زندگی پررمز و راز آهنگسار شهیر آلمانی

10 نکته ای که از زندگی بتهوون نمی دانیم

گفت‌وگوی «جام‌جم» با محمدرضا چراغعلی، آهنگساز باسابقه

جایگاه موسیقی حرفه‌ای؛ مبهم و نامعلوم!

هم‌سخنی با دکتر محمدرضا چراغعلی، آهنگساز و موسیقیدان نام‌آشنا در فضای بازشناخت میراث موسیقایی «ایران فرهنگی» و داشته‌های آهنگین این گستره فراجغرافیایی شکل گرفت. از بایدها و ضرورت‌هایی گفتیم که ناگزیرمان می‌سازد این گنجینه‌های مهم و تاثیرگذار را که در دامان تمدن ایرانی‌اسلامی پرورده شده و به باروبرگ نشسته، هرچه بیشتر باز بشناسیم و ارج نهیم.
کد خبر: ۱۴۳۴۲۵۵
نویسنده علی مظاهری - گروه فرهنگ و هنر
جایگاه موسیقی حرفه‌ای؛ مبهم و نامعلوم!
 
به‌ویژه که زمانه ما می‌طلبد که این داشته‌های آوایی را بیش از همیشه به طنین درآوریم و به گوش جهان برسانیم. هرچند این خواست و آرزو به‌آسانی، شدنی نیست؛ زیرا ناهمواری‌هایی در رهگذار پیشرفتش وجود دارد. این دست‌اندازها و سدها چیست که موسیقی فوق‌العاده و متعالی و تعالی‌بخش ایرانی را خموش ساخته و حتی از روحیه و انگیزه انداخته تا جایی که باعث شده خودمان هم با زیبایی‌ها و بی‌نظیری‌هایش بیگانه باشیم؟! 

جناب چراغعلی! درباره مسیری که موسیقی ما در این چنددهه پیموده، همچنین درباره خودتان به عنوان رهرو این راه پرمخاطب و تاثیرگذار چگونه داوری می‌کنید؟
این پرسشی است که نمی‌دانم چه پاسخی بدهم، واقعا پای حیا و آزرم وسط می‌آید. زیرا به خودم می‌نگرم و می‌اندیشم اگر در این مسیر، نام خودم را موزیسین می‌گذارم، باید تاثیرگذار باشم یعنی تالیف‌های خوب پدید آورده، پژوهش ژرف انجام داده و شاگرد خوب تربیت کرده باشم که دو سه بخش از این‌ مولفه‌ها آنچنان که سزاوار بوده به سرانجام شایسته نرسیده، یعنی نه شاگرد خوب تربیت شده، نه پژوهش خوبی به انجام رسیده و نه تاثیرگذاری آن‌چنانی بر ساحت این هنر داشته‌ام. زیرا ناگزیر بوده‌ام فقط برای گذران زندگی کار کنم و در این میانه، هرازگاهی قطعاتی هم بوده که مردم پسندیده‌اند و گوش کرده‌اند. آنچه که به عنوان تاثیرگذاری در کار موسیقی و کلا حوزه فرهنگی از آن یاد می‌شود، به نظرم در همین چند حوزه است؛ تالیفات سترگ، شاگرد مبرز، پژوهش درست و تاثیرات متقابل که متاسفانه اکثر دوستان و همکاران ما به همان دلیل «غم نان» نتوانستند در حوزه‌های نام‌برده چنان که انتظار می‌رفت و سزاوار بود، کاری صورت دهند.

احیای ایران فرهنگی با تکیه بر میراث مشترک و شناخت درست این داشته‌ها و روزآمد کردن‌شان ممکن می‌شود، از نقش و تاثیر موسیقی در این‌باره بفرمایید؟
زمانی تاثیرگذارترین فرهنگ بر دیگر کشورهای جاده‌ابریشم، ما بودیم. الان در راستای احیای فرهنگ جاری در جاده ابریشم از سوی دیگر کشورهای این جاده تاریخی چه تلاش‌ها که نمی‌شود! جالب آن‌که موسیقی موثر و اثرگذار این مسیر تجاری‌فرهنگی، همانا موسیقی ایرانی بوده که از دربار خاقان چین تا اروپا نواخته و شنیده می‌شد. برای احیای همان اثرگذاری خلاقه فرهنگ ایرانی بر اقوام و کشورهای این جاده، نخست باید وضعیت موسیقی در مملکت ما و جایگاهش مشخص باشد. نگاه بیرونی به موسیقی، نگاهی غیرمرتبط و غیرحرفه‌ای است، بی‌شک خط‌کشی‌ها و باید نباید‌ها، استقلال فکری هنرمند را از او می‌گیرد. جایگاه حرفه‌ای موسیقی در مملکت ما هنوز تببین و روشن‌ نشده؛ مثلا این‌که اصلا هنر محسوب می‌شود یا نه! ارجمند هست یا قابل احترام نیست و سرانجام، پهنای باند خط قرمزها تا کجا و چه اندازه است.این‌ مسائل اولیه که روشن شد، آنگاه می‌توان درباره چگونگی تعاملات فرهنگی و موسیقایی با دیگر کشورهای جاده ابریشم یا قلمرو پربرکت «ایران فرهنگی» سخن گفت. 

یاد داریم در نشست «نظام سیاست‌گذاری فرهنگی و موسیقی» که زمانی از سوی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد؛ کارشناسان، مشکلات موسیقی ما را سیاسی دانستند نه فقهی؟! 
ظاهرا آنچه عقل حکم می‌کند، همین است که مشکل موسیقی، شرعی نیست؛ بلکه مشکل سیاسی‌کاری است و به عبارتی مشکلی است که بدنه‌ای از حاکمیت با مقوله موسیقی دارند، زیرا موسیقی می‌تواند ابزار تعیین‌کننده‌ای در انتقال مفاهیم باشد و از این رو نگاه، سیاسی است نه شرعی.همچنین انگار که موسیقی را تهدید به‌حساب می‌آورند به جای این که چنین هنر تاثیرگذاری را فرصت تلقی کنند. من فقط می‌توانم در جایگاه تولیدکننده موسیقی با شما گفت‌وگو کنم، چرا موسیقی محدودیت دارد و نمی‌توانم نظر جامع و مانع در این باره بدهم. یادم هست مجری در برنامه‌ زنده تلویزیونی از من پرسید آرزوی‌تان چیست؟ گفتم آرزویم خنده‌دار است آیا می‌توانم عنوان کنم! با خنده تایید کردند. گفتم آرزو دارم پیانوی مراهنگام نواختن ازتلویزیون نشان بدهند. دراین فضا که ۴۰۰شبکه ماهواره‌ای از صبح تا شب مردم ما را بمباران می‌کنند، چرا خودمان هم به نوعی آب به آسیاب‌شان می‌ریزیم! اینها البته بیشتر، درددل کردن است. اگر من موزیسین، بهترین موسیقی را نیز تولید کنم تازمانی که مدیاورسانه نداشته باشم مخاطب گوش نمی‌سپرد. دولت است که باید زمینه ارائه اثر یعنی رسانه رافراهم سازد تا منِ تولیدکننده بتوانم موسیقی‌ام را به گوش مخاطب برسانم.

با وجود کار و کوشش‌ عواملی غیرقابل چشم‌پوشی مانند آهنگساز، نوازنده، تنظیم‌کننده، صدابردار و... چرا تنها خواننده بیشتر به چشم‌ها می‌آید. به عبارتی انگار همه چیز به پای خواننده نوشته می‌شود؟
این چنین روندی که بیشتر، خواننده را می‌شناسند؛ طبیعی است و ایراد نیست! خواننده مجری کار است. یکی از استادان، نکته‌ای را گوشزد کرده که پذیرفتنی است، یک آهنگ با تنظیم درجه یک و شعر ناب و عوامل حرفه‌ای نهایتا نمره‌اش می‌تواند ۱۲باشد. در این میان مجری اثر، یعنی خواننده می‌تواند این درجه را به ۲۰ ارتقا دهد یا تا ۲ آن را پایین بکشد! به نظر من خواننده جایگاه مهمی دارد، مثل فضای سینما که چهره‌های جلوی دوربین را می‌شناسند و به آن ‌همه عوامل پشت صحنه چندان توجهی نمی‌شود. در موسیقی نیز این‌چنین است. به‌هرحال خواننده جزء بسیار مهم کار و ویترین اصلی محسوب می‌شود، پس طبیعی است او را بیشتر بشناسند، واقعیت ماجرا همین است.
 
با این همه رنگارنگی و تنوعی که موسیقی ایرانی دارد از شاخصه و چیستی موسیقی ما بگویید؟
در فضای ایران فرهنگی و احیای تعاملات دیرینه فرهنگی در زمینه موسیقی فرهنگ‌ساز که به ذهنیت نسل‌ها شکل می‌دهد، خود من پرسشی به میان می‌آورم؛ آیا سه شاخصه برای موسیقی ایرانی ــ اسلامی که این همه از آن دم زده می‌شود، می‌توان نام برد؟ شاید گفته شود بهترین ارائه‌ها و نمونه‌ها در کارهای حاج قربان و شاه‌میرزا و... شنیده و ادراک می‌شود. اینها موسیقی اقلیمی/ نواحی است، پس موسیقی ملی چیست و جایگاهش کجاست؟ اصلا من به‌عنوان مسئول اگر بخواهم در فلان کشور اروپایی، موسیقی ایران ــ اسلامی را معرفی کنم باید کدام آثار را ارائه دهم؟ مثلا امسال، سه اثر با شاخصه‌های پذیرفتنی تولید شده که قابل دفاع و ارائه باشد؟ موسیقی پاپ و ملی ما کجایش ایرانی است! سخن برمی‌گردد به نگاه اولیه در این گفت‌وگو، یعنی وقتی «موسیقی نواحی» غنی و قوی داریم اما خودمان نکوشیدیم تا ارائه‌اش بدهیم، نیندیشیده‌ایم و برنامه نریخته‌ایم که چگونه جهانی‌اش کنیم، در چنین زمان‌هایی برای ارائه چه خواهیم داشت! مثلا روی موسیقی تربت‌جام کدام کار ویژه‌ای انجام داده‌ایم که نتیجه و بهره‌اش را به این یا آن کشور متمدن ارائه کنیم که بشنوند و حظ کنند و بگویند واقعا موسیقی ما می‌تواند با چنین بستر و زمینه‌ای بین‌المللی باشد. متاسفانه چنین فعالیت‌هایی نکرده‌ایم و این زمینه‌ها را نپرورده‌ایم. هنر تهدید نیست فرصت است، اگر میزگردی با شرکت مسئولانی برگزار شود که منفعل نباشند و بتوانند پاسخگو باشند می‌توان به افق‌های روشنی چشم داشت.

بارها در گفت‌وگوهای جام‌جم با بزرگان موسیقی، آنها بر این باورشان تاکید داشتند که هیچ کجای جهان با ایران قابل مقایسه نیست، از این نظر که هر گوشه‌اش موسیقی و ساز ویژه دارد؟! 
دقیقا! اقلیم موسیقایی ما مانند اقلیم آب‌و‌هوایی‌مان خیلی متنوع و جذاب است اما افسوس که این گنجینه‌ها رها شده مانده، البته مقطعی انتشارات ماهور بخش‌هایی از این گنجینه منتشر کرد و یک مقطعی هم حوزه هنری کمک شایانی کرد و با جمع‌آوری و نشر موسیقی نواحی کاری صورت داد. در زمان کنونی دیگر چنین فعالیت‌هایی پی گرفته نمی‌شود؛ به نظرم بیشترین بخش موسیقی که مغفول واقع شده همانا موسیقی نواحی و موسیقی‌های ارزشمندی است که بخشی از گنجینه فرهنگی مملکت ماست. جالب آن‌که من یکی‌ دو بار گذرا پرسیدم پس ادامه کارها و پیگیری‌ها؟! که پاسخ شنیدم: دیگر آرشیومان کامل است و چیز جدیدی هم که به اینها اضافه نمی‌شود! درصورتی‌که باید اینها به‌روزرسانی و با پکیج و بسته‌های مدرن‌تری آماده شود تا بتوانیم در سال‌های بعدی ارائه‌شان دهیم.

انگار استادان موسیقی از نظر هنری دست‌نیافتنی به نظر می‌رسند، انگار ادامه نیافته و شاگردان والایی به‌جا نگذاشته‌اند که راه‌های تازه در موسیقی بگشایند، چرا؟
 این مهم برمی‌گردد به این‌که با توجه به اوضاع اقتصادی و وضعیت معیشتی استادان موسیقی، نسل جدید بررسی می‌کند و می‌اندیشد آیا اعتبار اجتماعی استاد من چقدر است و تا کجاست. من نیز باید بسی بکوشم و برسم به درجه‌ای از جایگاه استادم؛ که به کجا برسم! این طبیعی است هنرجویان چنین دیدگاه‌هایی داشته باشند. فقط موسیقی نواحی ما نیست، سطح موسیقی کلاسیک و سمفونیک‌ ما نیز بدین‌گونه است. در مقایسه با همین ۱۵ ــ ۱۰ سال گذشته، نوازنده‌ها و اجراها و همه چیز چقدر افت داشته؛ همه این‌چنین پرسشی دارند که من کوشا در موسیقی تخصصی آیا بهره‌ام از رفاه و اعتبار اجتماعی چیست و چه عایداتی خواهم داشت، هیچ! وقتی موزیسینی تصمیم می‌گیرد دلال پیچ و مهره شود تا وضعش بهتر و آبرومندتر شود زیرا زندگی‌اش از رهگذر موسیقی تامین‌شدنی نیست دیگر حدیث مفصل بخوان از این مجمل. چنین مؤلفه‌هایی دست به دست هم می‌دهد تا افت تخصصی و فرهنگی در موسیقی داشته باشیم اصلا دلم نمی‌خواست درباره این فضا صحبت کنم.

در این بزنگاه، یک پیشنهاد نهایی می‌دهید؟
نخست باید وضعیت خودمان به‌عنوان موزیسین و جایگاه موسیقی مشخص شود.

طنین‌های تازه‌ 
مجموعه‌ای را با همکاری محمد معتمدی در دست انجام داریم با فضایی مدرن‌تر. مثلا با این‌که سرتکه‌ای آواز «نوا » طراحی شده اما بسته‌بندی کار، کاملا امروزی و مدرن است به گونه‌ای که کوشیده‌ام از اصوات الکترونیک استفاده کنم و برخی سازهای غربی را در اثر بگنجانم. پیگیر هستیم که این فرمت مدرن از موسیقی را در خارج از مرزها نیز ارائه دهیم و منتشر کنیم. همچنین آماده‌سازی موسیقی برای یک سریال از دیگر کارهای در دست انجامم است که در فضای سینمای خانگی ارائه می‌شود. آگاهی دارید کتابی که با همکاری سوئیسی‌ها تهیه و نهایی و ارائه شد، در شهریورماه، آیین رونمایی‌اش برگزار شد. این کتاب، مجموعه‌ای از۱۲قطعه برای پیانوست. چاپ نت‌ها همراه با ۱۲قطعه عکس مرتبط با مضامین در کنار ۱۲شعر به زبان انگلیسی چارچوب کتاب را شکل داده که همه آثار با محوریت ایران با نگاهی متفاوت به کشورمان است. از آنجا که حمایت داخلی نداشتیم کتاب را انتشارات شمع و مه لندن منتشر کرد. هنرمند سوئیسی نام‌آشنا دکتر پاتریک رینگن برگ، استاد مطالعات هنرهای اسلامی دانشگاه زوریخ، عکاس مجموعه است که پیش از این در کشورمان چند کتاب از پژوهش‌هایش در ساحت هنرهای اسلامی، ترجمه و منتشر شده. مجموعه‌ای دیگر، مشابه همین محصول مشترک ایران و ‌سوئیس و در همین فضا دردست تهیه داریم، منتها این کتاب جدید بر پایه هشت مؤلفه فرهنگی مشترک میان ایران و مکزیک آماده‌سازی خواهد شد. ملت مکزیک همانند ملت‌ ما تمدن کهن دارند، از نظر خلق‌وخو به ما بسیار نزدیکند مثلا همانند اقوام ایرانی خونگرم هستند و... این مجموعه هنری ــ ‌فرهنگی، فارغ از هرگونه کلام ارائه خواهد شد؛ موسیقی از آنجا که هنری کاملا تجریدی است، می‌تواند فراتر از واژگان با مخاطبانش ارتباط برقرار کند و برای هر دو ملت قابل درک و دریافت بی‌واسطه باشد.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها