بله، خانواده؛ خانواده همه چیز است. قهرمان داستان و فیلم همیشه و در همه حال برای نجات خانوادهاش تمام مسائل، بحرانها، رنجها و دردها را به دوش میکشد و آرمان نهاییاش نجات خانواده است. و راستی چرا خانواده آنقدر مهم است؟ خانواده، اولین مکانی است که رشد و آرامش خود را در آن پیدا میکنیم. مراقبت از خانواده یک مسئولیت بزرگ است. دعا برای سلامت، نجات و آرامش خانواده، نه فقط میان ما مردم معمولی، که میان پیامبران و امامان ما، رسمی همیشگی بوده است.
حضرت رسول فرمودهاند که هرزمان خدا به یکی از شما خیری عطا کرد، ابتدا خود و خانوادهاش را از آن بهرهمند سازد. همچنین اولویت و تقدم خانواده در فرهنگ اسلامی یک اصل است. پیامبر فرمودهاند: از خانواده خود آغاز کنید و هرکسی که «نزدیکتر» است، مقدم بدارید. تمام اینها گفته شد که برسیم به یک خانواده بزرگ، عزیز و منحصر در جهان؛ حسین(ع) و خانوادهاش، پسرانش، برادرش و زنان و دخترانش و حادثه عاشورا برای این خانواده. که از همیشه تا هنوز هیچ اندوهی در عالم با غم عاشورا برابری نمیکند.
روایت عشق و اندوه
همه ما شاهد یک آرمان و عشقی عظیم و اسطورهای نسبت به خالق، حق و درستی در حادثه عاشورا بودهایم که تمام خانواده، تمام زنان و کودکان و مردان این خانواده، در بحرانی عظیم و اندوهی بزرگ قرارگرفتند و قهرمان این داستان شدند و ابتلا به کربلا همان خیر عطا شده و بهرمندی خانواده و نزدیکترها از آن بود.
اگرچه پیامبر فرمودهاند اندوه برای خانواده حجابی در برابر آتش جهنم است و اگرچه در جنگ، در تنگی و سختی، طبعا انسجام، اتحاد و همبستگی خانواده به هم میریزد؛ اما داستان و تصویر زنان کربلا متفاوت و فراتر از تمام این قواعد پیش رفت. داستان آنها از کوچکترینشان تا عمه سادات، حضرت زینب(س)، داستان انسجام، قدرت، شجاعت، صبر، محبت و پایداری است.
مواجهه با مسأله، مصیبت، بحران و رنج، اتفاقی است که کاملا برآمده از درون آدم است و آنقدر مهم است که تا مدتها بعد اثرگذاری خود را نشان خواهد داد، چرا که انتخاب و تصمیم درست در گرو همان اتفاق درونی است و اگر در موقعیت بحران، عجله جایگزین صبر شود، بیقراری جایگزین پایداری شود، ناامیدی جایگزین توکل شود و بسیاری از دیگر حالات روحی، کل فرآیند در بحران و نتیجه آن تغییر خواهد کرد.
تصور میزان عظمت «ایمان» و «توکل» زنان کربلا، سخت است. چرا که در زندگی روزمره و در مواجهه با ابتلائات و مسائل مختلف (که هیچکدامشان در میزان و عمق اندوه و سختی، حتی کمی شبیه حادثه کربلا نیست) خود را ناتوان، ناامید، ضعیف و تسلیم میبینیم؛ اما در کربلا مادر وهب را میبینیم که قاطع و با یک ایمان قوی فرزندش را به میدان جنگ رهسپار کرد. و زمانی که از «مادر» حرف میزنیم، تمام ما به یاد خود، فرزندان و مادرانمان میافتیم که ذرهای سختی و تنگی در نسبت با آنان، ما را چطور بیتاب و بیقرارمیکند.
تصویر مقاومت
تصویر دیگر، تصویر «مقاومت» است، تا پایان این ابتلا و بعدش، زنان و دختران این خانواده که ذرهذره لحظات را میدیدند، میشنیدند و رنجش را کشیدند، پایداری کردند. و این همان کمنیاوردن، جا نزدن و مواجهه با مسأله است که خود تابع یک ویژگی دیگر به اسم «شجاعت» است. زنان در کل حادثه عاشورا در کنار فرزندان و در خیمهها بودند و لحظه لحظه اتفاقات و مصیبتها را به چشم خود دیدند و چشیدند. چیزی که باعث شد به دنبال فرار از بحران یا پرش از آن نباشند، محبت، عشق و شناخت حق بود. چیزی برای آدم با ایمان و متوکل بالاتر از این نیست که در زمین «حق» و «درستی» بوده و به آن آگاه باشد.
«صبر و تحمل» دختران اباعبدا... آن هم در سنین کودکی و نوجوانی، در رنج شهادت پدر، عمو، برادران و اقوام، در اسارت و در جسارتها و آزارهایی که دشمنان خدا به آنها داشتند، مثالزدنی است و تنها برآمده از وجود یک روح بزرگ و تربیت آن در جثههای کوچک است.
همچنین حضرت زینب(س) پس از حادثه عاشورا، زمانی که میخواست در کوفه سخنرانی کند، فارغ از حیا و متانتش ذرهای شک، لرزش، ترس و بروز غم در سخنانش نداشت و غیر از این هم نمیشد؛ چرا که او دختر حضرتعلیعلیهالسلام است.
ایشان اینگونه شروع به سخنرانی کردند: «الحمدلله...» و این یعنی همه چیز. تنها یک ایمان و توکل قوی با تکیه بر معرفت و شناخت خدا میتواند چنین تصویری از یک زن در آن بلای عظیم خلق کند که در آکندگی قلبش از اندوه مسائل و بحران پیشآمده در زندگی خود و خانوادهاش، همچنان «شکرگزار» خداست. خانواده در عاشورا همه چیز است. ذره ای سستی، ناباوری و ایمان نداشتن، تحملنکردن و بیقراری، تسلیمشدن و ناامیدی، تمام این واقعه عظیم را تغییر میداد و این چیزی نبود که در سنت الهی بخواهد رقم بخورد.
منبع: ضمیمه چاردیواری روزنامه جامجم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد