاب کنند. اما در این راه به شناسایی افراد مناسب با معیارهای خود می پردازیم و منتظر هستیم ببینیم جریان های دیگر اصولگرا به چه انتخابی می رسند.

منظور شما از جریان های دیگر اصولگرا چیست؛
جریان های ائتلافی که در مدت انتخابات فعال شدند. براساس اظهارات روسای اصولگرایان ظاهرا قرار است یک جریان اصولگرا وجود داشته باشد؛
علی القاعده نمی شود از واقعیت چشم پوشی کرد ؛ چون حداقل جریان های متعددی در ارتباط با اصولگرایی وجود دارند که الزاما جبهه متحد اصولگرایان نیستند.مخالفت هایی با این جریان هست و الان که با شما مصاحبه می کنم ، شاهد یک ائتلاف واحد نیستیم البته ما منتظر هستیم ببینیم جریان های ائتلافی چه فهرستی ارائه می کنند. اگر فهرست منطبق با معیارهای اصولگرایی بود ، ما از ارائه آن خودداری می کنیم ولی اگر دیدیم این فهرست مطلوب ، متناسب و متناظر با جریان نوظهور اصولگرایی نیست ، فهرست خودمان را منتشر می کنیم.

اقبال عمومی درخصوص جریان اصولگرای مستقل چطور بود؛
بارها گفته ام و می گویم با حسب تکلیف وارد این داستان می شویم و برای این که خیلی ها دچار این سوءتفاهم نشوند که ما به دنبال این هستیم از این نمد کلاهی برای خودمان دست و پا کنیم ، قصد داریم فقط به آگاهی بخشی بپردازیم .در اینجا می گویم که بنده اصلا قصد نامزدی در انتخابات آینده را ندارم . تنها قصد ما روشنگری و آگاهی است و به رقبای خود هم گفته ایم بیش از آن که به نقد همراه با بی حرمتی اقدام شود ، به معرفی خودمان باید بپردازیم ولی بعضا برخی بی اخلاقی ها از سوی گروههای مختلف صورت می گیرد.

در صحبتهای خودتان گفتید قصد انشعاب و اختلاف ندارید اما برخی اعتقاد دارند جدایی شما کمکی به جریان دوم خرداد است و گفته می شود در این مسیر گام برداشته اید.
ائتلاف در بهترین حالت یک ابزار و تاکتیک است ولی تاکتیک نمی تواند جای محتوا را بگیرد. ما نباید به قیمت ذبح اهداف به صرف این که باید یک فهرست واحد دهیم ، محتوا را نادیده بگیریم ، چون اختلافات در معیارها و اهداف متعالی با ارائه یک فهرست ، خودکشی دسته جمعی است!

چرا خودکشی دسته جمعی چون یکدفعه مردم از حاکمیت اصولگرایان روبرمی گردانند.اگر این اتفاق بیفتد ، بسیاری می گویند شما باعث اختلاف هستید؛
اگر این ائتلاف ناموجه و یک سویه از طرف گروه و افراد خاص باشد ، قطعا بدون توجه به اختلاف آراء و سلیقه نهایتا مردم رویگردان خواهند شد و این یعنی روی برگرداندن از مطلق اصولگرایان!

شما برای نجات اصولگرایان آمده اید؛
نه ! قصد ما صرفا نجات جریان های سیاسی اصولگرایی نیست بلکه نجات جریان اصولگرا است.

پس شما این جریان را غرق شده می دانید؛
نه آن را غرق شده نمی دانم بلکه می گویم باید بر سر موضع ولو با تعداد قلیل بایستیم اگر می گوییم چیزی حق است ، پس باید در موردش ایستادگی کنیم.

عملکرد 3 ساله کمیسیون فرهنگی


کمیسیون فرهنگی تا سال 85 حدود 11الی 12 طرح فرهنگی ارائه کرد که شامل مد و لباس ، ازدواج جوانان و... بود. البته یکسری لوایح مانند حریم خصوصی نیز از طرف دولت مسترد شد که کمیسیون فرهنگی آن را به طریق دیگری تصویب کرد.
دسترسی به انتشار اطلاعات آزاد نیز از دیگر اقدامات کمیسیون فرهنگی بود.انجام 3 تحقیق و تفحص و نوشتن نامه به رئیس جمهور در مورد عملکرد ریاست سازمان میراث فرهنگی و گردشگری از دیگر اقدامات در زمان ریاست من بود.
به هر حال من اقدامات کمیسیون را موفقیت آمیز می دانم و امیدوارم با تصویب طرح انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات در مجلس ، یک تحول بزرگ صورت گیرد تا از رانت اطلاعاتی جلوگیری شود.
این طرح ، آزادی عمل بیشتری به خبرنگاران می دهد و امیدواریم با این اتفاق ، تکانی در سیاست فرهنگی کشور رخ دهد. اگر قرار است خصوصی سازی در کشور رخ دهد ، این اقدام نباید تنها در عرصه اقتصادی باشد چون با انسداد فرهنگی و سیاسی نمی توان به استقبال خصوصی سازی رفت.

ما از اسلام ، تشیع ، حق و باطل شناخت داریم لذا نباید به خاطر حفظ قدرت یا دستیابی به قدرت برآورد بیش از حد بکنیم ولی پرسش من این است که ما توانستیم موفق شویم ، آیا از خودمان سوال می کنیم چرا موفق شدیم؛ که این نشان می دهد جامعه متقاضی بوده است.

پس به ضرر شما نیست؛
اصلا و ابدا، حتی اگر ما در این انتخابات ناکام باشیم ، مایه نگرانی نیست. ما باید تلاش کنیم در کشور نقد درون گفتمانی حاکم شود تا اصولگرایی به معنای درست کلمه جا بیفتد. اصولگرایی با افراد تعریف نمی شود و براساس اصول انقلاب اسلامی است ، شاید عده ای بروند یا بیایند ولی مهم آن است که انقلاب حفظ شود. خوشبختانه اقبال خوبی به ما نشان داده شده است.

در این زمینه نظرسنجی دارید؛
نظرسنجی نداریم ولی در حد دریافت های شهودی و سخنرانی هایی که انجام دادیم ، متوجه شدیم اقبال عمومی درخصوص ما خوب است.

در نطق اخیر خودتان از بازگشتن برخی صاحب منصبان سیاسی گذشته ابراز نگرانی کردید. منظور شما از شالوده شکنان چیست؛
نطق من یک تاریخ و شرح تاریخی بود. عده ای از اصولگرایان نیز اعلام کردند که نطق بنده به نفع رقیب یا به گونه ای بر شاخ نشستن و بن بریدن است اما در پاسخ به انها گفتم چرا خودمان را به غفلت می زنیم . ما باید برگردیم و یک بازنگری در رفتارهای خودمان در مقاطع حساس داشته باشیم. من در نطقم به آنها گفتم این ما هستیم که باعث بازگشت یک عده شالوده شکن می شویم یا این که شما هستید که نقد را کنار گذاشته اید؛ پس از جنگ ، پراگماتیزم (عملگرایی) غالب شد و در برابر این عملگرایی ، شاهد یک سکوت ، توجیه ، تطهیر و تقدیس از افرادی بودیم که امروز در اردوگاه اصولگرایان قرار دارند. روزبه روز عملگرایی بدون توجیهات دینی به نام مدیریت علمی توسعه و انبساط پیدا کرد و روزنه ای به نام پراگماتیزم ایجاد شد. این روزنه نیز به شکاف عمیقی تبدیل شد و نهایتا سر از اباهه گرایی دولتی درآورد. دوم خرداد یک واقعیت چندگفتمانی است و همه کسانی که به گونه ای منتسب به گروههای دوم خردادی بودند ، لیبرال یا سکولار بودند، اما لیبرالیسم و سکولاریزم قدرت مانور پیدا کرد و نقد برون گفتمانی بتدریج شایع شد اما ما دقت نکردیم که این اباحه گرایی دولتی ریشه در آن پراگماتیزم داشت و دلیل آن سکوت ، توجیه و تطهیر غیر بود.اگر ما در زمانی که عملگرایی به نام مدیریت علمی باب می شد ، فریاد می زدیم و سکوت یا توجیه و تطهیر نمی کردیم ، نوبت به جریان های برون گفتمانی انقلابی نمی رسید بنابراین در نطقم این زنگ خطر را به صدا درآوردم تا این جریان تکرار نشود و اسم نقد درون گفتمانی را بلند کردم و علاوه بر ادای تکلیف به نتیجه آن هم امیدوار هستم . منظور من از شالوده شکنان و برخی رجال سیاسی کسانی است که تحصن کردند ، استعفای دسته جمعی دادند ، کسانی که نامه نگاری نمودند و بحث تغییر قانون اساسی یا رفراندوم را بیان کردند. اینها چه نسبتی با معیارهای انقلاب اسلامی دارند؛ قرار نیست از امکانات و فرصتهای دولتی در رابطه با اپوزیسیون استفاده شود و در عرصه قدرت عمومی تلاش کنند ریشه ها و پایه های انقلاب اسلامی را بزنند. این که بخواهیم از انتخابات رسمی کشور استفاده کنیم ولی علیه پایه های نظام عمل کنیم ، در هیچ جای دنیا قابل قبول نیست و این اقدام معنایش استحاله از درون یا کودتای نرم است البته ما دیدیم که مردم به طور طبیعی این افراد را کنار گذاشتند و اعلام این که ما ردصلاحیت شده ایم فرافکنی بیش نیست و آنها خودشان هم می دانند.

فکر نمی کنید شیوه نقادی شما باعث شد ریاست کمیسیون فرهنگی را از دست بدهید؛
بله ، همین طور است. برای این که قرائن این را نشان می دهد. مخصوصا بعد از مصاحبه ای که درخصوص حقیقت گرایی و مصلحت گرایی کردم . در آن زمان درباره انتخابات کمیسیون فرهنگی در صحن علنی مجلس در مورد من جوسازی هایی شد. این مساله در تاریخ بماند که این دیگران بودند که به من رای ندادند ، نه این که من قهر کرده باشم.

نگاه به زندگی جامعه شناسان می کنیم می بینیم جامعه شناسان سیاستمداران خوبی نیستند. آیا به نظر شما یک جامعه شناس سیاستمدار خوبی است؛
این بستگی به آن دارد که شما سیاستمدار را چگونه تعریف کنید. یعنی جامعه شناس یک پراگماتیست و ماکیاولیست خوبی نیست یا یک روباه خوبی نیست. یک جامعه شناس شیر خوبی است و به نظر من بیشتر باید شیرصفت بود تا روباه صفت . مضمون روباه صفتی و شیرصفتی این است که شیرصفتی یعنی حقیقت گرا به نظر می رسد جامعه شناسان مصلحت گرایان خوبی نیستند ولی این در عرف سیاست جاری است. در چارچوب متعارف سیاست برخی جامعه شناسان سیاستمدار خوبی نیستند.

آیا به دانشگاه برمی گردید؛
برمی گردم به عرصه نقد ، پژوهش و تحقیق اما غافل از دلالت های سیاسی روشنفکری نبوده و نخواهم بود و فکر می کنم از آن طریق می توانم مردم را آگاه کنم که براحتی هر بلایی بر سرشان نیاید.

آیا به عنوان یک نقاد و جامعه شناس فکر می کنید تاثیر خود را بر مجلس هفتم گذاشته اید؛
این را باید دیگران بگویند ما به هر حال نقدهایی کردیم ، نطق هایی داشتیم ، تحقیق و همگرایی را تصویب و دنبال کردیم ، حداقل یک ادبیات جدیدی در مجلس مطرح شد و بالاخره آن نطقها برخی از تاریخ ما شد و یک سند تاریخی محسوب می شود . من بعد از نطق اخیرم احساس کردم یخها در مجلس شکست و نمایندگان مجلس که غرق در تعامل گرایی یک سویه شده بودند متوجه این امر شدند و این برای من توفیق بود که بعد از این نطق احساس کردم که خیلی راحت بحث نقادی بار دیگر جریان پیدا کرد.

ولی احساس می شود که محتاطتر شده اید و احتیاط را برگزیده اید؛
این طور نیست. شاید بحثهای من آکادمیک تر شده است و بیشتر مقاله می نویسم اما احساس می کنم مقالاتم عمیق تر شده و احتیاط شاید در «قالب» قابل ردیابی باشد. من به اقتضای ریاست کمیسیونی که به عهده داشتم ملزم به موضعگیری زیاد بودم و بعد از این که این مسوولیت از دوش من برداشته شد ، دیگر اجباری نیست ، حسب وظیفه مسوولیتم ، نقادی و نظارت می کنم اما الان که این مسوولیت را ندارم دیگر استثنایی وجود ندارد بلکه فراغ بالی به وجود آمده که به کار خودم بپردازم . مساله دیگر این است که در عرصه نقد نمی خواهم قائم به شخص باشم اگر قرار باشد نقد نهادینه شود فرد باید مدتی فاصله بگیرد و مشاهده کند سپس ببیند که آیا نقد فراگیر شده است یا خیر؛ نکته آخر این که کسانی که محافظه کار هستند ، در زمان مسوولیتشان محافظه کار هستند ولی من در زمان مسوولیتم تیزترین انتقادات را کردم و الان که مسوولیتی ندارم دیگر نیازی به نگاههای انتقادی تیز هم نیست . معمولا کسانی که مسوولیت دارند ، محافظه کار می شوند تا مسوولیتشان حفظ شود اما ما که مسوولیت داشتیم ، مصلحت گرا نبودیم. کسانی که به واقع خارج از مسوولیت هستند موضع شیرصفتانه می گیرند تا به قدرت برسند ولی حالا که می گویید در زمانی که مسوولیت ندارم محتاط شده ام پس یعنی داعیه قدرت ندارم.

3 سال ریاست کمیسیون فرهنگی را به عهده داشتید. می خواهم ارزیابی خودتان را از سیاست های فرهنگی دولت نهم بگویید؛
سربسته می گویم معتقد هستم دولت هیچ استراتژی فرهنگی ندارد. شاید دغدغه داشته باشد اما این دغدغه هنوز قالب استراتژیک پیدا نکرده چون در عرصه فعالیت های متنوع فرهنگی که در حوزه وظایف وزارت ارشاد است هیچ لایحه ای تاکنون ارائه نشده است . هنوز هیچ لایحه فرهنگی توسط دولت نهم ارائه نشده است و شاهد تحولی نیز نبودیم شاید در عرصه اقتصاد شاهد جنب و جوشی بودیم اما در عرصه فرهنگ هیچ چیز ندیدیم . یکی از علائم حیات فرهنگی دولت لوایح است ولی این دولت یک لایحه فرهنگی هم ارائه نداد. ما نمی دانیم طرح دولت در مورد سینما چیست یا در مورد هنر چه تصمیمی دارند. اگر من اشتباه می کنم ، شما بگویید. متاسفانه دولت در عرصه رسانه ها، نگاه غیرمنطقی داشته و تنها آیین نامه ای را تنظیم کرده و برحسب آن دست خود را باز گذاشته تا با سایتهای اطلاع رسانی و اینترنتی برخورد کند. براساس این آیین نامه ، سایتهای اینترنتی تنها می توانند به کمیته ای که این آیین نامه آن را به وجود آورده ، شکایت کنند ولی دست این کمیته باز است که پرونده را به قوه قضاییه ارجاع دهد.شما در کجای دنیا چنین چیزهایی می بینید؛ در این زمینه بالاخره قوه قضاییه باید نقش داشته باشد یا این که این آیین نامه به تصویب مجلس برسد.باید گفت چنین اقدامی ، حکایت از بی توجهی به حقوق فرهنگی و سیاسی مردم دارد. شاید تصور آنها این است که با گرفتن مقداری از آزادی های فرهنگی و سیاسی بهتر می توانند خدمات رسانی کنند اما باید گفت مردم نیاز به آزادی دارند و نمی توان با سلب آن ، مردم را به صلاح رساند.

ولی دولت معتقد است آزادی وجود دارد و این حق سلب نشده است؛
دولت معتقد است ولی آیا واقعیت هم همسویی با این اعتقاد دارد؛ آیا واقعا عینیت این مساله را تایید می کند؛ در پاسخ باید گفت این طور نیست . ما همیشه گفته ایم پاشنه آشیل دولت آزادی است و باید به آن توجه شود. به عنوان مثال نوشتن نامه توسط رئیس دفتر یک فرد به دادستانی برای پیگیری قضایی آیا درست است؛ آیا نباید سعه صدر داشته باشیم؛ متاسفانه ما در دولت این خصیصه را نمی بینیم و این امر مغایر با عدالت است . حضرت امیرع می گوید من نمی خواهم به قیمت تباه کردن خودم ، شما را به اصلاح برسانم ، یعنی وقتی زور گفتم و سلب آزادی کردم. در واقع سلب آزادی ، ظلم به خود است و به یک معنا ، شما را از حق آزادی بازداشتن. به زور نمی شود کسی را عوض کرد یا برای کسی رفاه آورد.

برخی مسئولین دولتی معتقدند صدا و سیما همراهی لازم را با آنها ندارد نظر شما چیست؛
نمی دانم رسانه باید چه کند که در اختیار دولت باشد! این رسانه کاملا در اختیار دولت است و این غیرقابل قبول است حتی ما این مساله را در جلسه مشترکی که با آقای ضرغامی داشتیم نیز مطرح کردیم . قانون اساسی می گوید ، رسانه ملی ، نه رسانه دولتی ، شما بیش از اندازه وصل به قدرت دولتی هستید. در جلسه با ریاست جمهوری به ایشان گفتم این گونه پوشش خبری به ضرر شما تمام می شود ولی فعلا کسی توجه به حرف ما نمی کند.اگر کسی از دولت بگوید که صداوسیما در اختیار ما نیست ، تعجب می کنم.

فاطمه امیری
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها