شهری شدن به روستا چه می دهد

یکی از اقداماتی که وزارت کشور برای بهینه سازی نظام سیاسی مراتبی و از میان بردن فاصله اجتماعی ، اقتصادی بین شهر و روستا انجام داده تبدیل روستاهای بزرگ به شهر و تاسیس شهرداری در آنهاست .
کد خبر: ۱۳۶۰۸
بدین ترتیب از سال 1362براساس آیین نامه اجرایی قانون تقسیمات کشوری ، وزارت کشور در نقاطی که شهر شناخته می شود دستور تاسیس شهرداری می دهد. آمار موجود حاکی از آن است که طی سالیان گذشته تعداد شهرداری های کل کشور به بیش از 850 رسیده است . در این زمینه گفتگویی با دکتر حسین آسایش ، متخصص جغرافیا و برنامه ریزی روستایی و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد، واحد علوم و تحقیقات صورت داده ایم. نظر شما درباره سیاست تبدیل روستاهای بزرگ به شهر چیست؛ در تعاریف ما یک شهری داریم و یک روستایی. شهری موقعیت و وضعیتش روشن است که باید چه باشد. روستایی هم اگر بگذارند وضعیتش مشخص است که به چه چیزهایی نیاز دارد و چه خدماتی باید به آنها ارائه شود تا زندگی آنها بهتر شود. اما آنچه مورد توجه است این که زندگی روستایی با شهری شدن بهتر نمی شود. زندگی روستایی با روستایی شدن پیشرفته ، بهتر می شود. شهر به روستا چه می دهد، آیا خاک و یا گندم و بذر می دهد؛ روستایی نیازش به آب و خاک و بذر و... است . این آب و خاک و... است که روستایی را در روستا نگاه می دارد نه این که اسم شهر را روی روستا بگذاریم . حالا که آمده اند و یک روستا را شهر کرده اند، باید بدانند که این گونه شهرها به خدمات نیاز دارد؛ مثلا به شهرداری ، اداره آب و برق نیاز دارد، آسفالت می خواهد و... . این تنها صورت مساله است . ما روستایی را باید به روستایی شدن و روستایی بودنش تشویق و ترغیب کنیم و در عمل از او پشتیبانی کنیم ما باید خدمات و امکانات لازم را به روستاییان بدهیم ؛ ولی این امکانات باید طوری باشد که به کار و سرمایه روستاییان لطمه وارد نکند. باید از دانش بومی روستاییان برای رونق کشاورزی استفاده کرد. البته امروزه ما در روستا فقط از کشاورزی صحبت نمی کنیم . به عنوان مثال تا 10-20 سال پیش وقتی صحبت از روستا می شد همه از کشاورزی صحبت می کردند. اکثر هزینه ها چندان مثمرثمر نبود و دلیل آن هم همین تهران و شهرهای بزرگ است . (در حدود 40درصد از شهروندان تهرانی روستایی زاده هستند) اینها در 5برنامه عمرانی هر چه پول خرج کردند همه به آب و خاک پول داده اند، آن هم به دست ارباب . اصلا کننده کار را فراموش کردند، خاک به خودی خود محصول نمی دهد، آب به خودی خود چیزی را تولید نمی کند، این کننده کار یعنی روستایی است که محصول تولید می کند؛ همان روستایی ای که معمولا ما به حساب نمی آوریم . خوشبختانه پس از انقلاب ، وزارت جهادسازندگی از نظر عمران و آبادی از طریق اجرای طرحهای مختلف به روستاها و روستاییان کمک کرد و خیلی از شاخصها در روستا توسعه یافت . نکته مهم این که ما روستاها را نمی شناسیم . 62هزار آبادی داریم . دانستن این آمار صرفا نشاندهنده شناخت ما از روستا نیست ؛ نخست باید در شناخت روستا از خود بپرسیم که روستا به ما چه می دهد؛ در واقع تولید روستا غذاست ؛ اگر یک کشور کمبود مواد غذایی داشته باشد باید این کمبود را تامین بکند، که برای این کار متوسل به واردات می شود. الان واردات غذا یک بحث کاملا سیاسی است و مانند کالاهایی مثل صابون و ادوکلن نیست که یک تاجر وارد کشور بکند. 90درصد روغن نباتی ما وابسته به خارج است . نبود و کمبود غذا به علت نبود توجه لازم به روستاهاست . عدم توجه به روستاها، کشور را وابسته می کند. امروزه هر دانه گندم به اندازه یک فشنگ اسلحه و یا حتی بیشتر کارایی دارد. اصل جنگ ، جنگ غذاست ؛ در نتیجه بهتر است به روستا توجه شود. پس از انقلاب مطالعات فراوانی درباره روستاها به وسیله دانشگاه ها، مهندسان مشاور مطالعات و حتی وزارت جهاد سازندگی سابق و یا بنیاد مسکن انقلاب اسلامی صورت گرفته است . گفته می شود هدف از تبدیل روستاهای بزرگ به شهرها جلوگیری از مهاجرت روستاییان و توزیع امکانات است . نظر شما در این باره چیست ؛ الان 10سال است که درباره سطح بندی روستاها در این کشور توسط بنیاد مسکن و اداره بهسازی و عمران جهاد کار می شود. در این طرح عظیم و میدانی ، روستاها سطح بندی شده اند. حال اگر می خواهند خدمات بدهند لازم نیست آن روستا را شهر کنند. سطح بندی روستاها در حال حاضر به این صورت است : )1منظومه روستایی : به طور متوسط این منظومه 20تا 40هزار نفر جمعیت می تواند داشته باشد. این منظومه می تواند سطوح خدماتی معین شده خود را در حد خدمات درجه یک (البته نه در حد شهرهای بزرگ مانند تهران ) داشته باشد و ارائه کند. 2مجموعه های روستایی : جمعیت مناسب برای این مجموعه روستایی حداکثر تا 10هزار نفر پیش بینی شده است . 3حوزه های روستایی : که تا 5هزار نفر جمعیت می تواند داشته باشد. 4مراکز روستایی 5روستای مرکزی 6روستا حسن این سطح بندی در این است که اولا منظومه برای خودش چند ده است ، فاصله های آنها تا مرکز تعیین شده و خدمات دهی آن هم مشخص شده است ؛ مثلا چه تعداد مدرسه ، درمانگاه و... وجود داشته باشد. حال با توجه به مطالب گفته شده چه نیازی است که این گونه روستاها به شهر تبدیل شوند؛ اگر می خواهیم مهاجرت صورت نگیرد باید به روستاها و روستاییان خدمات بدهیم . در حال حاضر میان روستاشناسان اختلاف نظر فراوان وجود دارد. یک عده معتقدند که به روستاهای کوچک بخصوص کمتر از 20خانوار، خدمات چندانی داده نشود. در مقابل ، بعضی از روستاشناسان معتقدند که این 20خانوار که در آنجا ساکن هستند حداقل زمین و خاک روستا این 20خانوار را غذا می دهد و تامین می کند و مانع کوچ آنها به شهر می شود. البته در این باره طرحهایی به نام طرح تجمیع و ساماندهی و ادغام توسط جهاد و بنیاد مسکن ، که عامل اجرایی هستند وجود دارد که به موجب آنها روستاها درهم ادغام و تجمیع می شوند؛ ولی من معتقدم تحقیق درخصوص طرح ادغام و تجمیع روستاها، صرفا روی نقشه و در یک اتاق آن هم در شهر تهران تحقیق جامعی نیست بلکه باید با مطالعات خیلی عمیق و به وسیله کارشناسان و بویژه پرسشگران ماهر و به طور غیرمستقیم صورت بگیرد؛ چرا که روستاییان حساسیت دارند که ده خود را ترک کنند و به ده دیگر بروند. ما این مسائل را در دعواهای بالا محله و پایین محله روستاها داریم . مساله دیگر در زمینه تبدیل روستا به شهر این است که دانشگاهیان معتقدند که اگر قرار است شهری تاسیس شود باید تک تک اجزای آن مطالعه شود. این طرح با خط کشی روی نقشه تحقق نمی یابد و روستا را به شهر تبدیل نمی کند. نباید احساسات روستاییان راه نادیده گرفت و از طرفی ، تاکید ما بر مشارکتی بودن است . شاید گفته شود اهالی روستا خواستار تبدیل شدن روستایشان به شهر هستند؛ در صورتی که اگر دقت کنیم 2نفر لیدر (تصمیم گیر) آمده اند و تبدیل روستا به شهر را تقاضا کرده اند، که بعدها مشخص می شود که نفع آن تصمیم گیران در این تبدیل بوده است . اگر قرار است روستا شهر شود، در این زمینه باید مطالعه میدانی و دقیق صورت گیرد. ما وقتی از روستا صحبت می کنیم روستا دیگر صرفا محل تولید محصولات کشاورزی نیست . اگر می خواهیم روستاییان مهاجرت نکنند، باید صنایع روستایی (صنایع تبدیلی ) را گسترش دهیم . به عنوان مثال در دنیا کارخانجات بیسکویت سازی در روستاها در کنار مزرعه ذرت احداث می شود. همان جا روغن ذرت را می گیرند و همان جا بیسکویت تهیه می کنند و مابقی را خوراک دام می کنند. باید توجه داشت که شهر برای خودش مشکلاتی دارد و با بردن شهر به روستا و یا تبدیل کردن روستا به شهر، مشکلات حل ناشدنی باقی می مانند. چه معیارهایی در انتخاب یک روستا و تبدیل آن به شهر موثر بوده و عوامل موثر در شکل گیری این گونه شهرها چه بوده است ؛ طبق دستورالعمل نحوه اجرای تبصره الحاقی مصوب 71/2/23ماده 4قانون ضوابط تقسیمات کشوری مصوب 62، روستایی تبدیل به شهر خواهد شد که این ضوابط را داشته باشد و به معیارهای انتخابی پاسخ مثبت بدهد. )1جمعیت ( 2هزار نفر): 20سال پیش که هم تعداد شاخصها و هم امکانات مطالعات علمی و عملیات میدانی کم بود از شاخص جمعیت استفاده می کردیم ؛ ولی الان شاخص جمعیت نمی تواند به تنهایی معیار شهری و روستایی باشد. ما براساس سرشماری سال 75تقریبا دارای 612شهر هستیم . )2توان خودیاری )3پرداخت سرانه 30هزار ریال )4واگذاری خودرو )5تهیه ساختمان شهرداری و زمین برای تاسیسات شهری )6تعیین میزان درآمد قابل پیش بینی سالیانه )7شکل ظاهری خیابان ها و کوچه ها و میدانها از لحاظ سیمای شهری . البته معیاری که ما قبول داریم ، معیار نوع معیشت و نوع درآمد است که این مکان (ما نمی گوییم روستا) 3بخش درآمدزا دارد که عبارت است از: کشاورزی (صنایع روستایی )، صنعت و خدمات ، در تبدیل روستاها به شهر بهتر است به نوع معیشت در رابطه با درآمد توجه کنیم . این گونه سیاست ها، مطالعات میدانی می خواهد که حداقل باید توسط 3گروه (کارشناسان جغرافیا، علوم اجتماعی و جامعه شناسی ) صورت بگیرد؛ چرا که با انسان طرف هستیم . تا چه حد چنین شهرهایی در جذب جمعیت موفق بوده است ؛ حقیقت این است که در این باره نمی توان پاسخ قطعی داد و من اطلاعی ندارم ؛ چرا که نیازمند مطالعه و تحقیقات دقیق است . آیا شهرهای تازه تاسیس پس از تبدیل به شهر توانسته اند از بافت روستایی خارج و از مراکز خدمات دهی و تاسیسات شهری لازم برخوردار شوند؛ این شهرها فعلا در مراحل اولیه هستند و هنوز سازماندهی لازم برایشان صورت نگرفته است . برای این کار آیین نامه هایی باید تنظیم بشود و باید سازمان های خدماتی ، ادارات خدماتی و غیرخدماتی ، بخش خصوصی و دولتی برای آنها تنظیم و تعیین شود. کشور ما کشور وسیعی است ؛ هم وسیع و هم متنوع . برنامه ریزی برای چنین کشوری خیلی سخت است و علت این که برنامه های ما موفق نیست این است که این برنامه ها در سطح ملی است نه در سطح محلی و منطقه ای . ما در این سیاست (تبدیل روستاها به شهر) حداقل به مطالعات ناحیه ای نیاز داریم که متاسفانه مطالعات ناحیه ای بیشتر در دانشگاه ها در تحصیلات تکمیلی به عنوان رساله کار می شود. نکته دیگر این که با توجه به برنامه ریزی های مشخصی ، در برنامه های ملی ، مناطق پیش بینی شده به طور انفرادی مطالعه می شود؛ در صورتی که امروزه این برنامه ریزی ها باید غیرمتمرکز باشد. باید برنامه ریزی سیستماتیک و از پایین (محلی ، ناحیه ، منطقه ای ، ملی ) صورت بگیرد. در صورتی که امروز روند این برنامه ریزی ها عکس است . این گونه شهرها تا چه حد در خودکفایی موفق بوده اند؛ هنوز آغاز راه است و زود است که در این باره صحبتی شود. 10سال برای مطالعه مشارکت کافی نیست . هنوز نانی پخته نشده است که بگوییم خوب است یا نه . این گونه شهرها فقط اسم شهر را دارند و تنها از نظر اسمی شهر هستند و با اجرای تحقیقات و عملیات میدانی می توان پاسخ این پرسش را داد.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها